به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت

2820عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت

داد خود دانم از این پس بر چسان بستانمت

رود اشکم گر گریبان گیردم از دست تو

دامنت گیرم گهی و انصاف جان بستانمت

عمر در کار تو شد، زین پس من و لعل لبت

یا بمیرم یا حیات جاودان بستانمت

روی بر خاک درت مالم، وگر فرمان دهی

خاک آن در هم به نرخ زعفران بستانمت

بر نمک می خواهم انگشتی زنم، لب را مدزد

هم به شرط چاشنی بویی ز جان بستانمت

ور بیفتد جان قبول و زر ندارم چون کنم

رنگ روی خود، مگر زان آستان بستانمت

یوسف عهدی، اگر خسرو بود قیمت گرت

ور دهم ملک دو عالم رایگان بستانمت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...2شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 3شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 4شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...5شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 6شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 7شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...8شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...9شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...10شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 11شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 12شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 13شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...14شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...15شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...16شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...17شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 18شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...19شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 20شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...21شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...22شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...23شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...24شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 25شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 26شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...27شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...28شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...29شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 30شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 31شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 32شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 33شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...34شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...35شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 36شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 37شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 38شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 39شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 40شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 41شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 42شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 43شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 44شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 45شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 46شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 47شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 48شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 49شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 50شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 51شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 52شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 53شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 54شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 55شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 56شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 57شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 58شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 59شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 60شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...61شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 62شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 63شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...64شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...65شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 66شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 67شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 68شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 69شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 70شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 71شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 72شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...73شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 74شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...75شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...76شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...77شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 78شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 79شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...80شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 81شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 82شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 83شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...84شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...85شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 86شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 87شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 88شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...89شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 90شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 91شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 92شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 93شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...94شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 95شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 96شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 97شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 98شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 99شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 100شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...101شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 102شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 103شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 104شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...105شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...106شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 107شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 108شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...109شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...110شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...111شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 112شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 113شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 114شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 115شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 116شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 117شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 118شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...119شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 120شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 121شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 122شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 123شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...124شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...125شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 126شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...127شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 128شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...129شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...130شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 131شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 132شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 133شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 134شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 135شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...136شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 137شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 138شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 139شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 140شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 141شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 142شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 143شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 144شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 145شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 146شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 147شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 148شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 149شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 150شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 151شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 152شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 153شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 154شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 155شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 156شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 157شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 158شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 159شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 160شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 161شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 162شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 163شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 164شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 165شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 166شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 167شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 168شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...169شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 170شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 171شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 172شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...173شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 174شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 175شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...176شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 177شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 178شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...179شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...180شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 181شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...182شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...183شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...184شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 185شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 186شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 187شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...188شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...189شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 190شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 191شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 192شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...193شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...194شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...195شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 196شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...197شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 198شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 199شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...200شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...201شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...202شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...203شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...204شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...205شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...206شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...207شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...208شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...209شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...210شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...211شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...212شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...213شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...214شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...215شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...216شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...217شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...218شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...219شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...220شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...221شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...222شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...223شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...224شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...225شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 226شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...227شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...228شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...229شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...230شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...231شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...232شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...233شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...234شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...235شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...236شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...237شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 238شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...239شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...240شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...241شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...242شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...243شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...244شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...245شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...246شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 247شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...248شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...249شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...250شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...251شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...252شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...253شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...254شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...255شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...256شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...257شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 258شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 259شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...260شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...261شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...262شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 263شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...264شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 265شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...266شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 267شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...268شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 269شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...270شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 271شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...272شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...273شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 274شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 275شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 276شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 277شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 278شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...279شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 280شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...281شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...282شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 283شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 284شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 285شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 286شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 287شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 288شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...289شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 290شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 291شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 292شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 293شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...294شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 295شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 296شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 297شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 298شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 299شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 300شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 301شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 302شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 303شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 304شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 305شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 306شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 307شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 308شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 309شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 310شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 311شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 312شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 313شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 314شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 315شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 316شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 317شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 318شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 319شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 320شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 321شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 322شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 323شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 324شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 325شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 326شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 327شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 328شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 329شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 330شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 331شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 332شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 333شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 334شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 335شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 336شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 337شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 338شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 339شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 340شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 341شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 342شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 343شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 344شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 345شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 346شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 347شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 348شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 349شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 350شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 351شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 352شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 353شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 354شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 355شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 356شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 357شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 358شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 359شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 360شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 361شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 362شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 363شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 364شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 365شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 366شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 367شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 368شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 369شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 370شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 371شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 372شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 373شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 374شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 375شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 376شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 377شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 378شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 379شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 380شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 381شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 382شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 383شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 384شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 385شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 386شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 387شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 388شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 389شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 390شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 391شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 392شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...393شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...394شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...395شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...396شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...397شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...398شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...399شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...400شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...401شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...402شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...403شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...404شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...405شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...406شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 407شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...408شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...409شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...410شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...411شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...412شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 413شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...414شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...415شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...416شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...417شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...418شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...419شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...420شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...421شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...422شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...423شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...424شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...425شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...426شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...427شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...428شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...429شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...430شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...431شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...432شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...433شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...434شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 435شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...436شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 437شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...438شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...439شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...440شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...441شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 442شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...443شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...444شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...445شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...446شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...447شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...448شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...449شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...450شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...451شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...452شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...453شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 454شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 455شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 456شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 457شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...458شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...459شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...460شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 461شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...462شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...463شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 464شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...465شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...466شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...467شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 468شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...469شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...470شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...471شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...472شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 473شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...474شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...475شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...476شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...477شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...478شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 479شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...480شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...481شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 482شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...483شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...484شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 485شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...486شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 487شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...488شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 489شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 490شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 491شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 492شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 493شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...494شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 495شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 496شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 497شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...498شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 499شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 500شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...501شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 502شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...503شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...504شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 505شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...506شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 507شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 508شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 509شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...510شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 511شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...512شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 513شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 514شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 515شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...516شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 517شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...518شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...519شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 520شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 521شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 522شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 523شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 524شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...525شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 526شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 527شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...528شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 529شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 530شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 531شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...532شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 533شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 534شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 535شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 536شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 537شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 538شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 539شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 540شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 541شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 542شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 543شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 544شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 545شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 546شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...547شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 548شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 549شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 550شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 551شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 552شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 553شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 554شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 555شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 556شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...557شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...558شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 559شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 560شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 561شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 562شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 563شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 564شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 565شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 566شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 567شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 568شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 569شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 570شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 571شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 572شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 573شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 574شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 575شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 576شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 577شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 578شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 579شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 580شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 581شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 582شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 583شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 584شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 585شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 586شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 587شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 588شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 589شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...590شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 591شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 592شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 593شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 594شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 595شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 596شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 597شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 598شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 599شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 600شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 601شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 602شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 603شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 604شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 605شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 606شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...607شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 608شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...609شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 610شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 611شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...612شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 613شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 614شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 615شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...616شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 617شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 618شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...619شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 620شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...621شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 622شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...623شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 624شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 625شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...626شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 627شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 628شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 629شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 630شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 631شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 632شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...633شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...634شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 635شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...636شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 637شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 638شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 639شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...640شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...641شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 642شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 643شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 644شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 645شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 646شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 647شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 648شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...649شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...650شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 651شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 652شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 653شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 654شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 655شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 656شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 657شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 658شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 659شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 660شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...661شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 662شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...663شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 664شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 665شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 666شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 667شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 668شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 669شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 670شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 671شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 672شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 673شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 674شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 675شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 676شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 677شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...678شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...679شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...680شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...681شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 682شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...683شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 684شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 685شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...686شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...687شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 688شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...689شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 690شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 691شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 692شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...693شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 694شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 695شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 696شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 697شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 698شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 699شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 700شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 701شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 702شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...703شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...704شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 705شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 706شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 707شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 708شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 709شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 710شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 711شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 712شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 713شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 714شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 715شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 716شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 717شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 718شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 719شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 720شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 721شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 722شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 723شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 724شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 725شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 726شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 727شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 728شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...729شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 730شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 731شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 732شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...733شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...734شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 735شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 736شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 737شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 738شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 739شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...740شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 741شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 742شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 743شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 744شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 745شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 746شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 747شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 748شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 749شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 750شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 751شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 752شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 753شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 754شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 755شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 756شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 757شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 758شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 759شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 760شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 761شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 762شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 763شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 764شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 765شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 766شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 767شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 768شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 769شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 770شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 771شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 772شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 773شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 774شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 775شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 776شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 777شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 778شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 779شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 780شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 781شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 782شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 783شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 784شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 785شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 786شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 787شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 788شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 789شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 790شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 791شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 792شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 793شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...794شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 795شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 796شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 797شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 798شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 799شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...800شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...801شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...802شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 803شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 804شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...805شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...806شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...807شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...808شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...809شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...810شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...811شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...812شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 813شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 814شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 815شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...816شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 817شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...818شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...819شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 820شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...821شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...822شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 823شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 824شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 825شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...826شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 827شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 828شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...829شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...830شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...831شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...832شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...833شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 834شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...835شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...836شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...837شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 838شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 839شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 840شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 841شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 842شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 843شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 844شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...845شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...846شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 847شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 848شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...849شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 850شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 851شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 852شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 853شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 854شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 855شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 856شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...857شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 858شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...859شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 860شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 861شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 862شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 863شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 864شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 865شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 866شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 867شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...868شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...869شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...870شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...871شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...872شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...873شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...874شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...875شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...876شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...877شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...878شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...879شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 880شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...881شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 882شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 883شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 884شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...885شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...886شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 887شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 888شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 889شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...890شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...891شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 892شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 893شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 894شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 895شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 896شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...897شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 898شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 899شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...900شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...901شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 902شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 903شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 904شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 905شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 906شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 907شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 908شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...909شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...910شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...911شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 912شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...913شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 914شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 915شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 916شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 917شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 918شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 919شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 920شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 921شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...922شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...923شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...924شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...925شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 926شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...927شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 928شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 929شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 930شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 931شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 932شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 933شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 934شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 935شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 936شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 937شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 938شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...939شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...940شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...941شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...942شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...943شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...944شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...945شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...946شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...947شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...948شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...949شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...950شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...951شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...952شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...953شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 954شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 955شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 956شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 957شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 958شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 959شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 960شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 961شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...962شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 963شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 964شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 965شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 966شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 967شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...968شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...969شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 970شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 971شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...972شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 973شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 974شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 975شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 976شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 977شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...978شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 979شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 980شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 981شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 982شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 983شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 984شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 985شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...986شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...987شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...988شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...989شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 990شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...991شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...992شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...993شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...994شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...995شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 996شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 997شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 998شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 999شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1000شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1001شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1002شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1003شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1004شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1005شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1006شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1007شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1008شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1009شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1010شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1011شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1012شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1013شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1014شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1015شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1016شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1017شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1018شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1019شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1020شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1021شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1022شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1023شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1024شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1025شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1026شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1027شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1028شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1029شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1030شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1031شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1032شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1033شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1034شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1035شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1036شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1037شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1038شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1039شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1040شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1041شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1042شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1043شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1044شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1045شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1046شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1047شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1048شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1049شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1050شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1051شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1052شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1053شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1054شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1055شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1056شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1057شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1058شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1059شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1060شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1061شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1062شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1063شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1064شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1065شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1066شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1067شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1068شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1069شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1070شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1071شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1072شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1073شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1074شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1075شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1076شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1077شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1078شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1079شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1080شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1081شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1082شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1083شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1084شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1085شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1086شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1087شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1088شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1089شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1090شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1091شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1092شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1093شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1094شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1095شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1096شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1097شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1098شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1099شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1100شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1101شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1102شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1103شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1104شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1105شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1106شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1107شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1108شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1109شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1110شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1111شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1112شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1113شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1114شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1115شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1116شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1117شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1118شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1119شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1120شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1121شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1122شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1123شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1124شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1125شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1126شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1127شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1128شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1129شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1130شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1131شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1132شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1133شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1134شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1135شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1136شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1137شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1138شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1139شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1140شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1141شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1142شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1143شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1144شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1145شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1146شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1147شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1148شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1149شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1150شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1151شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1152شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1153شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1154شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1155شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1156شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1157شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1158شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1159شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1160شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1161شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1162شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1163شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1164شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1165شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1166شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1167شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1168شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1169شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1170شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1171شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1172شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1173شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1174شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1175شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1176شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1177شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1178شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1179شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1180شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1181شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1182شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1183شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1184شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1185شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1186شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1187شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1188شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1189شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1190شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1191شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1192شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1193شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1194شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1195شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1196شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1197شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1198شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1199شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1200شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1201شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1202شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1203شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1204شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1205شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1206شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1207شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1208شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1209شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1210شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1211شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1212شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1213شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1214شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1215شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1216شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1217شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1218شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1219شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1220شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1221شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1222شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1223شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1224شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1225شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1226شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1227شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1228شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1229شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1230شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1231شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1232شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1233شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1234شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1235شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1236شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1237شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1238شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1239شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1240شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1241شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1242شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1243شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1244شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1245شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1246شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1247شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1248شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1249شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1250شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1251شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1252شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1253شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1254شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1255شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1256شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1257شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1258شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1259شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1260شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1261شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1262شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1263شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1264شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1265شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1266شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1267شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1268شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1269شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1270شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1271شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1272شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1273شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1274شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1275شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1276شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1277شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1278شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1279شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1280شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1281شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1282شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1283شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1284شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1285شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1286شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1287شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1288شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1289شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1290شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1291شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1292شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1293شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1294شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1295شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1296شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1297شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1298شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1299شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1300شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1301شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1302شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1303شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1304شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1305شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1306شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1307شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1308شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1309شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1310شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1311شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1312شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1313شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1314شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1315شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1316شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1317شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1318شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1319شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1320شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1321شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1322شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1323شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1324شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1325شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1326شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1327شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1328شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1329شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1330شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1331شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1332شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1333شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1334شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1335شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1336شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1337شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1338شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1339شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1340شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1341شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1342شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1343شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1344شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1345شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1346شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1347شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1348شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1349شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1350شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1351شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1352شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1353شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1354شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1355شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1356شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1357شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1358شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1359شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1360شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1361شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1362شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1363شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1364شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1365شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1366شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1367شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1368شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1369شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1370شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1371شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1372شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1373شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1374شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1375شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1376شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1377شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1378شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1379شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1380شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1381شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1382شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1383شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1384شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1385شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1386شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1387شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1388شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1389شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1390شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1391شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1392شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1393شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1394شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1395شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1396شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1397شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1398شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1399شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1400شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1401شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1402شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1403شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1404شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1405شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1406شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1407شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1408شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1409شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1410شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1411شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1412شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1413شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1414شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1415شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1416شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1417شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1418شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1419شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1420شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1421شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1422شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1423شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1424شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1425شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1426شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1427شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1428شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1429شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1430شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1431شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1432شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1433شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1434شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1435شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1436شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1437شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1438شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1439شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1440شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1441شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1442شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1443شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1444شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1445شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1446شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1447شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1448شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1449شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1450شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1451شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1452شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1453شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1454شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1455شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1456شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1457شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1458شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1459شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1460شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1461شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1462شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1463شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1464شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1465شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1466شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1467شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1468شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1469شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1470شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1471شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1472شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1473شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1474شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1475شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1476شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1477شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1478شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1479شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1480شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1481شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1482شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1483شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1484شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1485شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1486شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1487شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1488شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1489شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1490شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1491شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1492شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1493شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1494شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1495شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1496شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1497شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1498شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1499شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1500شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1501شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1502شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1503شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1504شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1505شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1506شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1507شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1508شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1509شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1510شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1511شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1512شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1513شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1514شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1515شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1516شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1517شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1518شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1519شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1520شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1521شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1522شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1523شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1524شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1525شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1526شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1527شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1528شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1529شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1530شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1531شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1532شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1533شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1534شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1535شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1536شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1537شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1538شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1539شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1540شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1541شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1542شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1543شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1544شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1545شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1546شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1547شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1548شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1549شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1550شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1551شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1552شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1553شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1554شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1555شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1556شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1557شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1558شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1559شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1560شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1561شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1562شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1563شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1564شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1565شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1566شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1567شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1568شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1569شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1570شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1571شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1572شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1573شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1574شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1575شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1576شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1577شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1578شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1579شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1580شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1581شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1582شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1583شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1584شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1585شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1586شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1587شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1588شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1589شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1590شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1591شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1592شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1593شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1594شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1595شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1596شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1597شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1598شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1599شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1600شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1601شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1602شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1603شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1604شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1605شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1606شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1607شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1608شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1609شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1610شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1611شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1612شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1613شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1614شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1615شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1616شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1617شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1618شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1619شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1620شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1621شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1622شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1623شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1624شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1625شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1626شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1627شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1628شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1629شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1630شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1631شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1632شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1633شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1634شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1635شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1636شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1637شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1638شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1639شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1640شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1641شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1642شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1643شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1644شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1645شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1646شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1647شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1648شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1649شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1650شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1651شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1652شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1653شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1654شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1655شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1656شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1657شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1658شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1659شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1660شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1661شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1662شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1663شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1664شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1665شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1666شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1667شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1668شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1669شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1670شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1671شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1672شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1673شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1674شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1675شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1676شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1677شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1678شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1679شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1680شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1681شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1682شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1683شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1684شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1685شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1686شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1687شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1688شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1689شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1690شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1691شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1692شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1693شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1694شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1695شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1696شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1697شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1698شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1699شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1700شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1701شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1702شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1703شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1704شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1705شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1706شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1707شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1708شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1709شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1710شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1711شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1712شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1713شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1714شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1715شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1716شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1717شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1718شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1719شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1720شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1721شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1722شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1723شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1724شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1725شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1726شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1727شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1728شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1729شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1730شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1731شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1732شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1733شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1734شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1735شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1736شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1737شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1738شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1739شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1740شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1741شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1742شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1743شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1744شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1745شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1746شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1747شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1748شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1749شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1750شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1751شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1752شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1753شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1754شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1755شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1756شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1757شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1758شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1759شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1760شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1761شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1762شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1763شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1764شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1765شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1766شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1767شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1768شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1769شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1770شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1771شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1772شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1773شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1774شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1775شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1776شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1777شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1778شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1779شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1780شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1781شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1782شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1783شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1784شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1785شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ