به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است

2340عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بار عشقت بر دلم باری خوش است

کار من عشق است و این کاری خوش است

جان دهم در پاش، ار چه بی وفاست

دل بدو بخشم که دلداری خوش است

بلبل شوریده را از عشق گل

در چمن با صحبت خاری خوش است

راستی را سرو در نشو و نماست

از قد یارم نموداری خوش است

هیچ بیماری نباشد خوش، ولی

چشم جادوی تو بیماری خوش است

تیر چشم او جهان در خون گرفت

لیک از دستت کمان داری خوش است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 2شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 3شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 4شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 5شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 6شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 7شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 8شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 9شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 10شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 11شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 12شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 13شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 14شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 15شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 16شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 17شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 18شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 19شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 20شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 21شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 22شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...23شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 24شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 25شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...26شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...27شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 28شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 29شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 30شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 31شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 32شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 33شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 34شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...35شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 36شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...37شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...38شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...39شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 40شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 41شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...42شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 43شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 44شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 45شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...46شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...47شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 48شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 49شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 50شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...51شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 52شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 53شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 54شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 55شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...56شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 57شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 58شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 59شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 60شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 61شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 62شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...63شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 64شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 65شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 66شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...67شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...68شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 69شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 70شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...71شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...72شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...73شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 74شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 75شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 76شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 77شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 78شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 79شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 80شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...81شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 82شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 83شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 84شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 85شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...86شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...87شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 88شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...89شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 90شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...91شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...92شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 93شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 94شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 95شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 96شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 97شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...98شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 99شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 100شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 101شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 102شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 103شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 104شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 105شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 106شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 107شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 108شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 109شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 110شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 111شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 112شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 113شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 114شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 115شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 116شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 117شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 118شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 119شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 120شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 121شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 122شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 123شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 124شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 125شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 126شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 127شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 128شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 129شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 130شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...131شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 132شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 133شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 134شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...135شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 136شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 137شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...138شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 139شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 140شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...141شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...142شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 143شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...144شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...145شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...146شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 147شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 148شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 149شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...150شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...151شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 152شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 153شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 154شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...155شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...156شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...157شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 158شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...159شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 160شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 161شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...162شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...163شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...164شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...165شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...166شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...167شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...168شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...169شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...170شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...171شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...172شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...173شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...174شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...175شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...176شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...177شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...178شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...179شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...180شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...181شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...182شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...183شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...184شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...185شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...186شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...187شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 188شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...189شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...190شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...191شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...192شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...193شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...194شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...195شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...196شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...197شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...198شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...199شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 200شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...201شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...202شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...203شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...204شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...205شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...206شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...207شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...208شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 209شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...210شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...211شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...212شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...213شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...214شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...215شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...216شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...217شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...218شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...219شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 220شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 221شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...222شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...223شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...224شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 225شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...226شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 227شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...228شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 229شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...230شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 231شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...232شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 233شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...234شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...235شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 236شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 237شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 238شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 239شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 240شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...241شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 242شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...243شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...244شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 245شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 246شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 247شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 248شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 249شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 250شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...251شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 252شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 253شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 254شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 255شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...256شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 257شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 258شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 259شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 260شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 261شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 262شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 263شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 264شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 265شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 266شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 267شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 268شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 269شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 270شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 271شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 272شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 273شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 274شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 275شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 276شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 277شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 278شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 279شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 280شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 281شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 282شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 283شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 284شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 285شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 286شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 287شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 288شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 289شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 290شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 291شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 292شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 293شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 294شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 295شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 296شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 297شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 298شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 299شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 300شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 301شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 302شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 303شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 304شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 305شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 306شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 307شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 308شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 309شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 310شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 311شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 312شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 313شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 314شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 315شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 316شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 317شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 318شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 319شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 320شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 321شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 322شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 323شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 324شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 325شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 326شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 327شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 328شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 329شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 330شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 331شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 332شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 333شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 334شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 335شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 336شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 337شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 338شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 339شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 340شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 341شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 342شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 343شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 344شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 345شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 346شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 347شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 348شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 349شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 350شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 351شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 352شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 353شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 354شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...355شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...356شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...357شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...358شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...359شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...360شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...361شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...362شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...363شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...364شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...365شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...366شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...367شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...368شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 369شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...370شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...371شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...372شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...373شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...374شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 375شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...376شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...377شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...378شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...379شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...380شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...381شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...382شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...383شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...384شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...385شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...386شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...387شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...388شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...389شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...390شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...391شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...392شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...393شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...394شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...395شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...396شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 397شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...398شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 399شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...400شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...401شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...402شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...403شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 404شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...405شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...406شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...407شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...408شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...409شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...410شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...411شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...412شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...413شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...414شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...415شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 416شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 417شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 418شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 419شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...420شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...421شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...422شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 423شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...424شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...425شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 426شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...427شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...428شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...429شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 430شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...431شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...432شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...433شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...434شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 435شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...436شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...437شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...438شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...439شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...440شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 441شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...442شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...443شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 444شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...445شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...446شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 447شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...448شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 449شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...450شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 451شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 452شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 453شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 454شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 455شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...456شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 457شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 458شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 459شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...460شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 461شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 462شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...463شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 464شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...465شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...466شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 467شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...468شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 469شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 470شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 471شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...472شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 473شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...474شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 475شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 476شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 477شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...478شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 479شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...480شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...481شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 482شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 483شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 484شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 485شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 486شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...487شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 488شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 489شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...490شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 491شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 492شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 493شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...494شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 495شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 496شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 497شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 498شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 499شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 500شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 501شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 502شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 503شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 504شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 505شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 506شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 507شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 508شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...509شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 510شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 511شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 512شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 513شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 514شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 515شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 516شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 517شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 518شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...519شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...520شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 521شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 522شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 523شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 524شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 525شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 526شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 527شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 528شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 529شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 530شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 531شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 532شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 533شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 534شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 535شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 536شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 537شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 538شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 539شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 540شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 541شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 542شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 543شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 544شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 545شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 546شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 547شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 548شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 549شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 550شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 551شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...552شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 553شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 554شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 555شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 556شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 557شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 558شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 559شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 560شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 561شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 562شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 563شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 564شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 565شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 566شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 567شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 568شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...569شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 570شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...571شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 572شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 573شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...574شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 575شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 576شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 577شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...578شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 579شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 580شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...581شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 582شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...583شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 584شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...585شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 586شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 587شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...588شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 589شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 590شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 591شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 592شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 593شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 594شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...595شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...596شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 597شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...598شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 599شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 600شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 601شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...602شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...603شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 604شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 605شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 606شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 607شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 608شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 609شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 610شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...611شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...612شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 613شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 614شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 615شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 616شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 617شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 618شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 619شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 620شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 621شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 622شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...623شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 624شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...625شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 626شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 627شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 628شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 629شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 630شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 631شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 632شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 633شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 634شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 635شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 636شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 637شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 638شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 639شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...640شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...641شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...642شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...643شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 644شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...645شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 646شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 647شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...648شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...649شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 650شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...651شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 652شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 653شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 654شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...655شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 656شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 657شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 658شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 659شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 660شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 661شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 662شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 663شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 664شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...665شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...666شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 667شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 668شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 669شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 670شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 671شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 672شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 673شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 674شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 675شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 676شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 677شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 678شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 679شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 680شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 681شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 682شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 683شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 684شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 685شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 686شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 687شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 688شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 689شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 690شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...691شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 692شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 693شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 694شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...695شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...696شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 697شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 698شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 699شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 700شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 701شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...702شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 703شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 704شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 705شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 706شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 707شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 708شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 709شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 710شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 711شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 712شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 713شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 714شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 715شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 716شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 717شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 718شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 719شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 720شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 721شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 722شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 723شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 724شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 725شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 726شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 727شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 728شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 729شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 730شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 731شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 732شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 733شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 734شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 735شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 736شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 737شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 738شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 739شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 740شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 741شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 742شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 743شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 744شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 745شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 746شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 747شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 748شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 749شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 750شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 751شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 752شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 753شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 754شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 755شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...756شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 757شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 758شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 759شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 760شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 761شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...762شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...763شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...764شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 765شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 766شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...767شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...768شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...769شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...770شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...771شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...772شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...773شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...774شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 775شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 776شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 777شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...778شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 779شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...780شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...781شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 782شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...783شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...784شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 785شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 786شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 787شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...788شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 789شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 790شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...791شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...792شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...793شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...794شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...795شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 796شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...797شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...798شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...799شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 800شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 801شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 802شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 803شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 804شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 805شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 806شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...807شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...808شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 809شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 810شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...811شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 812شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 813شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 814شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 815شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 816شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 817شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 818شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...819شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 820شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...821شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 822شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 823شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 824شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 825شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 826شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 827شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 828شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 829شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...830شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...831شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...832شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...833شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...834شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...835شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...836شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...837شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...838شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...839شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...840شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...841شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 842شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...843شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 844شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 845شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 846شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...847شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...848شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 849شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 850شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 851شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...852شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...853شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 854شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 855شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 856شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 857شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 858شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...859شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 860شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 861شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...862شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...863شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 864شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 865شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 866شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 867شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 868شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 869شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 870شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...871شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...872شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...873شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 874شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...875شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 876شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 877شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 878شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 879شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 880شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 881شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 882شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 883شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...884شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...885شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...886شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...887شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 888شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...889شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 890شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 891شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 892شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 893شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 894شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 895شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 896شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 897شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 898شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 899شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 900شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...901شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...902شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...903شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...904شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...905شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...906شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...907شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...908شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...909شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...910شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...911شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...912شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...913شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...914شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...915شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 916شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 917شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 918شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 919شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 920شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 921شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 922شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 923شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...924شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 925شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 926شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 927شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 928شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 929شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...930شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...931شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 932شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 933شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...934شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 935شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 936شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 937شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 938شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 939شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...940شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 941شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 942شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 943شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 944شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 945شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 946شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 947شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...948شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...949شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...950شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...951شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 952شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...953شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...954شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...955شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...956شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...957شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 958شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 959شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 960شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 961شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...962شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...963شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...964شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...965شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...966شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 967شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 968شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...969شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 970شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...971شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...972شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 973شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 974شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 975شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 976شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 977شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...978شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...979شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...980شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...981شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 982شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 983شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 984شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...985شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...986شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...987شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...988شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...989شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...990شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...991شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...992شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...993شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...994شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...995شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...996شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...997شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...998شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...999شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1000شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1001شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1002شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1003شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1004شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1005شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1006شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1007شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1008شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1009شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1010شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1011شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1012شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1013شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1014شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1015شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1016شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1017شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1018شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1019شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1020شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1021شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1022شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1023شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1024شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1025شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1026شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1027شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1028شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1029شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1030شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1031شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1032شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1033شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1034شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1035شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1036شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1037شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1038شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1039شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1040شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1041شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1042شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1043شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1044شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1045شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1046شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1047شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1048شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1049شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1050شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1051شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1052شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1053شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1054شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1055شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1056شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1057شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1058شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1059شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1060شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1061شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1062شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1063شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1064شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1065شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1066شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1067شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1068شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1069شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1070شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1071شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1072شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1073شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1074شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1075شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1076شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1077شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1078شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1079شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1080شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1081شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1082شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1083شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1084شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1085شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1086شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1087شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1088شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1089شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1090شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1091شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1092شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1093شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1094شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1095شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1096شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1097شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1098شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1099شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1100شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1101شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1102شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1103شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1104شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1105شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1106شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1107شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1108شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1109شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1110شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1111شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1112شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1113شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1114شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1115شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1116شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1117شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1118شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1119شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1120شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1121شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1122شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1123شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1124شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1125شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1126شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1127شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1128شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1129شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1130شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1131شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1132شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1133شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1134شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1135شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1136شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1137شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1138شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1139شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1140شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1141شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1142شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1143شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1144شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1145شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1146شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1147شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1148شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1149شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1150شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1151شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1152شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1153شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1154شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1155شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1156شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1157شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1158شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1159شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1160شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1161شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1162شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1163شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1164شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1165شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1166شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1167شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1168شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1169شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1170شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1171شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1172شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1173شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1174شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1175شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1176شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1177شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1178شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1179شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1180شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1181شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1182شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1183شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1184شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1185شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1186شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1187شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1188شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1189شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1190شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1191شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1192شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1193شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1194شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1195شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1196شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1197شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1198شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1199شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1200شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1201شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1202شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1203شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1204شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1205شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1206شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1207شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1208شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1209شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1210شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1211شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1212شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1213شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1214شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1215شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1216شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1217شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1218شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1219شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1220شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1221شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1222شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1223شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1224شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1225شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1226شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1227شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1228شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1229شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1230شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1231شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1232شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1233شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1234شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1235شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1236شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1237شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1238شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1239شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1240شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1241شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1242شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1243شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1244شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1245شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1246شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1247شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1248شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1249شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1250شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1251شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1252شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1253شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1254شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1255شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1256شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1257شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1258شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1259شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1260شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1261شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1262شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1263شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1264شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1265شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1266شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1267شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1268شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1269شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1270شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1271شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1272شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1273شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1274شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1275شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1276شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1277شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1278شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1279شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1280شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1281شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1282شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1283شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1284شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1285شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1286شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1287شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1288شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1289شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1290شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1291شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1292شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1293شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1294شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1295شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1296شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1297شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1298شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1299شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1300شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1301شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1302شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1303شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1304شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1305شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1306شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1307شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1308شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1309شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1310شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1311شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1312شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1313شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1314شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1315شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1316شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1317شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1318شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1319شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1320شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1321شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1322شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1323شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1324شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1325شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1326شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1327شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1328شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1329شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1330شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1331شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1332شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1333شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1334شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1335شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1336شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1337شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1338شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1339شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1340شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1341شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1342شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1343شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1344شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1345شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1346شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1347شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1348شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1349شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1350شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1351شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1352شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1353شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1354شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1355شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1356شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1357شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1358شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1359شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1360شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1361شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1362شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1363شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1364شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1365شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1366شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1367شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1368شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1369شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1370شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1371شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1372شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1373شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1374شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1375شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1376شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1377شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1378شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1379شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1380شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1381شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1382شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1383شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1384شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1385شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1386شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1387شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1388شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1389شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1390شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1391شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1392شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1393شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1394شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1395شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1396شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1397شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1398شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1399شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1400شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1401شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1402شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1403شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1404شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1405شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1406شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1407شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1408شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1409شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1410شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1411شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1412شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1413شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1414شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1415شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1416شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1417شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1418شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1419شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1420شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1421شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1422شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1423شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1424شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1425شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1426شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1427شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1428شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1429شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1430شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1431شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1432شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1433شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1434شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1435شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1436شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1437شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1438شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1439شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1440شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1441شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1442شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1443شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1444شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1445شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1446شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1447شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1448شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1449شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1450شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1451شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1452شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1453شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1454شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1455شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1456شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1457شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1458شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1459شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1460شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1461شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1462شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1463شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1464شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1465شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1466شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1467شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1468شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1469شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1470شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1471شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1472شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1473شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1474شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1475شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1476شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1477شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1478شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1479شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1480شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1481شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1482شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1483شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1484شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1485شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1486شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1487شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1488شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1489شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1490شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1491شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1492شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1493شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1494شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1495شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1496شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1497شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1498شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1499شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1500شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1501شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1502شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1503شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1504شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1505شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1506شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1507شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1508شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1509شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1510شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1511شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1512شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1513شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1514شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1515شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1516شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1517شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1518شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1519شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1520شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1521شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1522شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1523شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1524شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1525شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1526شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1527شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1528شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1529شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1530شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1531شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1532شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1533شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1534شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1535شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1536شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1537شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1538شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1539شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1540شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1541شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1542شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1543شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1544شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1545شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1546شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1547شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1548شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1549شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1550شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1551شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1552شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1553شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1554شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1555شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1556شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1557شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1558شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1559شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1560شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1561شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1562شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1563شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1564شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1565شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1566شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1567شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1568شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1569شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1570شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1571شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1572شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1573شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1574شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1575شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1576شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1577شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1578شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1579شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1580شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1581شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1582شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1583شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1584شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1585شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1586شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1587شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1588شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1589شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1590شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1591شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1592شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1593شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1594شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1595شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1596شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1597شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1598شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1599شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1600شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1601شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1602شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1603شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1604شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1605شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1606شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1607شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1608شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1609شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1610شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1611شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1612شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1613شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1614شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1615شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1616شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1617شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1618شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1619شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1620شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1621شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1622شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1623شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1624شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1625شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1626شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1627شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1628شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1629شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1630شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1631شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1632شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1633شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1634شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1635شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1636شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1637شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1638شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1639شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1640شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1641شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1642شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1643شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1644شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1645شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1646شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1647شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1648شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1649شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1650شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1651شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1652شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1653شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1654شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1655شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1656شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1657شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1658شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1659شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1660شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1661شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1662شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1663شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1664شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1665شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1666شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1667شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1668شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1669شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1670شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1671شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1672شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1673شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1674شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1675شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1676شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1677شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1678شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1679شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1680شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1681شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1682شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1683شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1684شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1685شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1686شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1687شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1688شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1689شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1690شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1691شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1692شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1693شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1694شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1695شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1696شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1697شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1698شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1699شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1700شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1701شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1702شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1703شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1704شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1705شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1706شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1707شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1708شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1709شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1710شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1711شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1712شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1713شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1714شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1715شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1716شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1717شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1718شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1719شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1720شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1721شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1722شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1723شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1724شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1725شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1726شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1727شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1728شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1729شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1730شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1731شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1732شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1733شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1734شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1735شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1736شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1737شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1738شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1739شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1740شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1741شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1742شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1743شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1744شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1745شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1746شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1747شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ