به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ست

2340عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ست

بر دل من همه درهای خرد در بسته ست

مژه ها آخته چشمش، به چه سان زنده رهم

من ازان ترک که صد دشنه و خنجر بسته ست

ابلهی باشد بیم سر و لاف باری

با سواری که به فتراک بسی سر بسته ست

زیب اگر آنست که بر قامت او دیدم، باغ

تهمتی بیهده بر سرو و صنوبر بسته ست

روزی آن نرگس پر خواب به رویم بگشاد

مردمی نیست که بر غمزدگان در بسته ست

مرد حاجی به بیابان و خبر کی دارد

کعبه زان نامه که بر پای کبوتر بسته ست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...2شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...3شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...4شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 5شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 6شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 7شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 8شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...9شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...10شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 11شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 12شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 13شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 14شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 15شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 16شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 17شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 18شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 19شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 20شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 21شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 22شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 23شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 24شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 25شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 26شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 27شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 28شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 29شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 30شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 31شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 32شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 33شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 34شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 35شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...36شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 37شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 38شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...39شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...40شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 41شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 42شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 43شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 44شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 45شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 46شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 47شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...48شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 49شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...50شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...51شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...52شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 53شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 54شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...55شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 56شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 57شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 58شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...59شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...60شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 61شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 62شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 63شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...64شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 65شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 66شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 67شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 68شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...69شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 70شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 71شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 72شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 73شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 74شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 75شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...76شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 77شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 78شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 79شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...80شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...81شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 82شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 83شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...84شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...85شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...86شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 87شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 88شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 89شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 90شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 91شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 92شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 93شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...94شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 95شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 96شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 97شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 98شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...99شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...100شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 101شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...102شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 103شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...104شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...105شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 106شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 107شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 108شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 109شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 110شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...111شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 112شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 113شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 114شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 115شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 116شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 117شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 118شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 119شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 120شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 121شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 122شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 123شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 124شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 125شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 126شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 127شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 128شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 129شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 130شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 131شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 132شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 133شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 134شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 135شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 136شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 137شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 138شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 139شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 140شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 141شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 142شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 143شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...144شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 145شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 146شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 147شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...148شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 149شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 150شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...151شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 152شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 153شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...154شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...155شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 156شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...157شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...158شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...159شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 160شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 161شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 162شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...163شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...164شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 165شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 166شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 167شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...168شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...169شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...170شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 171شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...172شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 173شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 174شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...175شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...176شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...177شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...178شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...179شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...180شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...181شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...182شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...183شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...184شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...185شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...186شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...187شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...188شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...189شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...190شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...191شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...192شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...193شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...194شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...195شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...196شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...197شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...198شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...199شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...200شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 201شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...202شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...203شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...204شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...205شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...206شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...207شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...208شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...209شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...210شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...211شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...212شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 213شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...214شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...215شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...216شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...217شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...218شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...219شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...220شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...221شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 222شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...223شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...224شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...225شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...226شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...227شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...228شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...229شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...230شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...231شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...232شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 233شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 234شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...235شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...236شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...237شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 238شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...239شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 240شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...241شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 242شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...243شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 244شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...245شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 246شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...247شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...248شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 249شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 250شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 251شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 252شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 253شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...254شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 255شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...256شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...257شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 258شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 259شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 260شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 261شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 262شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 263شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...264شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 265شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 266شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 267شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 268شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...269شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 270شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 271شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 272شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 273شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 274شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 275شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 276شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 277شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 278شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 279شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 280شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 281شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 282شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 283شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 284شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 285شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 286شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 287شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 288شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 289شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 290شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 291شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 292شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 293شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 294شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 295شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 296شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 297شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 298شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 299شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 300شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 301شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 302شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 303شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 304شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 305شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 306شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 307شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 308شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 309شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 310شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 311شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 312شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 313شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 314شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 315شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 316شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 317شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 318شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 319شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 320شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 321شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 322شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 323شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 324شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 325شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 326شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 327شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 328شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 329شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 330شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 331شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 332شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 333شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 334شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 335شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 336شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 337شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 338شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 339شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 340شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 341شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 342شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 343شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 344شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 345شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 346شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 347شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 348شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 349شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 350شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 351شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 352شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 353شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 354شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 355شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 356شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 357شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 358شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 359شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 360شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 361شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 362شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 363شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 364شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 365شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 366شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 367شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...368شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...369شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...370شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...371شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...372شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...373شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...374شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...375شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...376شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...377شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...378شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...379شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...380شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...381شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 382شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...383شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...384شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...385شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...386شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...387شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 388شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...389شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...390شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...391شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...392شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...393شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...394شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...395شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...396شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...397شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...398شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...399شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...400شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...401شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...402شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...403شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...404شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...405شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...406شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...407شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...408شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...409شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 410شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...411شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 412شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...413شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...414شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...415شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...416شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 417شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...418شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...419شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...420شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...421شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...422شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...423شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...424شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...425شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...426شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...427شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...428شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 429شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 430شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 431شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 432شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...433شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...434شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...435شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 436شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...437شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...438شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 439شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...440شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...441شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...442شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 443شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...444شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...445شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...446شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...447شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 448شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...449شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...450شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...451شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...452شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...453شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 454شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...455شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...456شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 457شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...458شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...459شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 460شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...461شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 462شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...463شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 464شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 465شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 466شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 467شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 468شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...469شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 470شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 471شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 472شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...473شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 474شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 475شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...476شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 477شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...478شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...479شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 480شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...481شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 482شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 483شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 484شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...485شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 486شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...487شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 488شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 489شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 490شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...491شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 492شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...493شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...494شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 495شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 496شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 497شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 498شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 499شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...500شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 501شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 502شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...503شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 504شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 505شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 506شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...507شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 508شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 509شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 510شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 511شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 512شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 513شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 514شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 515شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 516شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 517شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 518شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 519شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 520شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 521شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...522شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 523شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 524شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 525شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 526شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 527شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 528شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 529شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 530شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 531شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...532شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...533شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 534شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 535شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 536شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 537شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 538شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 539شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 540شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 541شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 542شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 543شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 544شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 545شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 546شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 547شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 548شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 549شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 550شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 551شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 552شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 553شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 554شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 555شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 556شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 557شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 558شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 559شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 560شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 561شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 562شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 563شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 564شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...565شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 566شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 567شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 568شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 569شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 570شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 571شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 572شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 573شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 574شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 575شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 576شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 577شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 578شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 579شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 580شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 581شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...582شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 583شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...584شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 585شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 586شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...587شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 588شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 589شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 590شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...591شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 592شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 593شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...594شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 595شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...596شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 597شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...598شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 599شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 600شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...601شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 602شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 603شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 604شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 605شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 606شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 607شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...608شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...609شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 610شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...611شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 612شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 613شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 614شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...615شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...616شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 617شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 618شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 619شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 620شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 621شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 622شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 623شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...624شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...625شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 626شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 627شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 628شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 629شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 630شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 631شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 632شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 633شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 634شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 635شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...636شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 637شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...638شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 639شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 640شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 641شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 642شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 643شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 644شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 645شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 646شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 647شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 648شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 649شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 650شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 651شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 652شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...653شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...654شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...655شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...656شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 657شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...658شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 659شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 660شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...661شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...662شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 663شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...664شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 665شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 666شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 667شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...668شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 669شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 670شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 671شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 672شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 673شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 674شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 675شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 676شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 677شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...678شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...679شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 680شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 681شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 682شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 683شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 684شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 685شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 686شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 687شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 688شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 689شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 690شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 691شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 692شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 693شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 694شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 695شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 696شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 697شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 698شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 699شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 700شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 701شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 702شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 703شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...704شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 705شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 706شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 707شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...708شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...709شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 710شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 711شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 712شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 713شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 714شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...715شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 716شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 717شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 718شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 719شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 720شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 721شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 722شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 723شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 724شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 725شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 726شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 727شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 728شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 729شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 730شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 731شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 732شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 733شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 734شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 735شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 736شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 737شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 738شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 739شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 740شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 741شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 742شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 743شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 744شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 745شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 746شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 747شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 748شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 749شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 750شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 751شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 752شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 753شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 754شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 755شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 756شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 757شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 758شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 759شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 760شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 761شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 762شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 763شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 764شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 765شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 766شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 767شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 768شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...769شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 770شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 771شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 772شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 773شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 774شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...775شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...776شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...777شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 778شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 779شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...780شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...781شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...782شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...783شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...784شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...785شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...786شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...787شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 788شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 789شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 790شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...791شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 792شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...793شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...794شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 795شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...796شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...797شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 798شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 799شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 800شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...801شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 802شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 803شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...804شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...805شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...806شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...807شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...808شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 809شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...810شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...811شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...812شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 813شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 814شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 815شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 816شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 817شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 818شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 819شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...820شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...821شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 822شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 823شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...824شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 825شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 826شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 827شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 828شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 829شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 830شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 831شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...832شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 833شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...834شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 835شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 836شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 837شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 838شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 839شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 840شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 841شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 842شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...843شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...844شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...845شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...846شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...847شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...848شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...849شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...850شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...851شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...852شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...853شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...854شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 855شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...856شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 857شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 858شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 859شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...860شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...861شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 862شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 863شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 864شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...865شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...866شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 867شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 868شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 869شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 870شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 871شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...872شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 873شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 874شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...875شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...876شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 877شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 878شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 879شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 880شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 881شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 882شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 883شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...884شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...885شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...886شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 887شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...888شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 889شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 890شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 891شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 892شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 893شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 894شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 895شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 896شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...897شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...898شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...899شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...900شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 901شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...902شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 903شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 904شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 905شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 906شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 907شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 908شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 909شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 910شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 911شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 912شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 913شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...914شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...915شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...916شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...917شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...918شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...919شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...920شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...921شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...922شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...923شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...924شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...925شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...926شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...927شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...928شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 929شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 930شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 931شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 932شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 933شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 934شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 935شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 936شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...937شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 938شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 939شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 940شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 941شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 942شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...943شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...944شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 945شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 946شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...947شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 948شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 949شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 950شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 951شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 952شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...953شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 954شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 955شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 956شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 957شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 958شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 959شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 960شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...961شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...962شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...963شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...964شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 965شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...966شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...967شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...968شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...969شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...970شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 971شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 972شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 973شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 974شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...975شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...976شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...977شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...978شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...979شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 980شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 981شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...982شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 983شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...984شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...985شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 986شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 987شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 988شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 989شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 990شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...991شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...992شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...993شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...994شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 995شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 996شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 997شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...998شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...999شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1000شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1001شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1002شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1003شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1004شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1005شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1006شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1007شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1008شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1009شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1010شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1011شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1012شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1013شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1014شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1015شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1016شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1017شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1018شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1019شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1020شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1021شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1022شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1023شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1024شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1025شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1026شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1027شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1028شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1029شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1030شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1031شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1032شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1033شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1034شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1035شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1036شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1037شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1038شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1039شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1040شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1041شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1042شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1043شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1044شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1045شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1046شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1047شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1048شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1049شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1050شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1051شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1052شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1053شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1054شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1055شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1056شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1057شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1058شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1059شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1060شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1061شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1062شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1063شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1064شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1065شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1066شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1067شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1068شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1069شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1070شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1071شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1072شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1073شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1074شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1075شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1076شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1077شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1078شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1079شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1080شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1081شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1082شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1083شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1084شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1085شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1086شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1087شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1088شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1089شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1090شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1091شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1092شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1093شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1094شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1095شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1096شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1097شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1098شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1099شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1100شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1101شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1102شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1103شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1104شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1105شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1106شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1107شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1108شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1109شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1110شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1111شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1112شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1113شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1114شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1115شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1116شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1117شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1118شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1119شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1120شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1121شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1122شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1123شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1124شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1125شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1126شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1127شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1128شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1129شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1130شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1131شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1132شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1133شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1134شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1135شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1136شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1137شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1138شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1139شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1140شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1141شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1142شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1143شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1144شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1145شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1146شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1147شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1148شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1149شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1150شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1151شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1152شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1153شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1154شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1155شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1156شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1157شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1158شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1159شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1160شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1161شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1162شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1163شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1164شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1165شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1166شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1167شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1168شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1169شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1170شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1171شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1172شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1173شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1174شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1175شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1176شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1177شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1178شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1179شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1180شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1181شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1182شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1183شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1184شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1185شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1186شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1187شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1188شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1189شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1190شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1191شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1192شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1193شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1194شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1195شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1196شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1197شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1198شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1199شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1200شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1201شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1202شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1203شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1204شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1205شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1206شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1207شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1208شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1209شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1210شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1211شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1212شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1213شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1214شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1215شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1216شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1217شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1218شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1219شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1220شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1221شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1222شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1223شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1224شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1225شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1226شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1227شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1228شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1229شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1230شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1231شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1232شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1233شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1234شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1235شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1236شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1237شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1238شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1239شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1240شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1241شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1242شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1243شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1244شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1245شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1246شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1247شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1248شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1249شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1250شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1251شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1252شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1253شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1254شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1255شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1256شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1257شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1258شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1259شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1260شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1261شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1262شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1263شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1264شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1265شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1266شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1267شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1268شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1269شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1270شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1271شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1272شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1273شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1274شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1275شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1276شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1277شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1278شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1279شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1280شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1281شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1282شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1283شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1284شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1285شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1286شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1287شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1288شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1289شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1290شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1291شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1292شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1293شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1294شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1295شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1296شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1297شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1298شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1299شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1300شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1301شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1302شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1303شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1304شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1305شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1306شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1307شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1308شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1309شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1310شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1311شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1312شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1313شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1314شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1315شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1316شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1317شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1318شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1319شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1320شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1321شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1322شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1323شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1324شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1325شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1326شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1327شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1328شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1329شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1330شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1331شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1332شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1333شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1334شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1335شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1336شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1337شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1338شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1339شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1340شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1341شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1342شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1343شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1344شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1345شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1346شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1347شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1348شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1349شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1350شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1351شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1352شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1353شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1354شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1355شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1356شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1357شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1358شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1359شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1360شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1361شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1362شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1363شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1364شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1365شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1366شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1367شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1368شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1369شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1370شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1371شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1372شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1373شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1374شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1375شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1376شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1377شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1378شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1379شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1380شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1381شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1382شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1383شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1384شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1385شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1386شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1387شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1388شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1389شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1390شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1391شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1392شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1393شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1394شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1395شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1396شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1397شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1398شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1399شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1400شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1401شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1402شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1403شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1404شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1405شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1406شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1407شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1408شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1409شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1410شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1411شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1412شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1413شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1414شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1415شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1416شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1417شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1418شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1419شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1420شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1421شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1422شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1423شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1424شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1425شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1426شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1427شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1428شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1429شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1430شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1431شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1432شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1433شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1434شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1435شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1436شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1437شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1438شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1439شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1440شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1441شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1442شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1443شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1444شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1445شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1446شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1447شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1448شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1449شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1450شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1451شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1452شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1453شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1454شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1455شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1456شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1457شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1458شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1459شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1460شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1461شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1462شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1463شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1464شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1465شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1466شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1467شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1468شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1469شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1470شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1471شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1472شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1473شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1474شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1475شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1476شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1477شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1478شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1479شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1480شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1481شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1482شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1483شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1484شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1485شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1486شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1487شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1488شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1489شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1490شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1491شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1492شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1493شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1494شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1495شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1496شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1497شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1498شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1499شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1500شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1501شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1502شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1503شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1504شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1505شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1506شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1507شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1508شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1509شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1510شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1511شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1512شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1513شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1514شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1515شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1516شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1517شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1518شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1519شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1520شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1521شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1522شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1523شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1524شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1525شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1526شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1527شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1528شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1529شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1530شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1531شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1532شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1533شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1534شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1535شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1536شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1537شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1538شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1539شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1540شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1541شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1542شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1543شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1544شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1545شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1546شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1547شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1548شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1549شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1550شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1551شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1552شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1553شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1554شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1555شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1556شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1557شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1558شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1559شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1560شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1561شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1562شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1563شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1564شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1565شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1566شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1567شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1568شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1569شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1570شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1571شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1572شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1573شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1574شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1575شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1576شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1577شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1578شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1579شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1580شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1581شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1582شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1583شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1584شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1585شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1586شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1587شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1588شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1589شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1590شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1591شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1592شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1593شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1594شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1595شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1596شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1597شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1598شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1599شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1600شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1601شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1602شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1603شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1604شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1605شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1606شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1607شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1608شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1609شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1610شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1611شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1612شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1613شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1614شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1615شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1616شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1617شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1618شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1619شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1620شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1621شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1622شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1623شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1624شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1625شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1626شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1627شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1628شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1629شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1630شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1631شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1632شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1633شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1634شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1635شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1636شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1637شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1638شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1639شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1640شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1641شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1642شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1643شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1644شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1645شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1646شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1647شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1648شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1649شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1650شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1651شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1652شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1653شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1654شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1655شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1656شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1657شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1658شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1659شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1660شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1661شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1662شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1663شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1664شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1665شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1666شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1667شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1668شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1669شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1670شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1671شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1672شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1673شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1674شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1675شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1676شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1677شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1678شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1679شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1680شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1681شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1682شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1683شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1684شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1685شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1686شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1687شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1688شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1689شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1690شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1691شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1692شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1693شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1694شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1695شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1696شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1697شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1698شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1699شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1700شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1701شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1702شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1703شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1704شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1705شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1706شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1707شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1708شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1709شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1710شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1711شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1712شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1713شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1714شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1715شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1716شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1717شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1718شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1719شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1720شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1721شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1722شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1723شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1724شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1725شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1726شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1727شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1728شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1729شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1730شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1731شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1732شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1733شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1734شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1735شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1736شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1737شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1738شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1739شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1740شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1741شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1742شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1743شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1744شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1745شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1746شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1747شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1748شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1749شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1750شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1751شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1752شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1753شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1754شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1755شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1756شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1757شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1758شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1759شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1760شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ