به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
عشق با جان بهم از سینه برون خواهد رفت
تا ندانی که به تعویذ و فسون خواهد رفت
دل گرفتار و جگر خسته و تن زار هنوز
تا چه ها بر سر مسکین زبون خواهد رفت
کافری بر سرم افتاد و دلم خود شده بود
نیم جانی که به جا بود، کنون خواهد رفت
با توام دیده برافگند چو تو برگشتی
تا میان من و او باز چه خون خواهد رفت
چند پویم به درت، وه که من گم شده را
جان درآمد شد کوی تو برون خواهد رفت
چند خونابه خورم، هیچ گهی از دل من
یا رب، این سلسله غالیه گون خواهد رفت؟
چند گویی که فراموش کن او را، خسرو
آخر این روی نکو از دل چون خواهد رفت
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.