به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست

2290عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

آمد آن یاری که در دل جای اوست

راحت جان صورت زیبای اوست

آشنایی تازه کرد این سرکه او

ز آشنایان قدیم پای اوست

یک قبا جانم که از تن رفته بود

دیدم آنگه در ته یک تای اوست

لذت خو کرده خود باز یافت

دل که بد خو کرده حلوای اوست

خارها بس نیش سختم می زنند

گر چه ناوک رسته خرمای اوست

بر دلم کوه و غم و دل بر قدش

وه چه بارست اینکه بر بالای اوست

خسروا، گر دل ستد، تو در بمان

گیتی آن داند که آن کالای اوست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 2شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 3شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 4شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 5شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 6شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 7شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 8شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 9شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 10شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 11شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...12شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 13شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 14شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...15شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...16شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 17شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 18شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 19شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 20شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 21شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 22شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 23شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...24شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 25شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...26شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...27شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...28شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 29شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 30شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...31شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 32شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 33شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 34شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...35شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...36شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 37شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 38شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 39شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...40شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 41شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 42شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 43شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 44شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...45شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 46شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 47شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 48شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 49شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 50شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 51شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...52شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 53شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 54شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 55شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...56شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...57شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 58شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 59شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...60شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...61شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...62شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 63شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 64شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 65شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 66شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 67شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 68شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 69شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...70شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 71شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 72شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 73شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 74شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...75شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...76شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 77شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...78شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 79شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...80شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...81شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 82شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 83شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 84شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 85شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 86شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...87شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 88شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 89شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 90شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 91شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 92شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 93شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 94شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 95شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 96شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 97شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 98شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 99شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 100شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 101شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 102شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 103شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 104شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 105شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 106شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 107شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 108شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 109شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 110شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 111شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 112شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 113شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 114شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 115شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 116شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 117شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 118شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 119شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...120شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 121شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 122شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 123شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...124شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 125شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 126شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...127شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 128شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 129شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...130شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...131شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 132شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...133شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...134شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...135شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 136شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 137شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 138شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...139شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...140شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 141شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 142شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 143شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...144شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...145شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...146شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 147شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...148شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 149شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 150شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...151شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...152شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...153شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...154شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...155شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...156شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...157شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...158شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...159شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...160شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...161شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...162شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...163شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...164شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...165شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...166شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...167شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...168شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...169شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...170شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...171شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...172شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...173شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...174شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...175شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...176شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 177شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...178شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...179شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...180شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...181شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...182شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...183شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...184شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...185شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...186شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...187شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...188شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 189شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...190شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...191شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...192شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...193شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...194شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...195شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...196شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...197شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 198شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...199شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...200شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...201شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...202شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...203شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...204شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...205شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...206شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...207شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...208شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 209شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 210شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...211شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...212شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...213شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 214شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...215شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 216شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...217شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 218شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...219شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 220شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...221شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 222شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...223شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...224شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 225شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 226شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 227شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 228شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 229شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...230شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 231شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...232شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...233شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 234شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 235شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 236شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 237شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 238شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 239شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...240شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 241شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 242شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 243شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 244شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...245شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 246شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 247شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 248شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 249شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 250شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 251شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 252شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 253شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 254شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 255شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 256شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 257شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 258شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 259شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 260شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 261شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 262شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 263شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 264شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 265شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 266شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 267شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 268شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 269شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 270شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 271شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 272شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 273شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 274شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 275شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 276شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 277شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 278شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 279شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 280شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 281شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 282شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 283شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 284شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 285شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 286شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 287شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 288شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 289شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 290شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 291شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 292شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 293شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 294شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 295شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 296شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 297شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 298شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 299شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 300شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 301شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 302شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 303شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 304شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 305شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 306شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 307شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 308شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 309شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 310شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 311شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 312شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 313شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 314شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 315شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 316شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 317شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 318شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 319شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 320شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 321شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 322شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 323شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 324شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 325شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 326شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 327شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 328شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 329شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 330شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 331شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 332شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 333شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 334شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 335شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 336شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 337شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 338شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 339شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 340شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 341شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 342شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 343شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...344شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...345شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...346شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...347شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...348شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...349شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...350شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...351شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...352شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...353شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...354شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...355شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...356شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...357شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 358شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...359شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...360شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...361شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...362شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...363شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 364شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...365شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...366شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...367شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...368شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...369شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...370شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...371شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...372شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...373شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...374شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...375شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...376شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...377شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...378شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...379شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...380شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...381شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...382شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...383شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...384شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...385شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 386شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...387شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 388شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...389شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...390شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...391شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...392شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 393شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...394شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...395شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...396شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...397شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...398شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...399شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...400شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...401شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...402شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...403شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...404شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 405شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 406شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 407شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 408شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...409شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...410شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...411شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 412شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...413شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...414شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 415شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...416شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...417شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...418شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 419شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...420شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...421شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...422شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...423شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 424شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...425شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...426شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...427شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...428شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...429شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 430شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...431شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...432شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 433شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...434شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...435شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 436شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...437شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 438شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...439شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 440شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 441شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 442شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 443شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 444شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...445شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 446شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 447شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 448شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...449شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 450شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 451شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...452شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 453شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...454شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...455شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 456شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...457شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 458شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 459شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 460شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...461شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 462شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...463شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 464شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 465شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 466شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...467شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 468شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...469شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...470شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 471شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 472شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 473شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 474شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 475شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...476شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 477شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 478شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...479شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 480شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 481شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 482شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...483شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 484شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 485شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 486شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 487شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 488شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 489شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 490شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 491شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 492شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 493شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 494شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 495شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 496شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 497شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...498شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 499شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 500شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 501شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 502شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 503شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 504شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 505شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 506شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 507شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...508شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...509شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 510شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 511شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 512شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 513شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 514شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 515شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 516شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 517شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 518شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 519شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 520شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 521شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 522شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 523شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 524شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 525شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 526شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 527شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 528شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 529شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 530شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 531شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 532شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 533شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 534شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 535شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 536شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 537شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 538شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 539شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 540شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...541شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 542شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 543شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 544شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 545شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 546شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 547شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 548شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 549شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 550شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 551شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 552شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 553شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 554شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 555شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 556شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 557شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...558شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 559شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...560شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 561شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 562شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...563شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 564شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 565شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 566شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...567شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 568شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 569شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...570شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 571شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...572شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 573شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...574شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 575شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 576شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...577شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 578شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 579شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 580شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 581شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 582شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 583شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...584شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...585شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 586شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...587شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 588شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 589شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 590شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...591شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...592شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 593شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 594شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 595شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 596شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 597شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 598شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 599شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...600شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...601شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 602شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 603شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 604شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 605شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 606شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 607شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 608شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 609شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 610شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 611شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...612شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 613شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...614شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 615شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 616شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 617شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 618شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 619شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 620شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 621شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 622شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 623شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 624شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 625شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 626شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 627شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 628شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...629شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...630شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...631شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...632شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 633شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...634شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 635شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 636شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...637شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...638شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 639شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...640شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 641شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 642شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 643شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...644شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 645شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 646شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 647شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 648شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 649شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 650شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 651شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 652شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 653شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...654شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...655شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 656شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 657شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 658شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 659شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 660شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 661شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 662شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 663شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 664شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 665شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 666شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 667شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 668شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 669شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 670شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 671شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 672شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 673شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 674شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 675شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 676شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 677شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 678شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 679شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...680شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 681شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 682شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 683شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...684شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...685شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 686شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 687شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 688شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 689شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 690شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...691شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 692شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 693شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 694شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 695شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 696شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 697شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 698شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 699شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 700شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 701شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 702شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 703شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 704شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 705شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 706شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 707شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 708شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 709شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 710شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 711شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 712شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 713شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 714شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 715شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 716شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 717شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 718شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 719شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 720شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 721شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 722شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 723شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 724شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 725شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 726شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 727شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 728شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 729شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 730شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 731شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 732شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 733شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 734شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 735شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 736شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 737شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 738شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 739شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 740شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 741شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 742شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 743شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 744شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...745شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 746شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 747شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 748شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 749شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 750شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...751شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...752شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...753شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 754شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 755شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...756شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...757شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...758شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...759شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...760شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...761شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...762شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...763شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 764شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 765شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 766شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...767شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 768شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...769شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...770شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 771شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...772شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...773شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 774شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 775شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 776شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...777شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 778شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 779شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...780شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...781شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...782شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...783شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...784شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 785شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...786شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...787شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...788شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 789شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 790شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 791شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 792شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 793شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 794شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 795شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...796شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...797شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 798شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 799شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...800شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 801شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 802شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 803شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 804شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 805شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 806شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 807شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...808شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 809شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...810شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 811شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 812شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 813شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 814شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 815شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 816شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 817شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 818شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...819شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...820شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...821شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...822شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...823شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...824شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...825شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...826شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...827شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...828شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...829شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...830شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 831شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...832شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 833شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 834شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 835شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...836شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...837شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 838شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 839شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 840شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...841شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...842شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 843شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 844شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 845شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 846شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 847شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...848شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 849شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 850شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...851شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...852شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 853شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 854شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 855شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 856شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 857شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 858شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 859شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...860شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...861شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...862شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 863شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...864شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 865شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 866شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 867شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 868شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 869شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 870شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 871شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 872شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...873شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...874شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...875شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...876شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 877شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...878شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 879شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 880شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 881شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 882شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 883شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 884شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 885شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 886شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 887شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 888شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 889شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...890شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...891شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...892شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...893شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...894شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...895شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...896شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...897شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...898شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...899شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...900شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...901شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...902شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...903شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...904شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 905شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 906شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 907شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 908شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 909شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 910شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 911شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 912شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...913شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 914شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 915شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 916شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 917شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 918شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...919شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...920شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 921شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 922شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...923شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 924شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 925شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 926شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 927شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 928شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...929شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 930شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 931شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 932شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 933شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 934شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 935شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 936شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...937شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...938شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...939شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...940شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 941شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...942شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...943شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...944شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...945شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...946شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 947شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 948شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 949شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 950شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...951شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...952شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...953شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...954شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...955شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 956شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 957شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...958شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 959شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...960شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...961شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 962شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 963شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 964شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 965شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 966شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...967شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...968شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...969شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...970شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 971شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 972شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 973شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...974شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...975شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...976شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...977شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...978شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...979شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...980شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...981شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...982شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...983شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...984شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...985شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...986شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...987شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...988شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...989شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...990شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...991شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...992شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...993شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...994شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...995شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...996شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...997شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...998شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...999شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1000شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1001شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1002شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1003شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1004شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1005شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1006شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1007شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1008شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1009شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1010شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1011شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1012شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1013شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1014شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1015شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1016شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1017شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1018شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1019شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1020شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1021شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1022شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1023شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1024شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1025شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1026شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1027شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1028شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1029شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1030شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1031شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1032شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1033شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1034شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1035شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1036شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1037شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1038شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1039شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1040شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1041شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1042شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1043شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1044شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1045شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1046شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1047شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1048شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1049شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1050شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1051شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1052شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1053شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1054شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1055شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1056شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1057شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1058شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1059شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1060شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1061شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1062شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1063شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1064شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1065شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1066شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1067شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1068شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1069شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1070شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1071شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1072شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1073شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1074شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1075شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1076شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1077شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1078شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1079شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1080شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1081شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1082شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1083شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1084شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1085شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1086شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1087شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1088شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1089شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1090شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1091شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1092شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1093شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1094شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1095شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1096شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1097شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1098شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1099شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1100شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1101شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1102شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1103شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1104شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1105شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1106شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1107شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1108شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1109شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1110شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1111شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1112شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1113شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1114شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1115شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1116شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1117شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1118شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1119شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1120شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1121شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1122شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1123شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1124شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1125شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1126شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1127شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1128شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1129شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1130شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1131شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1132شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1133شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1134شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1135شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1136شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1137شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1138شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1139شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1140شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1141شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1142شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1143شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1144شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1145شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1146شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1147شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1148شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1149شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1150شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1151شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1152شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1153شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1154شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1155شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1156شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1157شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1158شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1159شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1160شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1161شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1162شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1163شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1164شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1165شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1166شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1167شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1168شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1169شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1170شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1171شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1172شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1173شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1174شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1175شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1176شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1177شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1178شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1179شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1180شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1181شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1182شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1183شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1184شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1185شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1186شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1187شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1188شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1189شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1190شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1191شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1192شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1193شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1194شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1195شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1196شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1197شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1198شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1199شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1200شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1201شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1202شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1203شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1204شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1205شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1206شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1207شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1208شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1209شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1210شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1211شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1212شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1213شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1214شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1215شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1216شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1217شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1218شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1219شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1220شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1221شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1222شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1223شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1224شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1225شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1226شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1227شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1228شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1229شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1230شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1231شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1232شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1233شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1234شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1235شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1236شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1237شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1238شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1239شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1240شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1241شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1242شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1243شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1244شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1245شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1246شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1247شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1248شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1249شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1250شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1251شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1252شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1253شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1254شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1255شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1256شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1257شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1258شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1259شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1260شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1261شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1262شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1263شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1264شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1265شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1266شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1267شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1268شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1269شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1270شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1271شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1272شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1273شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1274شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1275شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1276شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1277شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1278شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1279شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1280شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1281شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1282شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1283شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1284شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1285شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1286شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1287شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1288شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1289شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1290شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1291شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1292شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1293شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1294شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1295شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1296شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1297شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1298شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1299شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1300شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1301شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1302شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1303شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1304شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1305شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1306شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1307شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1308شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1309شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1310شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1311شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1312شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1313شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1314شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1315شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1316شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1317شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1318شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1319شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1320شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1321شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1322شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1323شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1324شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1325شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1326شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1327شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1328شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1329شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1330شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1331شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1332شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1333شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1334شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1335شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1336شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1337شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1338شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1339شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1340شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1341شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1342شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1343شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1344شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1345شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1346شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1347شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1348شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1349شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1350شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1351شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1352شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1353شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1354شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1355شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1356شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1357شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1358شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1359شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1360شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1361شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1362شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1363شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1364شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1365شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1366شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1367شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1368شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1369شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1370شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1371شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1372شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1373شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1374شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1375شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1376شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1377شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1378شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1379شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1380شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1381شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1382شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1383شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1384شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1385شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1386شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1387شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1388شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1389شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1390شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1391شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1392شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1393شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1394شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1395شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1396شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1397شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1398شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1399شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1400شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1401شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1402شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1403شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1404شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1405شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1406شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1407شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1408شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1409شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1410شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1411شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1412شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1413شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1414شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1415شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1416شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1417شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1418شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1419شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1420شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1421شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1422شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1423شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1424شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1425شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1426شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1427شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1428شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1429شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1430شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1431شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1432شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1433شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1434شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1435شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1436شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1437شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1438شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1439شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1440شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1441شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1442شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1443شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1444شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1445شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1446شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1447شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1448شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1449شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1450شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1451شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1452شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1453شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1454شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1455شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1456شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1457شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1458شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1459شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1460شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1461شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1462شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1463شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1464شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1465شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1466شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1467شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1468شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1469شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1470شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1471شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1472شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1473شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1474شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1475شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1476شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1477شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1478شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1479شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1480شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1481شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1482شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1483شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1484شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1485شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1486شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1487شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1488شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1489شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1490شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1491شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1492شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1493شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1494شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1495شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1496شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1497شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1498شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1499شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1500شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1501شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1502شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1503شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1504شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1505شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1506شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1507شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1508شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1509شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1510شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1511شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1512شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1513شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1514شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1515شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1516شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1517شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1518شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1519شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1520شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1521شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1522شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1523شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1524شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1525شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1526شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1527شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1528شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1529شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1530شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1531شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1532شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1533شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1534شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1535شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1536شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1537شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1538شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1539شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1540شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1541شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1542شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1543شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1544شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1545شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1546شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1547شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1548شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1549شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1550شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1551شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1552شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1553شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1554شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1555شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1556شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1557شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1558شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1559شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1560شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1561شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1562شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1563شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1564شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1565شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1566شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1567شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1568شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1569شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1570شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1571شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1572شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1573شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1574شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1575شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1576شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1577شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1578شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1579شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1580شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1581شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1582شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1583شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1584شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1585شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1586شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1587شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1588شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1589شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1590شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1591شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1592شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1593شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1594شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1595شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1596شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1597شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1598شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1599شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1600شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1601شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1602شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1603شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1604شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1605شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1606شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1607شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1608شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1609شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1610شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1611شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1612شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1613شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1614شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1615شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1616شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1617شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1618شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1619شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1620شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1621شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1622شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1623شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1624شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1625شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1626شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1627شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1628شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1629شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1630شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1631شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1632شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1633شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1634شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1635شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1636شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1637شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1638شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1639شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1640شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1641شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1642شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1643شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1644شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1645شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1646شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1647شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1648شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1649شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1650شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1651شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1652شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1653شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1654شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1655شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1656شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1657شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1658شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1659شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1660شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1661شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1662شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1663شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1664شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1665شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1666شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1667شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1668شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1669شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1670شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1671شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1672شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1673شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1674شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1675شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1676شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1677شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1678شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1679شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1680شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1681شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1682شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1683شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1684شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1685شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1686شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1687شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1688شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1689شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1690شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1691شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1692شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1693شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1694شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1695شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1696شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1697شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1698شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1699شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1700شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1701شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1702شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1703شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1704شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1705شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1706شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1707شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1708شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1709شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1710شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1711شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1712شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1713شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1714شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1715شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1716شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1717شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1718شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1719شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1720شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1721شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1722شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1723شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1724شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1725شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1726شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1727شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1728شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1729شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1730شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1731شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1732شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1733شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1734شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1735شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1736شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ