به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است

2810عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

رنگی از حسن تو در روی گل است

وز لب لعلت خیالی در مل است

از خیال نرگس جادوی تو

در چمن ها چشم نرگس بر گل است

از نسیم صبح کی بیرون رود

بوی گل کاندر دماغ بلبل است

از کمند عنبرین گیسوی تو

ملتهب کی دل شود، گر دلدل است

رحم کن بر خسرو، ار بشنیده ای

کز فغانش عالمی در غلغل است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 2شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 3شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 4شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 5شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 6شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 7شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 8شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 9شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 10شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...11شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 12شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 13شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...14شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...15شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 16شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 17شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 18شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 19شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 20شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 21شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 22شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...23شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 24شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...25شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...26شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...27شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 28شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 29شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...30شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 31شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 32شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 33شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...34شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...35شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 36شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 37شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 38شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...39شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 40شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 41شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 42شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 43شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...44شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 45شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 46شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 47شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 48شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 49شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 50شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...51شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 52شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 53شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 54شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...55شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...56شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 57شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 58شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...59شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...60شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...61شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 62شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 63شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 64شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 65شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 66شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 67شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 68شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...69شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 70شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 71شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 72شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 73شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...74شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...75شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 76شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...77شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 78شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...79شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...80شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 81شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 82شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 83شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 84شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 85شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...86شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 87شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 88شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 89شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 90شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 91شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 92شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 93شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 94شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 95شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 96شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 97شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 98شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 99شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 100شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 101شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 102شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 103شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 104شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 105شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 106شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 107شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 108شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 109شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 110شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 111شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 112شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 113شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 114شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 115شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 116شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 117شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 118شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...119شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 120شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 121شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 122شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...123شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 124شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 125شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...126شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 127شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 128شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...129شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...130شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 131شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...132شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...133شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...134شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 135شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 136شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 137شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...138شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...139شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 140شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 141شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 142شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...143شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...144شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...145شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 146شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...147شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 148شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 149شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...150شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...151شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...152شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...153شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...154شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...155شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...156شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...157شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...158شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...159شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...160شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...161شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...162شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...163شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...164شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...165شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...166شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...167شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...168شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...169شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...170شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...171شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...172شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...173شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...174شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...175شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 176شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...177شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...178شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...179شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...180شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...181شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...182شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...183شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...184شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...185شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...186شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...187شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 188شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...189شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...190شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...191شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...192شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...193شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...194شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...195شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...196شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 197شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...198شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...199شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...200شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...201شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...202شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...203شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...204شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...205شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...206شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...207شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 208شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 209شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...210شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...211شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...212شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 213شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...214شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 215شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...216شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 217شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...218شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 219شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...220شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 221شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...222شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...223شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 224شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 225شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 226شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 227شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 228شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...229شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 230شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...231شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...232شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 233شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 234شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 235شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 236شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 237شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 238شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...239شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 240شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 241شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 242شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 243شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...244شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 245شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 246شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 247شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 248شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 249شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 250شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 251شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 252شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 253شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 254شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 255شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 256شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 257شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 258شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 259شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 260شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 261شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 262شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 263شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 264شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 265شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 266شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 267شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 268شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 269شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 270شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 271شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 272شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 273شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 274شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 275شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 276شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 277شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 278شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 279شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 280شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 281شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 282شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 283شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 284شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 285شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 286شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 287شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 288شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 289شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 290شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 291شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 292شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 293شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 294شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 295شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 296شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 297شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 298شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 299شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 300شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 301شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 302شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 303شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 304شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 305شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 306شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 307شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 308شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 309شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 310شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 311شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 312شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 313شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 314شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 315شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 316شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 317شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 318شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 319شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 320شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 321شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 322شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 323شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 324شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 325شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 326شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 327شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 328شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 329شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 330شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 331شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 332شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 333شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 334شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 335شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 336شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 337شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 338شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 339شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 340شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 341شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 342شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...343شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...344شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...345شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...346شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...347شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...348شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...349شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...350شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...351شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...352شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...353شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...354شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...355شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...356شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 357شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...358شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...359شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...360شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...361شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...362شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 363شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...364شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...365شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...366شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...367شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...368شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...369شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...370شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...371شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...372شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...373شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...374شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...375شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...376شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...377شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...378شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...379شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...380شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...381شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...382شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...383شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...384شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 385شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...386شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 387شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...388شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...389شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...390شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...391شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 392شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...393شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...394شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...395شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...396شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...397شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...398شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...399شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...400شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...401شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...402شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...403شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 404شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 405شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 406شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 407شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...408شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...409شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...410شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 411شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...412شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...413شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 414شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...415شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...416شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...417شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 418شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...419شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...420شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...421شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...422شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 423شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...424شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...425شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...426شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...427شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...428شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 429شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...430شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...431شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 432شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...433شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...434شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 435شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...436شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 437شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...438شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 439شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 440شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 441شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 442شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 443شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...444شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 445شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 446شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 447شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...448شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 449شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 450شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...451شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 452شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...453شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...454شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 455شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...456شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 457شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 458شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 459شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...460شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 461شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...462شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 463شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 464شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 465شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...466شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 467شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...468شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...469شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 470شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 471شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 472شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 473شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 474شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...475شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 476شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 477شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...478شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 479شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 480شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 481شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...482شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 483شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 484شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 485شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 486شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 487شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 488شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 489شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 490شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 491شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 492شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 493شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 494شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 495شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 496شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...497شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 498شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 499شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 500شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 501شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 502شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 503شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 504شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 505شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 506شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...507شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...508شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 509شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 510شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 511شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 512شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 513شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 514شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 515شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 516شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 517شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 518شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 519شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 520شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 521شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 522شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 523شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 524شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 525شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 526شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 527شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 528شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 529شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 530شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 531شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 532شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 533شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 534شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 535شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 536شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 537شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 538شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 539شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...540شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 541شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 542شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 543شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 544شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 545شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 546شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 547شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 548شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 549شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 550شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 551شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 552شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 553شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 554شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 555شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 556شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...557شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 558شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...559شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 560شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 561شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...562شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 563شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 564شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 565شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...566شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 567شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 568شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...569شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 570شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...571شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 572شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...573شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 574شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 575شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...576شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 577شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 578شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 579شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 580شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 581شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 582شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...583شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...584شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 585شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...586شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 587شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 588شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 589شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...590شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...591شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 592شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 593شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 594شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 595شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 596شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 597شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 598شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...599شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...600شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 601شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 602شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 603شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 604شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 605شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 606شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 607شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 608شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 609شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 610شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...611شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 612شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...613شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 614شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 615شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 616شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 617شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 618شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 619شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 620شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 621شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 622شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 623شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 624شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 625شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 626شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 627شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...628شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...629شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...630شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...631شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 632شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...633شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 634شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 635شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...636شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...637شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 638شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...639شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 640شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 641شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 642شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...643شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 644شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 645شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 646شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 647شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 648شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 649شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 650شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 651شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 652شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...653شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...654شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 655شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 656شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 657شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 658شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 659شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 660شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 661شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 662شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 663شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 664شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 665شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 666شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 667شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 668شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 669شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 670شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 671شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 672شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 673شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 674شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 675شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 676شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 677شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 678شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...679شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 680شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 681شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 682شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...683شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...684شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 685شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 686شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 687شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 688شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 689شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...690شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 691شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 692شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 693شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 694شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 695شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 696شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 697شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 698شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 699شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 700شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 701شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 702شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 703شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 704شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 705شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 706شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 707شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 708شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 709شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 710شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 711شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 712شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 713شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 714شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 715شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 716شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 717شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 718شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 719شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 720شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 721شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 722شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 723شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 724شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 725شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 726شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 727شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 728شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 729شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 730شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 731شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 732شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 733شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 734شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 735شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 736شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 737شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 738شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 739شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 740شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 741شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 742شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 743شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...744شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 745شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 746شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 747شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 748شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 749شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...750شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...751شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...752شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 753شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 754شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...755شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...756شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...757شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...758شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...759شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...760شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...761شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...762شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 763شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 764شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 765شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...766شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 767شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...768شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...769شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 770شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...771شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...772شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 773شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 774شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 775شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...776شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 777شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 778شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...779شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...780شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...781شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...782شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...783شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 784شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...785شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...786شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...787شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 788شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 789شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 790شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 791شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 792شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 793شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 794شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...795شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...796شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 797شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 798شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...799شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 800شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 801شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 802شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 803شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 804شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 805شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 806شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...807شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 808شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...809شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 810شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 811شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 812شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 813شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 814شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 815شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 816شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 817شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...818شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...819شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...820شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...821شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...822شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...823شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...824شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...825شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...826شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...827شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...828شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...829شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 830شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...831شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 832شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 833شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 834شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...835شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...836شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 837شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 838شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 839شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...840شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...841شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 842شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 843شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 844شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 845شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 846شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...847شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 848شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 849شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...850شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...851شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 852شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 853شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 854شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 855شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 856شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 857شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 858شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...859شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...860شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...861شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 862شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...863شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 864شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 865شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 866شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 867شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 868شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 869شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 870شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 871شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...872شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...873شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...874شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...875شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 876شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...877شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 878شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 879شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 880شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 881شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 882شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 883شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 884شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 885شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 886شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 887شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 888شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...889شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...890شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...891شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...892شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...893شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...894شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...895شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...896شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...897شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...898شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...899شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...900شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...901شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...902شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...903شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 904شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 905شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 906شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 907شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 908شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 909شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 910شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 911شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...912شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 913شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 914شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 915شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 916شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 917شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...918شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...919شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 920شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 921شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...922شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 923شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 924شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 925شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 926شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 927شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...928شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 929شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 930شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 931شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 932شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 933شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 934شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 935شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...936شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...937شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...938شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...939شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 940شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...941شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...942شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...943شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...944شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...945شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 946شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 947شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 948شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 949شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...950شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...951شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...952شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...953شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...954شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 955شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 956شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...957شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 958شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...959شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...960شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 961شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 962شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 963شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 964شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 965شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...966شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...967شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...968شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...969شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 970شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 971شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 972شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...973شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...974شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...975شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...976شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...977شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...978شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...979شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...980شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...981شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...982شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...983شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...984شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...985شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...986شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...987شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...988شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...989شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...990شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...991شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...992شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...993شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...994شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...995شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...996شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...997شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...998شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 999شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1000شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1001شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1002شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1003شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1004شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1005شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1006شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1007شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1008شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1009شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1010شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1011شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1012شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1013شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1014شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1015شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1016شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1017شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1018شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1019شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1020شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1021شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1022شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1023شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1024شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1025شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1026شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1027شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1028شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1029شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1030شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1031شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1032شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1033شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1034شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1035شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1036شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1037شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1038شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1039شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1040شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1041شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1042شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1043شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1044شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1045شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1046شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1047شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1048شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1049شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1050شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1051شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1052شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1053شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1054شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1055شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1056شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1057شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1058شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1059شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1060شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1061شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1062شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1063شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1064شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1065شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1066شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1067شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1068شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1069شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1070شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1071شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1072شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1073شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1074شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1075شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1076شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1077شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1078شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1079شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1080شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1081شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1082شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1083شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1084شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1085شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1086شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1087شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1088شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1089شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1090شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1091شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1092شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1093شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1094شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1095شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1096شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1097شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1098شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1099شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1100شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1101شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1102شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1103شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1104شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1105شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1106شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1107شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1108شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1109شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1110شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1111شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1112شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1113شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1114شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1115شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1116شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1117شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1118شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1119شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1120شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1121شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1122شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1123شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1124شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1125شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1126شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1127شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1128شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1129شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1130شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1131شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1132شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1133شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1134شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1135شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1136شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1137شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1138شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1139شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1140شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1141شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1142شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1143شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1144شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1145شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1146شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1147شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1148شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1149شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1150شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1151شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1152شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1153شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1154شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1155شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1156شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1157شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1158شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1159شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1160شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1161شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1162شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1163شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1164شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1165شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1166شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1167شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1168شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1169شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1170شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1171شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1172شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1173شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1174شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1175شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1176شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1177شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1178شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1179شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1180شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1181شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1182شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1183شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1184شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1185شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1186شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1187شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1188شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1189شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1190شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1191شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1192شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1193شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1194شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1195شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1196شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1197شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1198شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1199شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1200شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1201شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1202شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1203شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1204شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1205شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1206شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1207شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1208شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1209شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1210شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1211شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1212شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1213شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1214شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1215شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1216شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1217شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1218شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1219شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1220شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1221شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1222شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1223شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1224شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1225شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1226شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1227شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1228شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1229شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1230شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1231شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1232شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1233شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1234شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1235شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1236شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1237شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1238شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1239شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1240شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1241شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1242شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1243شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1244شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1245شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1246شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1247شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1248شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1249شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1250شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1251شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1252شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1253شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1254شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1255شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1256شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1257شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1258شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1259شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1260شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1261شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1262شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1263شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1264شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1265شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1266شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1267شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1268شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1269شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1270شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1271شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1272شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1273شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1274شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1275شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1276شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1277شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1278شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1279شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1280شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1281شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1282شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1283شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1284شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1285شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1286شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1287شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1288شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1289شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1290شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1291شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1292شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1293شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1294شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1295شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1296شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1297شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1298شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1299شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1300شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1301شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1302شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1303شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1304شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1305شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1306شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1307شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1308شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1309شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1310شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1311شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1312شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1313شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1314شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1315شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1316شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1317شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1318شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1319شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1320شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1321شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1322شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1323شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1324شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1325شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1326شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1327شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1328شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1329شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1330شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1331شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1332شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1333شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1334شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1335شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1336شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1337شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1338شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1339شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1340شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1341شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1342شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1343شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1344شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1345شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1346شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1347شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1348شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1349شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1350شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1351شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1352شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1353شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1354شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1355شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1356شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1357شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1358شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1359شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1360شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1361شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1362شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1363شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1364شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1365شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1366شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1367شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1368شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1369شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1370شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1371شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1372شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1373شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1374شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1375شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1376شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1377شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1378شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1379شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1380شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1381شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1382شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1383شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1384شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1385شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1386شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1387شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1388شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1389شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1390شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1391شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1392شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1393شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1394شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1395شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1396شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1397شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1398شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1399شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1400شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1401شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1402شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1403شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1404شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1405شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1406شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1407شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1408شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1409شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1410شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1411شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1412شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1413شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1414شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1415شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1416شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1417شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1418شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1419شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1420شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1421شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1422شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1423شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1424شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1425شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1426شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1427شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1428شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1429شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1430شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1431شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1432شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1433شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1434شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1435شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1436شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1437شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1438شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1439شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1440شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1441شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1442شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1443شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1444شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1445شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1446شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1447شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1448شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1449شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1450شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1451شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1452شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1453شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1454شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1455شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1456شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1457شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1458شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1459شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1460شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1461شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1462شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1463شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1464شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1465شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1466شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1467شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1468شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1469شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1470شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1471شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1472شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1473شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1474شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1475شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1476شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1477شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1478شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1479شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1480شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1481شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1482شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1483شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1484شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1485شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1486شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1487شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1488شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1489شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1490شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1491شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1492شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1493شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1494شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1495شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1496شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1497شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1498شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1499شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1500شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1501شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1502شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1503شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1504شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1505شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1506شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1507شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1508شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1509شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1510شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1511شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1512شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1513شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1514شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1515شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1516شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1517شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1518شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1519شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1520شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1521شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1522شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1523شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1524شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1525شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1526شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1527شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1528شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1529شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1530شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1531شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1532شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1533شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1534شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1535شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1536شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1537شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1538شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1539شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1540شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1541شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1542شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1543شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1544شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1545شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1546شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1547شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1548شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1549شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1550شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1551شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1552شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1553شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1554شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1555شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1556شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1557شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1558شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1559شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1560شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1561شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1562شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1563شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1564شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1565شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1566شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1567شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1568شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1569شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1570شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1571شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1572شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1573شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1574شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1575شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1576شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1577شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1578شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1579شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1580شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1581شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1582شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1583شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1584شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1585شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1586شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1587شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1588شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1589شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1590شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1591شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1592شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1593شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1594شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1595شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1596شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1597شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1598شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1599شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1600شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1601شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1602شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1603شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1604شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1605شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1606شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1607شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1608شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1609شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1610شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1611شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1612شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1613شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1614شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1615شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1616شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1617شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1618شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1619شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1620شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1621شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1622شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1623شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1624شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1625شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1626شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1627شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1628شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1629شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1630شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1631شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1632شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1633شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1634شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1635شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1636شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1637شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1638شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1639شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1640شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1641شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1642شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1643شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1644شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1645شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1646شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1647شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1648شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1649شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1650شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1651شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1652شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1653شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1654شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1655شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1656شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1657شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1658شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1659شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1660شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1661شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1662شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1663شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1664شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1665شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1666شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1667شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1668شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1669شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1670شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1671شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1672شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1673شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1674شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1675شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1676شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1677شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1678شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1679شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1680شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1681شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1682شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1683شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1684شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1685شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1686شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1687شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1688شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1689شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1690شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1691شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1692شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1693شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1694شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1695شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1696شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1697شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1698شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1699شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1700شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1701شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1702شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1703شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1704شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1705شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1706شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1707شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1708شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1709شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1710شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1711شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1712شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1713شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1714شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1715شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1716شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1717شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1718شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1719شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1720شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1721شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1722شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1723شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1724شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1725شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1726شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1727شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1728شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1729شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1730شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1731شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1732شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1733شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1734شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1735شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ