به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان عاقبت

2250عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خانه ام ویران شد از سودای خوبان عاقبت

گشت دل مدهوش و دل شیدای خوبان عاقبت

هشت سر بر دوش من باری و باری می کشم

تا مگر اندازمش در پای خوبان عاقبت

رأی آن دارم که خونم را بریزند اهل حسن

شد موافق رای من با رای خوبان عاقبت

گر چه بی مهرند مهرویان به عشاق، ای رقیب

جان عاشق می شود مأوای خوبان عاقبت

صبر و هوشم از سواد زلف جانان گشت کم

شد همین سود من از سودای خوبان عاقبت

بارها گفتم که ندهم دل به خوبان، لیک دل

گشت از جان بنده و مولای خوبان عاقبت

بر دل مجروح خسرو دلبران را نیست رحم

جان به زاری داد از سودای خوبان عاقبت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...2شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...3شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 4شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 5شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...6شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 7شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 8شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...9شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...10شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...11شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 12شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 13شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 14شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...15شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...16شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...17شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...18شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 19شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...20شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 21شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...22شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...23شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...24شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...25شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 26شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 27شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...28شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...29شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...30شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 31شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 32شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 33شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 34شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...35شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...36شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 37شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 38شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 39شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 40شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 41شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 42شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 43شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 44شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 45شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 46شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 47شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 48شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 49شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 50شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 51شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 52شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 53شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 54شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 55شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 56شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 57شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 58شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 59شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 60شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 61شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...62شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 63شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 64شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...65شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...66شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 67شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 68شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 69شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 70شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 71شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 72شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 73شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...74شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 75شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...76شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...77شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...78شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 79شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 80شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...81شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 82شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 83شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 84شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...85شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...86شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 87شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 88شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 89شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...90شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 91شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 92شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 93شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 94شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...95شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 96شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 97شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 98شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 99شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 100شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 101شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...102شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 103شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 104شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 105شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...106شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...107شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 108شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 109شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...110شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...111شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...112شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 113شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 114شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 115شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 116شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 117شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 118شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 119شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...120شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 121شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 122شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 123شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 124شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...125شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...126شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 127شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...128شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 129شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...130شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...131شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 132شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 133شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 134شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 135شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 136شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...137شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 138شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 139شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 140شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 141شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 142شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 143شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 144شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 145شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 146شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 147شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 148شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 149شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 150شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 151شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 152شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 153شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 154شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 155شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 156شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 157شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 158شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 159شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 160شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 161شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 162شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 163شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 164شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 165شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 166شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 167شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 168شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 169شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...170شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 171شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 172شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 173شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...174شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 175شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 176شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...177شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 178شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 179شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...180شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...181شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 182شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...183شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...184شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...185شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 186شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 187شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 188شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...189شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...190شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 191شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 192شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 193شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...194شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...195شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...196شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 197شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...198شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 199شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 200شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...201شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...202شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...203شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...204شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...205شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...206شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...207شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...208شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...209شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...210شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...211شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...212شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...213شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...214شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...215شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...216شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...217شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...218شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...219شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...220شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...221شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...222شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...223شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...224شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...225شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...226شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 227شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...228شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...229شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...230شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...231شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...232شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...233شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...234شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...235شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...236شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...237شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...238شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 239شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...240شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...241شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...242شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...243شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...244شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...245شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...246شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...247شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 248شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...249شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...250شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...251شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...252شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...253شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...254شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...255شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...256شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...257شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...258شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 259شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 260شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...261شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...262شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...263شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 264شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...265شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 266شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...267شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 268شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...269شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 270شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...271شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 272شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...273شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...274شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 275شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 276شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 277شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 278شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 279شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...280شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 281شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...282شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...283شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 284شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 285شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 286شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 287شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 288شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 289شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...290شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 291شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 292شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 293شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 294شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...295شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 296شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 297شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 298شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 299شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 300شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 301شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 302شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 303شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 304شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 305شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 306شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 307شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 308شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 309شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 310شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 311شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 312شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 313شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 314شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 315شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 316شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 317شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 318شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 319شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 320شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 321شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 322شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 323شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 324شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 325شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 326شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 327شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 328شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 329شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 330شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 331شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 332شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 333شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 334شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 335شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 336شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 337شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 338شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 339شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 340شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 341شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 342شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 343شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 344شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 345شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 346شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 347شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 348شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 349شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 350شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 351شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 352شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 353شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 354شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 355شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 356شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 357شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 358شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 359شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 360شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 361شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 362شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 363شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 364شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 365شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 366شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 367شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 368شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 369شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 370شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 371شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 372شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 373شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 374شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 375شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 376شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 377شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 378شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 379شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 380شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 381شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 382شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 383شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 384شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 385شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 386شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 387شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 388شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 389شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 390شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 391شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 392شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 393شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...394شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...395شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...396شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...397شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...398شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...399شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...400شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...401شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...402شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...403شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...404شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...405شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...406شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...407شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 408شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...409شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...410شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...411شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...412شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...413شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 414شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...415شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...416شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...417شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...418شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...419شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...420شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...421شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...422شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...423شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...424شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...425شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...426شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...427شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...428شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...429شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...430شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...431شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...432شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...433شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...434شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...435شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 436شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...437شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 438شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...439شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...440شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...441شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...442شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 443شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...444شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...445شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...446شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...447شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...448شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...449شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...450شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...451شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...452شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...453شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...454شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 455شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 456شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 457شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 458شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...459شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...460شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...461شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 462شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...463شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...464شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 465شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...466شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...467شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...468شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 469شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...470شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...471شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...472شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...473شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 474شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...475شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...476شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...477شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...478شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...479شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 480شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...481شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...482شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 483شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...484شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...485شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 486شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...487شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 488شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...489شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 490شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 491شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 492شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 493شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 494شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...495شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 496شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 497شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 498شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...499شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 500شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 501شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...502شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 503شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...504شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...505شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 506شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...507شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 508شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 509شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 510شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...511شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 512شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...513شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 514شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 515شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 516شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...517شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 518شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...519شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...520شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 521شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 522شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 523شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 524شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 525شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...526شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 527شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 528شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...529شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 530شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 531شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 532شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...533شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 534شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 535شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 536شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 537شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 538شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 539شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 540شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 541شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 542شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 543شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 544شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 545شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 546شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 547شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...548شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 549شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 550شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 551شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 552شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 553شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 554شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 555شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 556شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 557شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...558شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...559شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 560شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 561شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 562شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 563شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 564شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 565شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 566شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 567شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 568شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 569شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 570شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 571شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 572شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 573شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 574شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 575شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 576شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 577شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 578شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 579شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 580شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 581شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 582شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 583شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 584شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 585شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 586شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 587شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 588شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 589شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 590شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...591شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 592شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 593شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 594شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 595شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 596شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 597شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 598شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 599شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 600شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 601شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 602شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 603شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 604شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 605شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 606شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 607شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...608شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 609شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...610شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 611شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 612شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...613شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 614شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 615شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 616شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...617شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 618شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 619شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...620شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 621شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...622شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 623شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...624شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 625شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 626شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...627شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 628شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 629شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 630شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 631شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 632شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 633شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...634شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...635شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 636شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...637شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 638شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 639شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 640شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...641شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...642شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 643شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 644شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 645شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 646شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 647شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 648شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 649شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...650شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...651شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 652شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 653شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 654شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 655شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 656شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 657شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 658شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 659شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 660شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 661شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...662شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 663شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...664شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 665شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 666شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 667شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 668شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 669شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 670شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 671شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 672شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 673شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 674شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 675شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 676شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 677شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 678شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...679شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...680شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...681شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...682شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 683شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...684شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 685شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 686شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...687شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...688شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 689شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...690شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 691شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 692شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 693شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...694شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 695شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 696شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 697شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 698شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 699شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 700شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 701شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 702شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 703شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...704شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...705شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 706شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 707شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 708شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 709شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 710شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 711شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 712شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 713شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 714شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 715شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 716شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 717شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 718شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 719شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 720شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 721شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 722شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 723شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 724شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 725شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 726شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 727شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 728شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 729شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...730شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 731شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 732شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 733شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...734شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...735شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 736شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 737شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 738شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 739شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 740شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...741شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 742شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 743شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 744شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 745شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 746شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 747شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 748شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 749شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 750شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 751شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 752شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 753شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 754شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 755شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 756شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 757شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 758شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 759شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 760شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 761شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 762شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 763شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 764شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 765شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 766شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 767شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 768شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 769شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 770شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 771شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 772شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 773شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 774شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 775شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 776شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 777شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 778شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 779شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 780شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 781شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 782شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 783شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 784شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 785شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 786شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 787شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 788شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 789شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 790شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 791شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 792شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 793شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 794شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...795شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 796شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 797شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 798شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 799شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 800شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...801شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...802شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...803شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 804شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 805شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...806شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...807شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...808شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...809شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...810شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...811شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...812شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...813شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 814شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 815شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 816شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...817شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 818شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...819شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...820شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 821شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...822شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...823شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 824شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 825شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 826شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...827شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 828شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 829شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...830شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...831شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...832شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...833شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...834شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 835شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...836شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...837شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...838شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 839شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 840شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 841شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 842شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 843شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 844شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 845شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...846شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...847شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 848شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 849شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...850شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 851شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 852شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 853شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 854شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 855شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 856شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 857شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...858شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 859شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...860شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 861شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 862شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 863شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 864شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 865شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 866شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 867شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 868شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...869شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...870شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...871شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...872شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...873شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...874شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...875شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...876شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...877شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...878شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...879شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...880شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 881شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...882شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 883شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 884شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 885شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...886شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...887شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 888شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 889شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 890شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...891شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...892شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 893شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 894شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 895شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 896شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 897شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...898شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 899شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 900شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...901شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...902شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 903شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 904شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 905شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 906شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 907شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 908شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 909شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...910شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...911شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...912شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 913شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...914شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 915شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 916شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 917شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 918شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 919شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 920شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 921شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 922شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...923شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...924شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...925شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...926شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 927شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...928شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 929شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 930شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 931شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 932شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 933شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 934شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 935شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 936شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 937شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 938شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 939شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...940شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...941شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...942شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...943شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...944شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...945شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...946شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...947شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...948شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...949شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...950شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...951شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...952شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...953شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...954شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 955شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 956شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 957شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 958شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 959شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 960شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 961شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 962شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...963شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 964شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 965شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 966شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 967شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 968شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...969شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...970شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 971شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 972شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...973شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 974شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 975شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 976شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 977شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 978شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...979شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 980شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 981شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 982شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 983شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 984شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 985شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 986شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...987شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...988شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...989شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...990شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 991شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...992شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...993شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...994شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...995شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...996شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 997شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 998شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 999شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1000شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1001شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1002شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1003شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1004شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1005شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1006شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1007شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1008شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1009شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1010شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1011شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1012شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1013شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1014شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1015شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1016شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1017شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1018شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1019شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1020شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1021شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1022شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1023شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1024شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1025شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1026شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1027شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1028شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1029شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1030شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1031شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1032شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1033شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1034شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1035شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1036شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1037شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1038شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1039شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1040شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1041شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1042شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1043شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1044شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1045شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1046شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1047شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1048شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1049شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1050شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1051شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1052شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1053شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1054شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1055شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1056شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1057شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1058شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1059شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1060شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1061شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1062شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1063شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1064شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1065شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1066شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1067شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1068شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1069شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1070شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1071شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1072شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1073شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1074شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1075شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1076شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1077شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1078شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1079شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1080شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1081شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1082شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1083شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1084شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1085شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1086شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1087شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1088شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1089شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1090شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1091شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1092شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1093شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1094شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1095شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1096شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1097شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1098شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1099شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1100شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1101شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1102شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1103شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1104شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1105شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1106شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1107شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1108شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1109شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1110شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1111شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1112شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1113شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1114شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1115شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1116شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1117شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1118شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1119شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1120شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1121شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1122شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1123شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1124شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1125شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1126شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1127شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1128شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1129شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1130شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1131شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1132شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1133شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1134شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1135شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1136شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1137شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1138شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1139شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1140شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1141شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1142شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1143شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1144شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1145شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1146شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1147شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1148شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1149شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1150شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1151شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1152شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1153شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1154شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1155شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1156شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1157شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1158شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1159شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1160شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1161شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1162شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1163شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1164شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1165شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1166شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1167شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1168شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1169شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1170شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1171شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1172شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1173شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1174شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1175شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1176شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1177شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1178شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1179شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1180شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1181شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1182شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1183شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1184شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1185شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1186شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1187شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1188شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1189شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1190شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1191شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1192شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1193شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1194شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1195شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1196شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1197شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1198شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1199شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1200شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1201شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1202شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1203شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1204شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1205شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1206شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1207شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1208شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1209شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1210شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1211شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1212شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1213شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1214شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1215شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1216شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1217شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1218شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1219شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1220شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1221شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1222شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1223شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1224شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1225شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1226شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1227شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1228شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1229شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1230شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1231شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1232شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1233شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1234شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1235شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1236شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1237شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1238شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1239شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1240شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1241شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1242شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1243شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1244شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1245شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1246شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1247شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1248شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1249شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1250شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1251شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1252شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1253شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1254شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1255شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1256شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1257شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1258شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1259شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1260شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1261شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1262شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1263شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1264شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1265شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1266شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1267شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1268شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1269شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1270شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1271شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1272شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1273شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1274شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1275شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1276شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1277شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1278شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1279شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1280شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1281شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1282شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1283شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1284شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1285شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1286شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1287شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1288شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1289شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1290شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1291شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1292شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1293شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1294شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1295شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1296شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1297شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1298شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1299شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1300شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1301شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1302شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1303شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1304شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1305شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1306شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1307شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1308شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1309شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1310شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1311شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1312شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1313شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1314شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1315شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1316شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1317شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1318شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1319شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1320شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1321شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1322شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1323شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1324شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1325شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1326شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1327شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1328شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1329شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1330شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1331شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1332شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1333شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1334شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1335شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1336شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1337شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1338شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1339شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1340شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1341شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1342شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1343شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1344شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1345شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1346شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1347شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1348شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1349شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1350شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1351شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1352شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1353شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1354شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1355شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1356شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1357شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1358شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1359شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1360شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1361شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1362شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1363شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1364شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1365شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1366شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1367شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1368شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1369شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1370شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1371شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1372شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1373شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1374شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1375شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1376شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1377شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1378شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1379شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1380شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1381شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1382شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1383شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1384شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1385شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1386شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1387شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1388شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1389شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1390شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1391شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1392شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1393شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1394شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1395شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1396شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1397شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1398شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1399شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1400شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1401شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1402شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1403شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1404شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1405شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1406شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1407شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1408شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1409شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1410شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1411شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1412شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1413شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1414شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1415شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1416شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1417شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1418شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1419شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1420شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1421شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1422شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1423شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1424شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1425شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1426شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1427شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1428شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1429شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1430شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1431شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1432شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1433شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1434شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1435شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1436شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1437شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1438شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1439شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1440شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1441شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1442شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1443شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1444شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1445شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1446شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1447شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1448شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1449شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1450شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1451شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1452شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1453شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1454شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1455شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1456شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1457شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1458شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1459شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1460شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1461شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1462شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1463شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1464شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1465شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1466شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1467شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1468شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1469شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1470شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1471شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1472شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1473شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1474شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1475شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1476شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1477شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1478شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1479شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1480شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1481شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1482شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1483شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1484شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1485شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1486شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1487شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1488شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1489شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1490شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1491شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1492شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1493شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1494شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1495شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1496شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1497شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1498شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1499شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1500شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1501شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1502شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1503شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1504شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1505شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1506شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1507شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1508شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1509شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1510شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1511شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1512شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1513شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1514شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1515شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1516شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1517شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1518شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1519شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1520شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1521شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1522شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1523شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1524شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1525شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1526شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1527شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1528شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1529شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1530شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1531شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1532شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1533شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1534شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1535شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1536شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1537شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1538شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1539شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1540شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1541شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1542شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1543شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1544شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1545شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1546شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1547شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1548شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1549شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1550شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1551شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1552شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1553شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1554شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1555شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1556شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1557شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1558شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1559شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1560شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1561شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1562شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1563شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1564شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1565شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1566شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1567شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1568شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1569شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1570شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1571شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1572شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1573شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1574شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1575شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1576شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1577شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1578شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1579شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1580شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1581شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1582شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1583شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1584شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1585شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1586شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1587شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1588شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1589شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1590شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1591شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1592شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1593شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1594شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1595شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1596شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1597شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1598شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1599شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1600شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1601شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1602شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1603شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1604شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1605شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1606شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1607شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1608شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1609شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1610شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1611شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1612شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1613شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1614شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1615شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1616شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1617شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1618شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1619شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1620شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1621شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1622شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1623شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1624شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1625شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1626شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1627شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1628شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1629شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1630شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1631شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1632شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1633شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1634شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1635شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1636شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1637شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1638شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1639شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1640شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1641شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1642شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1643شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1644شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1645شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1646شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1647شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1648شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1649شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1650شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1651شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1652شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1653شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1654شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1655شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1656شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1657شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1658شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1659شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1660شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1661شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1662شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1663شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1664شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1665شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1666شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1667شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1668شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1669شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1670شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1671شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1672شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1673شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1674شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1675شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1676شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1677شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1678شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1679شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1680شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1681شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1682شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1683شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1684شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1685شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1686شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1687شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1688شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1689شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1690شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1691شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1692شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1693شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1694شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1695شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1696شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1697شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1698شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1699شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1700شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1701شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1702شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1703شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1704شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1705شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1706شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1707شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1708شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1709شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1710شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1711شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1712شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1713شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1714شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1715شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1716شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1717شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1718شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1719شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1720شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1721شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1722شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1723شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1724شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1725شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1726شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1727شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1728شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1729شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1730شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1731شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1732شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1733شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1734شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1735شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1736شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1737شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1738شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1739شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1740شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1741شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1742شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1743شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1744شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1745شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1746شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1747شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1748شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1749شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1750شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1751شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1752شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1753شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1754شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1755شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1756شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1757شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1758شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1759شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1760شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1761شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1762شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1763شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1764شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1765شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1766شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1767شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1768شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1769شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1770شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1771شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1772شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1773شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1774شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1775شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1776شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1777شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1778شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1779شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1780شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1781شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1782شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1783شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1784شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1785شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1786شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ