به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چونست

2420عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چونست

ماه تابان من اندر شب هجران چونست

من چو یعقوب ز گریه شده ام دیده سفید

آخر آن یوسف گمگشته به زندان چونست

من درین خاک به زندان غم از دوری او

او ز من دور به صحرا و بیابان چونست

گوهری بود کزین دیده بغلطید به خاک

دیده خود خاک شد، آن گوهر غلطان چونست

بر تن نازک او برگ گلی بودی، حیف

هست انبار گل اکنون، به ته آن چونست

همه جان بود ز بس لطف چو جان بی تن

این زمان در ته گل با تن پنهان چونست

سبزه چون خضر ز پیراهن خاکش برخاست

در هوای عدم آن چشمه حیوان چونست

مردمان باز مپرسید ز خسرو که کنون

در غم دوست ترا دیده گریان چونست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 2شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...3شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...4شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...5شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 6شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 7شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 8شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 9شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...10شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...11شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 12شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 13شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 14شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 15شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 16شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 17شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 18شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 19شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 20شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 21شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 22شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 23شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 24شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 25شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 26شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 27شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 28شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 29شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 30شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 31شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 32شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 33شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 34شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 35شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 36شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...37شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 38شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 39شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...40شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...41شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 42شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 43شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 44شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 45شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 46شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 47شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 48شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...49شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 50شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...51شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...52شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...53شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 54شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 55شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...56شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 57شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 58شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 59شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...60شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...61شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 62شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 63شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 64شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...65شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 66شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 67شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 68شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 69شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...70شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 71شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 72شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 73شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 74شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 75شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 76شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...77شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 78شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 79شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 80شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...81شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...82شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 83شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 84شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...85شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...86شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...87شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 88شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 89شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 90شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 91شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 92شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 93شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 94شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...95شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 96شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 97شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 98شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 99شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...100شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...101شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 102شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...103شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 104شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...105شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...106شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 107شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 108شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 109شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 110شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 111شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...112شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 113شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 114شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 115شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 116شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 117شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 118شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 119شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 120شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 121شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 122شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 123شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 124شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 125شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 126شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 127شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 128شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 129شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 130شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 131شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 132شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 133شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 134شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 135شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 136شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 137شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 138شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 139شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 140شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 141شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 142شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 143شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 144شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...145شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 146شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 147شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 148شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...149شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 150شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 151شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...152شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 153شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 154شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...155شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...156شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 157شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...158شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...159شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...160شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 161شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 162شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 163شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...164شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...165شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 166شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 167شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 168شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...169شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...170شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...171شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 172شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...173شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 174شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 175شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...176شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...177شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...178شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...179شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...180شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...181شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...182شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...183شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...184شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...185شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...186شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...187شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...188شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...189شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...190شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...191شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...192شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...193شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...194شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...195شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...196شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...197شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...198شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...199شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...200شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...201شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 202شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...203شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...204شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...205شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...206شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...207شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...208شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...209شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...210شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...211شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...212شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...213شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 214شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...215شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...216شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...217شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...218شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...219شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...220شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...221شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...222شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 223شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...224شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...225شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...226شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...227شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...228شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...229شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...230شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...231شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...232شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...233شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 234شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 235شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...236شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...237شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...238شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 239شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...240شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 241شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...242شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 243شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...244شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 245شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...246شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 247شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...248شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...249شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 250شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 251شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 252شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 253شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 254شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...255شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 256شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...257شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...258شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 259شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 260شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 261شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 262شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 263شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 264شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...265شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 266شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 267شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 268شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 269شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...270شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 271شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 272شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 273شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 274شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 275شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 276شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 277شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 278شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 279شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 280شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 281شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 282شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 283شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 284شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 285شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 286شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 287شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 288شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 289شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 290شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 291شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 292شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 293شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 294شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 295شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 296شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 297شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 298شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 299شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 300شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 301شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 302شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 303شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 304شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 305شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 306شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 307شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 308شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 309شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 310شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 311شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 312شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 313شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 314شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 315شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 316شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 317شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 318شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 319شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 320شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 321شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 322شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 323شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 324شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 325شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 326شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 327شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 328شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 329شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 330شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 331شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 332شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 333شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 334شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 335شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 336شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 337شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 338شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 339شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 340شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 341شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 342شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 343شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 344شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 345شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 346شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 347شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 348شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 349شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 350شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 351شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 352شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 353شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 354شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 355شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 356شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 357شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 358شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 359شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 360شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 361شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 362شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 363شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 364شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 365شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 366شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 367شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 368شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...369شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...370شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...371شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...372شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...373شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...374شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...375شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...376شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...377شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...378شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...379شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...380شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...381شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...382شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 383شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...384شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...385شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...386شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...387شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...388شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 389شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...390شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...391شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...392شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...393شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...394شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...395شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...396شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...397شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...398شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...399شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...400شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...401شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...402شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...403شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...404شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...405شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...406شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...407شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...408شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...409شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...410شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 411شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...412شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 413شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...414شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...415شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...416شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...417شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 418شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...419شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...420شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...421شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...422شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...423شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...424شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...425شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...426شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...427شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...428شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...429شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 430شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 431شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 432شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 433شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...434شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...435شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...436شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 437شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...438شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...439شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 440شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...441شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...442شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...443شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 444شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...445شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...446شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...447شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...448شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 449شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...450شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...451شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...452شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...453شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...454شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 455شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...456شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...457شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 458شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...459شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...460شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 461شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...462شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 463شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...464شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 465شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 466شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 467شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 468شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 469شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...470شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 471شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 472شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 473شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...474شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 475شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 476شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...477شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 478شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...479شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...480شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 481شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...482شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 483شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 484شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 485شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...486شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 487شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...488شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 489شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 490شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 491شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...492شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 493شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...494شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...495شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 496شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 497شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 498شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 499شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 500شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...501شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 502شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 503شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...504شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 505شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 506شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 507شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...508شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 509شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 510شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 511شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 512شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 513شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 514شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 515شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 516شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 517شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 518شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 519شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 520شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 521شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 522شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...523شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 524شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 525شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 526شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 527شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 528شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 529شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 530شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 531شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 532شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...533شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...534شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 535شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 536شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 537شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 538شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 539شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 540شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 541شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 542شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 543شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 544شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 545شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 546شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 547شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 548شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 549شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 550شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 551شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 552شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 553شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 554شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 555شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 556شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 557شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 558شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 559شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 560شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 561شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 562شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 563شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 564شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 565شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...566شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 567شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 568شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 569شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 570شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 571شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 572شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 573شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 574شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 575شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 576شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 577شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 578شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 579شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 580شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 581شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 582شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...583شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 584شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...585شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 586شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 587شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...588شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 589شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 590شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 591شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...592شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 593شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 594شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...595شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 596شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...597شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 598شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...599شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 600شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 601شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...602شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 603شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 604شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 605شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 606شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 607شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 608شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...609شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...610شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 611شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...612شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 613شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 614شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 615شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...616شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...617شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 618شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 619شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 620شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 621شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 622شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 623شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 624شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...625شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...626شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 627شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 628شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 629شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 630شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 631شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 632شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 633شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 634شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 635شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 636شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...637شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 638شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...639شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 640شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 641شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 642شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 643شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 644شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 645شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 646شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 647شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 648شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 649شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 650شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 651شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 652شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 653شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...654شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...655شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...656شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...657شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 658شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...659شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 660شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 661شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...662شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...663شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 664شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...665شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 666شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 667شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 668شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...669شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 670شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 671شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 672شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 673شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 674شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 675شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 676شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 677شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 678شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...679شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...680شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 681شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 682شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 683شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 684شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 685شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 686شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 687شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 688شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 689شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 690شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 691شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 692شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 693شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 694شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 695شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 696شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 697شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 698شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 699شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 700شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 701شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 702شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 703شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 704شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...705شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 706شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 707شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 708شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...709شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...710شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 711شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 712شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 713شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 714شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 715شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...716شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 717شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 718شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 719شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 720شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 721شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 722شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 723شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 724شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 725شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 726شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 727شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 728شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 729شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 730شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 731شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 732شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 733شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 734شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 735شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 736شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 737شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 738شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 739شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 740شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 741شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 742شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 743شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 744شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 745شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 746شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 747شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 748شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 749شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 750شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 751شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 752شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 753شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 754شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 755شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 756شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 757شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 758شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 759شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 760شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 761شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 762شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 763شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 764شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 765شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 766شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 767شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 768شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 769شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...770شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 771شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 772شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 773شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 774شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 775شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...776شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...777شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...778شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 779شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 780شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...781شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...782شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...783شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...784شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...785شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...786شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...787شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...788شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 789شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 790شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 791شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...792شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 793شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...794شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...795شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 796شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...797شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...798شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 799شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 800شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 801شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...802شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 803شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 804شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...805شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...806شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...807شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...808شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...809شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 810شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...811شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...812شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...813شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 814شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 815شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 816شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 817شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 818شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 819شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 820شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...821شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...822شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 823شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 824شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...825شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 826شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 827شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 828شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 829شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 830شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 831شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 832شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...833شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 834شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...835شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 836شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 837شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 838شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 839شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 840شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 841شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 842شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 843شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...844شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...845شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...846شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...847شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...848شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...849شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...850شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...851شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...852شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...853شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...854شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...855شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 856شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...857شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 858شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 859شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 860شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...861شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...862شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 863شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 864شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 865شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...866شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...867شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 868شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 869شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 870شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 871شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 872شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...873شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 874شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 875شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...876شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...877شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 878شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 879شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 880شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 881شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 882شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 883شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 884شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...885شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...886شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...887شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 888شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...889شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 890شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 891شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 892شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 893شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 894شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 895شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 896شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 897شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...898شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...899شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...900شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...901شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 902شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...903شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 904شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 905شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 906شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 907شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 908شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 909شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 910شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 911شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 912شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 913شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 914شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...915شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...916شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...917شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...918شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...919شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...920شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...921شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...922شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...923شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...924شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...925شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...926شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...927شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...928شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...929شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 930شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 931شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 932شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 933شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 934شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 935شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 936شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 937شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...938شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 939شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 940شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 941شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 942شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 943شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...944شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...945شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 946شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 947شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...948شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 949شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 950شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 951شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 952شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 953شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...954شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 955شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 956شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 957شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 958شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 959شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 960شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 961شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...962شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...963شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...964شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...965شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 966شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...967شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...968شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...969شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...970شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...971شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 972شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 973شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 974شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 975شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...976شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...977شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...978شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...979شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...980شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 981شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 982شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...983شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 984شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...985شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...986شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 987شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 988شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 989شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 990شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 991شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...992شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...993شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...994شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...995شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 996شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 997شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 998شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...999شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1000شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1001شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1002شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1003شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1004شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1005شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1006شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1007شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1008شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1009شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1010شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1011شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1012شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1013شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1014شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1015شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1016شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1017شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1018شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1019شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1020شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1021شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1022شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1023شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1024شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1025شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1026شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1027شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1028شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1029شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1030شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1031شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1032شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1033شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1034شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1035شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1036شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1037شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1038شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1039شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1040شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1041شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1042شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1043شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1044شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1045شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1046شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1047شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1048شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1049شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1050شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1051شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1052شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1053شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1054شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1055شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1056شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1057شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1058شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1059شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1060شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1061شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1062شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1063شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1064شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1065شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1066شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1067شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1068شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1069شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1070شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1071شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1072شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1073شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1074شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1075شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1076شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1077شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1078شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1079شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1080شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1081شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1082شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1083شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1084شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1085شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1086شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1087شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1088شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1089شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1090شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1091شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1092شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1093شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1094شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1095شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1096شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1097شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1098شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1099شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1100شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1101شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1102شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1103شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1104شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1105شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1106شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1107شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1108شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1109شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1110شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1111شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1112شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1113شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1114شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1115شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1116شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1117شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1118شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1119شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1120شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1121شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1122شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1123شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1124شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1125شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1126شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1127شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1128شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1129شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1130شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1131شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1132شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1133شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1134شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1135شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1136شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1137شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1138شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1139شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1140شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1141شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1142شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1143شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1144شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1145شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1146شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1147شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1148شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1149شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1150شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1151شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1152شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1153شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1154شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1155شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1156شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1157شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1158شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1159شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1160شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1161شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1162شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1163شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1164شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1165شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1166شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1167شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1168شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1169شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1170شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1171شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1172شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1173شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1174شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1175شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1176شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1177شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1178شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1179شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1180شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1181شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1182شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1183شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1184شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1185شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1186شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1187شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1188شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1189شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1190شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1191شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1192شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1193شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1194شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1195شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1196شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1197شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1198شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1199شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1200شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1201شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1202شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1203شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1204شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1205شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1206شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1207شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1208شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1209شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1210شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1211شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1212شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1213شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1214شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1215شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1216شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1217شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1218شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1219شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1220شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1221شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1222شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1223شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1224شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1225شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1226شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1227شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1228شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1229شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1230شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1231شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1232شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1233شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1234شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1235شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1236شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1237شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1238شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1239شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1240شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1241شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1242شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1243شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1244شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1245شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1246شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1247شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1248شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1249شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1250شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1251شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1252شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1253شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1254شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1255شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1256شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1257شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1258شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1259شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1260شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1261شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1262شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1263شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1264شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1265شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1266شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1267شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1268شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1269شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1270شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1271شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1272شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1273شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1274شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1275شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1276شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1277شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1278شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1279شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1280شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1281شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1282شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1283شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1284شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1285شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1286شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1287شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1288شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1289شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1290شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1291شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1292شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1293شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1294شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1295شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1296شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1297شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1298شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1299شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1300شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1301شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1302شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1303شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1304شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1305شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1306شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1307شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1308شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1309شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1310شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1311شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1312شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1313شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1314شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1315شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1316شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1317شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1318شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1319شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1320شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1321شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1322شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1323شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1324شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1325شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1326شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1327شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1328شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1329شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1330شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1331شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1332شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1333شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1334شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1335شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1336شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1337شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1338شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1339شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1340شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1341شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1342شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1343شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1344شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1345شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1346شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1347شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1348شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1349شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1350شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1351شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1352شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1353شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1354شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1355شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1356شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1357شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1358شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1359شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1360شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1361شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1362شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1363شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1364شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1365شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1366شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1367شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1368شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1369شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1370شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1371شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1372شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1373شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1374شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1375شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1376شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1377شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1378شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1379شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1380شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1381شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1382شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1383شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1384شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1385شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1386شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1387شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1388شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1389شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1390شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1391شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1392شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1393شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1394شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1395شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1396شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1397شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1398شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1399شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1400شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1401شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1402شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1403شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1404شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1405شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1406شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1407شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1408شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1409شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1410شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1411شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1412شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1413شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1414شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1415شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1416شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1417شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1418شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1419شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1420شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1421شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1422شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1423شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1424شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1425شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1426شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1427شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1428شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1429شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1430شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1431شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1432شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1433شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1434شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1435شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1436شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1437شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1438شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1439شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1440شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1441شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1442شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1443شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1444شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1445شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1446شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1447شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1448شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1449شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1450شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1451شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1452شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1453شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1454شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1455شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1456شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1457شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1458شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1459شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1460شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1461شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1462شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1463شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1464شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1465شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1466شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1467شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1468شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1469شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1470شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1471شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1472شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1473شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1474شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1475شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1476شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1477شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1478شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1479شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1480شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1481شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1482شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1483شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1484شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1485شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1486شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1487شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1488شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1489شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1490شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1491شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1492شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1493شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1494شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1495شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1496شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1497شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1498شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1499شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1500شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1501شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1502شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1503شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1504شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1505شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1506شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1507شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1508شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1509شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1510شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1511شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1512شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1513شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1514شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1515شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1516شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1517شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1518شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1519شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1520شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1521شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1522شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1523شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1524شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1525شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1526شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1527شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1528شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1529شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1530شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1531شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1532شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1533شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1534شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1535شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1536شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1537شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1538شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1539شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1540شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1541شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1542شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1543شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1544شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1545شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1546شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1547شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1548شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1549شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1550شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1551شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1552شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1553شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1554شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1555شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1556شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1557شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1558شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1559شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1560شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1561شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1562شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1563شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1564شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1565شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1566شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1567شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1568شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1569شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1570شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1571شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1572شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1573شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1574شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1575شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1576شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1577شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1578شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1579شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1580شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1581شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1582شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1583شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1584شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1585شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1586شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1587شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1588شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1589شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1590شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1591شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1592شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1593شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1594شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1595شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1596شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1597شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1598شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1599شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1600شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1601شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1602شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1603شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1604شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1605شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1606شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1607شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1608شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1609شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1610شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1611شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1612شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1613شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1614شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1615شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1616شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1617شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1618شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1619شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1620شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1621شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1622شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1623شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1624شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1625شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1626شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1627شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1628شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1629شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1630شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1631شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1632شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1633شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1634شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1635شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1636شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1637شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1638شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1639شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1640شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1641شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1642شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1643شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1644شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1645شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1646شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1647شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1648شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1649شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1650شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1651شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1652شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1653شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1654شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1655شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1656شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1657شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1658شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1659شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1660شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1661شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1662شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1663شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1664شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1665شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1666شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1667شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1668شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1669شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1670شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1671شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1672شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1673شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1674شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1675شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1676شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1677شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1678شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1679شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1680شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1681شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1682شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1683شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1684شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1685شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1686شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1687شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1688شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1689شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1690شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1691شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1692شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1693شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1694شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1695شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1696شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1697شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1698شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1699شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1700شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1701شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1702شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1703شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1704شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1705شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1706شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1707شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1708شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1709شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1710شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1711شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1712شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1713شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1714شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1715شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1716شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1717شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1718شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1719شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1720شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1721شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1722شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1723شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1724شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1725شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1726شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1727شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1728شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1729شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1730شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1731شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1732شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1733شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1734شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1735شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1736شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1737شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1738شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1739شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1740شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1741شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1742شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1743شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1744شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1745شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1746شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1747شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1748شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1749شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1750شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1751شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1752شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1753شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1754شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1755شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1756شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1757شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1758شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1759شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1760شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1761شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ