به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت

2790عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

کار بالای تو تا بالا گرفت

در همه دلها خیالت جا گرفت

هر که رفتار تو دید از بیم جان

هم ترا بهر شفاعت پا گرفت

تا نمی دیدم بلای جان ترا

دیده دنبال دل شیدا گرفت

می گرفتم لذتی از عمر خویش

کامدی تو در دل من جا گرفت

ما چنین کز دل گرفتاریم هست

حق به دستت، گر دلت از ما گرفت

چند سوزم، وه که روی دل سیه

کز وی اندر جانم این سودا گرفت

بیدلان را طعنه زد، خسرو بسوخت

تا کدامین آه دل او را گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 2شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 3شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 4شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 5شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 6شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 7شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 8شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 9شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 10شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 11شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 12شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 13شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 14شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 15شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 16شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 17شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 18شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 19شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 20شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...21شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 22شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 23شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...24شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...25شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 26شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 27شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 28شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 29شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 30شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 31شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 32شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...33شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 34شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...35شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...36شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...37شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 38شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 39شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...40شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 41شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 42شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 43شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...44شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...45شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 46شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 47شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 48شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...49شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 50شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 51شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 52شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 53شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...54شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 55شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 56شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 57شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 58شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 59شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 60شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...61شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 62شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 63شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 64شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...65شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...66شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 67شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 68شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...69شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...70شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...71شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 72شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 73شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 74شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 75شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 76شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 77شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 78شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...79شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 80شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 81شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 82شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 83شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...84شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...85شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 86شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...87شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 88شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...89شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...90شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 91شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 92شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 93شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 94شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 95شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...96شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 97شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 98شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 99شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 100شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 101شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 102شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 103شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 104شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 105شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 106شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 107شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 108شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 109شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 110شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 111شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 112شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 113شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 114شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 115شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 116شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 117شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 118شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 119شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 120شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 121شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 122شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 123شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 124شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 125شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 126شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 127شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 128شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...129شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 130شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 131شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 132شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...133شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 134شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 135شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...136شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 137شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 138شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...139شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...140شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 141شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...142شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...143شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...144شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 145شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 146شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 147شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...148شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...149شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 150شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 151شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 152شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...153شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...154شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...155شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 156شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...157شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 158شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 159شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...160شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...161شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...162شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...163شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...164شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...165شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...166شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...167شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...168شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...169شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...170شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...171شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...172شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...173شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...174شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...175شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...176شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...177شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...178شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...179شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...180شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...181شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...182شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...183شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...184شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...185شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 186شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...187شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...188شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...189شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...190شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...191شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...192شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...193شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...194شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...195شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...196شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...197شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 198شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...199شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...200شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...201شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...202شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...203شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...204شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...205شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...206شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 207شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...208شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...209شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...210شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...211شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...212شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...213شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...214شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...215شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...216شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...217شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 218شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 219شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...220شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...221شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...222شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 223شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...224شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 225شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...226شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 227شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...228شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 229شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...230شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 231شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...232شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...233شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 234شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 235شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 236شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 237شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 238شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...239شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 240شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...241شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...242شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 243شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 244شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 245شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 246شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 247شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 248شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...249شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 250شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 251شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 252شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 253شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...254شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 255شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 256شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 257شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 258شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 259شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 260شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 261شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 262شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 263شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 264شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 265شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 266شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 267شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 268شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 269شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 270شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 271شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 272شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 273شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 274شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 275شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 276شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 277شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 278شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 279شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 280شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 281شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 282شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 283شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 284شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 285شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 286شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 287شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 288شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 289شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 290شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 291شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 292شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 293شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 294شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 295شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 296شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 297شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 298شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 299شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 300شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 301شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 302شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 303شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 304شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 305شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 306شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 307شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 308شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 309شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 310شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 311شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 312شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 313شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 314شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 315شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 316شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 317شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 318شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 319شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 320شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 321شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 322شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 323شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 324شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 325شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 326شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 327شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 328شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 329شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 330شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 331شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 332شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 333شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 334شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 335شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 336شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 337شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 338شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 339شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 340شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 341شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 342شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 343شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 344شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 345شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 346شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 347شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 348شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 349شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 350شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 351شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 352شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...353شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...354شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...355شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...356شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...357شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...358شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...359شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...360شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...361شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...362شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...363شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...364شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...365شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...366شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 367شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...368شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...369شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...370شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...371شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...372شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 373شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...374شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...375شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...376شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...377شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...378شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...379شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...380شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...381شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...382شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...383شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...384شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...385شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...386شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...387شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...388شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...389شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...390شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...391شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...392شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...393شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...394شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 395شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...396شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 397شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...398شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...399شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...400شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...401شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 402شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...403شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...404شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...405شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...406شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...407شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...408شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...409شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...410شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...411شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...412شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...413شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 414شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 415شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 416شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 417شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...418شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...419شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...420شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 421شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...422شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...423شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 424شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...425شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...426شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...427شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 428شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...429شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...430شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...431شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...432شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 433شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...434شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...435شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...436شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...437شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...438شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 439شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...440شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...441شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 442شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...443شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...444شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 445شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...446شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 447شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...448شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 449شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 450شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 451شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 452شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 453شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...454شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 455شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 456شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 457شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...458شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 459شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 460شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...461شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 462شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...463شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...464شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 465شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...466شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 467شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 468شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 469شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...470شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 471شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...472شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 473شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 474شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 475شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...476شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 477شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...478شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...479شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 480شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 481شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 482شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 483شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 484شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...485شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 486شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 487شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...488شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 489شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 490شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 491شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...492شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 493شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 494شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 495شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 496شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 497شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 498شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 499شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 500شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 501شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 502شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 503شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 504شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 505شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 506شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...507شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 508شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 509شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 510شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 511شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 512شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 513شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 514شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 515شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 516شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...517شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...518شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 519شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 520شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 521شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 522شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 523شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 524شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 525شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 526شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 527شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 528شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 529شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 530شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 531شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 532شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 533شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 534شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 535شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 536شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 537شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 538شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 539شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 540شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 541شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 542شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 543شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 544شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 545شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 546شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 547شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 548شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 549شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...550شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 551شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 552شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 553شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 554شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 555شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 556شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 557شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 558شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 559شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 560شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 561شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 562شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 563شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 564شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 565شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 566شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...567شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 568شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...569شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 570شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 571شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...572شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 573شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 574شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 575شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...576شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 577شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 578شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...579شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 580شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...581شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 582شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...583شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 584شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 585شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...586شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 587شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 588شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 589شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 590شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 591شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 592شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...593شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...594شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 595شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...596شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 597شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 598شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 599شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...600شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...601شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 602شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 603شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 604شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 605شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 606شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 607شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 608شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...609شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...610شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 611شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 612شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 613شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 614شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 615شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 616شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 617شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 618شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 619شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 620شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...621شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 622شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...623شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 624شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 625شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 626شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 627شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 628شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 629شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 630شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 631شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 632شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 633شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 634شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 635شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 636شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 637شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...638شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...639شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...640شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...641شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 642شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...643شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 644شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 645شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...646شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...647شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 648شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...649شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 650شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 651شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 652شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...653شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 654شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 655شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 656شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 657شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 658شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 659شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 660شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 661شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 662شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...663شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...664شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 665شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 666شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 667شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 668شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 669شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 670شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 671شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 672شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 673شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 674شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 675شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 676شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 677شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 678شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 679شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 680شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 681شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 682شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 683شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 684شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 685شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 686شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 687شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 688شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...689شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 690شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 691شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 692شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...693شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...694شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 695شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 696شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 697شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 698شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 699شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...700شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 701شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 702شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 703شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 704شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 705شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 706شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 707شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 708شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 709شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 710شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 711شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 712شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 713شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 714شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 715شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 716شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 717شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 718شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 719شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 720شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 721شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 722شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 723شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 724شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 725شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 726شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 727شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 728شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 729شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 730شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 731شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 732شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 733شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 734شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 735شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 736شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 737شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 738شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 739شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 740شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 741شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 742شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 743شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 744شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 745شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 746شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 747شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 748شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 749شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 750شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 751شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 752شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 753شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...754شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 755شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 756شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 757شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 758شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 759شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...760شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...761شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...762شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 763شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 764شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...765شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...766شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...767شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...768شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...769شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...770شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...771شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...772شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 773شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 774شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 775شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...776شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 777شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...778شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...779شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 780شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...781شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...782شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 783شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 784شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 785شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...786شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 787شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 788شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...789شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...790شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...791شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...792شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...793شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 794شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...795شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...796شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...797شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 798شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 799شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 800شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 801شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 802شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 803شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 804شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...805شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...806شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 807شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 808شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...809شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 810شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 811شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 812شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 813شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 814شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 815شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 816شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...817شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 818شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...819شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 820شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 821شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 822شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 823شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 824شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 825شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 826شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 827شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...828شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...829شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...830شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...831شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...832شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...833شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...834شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...835شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...836شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...837شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...838شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...839شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 840شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...841شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 842شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 843شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 844شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...845شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...846شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 847شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 848شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 849شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...850شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...851شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 852شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 853شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 854شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 855شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 856شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...857شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 858شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 859شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...860شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...861شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 862شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 863شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 864شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 865شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 866شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 867شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 868شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...869شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...870شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...871شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 872شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...873شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 874شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 875شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 876شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 877شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 878شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 879شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 880شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 881شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...882شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...883شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...884شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...885شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 886شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...887شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 888شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 889شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 890شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 891شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 892شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 893شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 894شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 895شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 896شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 897شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 898شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...899شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...900شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...901شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...902شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...903شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...904شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...905شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...906شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...907شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...908شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...909شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...910شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...911شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...912شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...913شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 914شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 915شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 916شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 917شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 918شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 919شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 920شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 921شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...922شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 923شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 924شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 925شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 926شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 927شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...928شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...929شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 930شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 931شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...932شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 933شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 934شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 935شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 936شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 937شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...938شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 939شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 940شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 941شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 942شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 943شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 944شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 945شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...946شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...947شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...948شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...949شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 950شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...951شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...952شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...953شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...954شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...955شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 956شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 957شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 958شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 959شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...960شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...961شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...962شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...963شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...964شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 965شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 966شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...967شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 968شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...969شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...970شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 971شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 972شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 973شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 974شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 975شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...976شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...977شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...978شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...979شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 980شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 981شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 982شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...983شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...984شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...985شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...986شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...987شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...988شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...989شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...990شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...991شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...992شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...993شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...994شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...995شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...996شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...997شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...998شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...999شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1000شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1001شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1002شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1003شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1004شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1005شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1006شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1007شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1008شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1009شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1010شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1011شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1012شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1013شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1014شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1015شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1016شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1017شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1018شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1019شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1020شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1021شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1022شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1023شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1024شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1025شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1026شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1027شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1028شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1029شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1030شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1031شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1032شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1033شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1034شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1035شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1036شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1037شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1038شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1039شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1040شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1041شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1042شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1043شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1044شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1045شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1046شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1047شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1048شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1049شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1050شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1051شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1052شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1053شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1054شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1055شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1056شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1057شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1058شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1059شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1060شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1061شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1062شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1063شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1064شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1065شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1066شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1067شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1068شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1069شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1070شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1071شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1072شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1073شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1074شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1075شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1076شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1077شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1078شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1079شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1080شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1081شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1082شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1083شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1084شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1085شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1086شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1087شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1088شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1089شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1090شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1091شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1092شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1093شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1094شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1095شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1096شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1097شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1098شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1099شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1100شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1101شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1102شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1103شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1104شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1105شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1106شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1107شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1108شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1109شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1110شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1111شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1112شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1113شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1114شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1115شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1116شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1117شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1118شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1119شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1120شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1121شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1122شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1123شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1124شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1125شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1126شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1127شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1128شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1129شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1130شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1131شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1132شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1133شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1134شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1135شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1136شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1137شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1138شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1139شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1140شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1141شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1142شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1143شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1144شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1145شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1146شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1147شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1148شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1149شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1150شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1151شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1152شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1153شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1154شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1155شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1156شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1157شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1158شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1159شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1160شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1161شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1162شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1163شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1164شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1165شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1166شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1167شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1168شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1169شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1170شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1171شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1172شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1173شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1174شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1175شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1176شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1177شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1178شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1179شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1180شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1181شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1182شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1183شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1184شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1185شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1186شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1187شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1188شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1189شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1190شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1191شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1192شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1193شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1194شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1195شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1196شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1197شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1198شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1199شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1200شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1201شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1202شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1203شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1204شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1205شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1206شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1207شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1208شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1209شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1210شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1211شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1212شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1213شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1214شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1215شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1216شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1217شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1218شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1219شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1220شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1221شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1222شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1223شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1224شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1225شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1226شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1227شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1228شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1229شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1230شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1231شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1232شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1233شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1234شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1235شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1236شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1237شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1238شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1239شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1240شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1241شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1242شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1243شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1244شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1245شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1246شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1247شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1248شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1249شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1250شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1251شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1252شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1253شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1254شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1255شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1256شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1257شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1258شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1259شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1260شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1261شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1262شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1263شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1264شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1265شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1266شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1267شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1268شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1269شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1270شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1271شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1272شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1273شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1274شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1275شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1276شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1277شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1278شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1279شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1280شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1281شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1282شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1283شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1284شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1285شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1286شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1287شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1288شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1289شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1290شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1291شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1292شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1293شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1294شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1295شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1296شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1297شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1298شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1299شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1300شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1301شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1302شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1303شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1304شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1305شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1306شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1307شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1308شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1309شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1310شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1311شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1312شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1313شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1314شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1315شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1316شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1317شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1318شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1319شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1320شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1321شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1322شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1323شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1324شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1325شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1326شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1327شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1328شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1329شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1330شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1331شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1332شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1333شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1334شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1335شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1336شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1337شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1338شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1339شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1340شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1341شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1342شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1343شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1344شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1345شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1346شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1347شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1348شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1349شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1350شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1351شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1352شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1353شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1354شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1355شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1356شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1357شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1358شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1359شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1360شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1361شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1362شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1363شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1364شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1365شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1366شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1367شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1368شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1369شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1370شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1371شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1372شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1373شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1374شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1375شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1376شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1377شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1378شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1379شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1380شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1381شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1382شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1383شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1384شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1385شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1386شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1387شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1388شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1389شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1390شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1391شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1392شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1393شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1394شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1395شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1396شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1397شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1398شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1399شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1400شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1401شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1402شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1403شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1404شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1405شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1406شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1407شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1408شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1409شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1410شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1411شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1412شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1413شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1414شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1415شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1416شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1417شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1418شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1419شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1420شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1421شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1422شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1423شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1424شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1425شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1426شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1427شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1428شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1429شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1430شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1431شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1432شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1433شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1434شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1435شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1436شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1437شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1438شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1439شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1440شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1441شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1442شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1443شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1444شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1445شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1446شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1447شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1448شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1449شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1450شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1451شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1452شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1453شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1454شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1455شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1456شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1457شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1458شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1459شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1460شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1461شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1462شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1463شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1464شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1465شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1466شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1467شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1468شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1469شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1470شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1471شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1472شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1473شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1474شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1475شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1476شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1477شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1478شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1479شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1480شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1481شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1482شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1483شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1484شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1485شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1486شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1487شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1488شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1489شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1490شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1491شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1492شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1493شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1494شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1495شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1496شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1497شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1498شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1499شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1500شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1501شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1502شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1503شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1504شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1505شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1506شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1507شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1508شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1509شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1510شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1511شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1512شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1513شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1514شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1515شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1516شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1517شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1518شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1519شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1520شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1521شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1522شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1523شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1524شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1525شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1526شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1527شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1528شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1529شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1530شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1531شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1532شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1533شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1534شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1535شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1536شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1537شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1538شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1539شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1540شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1541شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1542شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1543شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1544شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1545شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1546شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1547شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1548شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1549شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1550شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1551شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1552شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1553شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1554شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1555شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1556شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1557شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1558شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1559شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1560شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1561شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1562شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1563شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1564شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1565شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1566شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1567شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1568شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1569شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1570شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1571شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1572شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1573شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1574شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1575شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1576شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1577شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1578شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1579شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1580شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1581شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1582شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1583شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1584شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1585شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1586شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1587شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1588شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1589شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1590شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1591شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1592شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1593شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1594شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1595شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1596شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1597شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1598شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1599شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1600شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1601شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1602شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1603شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1604شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1605شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1606شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1607شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1608شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1609شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1610شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1611شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1612شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1613شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1614شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1615شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1616شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1617شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1618شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1619شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1620شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1621شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1622شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1623شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1624شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1625شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1626شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1627شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1628شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1629شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1630شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1631شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1632شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1633شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1634شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1635شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1636شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1637شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1638شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1639شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1640شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1641شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1642شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1643شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1644شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1645شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1646شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1647شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1648شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1649شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1650شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1651شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1652شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1653شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1654شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1655شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1656شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1657شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1658شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1659شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1660شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1661شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1662شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1663شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1664شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1665شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1666شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1667شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1668شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1669شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1670شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1671شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1672شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1673شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1674شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1675شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1676شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1677شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1678شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1679شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1680شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1681شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1682شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1683شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1684شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1685شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1686شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1687شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1688شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1689شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1690شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1691شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1692شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1693شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1694شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1695شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1696شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1697شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1698شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1699شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1700شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1701شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1702شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1703شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1704شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1705شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1706شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1707شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1708شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1709شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1710شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1711شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1712شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1713شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1714شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1715شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1716شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1717شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1718شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1719شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1720شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1721شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1722شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1723شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1724شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1725شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1726شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1727شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1728شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1729شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1730شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1731شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1732شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1733شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1734شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1735شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1736شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1737شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1738شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1739شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1740شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1741شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1742شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1743شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1744شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1745شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ