به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست

2490عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای نسیم صبحدم، یارم کجاست

غم ز حد بگذشت، غمخوارم کجاست

خواب در چشمم نمی آید به شب

آن چراغ چشم بیدارم کجاست

دوست گفت آشفته گرد و زار باش

دوستان، آشفته و زارم، کجاست

نیستم آسوده و کارش دمی

یار، آن آسوده از کارم، کجاست

تا به گوش او رسانم حال خویش

ناله های خسرو زارم کجاست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 2شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 3شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 4شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 5شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 6شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 7شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 8شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 9شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...10شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 11شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 12شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...13شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...14شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 15شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 16شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 17شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 18شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 19شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 20شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 21شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...22شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 23شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...24شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...25شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...26شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 27شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 28شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...29شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 30شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 31شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 32شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...33شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...34شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 35شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 36شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 37شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...38شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 39شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 40شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 41شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 42شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...43شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 44شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 45شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 46شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 47شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 48شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 49شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...50شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 51شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 52شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 53شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...54شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...55شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 56شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 57شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...58شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...59شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...60شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 61شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 62شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 63شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 64شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 65شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 66شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 67شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...68شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 69شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 70شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 71شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 72شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...73شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...74شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 75شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...76شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 77شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...78شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...79شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 80شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 81شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 82شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 83شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 84شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...85شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 86شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 87شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 88شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 89شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 90شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 91شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 92شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 93شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 94شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 95شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 96شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 97شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 98شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 99شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 100شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 101شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 102شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 103شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 104شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 105شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 106شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 107شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 108شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 109شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 110شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 111شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 112شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 113شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 114شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 115شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 116شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 117شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...118شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 119شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 120شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 121شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...122شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 123شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 124شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...125شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 126شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 127شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...128شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...129شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 130شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...131شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...132شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...133شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 134شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 135شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 136شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...137شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...138شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 139شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 140شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 141شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...142شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...143شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...144شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 145شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...146شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 147شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 148شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...149شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...150شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...151شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...152شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...153شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...154شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...155شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...156شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...157شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...158شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...159شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...160شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...161شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...162شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...163شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...164شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...165شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...166شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...167شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...168شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...169شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...170شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...171شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...172شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...173شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...174شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 175شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...176شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...177شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...178شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...179شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...180شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...181شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...182شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...183شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...184شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...185شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...186شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 187شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...188شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...189شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...190شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...191شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...192شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...193شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...194شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...195شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 196شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...197شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...198شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...199شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...200شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...201شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...202شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...203شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...204شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...205شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...206شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 207شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 208شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...209شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...210شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...211شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 212شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...213شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 214شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...215شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 216شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...217شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 218شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...219شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 220شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...221شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...222شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 223شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 224شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 225شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 226شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 227شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...228شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 229شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...230شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...231شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 232شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 233شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 234شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 235شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 236شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 237شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...238شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 239شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 240شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 241شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 242شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...243شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 244شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 245شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 246شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 247شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 248شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 249شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 250شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 251شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 252شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 253شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 254شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 255شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 256شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 257شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 258شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 259شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 260شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 261شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 262شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 263شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 264شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 265شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 266شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 267شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 268شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 269شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 270شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 271شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 272شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 273شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 274شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 275شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 276شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 277شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 278شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 279شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 280شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 281شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 282شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 283شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 284شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 285شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 286شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 287شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 288شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 289شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 290شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 291شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 292شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 293شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 294شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 295شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 296شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 297شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 298شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 299شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 300شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 301شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 302شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 303شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 304شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 305شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 306شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 307شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 308شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 309شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 310شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 311شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 312شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 313شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 314شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 315شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 316شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 317شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 318شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 319شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 320شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 321شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 322شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 323شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 324شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 325شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 326شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 327شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 328شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 329شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 330شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 331شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 332شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 333شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 334شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 335شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 336شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 337شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 338شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 339شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 340شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 341شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...342شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...343شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...344شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...345شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...346شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...347شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...348شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...349شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...350شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...351شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...352شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...353شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...354شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...355شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 356شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...357شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...358شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...359شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...360شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...361شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 362شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...363شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...364شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...365شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...366شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...367شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...368شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...369شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...370شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...371شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...372شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...373شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...374شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...375شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...376شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...377شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...378شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...379شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...380شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...381شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...382شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...383شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 384شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...385شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 386شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...387شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...388شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...389شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...390شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 391شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...392شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...393شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...394شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...395شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...396شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...397شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...398شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...399شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...400شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...401شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...402شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 403شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 404شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 405شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 406شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...407شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...408شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...409شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 410شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...411شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...412شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 413شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...414شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...415شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...416شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 417شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...418شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...419شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...420شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...421شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 422شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...423شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...424شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...425شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...426شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...427شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 428شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...429شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...430شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 431شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...432شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...433شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 434شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...435شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 436شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...437شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 438شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 439شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 440شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 441شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 442شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...443شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 444شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 445شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 446شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...447شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 448شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 449شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...450شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 451شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...452شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...453شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 454شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...455شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 456شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 457شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 458شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...459شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 460شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...461شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 462شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 463شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 464شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...465شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 466شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...467شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...468شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 469شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 470شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 471شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 472شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 473شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...474شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 475شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 476شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...477شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 478شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 479شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 480شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...481شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 482شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 483شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 484شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 485شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 486شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 487شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 488شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 489شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 490شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 491شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 492شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 493شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 494شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 495شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...496شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 497شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 498شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 499شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 500شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 501شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 502شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 503شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 504شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 505شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...506شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...507شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 508شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 509شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 510شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 511شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 512شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 513شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 514شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 515شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 516شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 517شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 518شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 519شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 520شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 521شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 522شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 523شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 524شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 525شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 526شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 527شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 528شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 529شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 530شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 531شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 532شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 533شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 534شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 535شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 536شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 537شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 538شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...539شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 540شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 541شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 542شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 543شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 544شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 545شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 546شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 547شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 548شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 549شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 550شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 551شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 552شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 553شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 554شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 555شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...556شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 557شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...558شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 559شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 560شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...561شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 562شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 563شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 564شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...565شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 566شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 567شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...568شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 569شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...570شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 571شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...572شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 573شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 574شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...575شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 576شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 577شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 578شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 579شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 580شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 581شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...582شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...583شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 584شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...585شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 586شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 587شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 588شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...589شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...590شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 591شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 592شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 593شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 594شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 595شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 596شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 597شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...598شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...599شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 600شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 601شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 602شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 603شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 604شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 605شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 606شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 607شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 608شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 609شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...610شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 611شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...612شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 613شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 614شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 615شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 616شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 617شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 618شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 619شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 620شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 621شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 622شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 623شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 624شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 625شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 626شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...627شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...628شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...629شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...630شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 631شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...632شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 633شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 634شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...635شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...636شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 637شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...638شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 639شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 640شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 641شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...642شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 643شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 644شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 645شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 646شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 647شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 648شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 649شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 650شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 651شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...652شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...653شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 654شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 655شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 656شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 657شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 658شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 659شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 660شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 661شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 662شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 663شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 664شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 665شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 666شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 667شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 668شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 669شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 670شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 671شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 672شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 673شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 674شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 675شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 676شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 677شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...678شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 679شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 680شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 681شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...682شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...683شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 684شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 685شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 686شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 687شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 688شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...689شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 690شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 691شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 692شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 693شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 694شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 695شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 696شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 697شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 698شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 699شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 700شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 701شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 702شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 703شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 704شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 705شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 706شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 707شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 708شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 709شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 710شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 711شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 712شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 713شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 714شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 715شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 716شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 717شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 718شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 719شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 720شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 721شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 722شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 723شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 724شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 725شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 726شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 727شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 728شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 729شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 730شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 731شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 732شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 733شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 734شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 735شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 736شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 737شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 738شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 739شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 740شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 741شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 742شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...743شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 744شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 745شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 746شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 747شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 748شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...749شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...750شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...751شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 752شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 753شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...754شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...755شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...756شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...757شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...758شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...759شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...760شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...761شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 762شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 763شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 764شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...765شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 766شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...767شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...768شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 769شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...770شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...771شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 772شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 773شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 774شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...775شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 776شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 777شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...778شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...779شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...780شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...781شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...782شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 783شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...784شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...785شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...786شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 787شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 788شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 789شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 790شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 791شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 792شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 793شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...794شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...795شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 796شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 797شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...798شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 799شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 800شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 801شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 802شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 803شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 804شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 805شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...806شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 807شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...808شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 809شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 810شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 811شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 812شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 813شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 814شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 815شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 816شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...817شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...818شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...819شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...820شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...821شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...822شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...823شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...824شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...825شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...826شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...827شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...828شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 829شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...830شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 831شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 832شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 833شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...834شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...835شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 836شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 837شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 838شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...839شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...840شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 841شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 842شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 843شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 844شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 845شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...846شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 847شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 848شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...849شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...850شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 851شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 852شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 853شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 854شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 855شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 856شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 857شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...858شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...859شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...860شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 861شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...862شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 863شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 864شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 865شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 866شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 867شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 868شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 869شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 870شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...871شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...872شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...873شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...874شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 875شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...876شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 877شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 878شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 879شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 880شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 881شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 882شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 883شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 884شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 885شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 886شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 887شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...888شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...889شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...890شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...891شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...892شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...893شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...894شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...895شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...896شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...897شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...898شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...899شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...900شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...901شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...902شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 903شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 904شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 905شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 906شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 907شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 908شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 909شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 910شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...911شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 912شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 913شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 914شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 915شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 916شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...917شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...918شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 919شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 920شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...921شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 922شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 923شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 924شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 925شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 926شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...927شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 928شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 929شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 930شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 931شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 932شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 933شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 934شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...935شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...936شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...937شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...938شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 939شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...940شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...941شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...942شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...943شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...944شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 945شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 946شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 947شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 948شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...949شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...950شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...951شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...952شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...953شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 954شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 955شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...956شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 957شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...958شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...959شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 960شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 961شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 962شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 963شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 964شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...965شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...966شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...967شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...968شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 969شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 970شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 971شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...972شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...973شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...974شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...975شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...976شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...977شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...978شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...979شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...980شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...981شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...982شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...983شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...984شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...985شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...986شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...987شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...988شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...989شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...990شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...991شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...992شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...993شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...994شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...995شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...996شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...997شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 998شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...999شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1000شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1001شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1002شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1003شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1004شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1005شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1006شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1007شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1008شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1009شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1010شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1011شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1012شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1013شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1014شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1015شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1016شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1017شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1018شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1019شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1020شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1021شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1022شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1023شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1024شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1025شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1026شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1027شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1028شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1029شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1030شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1031شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1032شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1033شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1034شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1035شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1036شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1037شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1038شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1039شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1040شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1041شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1042شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1043شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1044شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1045شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1046شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1047شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1048شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1049شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1050شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1051شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1052شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1053شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1054شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1055شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1056شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1057شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1058شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1059شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1060شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1061شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1062شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1063شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1064شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1065شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1066شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1067شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1068شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1069شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1070شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1071شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1072شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1073شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1074شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1075شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1076شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1077شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1078شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1079شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1080شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1081شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1082شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1083شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1084شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1085شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1086شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1087شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1088شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1089شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1090شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1091شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1092شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1093شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1094شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1095شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1096شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1097شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1098شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1099شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1100شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1101شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1102شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1103شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1104شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1105شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1106شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1107شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1108شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1109شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1110شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1111شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1112شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1113شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1114شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1115شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1116شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1117شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1118شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1119شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1120شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1121شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1122شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1123شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1124شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1125شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1126شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1127شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1128شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1129شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1130شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1131شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1132شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1133شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1134شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1135شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1136شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1137شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1138شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1139شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1140شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1141شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1142شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1143شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1144شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1145شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1146شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1147شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1148شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1149شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1150شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1151شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1152شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1153شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1154شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1155شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1156شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1157شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1158شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1159شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1160شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1161شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1162شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1163شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1164شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1165شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1166شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1167شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1168شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1169شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1170شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1171شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1172شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1173شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1174شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1175شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1176شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1177شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1178شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1179شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1180شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1181شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1182شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1183شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1184شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1185شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1186شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1187شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1188شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1189شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1190شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1191شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1192شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1193شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1194شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1195شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1196شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1197شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1198شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1199شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1200شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1201شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1202شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1203شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1204شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1205شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1206شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1207شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1208شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1209شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1210شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1211شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1212شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1213شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1214شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1215شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1216شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1217شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1218شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1219شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1220شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1221شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1222شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1223شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1224شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1225شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1226شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1227شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1228شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1229شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1230شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1231شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1232شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1233شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1234شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1235شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1236شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1237شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1238شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1239شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1240شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1241شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1242شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1243شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1244شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1245شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1246شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1247شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1248شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1249شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1250شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1251شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1252شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1253شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1254شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1255شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1256شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1257شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1258شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1259شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1260شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1261شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1262شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1263شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1264شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1265شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1266شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1267شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1268شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1269شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1270شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1271شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1272شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1273شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1274شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1275شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1276شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1277شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1278شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1279شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1280شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1281شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1282شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1283شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1284شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1285شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1286شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1287شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1288شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1289شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1290شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1291شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1292شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1293شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1294شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1295شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1296شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1297شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1298شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1299شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1300شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1301شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1302شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1303شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1304شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1305شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1306شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1307شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1308شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1309شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1310شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1311شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1312شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1313شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1314شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1315شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1316شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1317شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1318شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1319شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1320شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1321شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1322شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1323شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1324شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1325شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1326شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1327شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1328شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1329شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1330شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1331شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1332شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1333شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1334شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1335شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1336شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1337شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1338شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1339شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1340شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1341شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1342شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1343شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1344شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1345شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1346شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1347شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1348شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1349شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1350شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1351شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1352شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1353شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1354شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1355شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1356شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1357شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1358شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1359شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1360شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1361شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1362شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1363شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1364شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1365شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1366شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1367شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1368شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1369شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1370شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1371شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1372شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1373شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1374شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1375شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1376شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1377شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1378شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1379شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1380شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1381شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1382شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1383شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1384شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1385شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1386شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1387شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1388شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1389شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1390شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1391شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1392شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1393شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1394شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1395شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1396شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1397شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1398شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1399شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1400شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1401شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1402شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1403شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1404شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1405شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1406شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1407شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1408شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1409شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1410شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1411شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1412شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1413شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1414شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1415شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1416شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1417شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1418شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1419شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1420شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1421شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1422شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1423شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1424شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1425شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1426شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1427شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1428شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1429شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1430شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1431شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1432شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1433شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1434شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1435شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1436شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1437شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1438شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1439شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1440شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1441شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1442شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1443شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1444شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1445شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1446شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1447شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1448شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1449شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1450شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1451شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1452شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1453شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1454شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1455شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1456شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1457شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1458شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1459شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1460شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1461شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1462شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1463شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1464شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1465شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1466شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1467شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1468شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1469شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1470شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1471شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1472شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1473شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1474شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1475شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1476شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1477شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1478شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1479شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1480شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1481شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1482شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1483شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1484شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1485شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1486شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1487شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1488شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1489شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1490شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1491شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1492شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1493شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1494شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1495شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1496شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1497شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1498شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1499شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1500شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1501شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1502شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1503شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1504شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1505شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1506شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1507شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1508شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1509شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1510شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1511شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1512شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1513شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1514شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1515شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1516شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1517شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1518شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1519شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1520شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1521شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1522شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1523شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1524شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1525شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1526شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1527شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1528شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1529شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1530شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1531شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1532شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1533شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1534شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1535شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1536شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1537شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1538شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1539شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1540شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1541شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1542شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1543شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1544شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1545شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1546شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1547شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1548شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1549شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1550شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1551شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1552شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1553شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1554شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1555شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1556شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1557شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1558شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1559شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1560شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1561شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1562شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1563شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1564شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1565شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1566شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1567شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1568شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1569شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1570شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1571شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1572شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1573شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1574شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1575شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1576شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1577شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1578شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1579شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1580شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1581شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1582شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1583شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1584شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1585شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1586شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1587شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1588شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1589شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1590شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1591شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1592شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1593شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1594شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1595شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1596شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1597شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1598شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1599شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1600شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1601شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1602شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1603شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1604شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1605شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1606شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1607شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1608شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1609شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1610شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1611شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1612شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1613شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1614شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1615شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1616شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1617شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1618شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1619شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1620شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1621شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1622شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1623شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1624شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1625شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1626شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1627شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1628شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1629شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1630شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1631شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1632شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1633شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1634شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1635شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1636شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1637شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1638شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1639شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1640شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1641شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1642شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1643شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1644شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1645شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1646شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1647شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1648شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1649شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1650شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1651شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1652شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1653شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1654شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1655شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1656شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1657شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1658شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1659شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1660شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1661شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1662شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1663شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1664شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1665شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1666شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1667شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1668شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1669شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1670شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1671شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1672شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1673شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1674شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1675شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1676شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1677شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1678شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1679شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1680شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1681شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1682شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1683شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1684شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1685شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1686شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1687شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1688شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1689شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1690شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1691شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1692شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1693شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1694شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1695شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1696شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1697شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1698شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1699شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1700شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1701شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1702شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1703شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1704شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1705شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1706شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1707شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1708شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1709شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1710شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1711شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1712شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1713شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1714شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1715شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1716شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1717شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1718شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1719شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1720شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1721شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1722شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1723شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1724شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1725شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1726شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1727شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1728شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1729شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1730شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1731شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1732شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1733شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1734شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ