به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوست

2480عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوست

نظر عاشق شیدا همه بر صورت اوست

عشق آن روی بلایی و منش می طلبم

هر که را معرفتی هست، بلا نعمت اوست

باغبان، سرو سهی را مکن از باغ روان

کاین نظرهای خلایق همه بر قامت اوست

هوس زاهد بیچاره بهشت است و نعیم

طلب عاشق شیدا همگی رحمت اوست

بر در پیر مغان رفتم و جستم نظری

این همه بخشش، ازان یک نظر همت اوست

خسرو از خاک کف پای بتان گشت، چه باک

هر که در کوی بتان خاک شود همت اوست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...2شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...3شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...4شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 5شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 6شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 7شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...8شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...9شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...10شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...11شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 12شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...13شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 14شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...15شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...16شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...17شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...18شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 19شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 20شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...21شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...22شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...23شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 24شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 25شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 26شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 27شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...28شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...29شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 30شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 31شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 32شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 33شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 34شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 35شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 36شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 37شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 38شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 39شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 40شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 41شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 42شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 43شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 44شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 45شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 46شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 47شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 48شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 49شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 50شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 51شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 52شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 53شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 54شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...55شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 56شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 57شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...58شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...59شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 60شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 61شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 62شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 63شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 64شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 65شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 66شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...67شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 68شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...69شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...70شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...71شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 72شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 73شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...74شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 75شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 76شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 77شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...78شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...79شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 80شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 81شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 82شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...83شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 84شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 85شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 86شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 87شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...88شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 89شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 90شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 91شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 92شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 93شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 94شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...95شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 96شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 97شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 98شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...99شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...100شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 101شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 102شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...103شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...104شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...105شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 106شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 107شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 108شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 109شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 110شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 111شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 112شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...113شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 114شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 115شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 116شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 117شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...118شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...119شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 120شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...121شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 122شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...123شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...124شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 125شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 126شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 127شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 128شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 129شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...130شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 131شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 132شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 133شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 134شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 135شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 136شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 137شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 138شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 139شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 140شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 141شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 142شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 143شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 144شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 145شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 146شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 147شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 148شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 149شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 150شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 151شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 152شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 153شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 154شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 155شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 156شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 157شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 158شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 159شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 160شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 161شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 162شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...163شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 164شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 165شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 166شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...167شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 168شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 169شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...170شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 171شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 172شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...173شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...174شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 175شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...176شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...177شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...178شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 179شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 180شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 181شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...182شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...183شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 184شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 185شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 186شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...187شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...188شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...189شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 190شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...191شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 192شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 193شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...194شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...195شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...196شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...197شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...198شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...199شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...200شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...201شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...202شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...203شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...204شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...205شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...206شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...207شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...208شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...209شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...210شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...211شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...212شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...213شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...214شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...215شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...216شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...217شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...218شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...219شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 220شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...221شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...222شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...223شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...224شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...225شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...226شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...227شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...228شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...229شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...230شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...231شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 232شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...233شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...234شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...235شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...236شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...237شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...238شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...239شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...240شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 241شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...242شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...243شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...244شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...245شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...246شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...247شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...248شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...249شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...250شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...251شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 252شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 253شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...254شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...255شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...256شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 257شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...258شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 259شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...260شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 261شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...262شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 263شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...264شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 265شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...266شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...267شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 268شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 269شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 270شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 271شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 272شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...273شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 274شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...275شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...276شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 277شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 278شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 279شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 280شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 281شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 282شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...283شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 284شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 285شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 286شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 287شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...288شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 289شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 290شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 291شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 292شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 293شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 294شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 295شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 296شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 297شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 298شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 299شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 300شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 301شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 302شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 303شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 304شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 305شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 306شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 307شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 308شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 309شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 310شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 311شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 312شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 313شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 314شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 315شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 316شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 317شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 318شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 319شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 320شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 321شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 322شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 323شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 324شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 325شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 326شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 327شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 328شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 329شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 330شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 331شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 332شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 333شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 334شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 335شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 336شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 337شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 338شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 339شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 340شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 341شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 342شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 343شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 344شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 345شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 346شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 347شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 348شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 349شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 350شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 351شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 352شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 353شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 354شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 355شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 356شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 357شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 358شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 359شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 360شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 361شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 362شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 363شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 364شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 365شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 366شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 367شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 368شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 369شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 370شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 371شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 372شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 373شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 374شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 375شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 376شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 377شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 378شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 379شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 380شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 381شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 382شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 383شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 384شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 385شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 386شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...387شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...388شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...389شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...390شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...391شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...392شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...393شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...394شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...395شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...396شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...397شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...398شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...399شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...400شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 401شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...402شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...403شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...404شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...405شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...406شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 407شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...408شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...409شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...410شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...411شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...412شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...413شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...414شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...415شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...416شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...417شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...418شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...419شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...420شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...421شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...422شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...423شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...424شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...425شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...426شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...427شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...428شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 429شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...430شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 431شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...432شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...433شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...434شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...435شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 436شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...437شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...438شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...439شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...440شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...441شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...442شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...443شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...444شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...445شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...446شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...447شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 448شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 449شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 450شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 451شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...452شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...453شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...454شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 455شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...456شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...457شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 458شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...459شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...460شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...461شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 462شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...463شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...464شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...465شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...466شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 467شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...468شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...469شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...470شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...471شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...472شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 473شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...474شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...475شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 476شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...477شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...478شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 479شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...480شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 481شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...482شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 483شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 484شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 485شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 486شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 487شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...488شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 489شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 490شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 491شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...492شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 493شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 494شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...495شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 496شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...497شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...498شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 499شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...500شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 501شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 502شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 503شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...504شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 505شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...506شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 507شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 508شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 509شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...510شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 511شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...512شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...513شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 514شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 515شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 516شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 517شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 518شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...519شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 520شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 521شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...522شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 523شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 524شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 525شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...526شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 527شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 528شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 529شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 530شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 531شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 532شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 533شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 534شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 535شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 536شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 537شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 538شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 539شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 540شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...541شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 542شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 543شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 544شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 545شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 546شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 547شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 548شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 549شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 550شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...551شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...552شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 553شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 554شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 555شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 556شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 557شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 558شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 559شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 560شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 561شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 562شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 563شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 564شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 565شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 566شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 567شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 568شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 569شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 570شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 571شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 572شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 573شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 574شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 575شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 576شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 577شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 578شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 579شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 580شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 581شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 582شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 583شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...584شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 585شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 586شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 587شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 588شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 589شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 590شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 591شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 592شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 593شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 594شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 595شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 596شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 597شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 598شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 599شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 600شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...601شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 602شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...603شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 604شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 605شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...606شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 607شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 608شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 609شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...610شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 611شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 612شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...613شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 614شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...615شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 616شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...617شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 618شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 619شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...620شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 621شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 622شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 623شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 624شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 625شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 626شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...627شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...628شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 629شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...630شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 631شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 632شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 633شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...634شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...635شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 636شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 637شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 638شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 639شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 640شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 641شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 642شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...643شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...644شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 645شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 646شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 647شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 648شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 649شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 650شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 651شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 652شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 653شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 654شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...655شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 656شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...657شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 658شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 659شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 660شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 661شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 662شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 663شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 664شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 665شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 666شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 667شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 668شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 669شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 670شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 671شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...672شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...673شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...674شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...675شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 676شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...677شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 678شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 679شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...680شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...681شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 682شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...683شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 684شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 685شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 686شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...687شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 688شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 689شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 690شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 691شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 692شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 693شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 694شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 695شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 696شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...697شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...698شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 699شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 700شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 701شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 702شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 703شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 704شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 705شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 706شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 707شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 708شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 709شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 710شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 711شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 712شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 713شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 714شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 715شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 716شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 717شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 718شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 719شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 720شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 721شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 722شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...723شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 724شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 725شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 726شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...727شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...728شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 729شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 730شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 731شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 732شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 733شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...734شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 735شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 736شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 737شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 738شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 739شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 740شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 741شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 742شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 743شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 744شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 745شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 746شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 747شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 748شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 749شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 750شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 751شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 752شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 753شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 754شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 755شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 756شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 757شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 758شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 759شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 760شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 761شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 762شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 763شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 764شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 765شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 766شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 767شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 768شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 769شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 770شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 771شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 772شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 773شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 774شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 775شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 776شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 777شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 778شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 779شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 780شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 781شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 782شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 783شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 784شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 785شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 786شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 787شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...788شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 789شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 790شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 791شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 792شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 793شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...794شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...795شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...796شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 797شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 798شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...799شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...800شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...801شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...802شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...803شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...804شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...805شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...806شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 807شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 808شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 809شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...810شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 811شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...812شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...813شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 814شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...815شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...816شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 817شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 818شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 819شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...820شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 821شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 822شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...823شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...824شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...825شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...826شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...827شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 828شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...829شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...830شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...831شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 832شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 833شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 834شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 835شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 836شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 837شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 838شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...839شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...840شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 841شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 842شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...843شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 844شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 845شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 846شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 847شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 848شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 849شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 850شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...851شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 852شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...853شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 854شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 855شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 856شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 857شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 858شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 859شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 860شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 861شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...862شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...863شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...864شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...865شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...866شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...867شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...868شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...869شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...870شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...871شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...872شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...873شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 874شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...875شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 876شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 877شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 878شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...879شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...880شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 881شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 882شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 883شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...884شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...885شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 886شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 887شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 888شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 889شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 890شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...891شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 892شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 893شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...894شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...895شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 896شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 897شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 898شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 899شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 900شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 901شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 902شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...903شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...904شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...905شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 906شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...907شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 908شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 909شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 910شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 911شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 912شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 913شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 914شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 915شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...916شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...917شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...918شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...919شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 920شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...921شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 922شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 923شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 924شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 925شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 926شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 927شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 928شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 929شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 930شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 931شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 932شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...933شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...934شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...935شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...936شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...937شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...938شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...939شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...940شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...941شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...942شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...943شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...944شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...945شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...946شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...947شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 948شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 949شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 950شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 951شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 952شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 953شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 954شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 955شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...956شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 957شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 958شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 959شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 960شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 961شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...962شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...963شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 964شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 965شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...966شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 967شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 968شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 969شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 970شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 971شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...972شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 973شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 974شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 975شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 976شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 977شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 978شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 979شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...980شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...981شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...982شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...983شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 984شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...985شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...986شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...987شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...988شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...989شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 990شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 991شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 992شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 993شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...994شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...995شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...996شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...997شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...998شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 999شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1000شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1001شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1002شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1003شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1004شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1005شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1006شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1007شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1008شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1009شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1010شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1011شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1012شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1013شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1014شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1015شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1016شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1017شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1018شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1019شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1020شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1021شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1022شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1023شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1024شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1025شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1026شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1027شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1028شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1029شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1030شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1031شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1032شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1033شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1034شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1035شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1036شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1037شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1038شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1039شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1040شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1041شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1042شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1043شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1044شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1045شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1046شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1047شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1048شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1049شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1050شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1051شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1052شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1053شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1054شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1055شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1056شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1057شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1058شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1059شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1060شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1061شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1062شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1063شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1064شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1065شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1066شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1067شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1068شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1069شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1070شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1071شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1072شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1073شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1074شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1075شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1076شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1077شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1078شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1079شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1080شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1081شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1082شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1083شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1084شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1085شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1086شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1087شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1088شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1089شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1090شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1091شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1092شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1093شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1094شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1095شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1096شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1097شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1098شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1099شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1100شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1101شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1102شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1103شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1104شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1105شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1106شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1107شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1108شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1109شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1110شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1111شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1112شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1113شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1114شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1115شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1116شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1117شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1118شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1119شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1120شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1121شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1122شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1123شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1124شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1125شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1126شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1127شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1128شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1129شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1130شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1131شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1132شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1133شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1134شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1135شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1136شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1137شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1138شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1139شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1140شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1141شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1142شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1143شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1144شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1145شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1146شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1147شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1148شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1149شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1150شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1151شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1152شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1153شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1154شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1155شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1156شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1157شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1158شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1159شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1160شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1161شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1162شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1163شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1164شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1165شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1166شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1167شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1168شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1169شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1170شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1171شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1172شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1173شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1174شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1175شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1176شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1177شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1178شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1179شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1180شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1181شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1182شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1183شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1184شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1185شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1186شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1187شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1188شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1189شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1190شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1191شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1192شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1193شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1194شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1195شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1196شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1197شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1198شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1199شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1200شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1201شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1202شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1203شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1204شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1205شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1206شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1207شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1208شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1209شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1210شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1211شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1212شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1213شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1214شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1215شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1216شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1217شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1218شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1219شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1220شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1221شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1222شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1223شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1224شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1225شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1226شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1227شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1228شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1229شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1230شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1231شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1232شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1233شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1234شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1235شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1236شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1237شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1238شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1239شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1240شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1241شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1242شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1243شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1244شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1245شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1246شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1247شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1248شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1249شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1250شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1251شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1252شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1253شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1254شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1255شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1256شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1257شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1258شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1259شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1260شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1261شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1262شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1263شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1264شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1265شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1266شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1267شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1268شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1269شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1270شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1271شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1272شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1273شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1274شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1275شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1276شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1277شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1278شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1279شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1280شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1281شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1282شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1283شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1284شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1285شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1286شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1287شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1288شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1289شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1290شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1291شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1292شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1293شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1294شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1295شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1296شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1297شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1298شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1299شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1300شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1301شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1302شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1303شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1304شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1305شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1306شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1307شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1308شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1309شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1310شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1311شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1312شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1313شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1314شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1315شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1316شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1317شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1318شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1319شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1320شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1321شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1322شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1323شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1324شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1325شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1326شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1327شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1328شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1329شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1330شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1331شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1332شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1333شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1334شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1335شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1336شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1337شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1338شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1339شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1340شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1341شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1342شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1343شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1344شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1345شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1346شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1347شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1348شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1349شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1350شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1351شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1352شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1353شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1354شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1355شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1356شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1357شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1358شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1359شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1360شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1361شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1362شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1363شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1364شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1365شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1366شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1367شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1368شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1369شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1370شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1371شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1372شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1373شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1374شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1375شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1376شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1377شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1378شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1379شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1380شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1381شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1382شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1383شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1384شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1385شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1386شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1387شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1388شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1389شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1390شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1391شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1392شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1393شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1394شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1395شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1396شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1397شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1398شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1399شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1400شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1401شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1402شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1403شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1404شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1405شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1406شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1407شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1408شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1409شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1410شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1411شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1412شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1413شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1414شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1415شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1416شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1417شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1418شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1419شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1420شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1421شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1422شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1423شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1424شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1425شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1426شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1427شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1428شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1429شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1430شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1431شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1432شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1433شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1434شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1435شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1436شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1437شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1438شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1439شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1440شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1441شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1442شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1443شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1444شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1445شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1446شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1447شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1448شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1449شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1450شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1451شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1452شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1453شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1454شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1455شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1456شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1457شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1458شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1459شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1460شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1461شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1462شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1463شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1464شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1465شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1466شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1467شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1468شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1469شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1470شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1471شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1472شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1473شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1474شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1475شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1476شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1477شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1478شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1479شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1480شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1481شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1482شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1483شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1484شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1485شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1486شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1487شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1488شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1489شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1490شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1491شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1492شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1493شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1494شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1495شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1496شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1497شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1498شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1499شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1500شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1501شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1502شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1503شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1504شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1505شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1506شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1507شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1508شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1509شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1510شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1511شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1512شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1513شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1514شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1515شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1516شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1517شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1518شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1519شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1520شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1521شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1522شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1523شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1524شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1525شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1526شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1527شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1528شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1529شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1530شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1531شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1532شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1533شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1534شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1535شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1536شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1537شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1538شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1539شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1540شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1541شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1542شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1543شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1544شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1545شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1546شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1547شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1548شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1549شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1550شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1551شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1552شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1553شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1554شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1555شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1556شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1557شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1558شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1559شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1560شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1561شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1562شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1563شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1564شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1565شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1566شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1567شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1568شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1569شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1570شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1571شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1572شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1573شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1574شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1575شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1576شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1577شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1578شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1579شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1580شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1581شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1582شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1583شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1584شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1585شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1586شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1587شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1588شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1589شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1590شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1591شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1592شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1593شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1594شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1595شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1596شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1597شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1598شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1599شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1600شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1601شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1602شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1603شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1604شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1605شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1606شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1607شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1608شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1609شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1610شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1611شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1612شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1613شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1614شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1615شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1616شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1617شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1618شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1619شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1620شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1621شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1622شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1623شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1624شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1625شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1626شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1627شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1628شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1629شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1630شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1631شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1632شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1633شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1634شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1635شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1636شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1637شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1638شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1639شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1640شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1641شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1642شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1643شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1644شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1645شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1646شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1647شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1648شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1649شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1650شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1651شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1652شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1653شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1654شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1655شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1656شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1657شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1658شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1659شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1660شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1661شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1662شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1663شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1664شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1665شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1666شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1667شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1668شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1669شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1670شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1671شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1672شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1673شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1674شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1675شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1676شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1677شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1678شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1679شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1680شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1681شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1682شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1683شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1684شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1685شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1686شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1687شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1688شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1689شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1690شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1691شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1692شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1693شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1694شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1695شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1696شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1697شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1698شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1699شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1700شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1701شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1702شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1703شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1704شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1705شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1706شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1707شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1708شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1709شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1710شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1711شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1712شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1713شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1714شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1715شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1716شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1717شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1718شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1719شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1720شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1721شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1722شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1723شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1724شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1725شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1726شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1727شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1728شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1729شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1730شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1731شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1732شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1733شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1734شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1735شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1736شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1737شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1738شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1739شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1740شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1741شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1742شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1743شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1744شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1745شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1746شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1747شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1748شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1749شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1750شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1751شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1752شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1753شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1754شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1755شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1756شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1757شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1758شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1759شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1760شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1761شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1762شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1763شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1764شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1765شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1766شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1767شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1768شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1769شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1770شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1771شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1772شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1773شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1774شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1775شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1776شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1777شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1778شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1779شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ