به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گرفت

2200عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گرفت

خانه صبر از غمت سر تا به سر سودا گرفت

سرو نازم رقص رقصان دی درآمد در سماع

حلقه حلقه عاشقان را جان و دل یغما گرفت

آتش سینه اگر چه مدتی می سوخته ست

عاقبت شعله زد و از راه دل بالا گرفت

من به نقد امروز با وصل بتانم در بهشت

زاهد بیچاره در دل وعده فردا گرفت

هر محبی کو قدم در راه عشق از صدق زد

پیش محبوب او به آخر پایه اعلا گرفت

دولت خسرو همین باشد که او در کوی دوست

با سگانش همنشین شد منصب والا گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...2شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...3شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 4شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...5شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...6شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...7شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...8شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...9شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...10شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...11شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...12شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 13شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...14شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 15شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...16شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...17شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...18شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...19شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...20شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...21شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 22شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...23شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...24شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...25شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...26شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 27شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 28شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...29شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 30شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 31شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...32شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...33شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...34شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 35شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 36شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 37شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...38شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...39شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...40شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...41شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 42شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...43شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 44شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...45شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...46شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...47شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...48شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 49شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 50شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...51شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...52شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...53شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 54شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 55شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 56شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 57شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...58شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...59شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 60شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 61شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 62شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 63شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 64شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 65شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 66شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 67شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 68شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 69شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 70شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 71شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 72شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 73شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 74شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 75شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 76شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 77شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 78شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 79شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 80شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 81شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 82شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 83شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 84شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...85شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 86شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 87شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...88شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...89شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 90شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 91شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 92شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 93شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 94شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 95شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 96شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...97شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 98شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...99شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...100شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...101شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 102شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 103شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...104شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 105شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 106شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 107شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...108شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...109شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 110شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 111شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 112شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...113شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 114شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 115شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 116شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 117شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...118شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 119شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 120شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 121شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 122شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 123شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 124شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...125شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 126شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 127شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 128شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...129شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...130شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 131شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 132شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...133شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...134شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...135شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 136شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 137شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 138شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 139شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 140شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 141شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 142شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...143شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 144شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 145شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 146شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 147شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...148شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...149شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 150شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...151شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 152شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...153شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...154شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 155شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 156شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 157شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 158شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 159شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...160شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 161شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 162شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 163شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 164شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 165شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 166شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 167شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 168شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 169شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 170شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 171شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 172شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 173شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 174شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 175شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 176شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 177شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 178شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 179شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 180شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 181شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 182شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 183شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 184شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 185شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 186شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 187شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 188شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 189شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 190شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 191شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 192شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...193شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 194شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 195شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 196شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...197شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 198شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 199شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...200شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 201شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 202شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...203شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...204شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 205شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...206شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...207شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...208شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 209شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 210شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 211شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...212شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...213شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 214شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 215شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 216شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...217شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...218شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...219شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 220شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...221شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 222شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 223شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...224شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...225شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...226شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...227شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...228شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...229شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...230شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...231شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...232شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...233شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...234شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...235شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...236شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...237شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...238شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...239شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...240شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...241شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...242شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...243شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...244شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...245شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...246شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...247شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...248شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...249شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 250شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...251شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...252شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...253شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...254شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...255شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...256شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...257شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...258شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...259شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...260شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...261شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 262شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...263شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...264شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...265شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...266شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...267شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...268شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...269شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...270شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 271شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...272شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...273شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...274شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...275شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...276شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...277شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...278شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...279شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...280شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...281شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 282شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 283شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...284شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...285شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...286شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 287شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...288شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 289شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...290شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 291شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...292شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 293شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...294شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 295شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...296شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...297شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 298شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 299شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 300شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 301شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 302شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...303شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 304شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...305شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...306شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 307شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 308شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 309شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 310شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 311شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 312شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...313شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 314شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 315شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 316شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 317شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...318شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 319شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 320شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 321شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 322شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 323شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 324شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 325شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 326شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 327شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 328شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 329شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 330شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 331شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 332شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 333شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 334شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 335شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 336شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 337شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 338شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 339شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 340شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 341شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 342شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 343شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 344شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 345شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 346شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 347شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 348شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 349شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 350شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 351شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 352شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 353شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 354شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 355شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 356شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 357شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 358شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 359شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 360شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 361شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 362شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 363شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 364شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 365شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 366شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 367شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 368شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 369شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 370شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 371شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 372شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 373شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 374شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 375شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 376شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 377شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 378شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 379شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 380شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 381شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 382شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 383شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 384شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 385شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 386شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 387شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 388شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 389شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 390شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 391شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 392شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 393شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 394شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 395شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 396شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 397شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 398شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 399شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 400شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 401شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 402شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 403شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 404شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 405شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 406شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 407شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 408شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 409شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 410شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 411شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 412شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 413شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 414شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 415شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 416شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...417شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...418شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...419شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...420شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...421شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...422شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...423شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...424شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...425شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...426شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...427شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...428شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...429شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...430شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 431شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...432شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...433شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...434شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...435شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...436شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 437شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...438شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...439شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...440شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...441شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...442شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...443شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...444شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...445شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...446شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...447شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...448شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...449شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...450شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...451شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...452شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...453شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...454شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...455شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...456شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...457شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...458شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 459شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...460شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 461شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...462شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...463شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...464شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...465شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 466شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...467شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...468شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...469شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...470شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...471شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...472شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...473شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...474شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...475شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...476شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...477شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 478شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 479شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 480شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 481شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...482شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...483شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...484شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 485شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...486شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...487شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 488شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...489شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...490شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...491شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 492شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...493شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...494شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...495شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...496شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 497شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...498شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...499شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...500شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...501شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...502شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 503شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...504شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...505شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 506شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...507شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...508شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 509شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...510شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 511شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...512شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 513شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 514شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 515شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 516شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 517شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...518شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 519شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 520شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 521شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...522شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 523شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 524شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...525شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 526شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...527شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...528شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 529شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...530شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 531شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 532شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 533شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...534شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 535شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...536شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 537شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 538شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 539شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...540شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 541شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...542شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...543شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 544شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 545شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 546شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 547شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 548شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...549شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 550شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 551شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...552شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 553شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 554شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 555شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...556شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 557شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 558شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 559شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 560شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 561شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 562شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 563شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 564شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 565شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 566شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 567شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 568شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 569شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 570شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...571شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 572شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 573شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 574شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 575شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 576شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 577شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 578شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 579شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 580شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...581شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...582شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 583شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 584شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 585شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 586شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 587شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 588شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 589شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 590شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 591شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 592شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 593شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 594شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 595شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 596شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 597شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 598شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 599شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 600شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 601شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 602شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 603شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 604شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 605شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 606شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 607شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 608شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 609شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 610شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 611شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 612شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 613شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...614شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 615شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 616شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 617شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 618شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 619شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 620شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 621شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 622شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 623شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 624شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 625شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 626شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 627شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 628شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 629شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 630شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...631شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 632شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...633شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 634شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 635شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...636شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 637شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 638شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 639شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...640شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 641شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 642شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...643شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 644شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...645شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 646شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...647شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 648شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 649شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...650شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 651شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 652شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 653شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 654شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 655شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 656شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...657شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...658شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 659شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...660شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 661شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 662شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 663شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...664شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...665شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 666شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 667شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 668شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 669شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 670شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 671شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 672شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...673شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...674شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 675شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 676شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 677شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 678شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 679شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 680شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 681شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 682شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 683شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 684شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...685شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 686شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...687شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 688شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 689شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 690شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 691شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 692شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 693شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 694شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 695شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 696شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 697شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 698شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 699شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 700شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 701شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...702شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...703شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...704شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...705شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 706شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...707شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 708شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 709شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...710شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...711شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 712شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...713شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 714شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 715شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 716شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...717شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 718شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 719شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 720شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 721شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 722شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 723شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 724شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 725شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 726شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...727شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...728شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 729شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 730شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 731شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 732شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 733شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 734شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 735شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 736شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 737شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 738شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 739شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 740شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 741شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 742شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 743شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 744شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 745شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 746شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 747شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 748شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 749شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 750شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 751شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 752شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...753شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 754شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 755شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 756شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...757شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...758شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 759شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 760شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 761شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 762شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 763شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...764شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 765شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 766شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 767شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 768شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 769شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 770شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 771شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 772شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 773شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 774شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 775شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 776شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 777شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 778شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 779شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 780شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 781شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 782شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 783شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 784شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 785شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 786شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 787شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 788شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 789شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 790شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 791شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 792شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 793شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 794شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 795شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 796شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 797شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 798شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 799شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 800شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 801شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 802شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 803شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 804شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 805شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 806شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 807شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 808شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 809شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 810شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 811شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 812شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 813شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 814شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 815شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 816شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 817شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...818شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 819شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 820شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 821شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 822شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 823شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...824شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...825شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...826شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 827شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 828شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...829شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...830شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...831شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...832شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...833شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...834شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...835شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...836شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 837شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 838شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 839شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...840شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 841شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...842شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...843شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 844شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...845شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...846شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 847شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 848شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 849شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...850شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 851شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 852شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...853شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...854شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...855شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...856شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...857شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 858شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...859شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...860شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...861شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 862شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 863شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 864شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 865شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 866شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 867شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 868شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...869شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...870شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 871شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 872شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...873شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 874شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 875شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 876شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 877شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 878شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 879شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 880شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...881شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 882شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...883شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 884شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 885شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 886شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 887شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 888شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 889شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 890شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 891شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...892شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...893شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...894شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...895شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...896شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...897شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...898شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...899شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...900شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...901شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...902شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...903شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 904شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...905شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 906شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 907شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 908شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...909شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...910شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 911شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 912شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 913شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...914شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...915شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 916شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 917شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 918شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 919شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 920شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...921شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 922شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 923شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...924شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...925شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 926شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 927شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 928شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 929شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 930شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 931شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 932شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...933شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...934شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...935شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 936شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...937شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 938شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 939شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 940شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 941شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 942شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 943شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 944شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 945شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...946شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...947شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...948شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...949شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 950شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...951شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 952شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 953شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 954شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 955شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 956شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 957شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 958شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 959شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 960شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 961شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 962شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...963شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...964شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...965شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...966شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...967شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...968شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...969شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...970شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...971شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...972شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...973شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...974شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...975شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...976شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...977شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 978شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 979شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 980شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 981شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 982شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 983شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 984شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 985شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...986شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 987شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 988شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 989شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 990شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 991شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...992شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...993شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 994شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 995شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...996شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 997شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 998شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 999شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1000شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1001شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1002شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1003شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1004شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1005شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1006شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1007شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1008شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1009شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1010شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1011شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1012شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1013شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1014شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1015شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1016شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1017شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1018شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1019شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1020شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1021شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1022شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1023شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1024شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1025شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1026شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1027شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1028شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1029شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1030شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1031شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1032شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1033شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1034شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1035شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1036شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1037شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1038شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1039شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1040شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1041شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1042شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1043شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1044شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1045شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1046شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1047شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1048شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1049شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1050شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1051شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1052شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1053شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1054شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1055شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1056شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1057شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1058شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1059شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1060شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1061شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1062شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1063شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1064شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1065شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1066شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1067شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1068شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1069شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1070شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1071شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1072شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1073شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1074شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1075شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1076شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1077شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1078شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1079شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1080شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1081شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1082شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1083شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1084شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1085شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1086شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1087شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1088شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1089شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1090شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1091شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1092شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1093شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1094شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1095شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1096شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1097شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1098شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1099شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1100شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1101شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1102شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1103شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1104شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1105شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1106شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1107شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1108شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1109شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1110شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1111شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1112شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1113شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1114شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1115شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1116شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1117شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1118شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1119شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1120شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1121شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1122شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1123شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1124شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1125شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1126شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1127شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1128شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1129شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1130شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1131شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1132شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1133شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1134شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1135شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1136شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1137شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1138شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1139شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1140شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1141شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1142شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1143شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1144شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1145شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1146شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1147شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1148شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1149شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1150شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1151شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1152شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1153شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1154شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1155شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1156شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1157شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1158شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1159شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1160شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1161شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1162شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1163شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1164شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1165شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1166شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1167شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1168شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1169شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1170شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1171شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1172شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1173شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1174شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1175شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1176شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1177شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1178شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1179شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1180شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1181شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1182شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1183شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1184شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1185شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1186شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1187شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1188شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1189شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1190شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1191شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1192شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1193شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1194شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1195شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1196شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1197شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1198شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1199شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1200شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1201شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1202شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1203شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1204شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1205شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1206شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1207شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1208شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1209شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1210شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1211شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1212شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1213شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1214شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1215شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1216شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1217شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1218شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1219شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1220شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1221شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1222شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1223شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1224شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1225شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1226شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1227شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1228شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1229شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1230شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1231شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1232شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1233شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1234شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1235شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1236شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1237شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1238شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1239شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1240شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1241شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1242شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1243شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1244شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1245شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1246شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1247شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1248شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1249شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1250شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1251شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1252شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1253شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1254شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1255شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1256شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1257شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1258شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1259شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1260شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1261شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1262شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1263شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1264شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1265شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1266شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1267شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1268شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1269شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1270شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1271شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1272شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1273شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1274شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1275شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1276شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1277شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1278شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1279شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1280شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1281شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1282شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1283شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1284شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1285شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1286شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1287شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1288شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1289شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1290شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1291شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1292شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1293شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1294شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1295شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1296شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1297شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1298شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1299شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1300شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1301شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1302شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1303شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1304شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1305شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1306شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1307شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1308شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1309شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1310شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1311شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1312شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1313شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1314شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1315شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1316شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1317شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1318شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1319شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1320شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1321شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1322شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1323شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1324شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1325شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1326شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1327شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1328شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1329شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1330شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1331شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1332شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1333شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1334شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1335شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1336شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1337شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1338شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1339شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1340شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1341شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1342شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1343شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1344شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1345شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1346شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1347شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1348شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1349شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1350شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1351شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1352شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1353شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1354شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1355شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1356شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1357شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1358شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1359شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1360شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1361شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1362شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1363شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1364شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1365شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1366شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1367شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1368شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1369شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1370شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1371شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1372شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1373شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1374شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1375شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1376شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1377شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1378شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1379شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1380شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1381شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1382شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1383شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1384شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1385شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1386شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1387شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1388شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1389شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1390شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1391شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1392شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1393شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1394شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1395شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1396شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1397شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1398شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1399شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1400شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1401شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1402شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1403شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1404شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1405شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1406شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1407شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1408شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1409شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1410شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1411شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1412شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1413شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1414شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1415شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1416شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1417شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1418شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1419شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1420شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1421شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1422شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1423شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1424شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1425شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1426شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1427شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1428شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1429شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1430شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1431شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1432شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1433شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1434شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1435شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1436شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1437شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1438شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1439شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1440شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1441شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1442شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1443شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1444شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1445شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1446شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1447شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1448شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1449شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1450شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1451شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1452شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1453شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1454شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1455شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1456شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1457شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1458شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1459شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1460شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1461شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1462شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1463شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1464شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1465شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1466شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1467شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1468شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1469شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1470شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1471شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1472شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1473شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1474شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1475شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1476شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1477شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1478شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1479شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1480شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1481شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1482شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1483شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1484شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1485شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1486شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1487شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1488شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1489شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1490شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1491شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1492شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1493شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1494شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1495شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1496شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1497شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1498شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1499شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1500شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1501شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1502شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1503شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1504شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1505شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1506شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1507شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1508شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1509شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1510شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1511شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1512شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1513شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1514شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1515شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1516شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1517شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1518شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1519شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1520شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1521شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1522شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1523شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1524شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1525شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1526شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1527شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1528شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1529شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1530شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1531شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1532شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1533شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1534شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1535شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1536شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1537شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1538شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1539شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1540شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1541شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1542شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1543شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1544شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1545شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1546شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1547شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1548شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1549شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1550شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1551شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1552شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1553شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1554شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1555شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1556شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1557شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1558شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1559شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1560شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1561شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1562شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1563شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1564شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1565شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1566شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1567شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1568شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1569شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1570شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1571شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1572شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1573شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1574شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1575شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1576شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1577شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1578شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1579شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1580شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1581شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1582شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1583شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1584شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1585شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1586شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1587شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1588شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1589شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1590شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1591شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1592شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1593شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1594شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1595شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1596شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1597شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1598شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1599شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1600شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1601شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1602شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1603شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1604شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1605شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1606شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1607شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1608شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1609شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1610شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1611شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1612شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1613شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1614شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1615شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1616شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1617شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1618شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1619شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1620شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1621شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1622شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1623شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1624شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1625شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1626شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1627شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1628شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1629شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1630شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1631شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1632شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1633شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1634شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1635شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1636شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1637شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1638شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1639شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1640شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1641شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1642شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1643شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1644شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1645شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1646شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1647شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1648شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1649شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1650شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1651شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1652شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1653شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1654شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1655شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1656شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1657شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1658شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1659شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1660شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1661شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1662شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1663شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1664شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1665شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1666شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1667شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1668شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1669شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1670شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1671شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1672شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1673شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1674شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1675شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1676شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1677شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1678شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1679شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1680شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1681شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1682شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1683شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1684شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1685شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1686شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1687شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1688شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1689شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1690شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1691شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1692شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1693شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1694شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1695شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1696شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1697شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1698شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1699شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1700شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1701شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1702شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1703شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1704شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1705شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1706شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1707شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1708شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1709شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1710شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1711شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1712شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1713شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1714شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1715شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1716شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1717شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1718شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1719شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1720شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1721شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1722شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1723شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1724شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1725شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1726شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1727شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1728شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1729شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1730شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1731شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1732شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1733شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1734شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1735شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1736شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1737شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1738شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1739شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1740شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1741شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1742شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1743شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1744شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1745شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1746شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1747شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1748شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1749شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1750شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1751شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1752شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1753شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1754شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1755شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1756شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1757شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1758شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1759شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1760شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1761شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1762شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1763شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1764شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1765شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1766شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1767شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1768شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1769شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1770شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1771شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1772شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1773شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1774شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1775شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1776شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1777شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1778شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1779شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1780شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1781شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1782شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1783شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1784شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1785شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1786شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1787شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1788شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1789شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1790شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1791شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1792شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1793شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1794شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1795شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1796شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1797شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1798شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1799شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1800شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1801شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1802شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1803شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1804شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1805شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1806شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1807شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1808شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1809شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ