به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد گذشت

2700عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد گذشت

باز تا شب بر من بیچاره چون خواهد گذشت

گفتیم جان در میان کن، زو ببر دل، چون برم

کو میان جان شبی صد ره فزون خواهد گذشت

امشب، ای جان کهن، بیرون گذر بیگانه وار

کاشنای دیگرم در دل درون خواهد گذشت

آن عقوبت ها که در روز قیامت گفته اند

اندرین شبهای غم بر من کنون خواهد گذشت

جام خود باری به یک جرعه نگون کن بر سرم

کاش روزی چون همه عمرم نگون خواهد گذشت

جور می کن تا به صد جان می کشم کز آسمان

هر چه آید بر سر خاک زبون خواهد گذشت

راز خون آلود خود، ای دل، مده دامن برون

کاین ورق خام است و حرف از وی برون خواهد گذشت

دیده دل را در بلا افگند و خواهی دید فاش

در میان دیده و دل موج خون خواهد گذشت

خسروا، گر عاشقی می سوزد و لب مگشا، ازانک

دود این روزن ز چرخ آبگون خواهد گذشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...2شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...3شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...4شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...5شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...6شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...7شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 8شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...9شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 10شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...11شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...12شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...13شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...14شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...15شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...16شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 17شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...18شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...19شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...20شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...21شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 22شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 23شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...24شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 25شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 26شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...27شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...28شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...29شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 30شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 31شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 32شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...33شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...34شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...35شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...36شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 37شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...38شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 39شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...40شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...41شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...42شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...43شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 44شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 45شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...46شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...47شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...48شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 49شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 50شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 51شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 52شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...53شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...54شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 55شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 56شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 57شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 58شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 59شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 60شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 61شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 62شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 63شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 64شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 65شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 66شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 67شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 68شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 69شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 70شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 71شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 72شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 73شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 74شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 75شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 76شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 77شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 78شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 79شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...80شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 81شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 82شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...83شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...84شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 85شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 86شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 87شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 88شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 89شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 90شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 91شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...92شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 93شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...94شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...95شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...96شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 97شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 98شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...99شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 100شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 101شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 102شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...103شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...104شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 105شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 106شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 107شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...108شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 109شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 110شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 111شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 112شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...113شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 114شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 115شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 116شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 117شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 118شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 119شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...120شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 121شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 122شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 123شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...124شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...125شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 126شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 127شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...128شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...129شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...130شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 131شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 132شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 133شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 134شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 135شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 136شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 137شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...138شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 139شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 140شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 141شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 142شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...143شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...144شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 145شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...146شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 147شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...148شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...149شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 150شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 151شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 152شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 153شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 154شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...155شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 156شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 157شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 158شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 159شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 160شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 161شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 162شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 163شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 164شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 165شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 166شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 167شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 168شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 169شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 170شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 171شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 172شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 173شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 174شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 175شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 176شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 177شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 178شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 179شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 180شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 181شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 182شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 183شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 184شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 185شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 186شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 187شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...188شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 189شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 190شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 191شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...192شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 193شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 194شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...195شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 196شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 197شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...198شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...199شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 200شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...201شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...202شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...203شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 204شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 205شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 206شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...207شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...208شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 209شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 210شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 211شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...212شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...213شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...214شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 215شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...216شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 217شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 218شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...219شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...220شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...221شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...222شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...223شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...224شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...225شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...226شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...227شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...228شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...229شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...230شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...231شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...232شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...233شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...234شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...235شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...236شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...237شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...238شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...239شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...240شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...241شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...242شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...243شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...244شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 245شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...246شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...247شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...248شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...249شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...250شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...251شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...252شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...253شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...254شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...255شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...256شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 257شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...258شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...259شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...260شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...261شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...262شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...263شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...264شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...265شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 266شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...267شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...268شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...269شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...270شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...271شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...272شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...273شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...274شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...275شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...276شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 277شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 278شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...279شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...280شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...281شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 282شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...283شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 284شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...285شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 286شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...287شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 288شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...289شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 290شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...291شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...292شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 293شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 294شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 295شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 296شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 297شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...298شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 299شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...300شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...301شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 302شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 303شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 304شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 305شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 306شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 307شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...308شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 309شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 310شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 311شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 312شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...313شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 314شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 315شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 316شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 317شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 318شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 319شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 320شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 321شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 322شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 323شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 324شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 325شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 326شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 327شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 328شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 329شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 330شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 331شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 332شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 333شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 334شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 335شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 336شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 337شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 338شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 339شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 340شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 341شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 342شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 343شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 344شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 345شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 346شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 347شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 348شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 349شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 350شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 351شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 352شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 353شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 354شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 355شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 356شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 357شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 358شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 359شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 360شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 361شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 362شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 363شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 364شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 365شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 366شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 367شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 368شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 369شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 370شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 371شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 372شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 373شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 374شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 375شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 376شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 377شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 378شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 379شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 380شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 381شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 382شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 383شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 384شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 385شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 386شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 387شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 388شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 389شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 390شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 391شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 392شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 393شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 394شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 395شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 396شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 397شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 398شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 399شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 400شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 401شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 402شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 403شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 404شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 405شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 406شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 407شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 408شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 409شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 410شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 411شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...412شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...413شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...414شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...415شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...416شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...417شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...418شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...419شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...420شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...421شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...422شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...423شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...424شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...425شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 426شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...427شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...428شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...429شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...430شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...431شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 432شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...433شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...434شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...435شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...436شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...437شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...438شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...439شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...440شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...441شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...442شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...443شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...444شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...445شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...446شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...447شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...448شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...449شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...450شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...451شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...452شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...453شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 454شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...455شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 456شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...457شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...458شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...459شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...460شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 461شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...462شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...463شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...464شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...465شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...466شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...467شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...468شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...469شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...470شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...471شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...472شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 473شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 474شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 475شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 476شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...477شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...478شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...479شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 480شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...481شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...482شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 483شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...484شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...485شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...486شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 487شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...488شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...489شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...490شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...491شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 492شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...493شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...494شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...495شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...496شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...497شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 498شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...499شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...500شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 501شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...502شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...503شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 504شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...505شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 506شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...507شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 508شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 509شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 510شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 511شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 512شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...513شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 514شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 515شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 516شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...517شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 518شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 519شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...520شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 521شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...522شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...523شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 524شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...525شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 526شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 527شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 528شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...529شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 530شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...531شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 532شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 533شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 534شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...535شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 536شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...537شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...538شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 539شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 540شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 541شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 542شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 543شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...544شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 545شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 546شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...547شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 548شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 549شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 550شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...551شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 552شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 553شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 554شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 555شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 556شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 557شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 558شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 559شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 560شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 561شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 562شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 563شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 564شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 565شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...566شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 567شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 568شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 569شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 570شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 571شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 572شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 573شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 574شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 575شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...576شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...577شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 578شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 579شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 580شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 581شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 582شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 583شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 584شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 585شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 586شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 587شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 588شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 589شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 590شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 591شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 592شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 593شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 594شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 595شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 596شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 597شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 598شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 599شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 600شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 601شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 602شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 603شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 604شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 605شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 606شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 607شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 608شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...609شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 610شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 611شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 612شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 613شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 614شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 615شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 616شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 617شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 618شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 619شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 620شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 621شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 622شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 623شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 624شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 625شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...626شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 627شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...628شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 629شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 630شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...631شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 632شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 633شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 634شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...635شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 636شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 637شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...638شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 639شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...640شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 641شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...642شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 643شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 644شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...645شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 646شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 647شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 648شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 649شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 650شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 651شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...652شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...653شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 654شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...655شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 656شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 657شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 658شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...659شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...660شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 661شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 662شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 663شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 664شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 665شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 666شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 667شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...668شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...669شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 670شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 671شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 672شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 673شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 674شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 675شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 676شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 677شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 678شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 679شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...680شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 681شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...682شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 683شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 684شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 685شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 686شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 687شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 688شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 689شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 690شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 691شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 692شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 693شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 694شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 695شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 696شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...697شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...698شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...699شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...700شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 701شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...702شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 703شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 704شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...705شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...706شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 707شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...708شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 709شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 710شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 711شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...712شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 713شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 714شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 715شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 716شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 717شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 718شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 719شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 720شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 721شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...722شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...723شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 724شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 725شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 726شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 727شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 728شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 729شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 730شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 731شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 732شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 733شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 734شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 735شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 736شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 737شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 738شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 739شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 740شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 741شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 742شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 743شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 744شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 745شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 746شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 747شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...748شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 749شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 750شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 751شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...752شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...753شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 754شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 755شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 756شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 757شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 758شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...759شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 760شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 761شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 762شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 763شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 764شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 765شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 766شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 767شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 768شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 769شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 770شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 771شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 772شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 773شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 774شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 775شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 776شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 777شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 778شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 779شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 780شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 781شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 782شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 783شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 784شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 785شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 786شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 787شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 788شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 789شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 790شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 791شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 792شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 793شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 794شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 795شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 796شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 797شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 798شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 799شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 800شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 801شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 802شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 803شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 804شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 805شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 806شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 807شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 808شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 809شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 810شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 811شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 812شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...813شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 814شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 815شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 816شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 817شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 818شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...819شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...820شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...821شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 822شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 823شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...824شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...825شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...826شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...827شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...828شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...829شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...830شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...831شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 832شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 833شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 834شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...835شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 836شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...837شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...838شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 839شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...840شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...841شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 842شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 843شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 844شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...845شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 846شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 847شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...848شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...849شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...850شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...851شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...852شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 853شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...854شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...855شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...856شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 857شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 858شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 859شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 860شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 861شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 862شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 863شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...864شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...865شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 866شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 867شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...868شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 869شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 870شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 871شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 872شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 873شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 874شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 875شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...876شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 877شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...878شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 879شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 880شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 881شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 882شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 883شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 884شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 885شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 886شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...887شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...888شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...889شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...890شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...891شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...892شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...893شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...894شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...895شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...896شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...897شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...898شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 899شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...900شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 901شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 902شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 903شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...904شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...905شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 906شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 907شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 908شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...909شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...910شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 911شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 912شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 913شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 914شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 915شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...916شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 917شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 918شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...919شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...920شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 921شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 922شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 923شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 924شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 925شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 926شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 927شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...928شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...929شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...930شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 931شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...932شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 933شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 934شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 935شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 936شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 937شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 938شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 939شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 940شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...941شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...942شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...943شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...944شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 945شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...946شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 947شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 948شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 949شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 950شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 951شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 952شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 953شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 954شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 955شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 956شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 957شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...958شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...959شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...960شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...961شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...962شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...963شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...964شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...965شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...966شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...967شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...968شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...969شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...970شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...971شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...972شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 973شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 974شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 975شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 976شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 977شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 978شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 979شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 980شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...981شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 982شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 983شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 984شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 985شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 986شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...987شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...988شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 989شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 990شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...991شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 992شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 993شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 994شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 995شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 996شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...997شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 998شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 999شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1000شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1001شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1002شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1003شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1004شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1005شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1006شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1007شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1008شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1009شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1010شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1011شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1012شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1013شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1014شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1015شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1016شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1017شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1018شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1019شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1020شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1021شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1022شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1023شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1024شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1025شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1026شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1027شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1028شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1029شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1030شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1031شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1032شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1033شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1034شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1035شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1036شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1037شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1038شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1039شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1040شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1041شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1042شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1043شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1044شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1045شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1046شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1047شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1048شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1049شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1050شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1051شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1052شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1053شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1054شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1055شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1056شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1057شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1058شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1059شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1060شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1061شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1062شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1063شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1064شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1065شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1066شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1067شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1068شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1069شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1070شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1071شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1072شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1073شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1074شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1075شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1076شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1077شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1078شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1079شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1080شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1081شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1082شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1083شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1084شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1085شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1086شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1087شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1088شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1089شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1090شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1091شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1092شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1093شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1094شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1095شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1096شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1097شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1098شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1099شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1100شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1101شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1102شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1103شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1104شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1105شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1106شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1107شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1108شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1109شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1110شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1111شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1112شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1113شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1114شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1115شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1116شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1117شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1118شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1119شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1120شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1121شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1122شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1123شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1124شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1125شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1126شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1127شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1128شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1129شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1130شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1131شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1132شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1133شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1134شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1135شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1136شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1137شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1138شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1139شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1140شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1141شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1142شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1143شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1144شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1145شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1146شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1147شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1148شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1149شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1150شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1151شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1152شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1153شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1154شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1155شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1156شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1157شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1158شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1159شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1160شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1161شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1162شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1163شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1164شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1165شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1166شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1167شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1168شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1169شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1170شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1171شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1172شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1173شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1174شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1175شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1176شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1177شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1178شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1179شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1180شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1181شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1182شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1183شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1184شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1185شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1186شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1187شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1188شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1189شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1190شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1191شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1192شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1193شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1194شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1195شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1196شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1197شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1198شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1199شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1200شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1201شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1202شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1203شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1204شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1205شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1206شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1207شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1208شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1209شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1210شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1211شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1212شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1213شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1214شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1215شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1216شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1217شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1218شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1219شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1220شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1221شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1222شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1223شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1224شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1225شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1226شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1227شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1228شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1229شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1230شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1231شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1232شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1233شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1234شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1235شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1236شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1237شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1238شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1239شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1240شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1241شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1242شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1243شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1244شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1245شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1246شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1247شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1248شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1249شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1250شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1251شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1252شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1253شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1254شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1255شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1256شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1257شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1258شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1259شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1260شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1261شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1262شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1263شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1264شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1265شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1266شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1267شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1268شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1269شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1270شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1271شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1272شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1273شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1274شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1275شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1276شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1277شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1278شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1279شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1280شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1281شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1282شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1283شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1284شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1285شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1286شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1287شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1288شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1289شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1290شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1291شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1292شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1293شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1294شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1295شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1296شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1297شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1298شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1299شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1300شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1301شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1302شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1303شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1304شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1305شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1306شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1307شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1308شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1309شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1310شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1311شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1312شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1313شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1314شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1315شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1316شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1317شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1318شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1319شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1320شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1321شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1322شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1323شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1324شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1325شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1326شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1327شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1328شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1329شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1330شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1331شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1332شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1333شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1334شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1335شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1336شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1337شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1338شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1339شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1340شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1341شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1342شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1343شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1344شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1345شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1346شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1347شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1348شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1349شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1350شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1351شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1352شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1353شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1354شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1355شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1356شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1357شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1358شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1359شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1360شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1361شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1362شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1363شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1364شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1365شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1366شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1367شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1368شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1369شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1370شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1371شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1372شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1373شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1374شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1375شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1376شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1377شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1378شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1379شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1380شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1381شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1382شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1383شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1384شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1385شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1386شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1387شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1388شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1389شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1390شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1391شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1392شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1393شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1394شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1395شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1396شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1397شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1398شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1399شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1400شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1401شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1402شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1403شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1404شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1405شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1406شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1407شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1408شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1409شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1410شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1411شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1412شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1413شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1414شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1415شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1416شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1417شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1418شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1419شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1420شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1421شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1422شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1423شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1424شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1425شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1426شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1427شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1428شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1429شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1430شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1431شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1432شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1433شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1434شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1435شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1436شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1437شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1438شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1439شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1440شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1441شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1442شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1443شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1444شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1445شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1446شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1447شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1448شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1449شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1450شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1451شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1452شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1453شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1454شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1455شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1456شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1457شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1458شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1459شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1460شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1461شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1462شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1463شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1464شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1465شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1466شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1467شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1468شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1469شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1470شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1471شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1472شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1473شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1474شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1475شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1476شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1477شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1478شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1479شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1480شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1481شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1482شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1483شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1484شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1485شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1486شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1487شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1488شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1489شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1490شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1491شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1492شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1493شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1494شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1495شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1496شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1497شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1498شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1499شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1500شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1501شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1502شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1503شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1504شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1505شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1506شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1507شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1508شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1509شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1510شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1511شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1512شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1513شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1514شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1515شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1516شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1517شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1518شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1519شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1520شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1521شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1522شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1523شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1524شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1525شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1526شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1527شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1528شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1529شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1530شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1531شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1532شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1533شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1534شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1535شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1536شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1537شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1538شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1539شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1540شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1541شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1542شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1543شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1544شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1545شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1546شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1547شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1548شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1549شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1550شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1551شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1552شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1553شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1554شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1555شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1556شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1557شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1558شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1559شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1560شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1561شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1562شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1563شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1564شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1565شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1566شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1567شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1568شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1569شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1570شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1571شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1572شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1573شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1574شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1575شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1576شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1577شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1578شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1579شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1580شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1581شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1582شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1583شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1584شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1585شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1586شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1587شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1588شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1589شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1590شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1591شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1592شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1593شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1594شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1595شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1596شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1597شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1598شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1599شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1600شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1601شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1602شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1603شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1604شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1605شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1606شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1607شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1608شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1609شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1610شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1611شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1612شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1613شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1614شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1615شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1616شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1617شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1618شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1619شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1620شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1621شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1622شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1623شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1624شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1625شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1626شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1627شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1628شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1629شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1630شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1631شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1632شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1633شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1634شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1635شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1636شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1637شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1638شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1639شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1640شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1641شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1642شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1643شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1644شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1645شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1646شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1647شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1648شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1649شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1650شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1651شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1652شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1653شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1654شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1655شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1656شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1657شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1658شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1659شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1660شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1661شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1662شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1663شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1664شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1665شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1666شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1667شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1668شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1669شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1670شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1671شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1672شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1673شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1674شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1675شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1676شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1677شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1678شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1679شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1680شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1681شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1682شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1683شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1684شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1685شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1686شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1687شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1688شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1689شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1690شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1691شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1692شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1693شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1694شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1695شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1696شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1697شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1698شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1699شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1700شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1701شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1702شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1703شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1704شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1705شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1706شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1707شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1708شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1709شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1710شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1711شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1712شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1713شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1714شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1715شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1716شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1717شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1718شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1719شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1720شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1721شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1722شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1723شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1724شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1725شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1726شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1727شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1728شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1729شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1730شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1731شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1732شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1733شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1734شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1735شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1736شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1737شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1738شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1739شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1740شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1741شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1742شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1743شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1744شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1745شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1746شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1747شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1748شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1749شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1750شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1751شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1752شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1753شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1754شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1755شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1756شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1757شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1758شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1759شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1760شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1761شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1762شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1763شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1764شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1765شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1766شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1767شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1768شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1769شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1770شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1771شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1772شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1773شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1774شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1775شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1776شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1777شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1778شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1779شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1780شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1781شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1782شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1783شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1784شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1785شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1786شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1787شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1788شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1789شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1790شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1791شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1792شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1793شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1794شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1795شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1796شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1797شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1798شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1799شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1800شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1801شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1802شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1803شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1804شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ