کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم بوده ست

    خاطر از وسوسه عشق فراهم بوده ست

    لذت عیش و طرب جمله برفت از کامم

    خورشم گویی پیوسته همین غم بوده ست

    دل ندارم غم جانان ز چه بتوانم خورد

    پیش ازین گر چه غمی بود، دلی هم بوده ست

    دوش من بودم و تنهایی و در مجلس درد

    نقل یاد تو، دمی اشک دمادم بوده ست

    کس چه داند که چه رفت از غم تو بر من دوش

    از شب تیره خبر پرس که محرم بوده ست

    صبر را داد دل آواز، چو طاقت برسید

    دم نزد، گویی ازان جانب عالم بوده ست

    دیده ام خوب بسی، لیک چو تو کم دیدم

    عشق بوده ست مرا، لیک چنین کم بوده ست

    عیسی جانی و یک رز دمم می دادی

    زندگانیم که بوده ست، همان دم بوده ست

    یک شبی شربت لب بخش به مسکین خسرو

    صد شب از وسوسه هجر تو در هم بوده ست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha