به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست

2880عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست

تشنه خون مسلمانان جز آن خونخوار نیست

ما و عشق یار اگر در قبله و در بتکده

عاشقان دوست را با کفر و ایمان کار نیست

یک قدم بر جان خود نه یک قدم بر دو جهان

زین نکوتر رهروان عشق را رفتار نیست

بر تن شیرین نظر هم هست بار از نازکی

بر دل فرهاد کوه بیستون بار نیست

در جهاد نفس عاشق را کم از غازی مدان

گاه سربازی مقامر کمتر از عیار نیست

ای برهمن، بار ده رد کرده اسلام را

یا چو من گمراه را در پیش بت هم بار نیست

چند گویندم که رو زنار بند، ای بت پرست

از تن خسرو کدامین رگ که آن زنار نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...2شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 3شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...4شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...5شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...6شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...7شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...8شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...9شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...10شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...11شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 12شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...13شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 14شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...15شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...16شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...17شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...18شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...19شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...20شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 21شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...22شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...23شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...24شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...25شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 26شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 27شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...28شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 29شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 30شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...31شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...32شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...33شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 34شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 35شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 36شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...37شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...38شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...39شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...40شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 41شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...42شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 43شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...44شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...45شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...46شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...47شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 48شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 49شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...50شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...51شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...52شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 53شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 54شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 55شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 56شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...57شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...58شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 59شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 60شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 61شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 62شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 63شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 64شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 65شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 66شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 67شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 68شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 69شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 70شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 71شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 72شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 73شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 74شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 75شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 76شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 77شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 78شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 79شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 80شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 81شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 82شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 83شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...84شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 85شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 86شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...87شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...88شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 89شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 90شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 91شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 92شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 93شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 94شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 95شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...96شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 97شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...98شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...99شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...100شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 101شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 102شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...103شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 104شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 105شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 106شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...107شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...108شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 109شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 110شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 111شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...112شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 113شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 114شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 115شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 116شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...117شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 118شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 119شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 120شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 121شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 122شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 123شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...124شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 125شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 126شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 127شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...128شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...129شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 130شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 131شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...132شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...133شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...134شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 135شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 136شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 137شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 138شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 139شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 140شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 141شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...142شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 143شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 144شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 145شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 146شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...147شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...148شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 149شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...150شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 151شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...152شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...153شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 154شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 155شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 156شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 157شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 158شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...159شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 160شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 161شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 162شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 163شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 164شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 165شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 166شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 167شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 168شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 169شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 170شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 171شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 172شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 173شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 174شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 175شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 176شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 177شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 178شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 179شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 180شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 181شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 182شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 183شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 184شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 185شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 186شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 187شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 188شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 189شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 190شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 191شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...192شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 193شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 194شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 195شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...196شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 197شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 198شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...199شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 200شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 201شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...202شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...203شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 204شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...205شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...206شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...207شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 208شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 209شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 210شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...211شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...212شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 213شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 214شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 215شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...216شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...217شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...218شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 219شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...220شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 221شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 222شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...223شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...224شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...225شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...226شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...227شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...228شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...229شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...230شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...231شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...232شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...233شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...234شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...235شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...236شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...237شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...238شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...239شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...240شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...241شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...242شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...243شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...244شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...245شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...246شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...247شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...248شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 249شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...250شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...251شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...252شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...253شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...254شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...255شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...256شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...257شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...258شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...259شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...260شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 261شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...262شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...263شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...264شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...265شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...266شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...267شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...268شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...269شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 270شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...271شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...272شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...273شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...274شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...275شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...276شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...277شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...278شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...279شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...280شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 281شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 282شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...283شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...284شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...285شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 286شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...287شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 288شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...289شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 290شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...291شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 292شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...293شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 294شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...295شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...296شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 297شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 298شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 299شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 300شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 301شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...302شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 303شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...304شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...305شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 306شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 307شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 308شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 309شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 310شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 311شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...312شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 313شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 314شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 315شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 316شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...317شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 318شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 319شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 320شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 321شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 322شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 323شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 324شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 325شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 326شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 327شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 328شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 329شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 330شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 331شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 332شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 333شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 334شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 335شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 336شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 337شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 338شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 339شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 340شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 341شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 342شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 343شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 344شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 345شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 346شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 347شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 348شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 349شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 350شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 351شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 352شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 353شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 354شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 355شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 356شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 357شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 358شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 359شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 360شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 361شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 362شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 363شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 364شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 365شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 366شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 367شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 368شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 369شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 370شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 371شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 372شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 373شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 374شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 375شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 376شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 377شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 378شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 379شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 380شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 381شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 382شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 383شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 384شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 385شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 386شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 387شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 388شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 389شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 390شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 391شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 392شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 393شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 394شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 395شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 396شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 397شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 398شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 399شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 400شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 401شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 402شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 403شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 404شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 405شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 406شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 407شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 408شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 409شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 410شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 411شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 412شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 413شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 414شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 415شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...416شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...417شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...418شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...419شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...420شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...421شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...422شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...423شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...424شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...425شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...426شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...427شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...428شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...429شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 430شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...431شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...432شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...433شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...434شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...435شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 436شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...437شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...438شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...439شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...440شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...441شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...442شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...443شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...444شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...445شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...446شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...447شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...448شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...449شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...450شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...451شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...452شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...453شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...454شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...455شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...456شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...457شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 458شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...459شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 460شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...461شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...462شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...463شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...464شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 465شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...466شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...467شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...468شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...469شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...470شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...471شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...472شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...473شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...474شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...475شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...476شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 477شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 478شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 479شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 480شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...481شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...482شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...483شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 484شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...485شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...486شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 487شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...488شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...489شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...490شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 491شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...492شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...493شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...494شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...495شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 496شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...497شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...498شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...499شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...500شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...501شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 502شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...503شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...504شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 505شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...506شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...507شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 508شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...509شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 510شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...511شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 512شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 513شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 514شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 515شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 516شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...517شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 518شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 519شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 520شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...521شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 522شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 523شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...524شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 525شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...526شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...527شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 528شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...529شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 530شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 531شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 532شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...533شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 534شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...535شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 536شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 537شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 538شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...539شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 540شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...541شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...542شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 543شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 544شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 545شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 546شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 547شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...548شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 549شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 550شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...551شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 552شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 553شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 554شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...555شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 556شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 557شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 558شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 559شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 560شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 561شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 562شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 563شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 564شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 565شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 566شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 567شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 568شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 569شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...570شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 571شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 572شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 573شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 574شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 575شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 576شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 577شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 578شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 579شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...580شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...581شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 582شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 583شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 584شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 585شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 586شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 587شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 588شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 589شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 590شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 591شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 592شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 593شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 594شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 595شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 596شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 597شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 598شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 599شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 600شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 601شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 602شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 603شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 604شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 605شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 606شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 607شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 608شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 609شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 610شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 611شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 612شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...613شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 614شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 615شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 616شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 617شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 618شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 619شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 620شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 621شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 622شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 623شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 624شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 625شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 626شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 627شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 628شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 629شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...630شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 631شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...632شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 633شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 634شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...635شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 636شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 637شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 638شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...639شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 640شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 641شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...642شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 643شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...644شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 645شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...646شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 647شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 648شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...649شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 650شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 651شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 652شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 653شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 654شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 655شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...656شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...657شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 658شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...659شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 660شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 661شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 662شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...663شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...664شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 665شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 666شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 667شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 668شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 669شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 670شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 671شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...672شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...673شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 674شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 675شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 676شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 677شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 678شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 679شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 680شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 681شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 682شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 683شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...684شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 685شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...686شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 687شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 688شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 689شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 690شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 691شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 692شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 693شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 694شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 695شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 696شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 697شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 698شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 699شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 700شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...701شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...702شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...703شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...704شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 705شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...706شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 707شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 708شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...709شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...710شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 711شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...712شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 713شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 714شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 715شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...716شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 717شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 718شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 719شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 720شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 721شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 722شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 723شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 724شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 725شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...726شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...727شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 728شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 729شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 730شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 731شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 732شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 733شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 734شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 735شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 736شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 737شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 738شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 739شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 740شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 741شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 742شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 743شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 744شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 745شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 746شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 747شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 748شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 749شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 750شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 751شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...752شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 753شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 754شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 755شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...756شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...757شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 758شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 759شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 760شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 761شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 762شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...763شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 764شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 765شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 766شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 767شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 768شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 769شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 770شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 771شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 772شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 773شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 774شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 775شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 776شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 777شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 778شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 779شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 780شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 781شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 782شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 783شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 784شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 785شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 786شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 787شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 788شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 789شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 790شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 791شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 792شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 793شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 794شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 795شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 796شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 797شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 798شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 799شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 800شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 801شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 802شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 803شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 804شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 805شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 806شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 807شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 808شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 809شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 810شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 811شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 812شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 813شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 814شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 815شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 816شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...817شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 818شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 819شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 820شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 821شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 822شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...823شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...824شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...825شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 826شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 827شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...828شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...829شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...830شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...831شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...832شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...833شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...834شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...835شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 836شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 837شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 838شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...839شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 840شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...841شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...842شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 843شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...844شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...845شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 846شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 847شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 848شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...849شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 850شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 851شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...852شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...853شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...854شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...855شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...856شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 857شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...858شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...859شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...860شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 861شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 862شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 863شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 864شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 865شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 866شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 867شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...868شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...869شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 870شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 871شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...872شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 873شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 874شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 875شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 876شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 877شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 878شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 879شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...880شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 881شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...882شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 883شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 884شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 885شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 886شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 887شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 888شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 889شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 890شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...891شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...892شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...893شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...894شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...895شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...896شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...897شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...898شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...899شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...900شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...901شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...902شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 903شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...904شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 905شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 906شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 907شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...908شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...909شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 910شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 911شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 912شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...913شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...914شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 915شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 916شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 917شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 918شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 919شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...920شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 921شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 922شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...923شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...924شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 925شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 926شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 927شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 928شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 929شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 930شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 931شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...932شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...933شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...934شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 935شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...936شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 937شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 938شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 939شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 940شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 941شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 942شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 943شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 944شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...945شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...946شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...947شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...948شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 949شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...950شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 951شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 952شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 953شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 954شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 955شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 956شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 957شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 958شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 959شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 960شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 961شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...962شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...963شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...964شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...965شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...966شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...967شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...968شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...969شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...970شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...971شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...972شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...973شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...974شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...975شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...976شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 977شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 978شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 979شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 980شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 981شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 982شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 983شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 984شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...985شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 986شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 987شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 988شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 989شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 990شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...991شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...992شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 993شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 994شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...995شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 996شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 997شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 998شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 999شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1000شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1001شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1002شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1003شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1004شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1005شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1006شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1007شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1008شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1009شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1010شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1011شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1012شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1013شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1014شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1015شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1016شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1017شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1018شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1019شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1020شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1021شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1022شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1023شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1024شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1025شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1026شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1027شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1028شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1029شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1030شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1031شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1032شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1033شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1034شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1035شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1036شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1037شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1038شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1039شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1040شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1041شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1042شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1043شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1044شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1045شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1046شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1047شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1048شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1049شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1050شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1051شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1052شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1053شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1054شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1055شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1056شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1057شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1058شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1059شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1060شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1061شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1062شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1063شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1064شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1065شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1066شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1067شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1068شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1069شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1070شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1071شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1072شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1073شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1074شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1075شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1076شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1077شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1078شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1079شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1080شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1081شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1082شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1083شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1084شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1085شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1086شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1087شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1088شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1089شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1090شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1091شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1092شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1093شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1094شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1095شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1096شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1097شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1098شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1099شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1100شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1101شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1102شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1103شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1104شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1105شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1106شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1107شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1108شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1109شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1110شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1111شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1112شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1113شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1114شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1115شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1116شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1117شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1118شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1119شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1120شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1121شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1122شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1123شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1124شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1125شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1126شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1127شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1128شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1129شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1130شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1131شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1132شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1133شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1134شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1135شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1136شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1137شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1138شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1139شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1140شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1141شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1142شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1143شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1144شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1145شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1146شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1147شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1148شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1149شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1150شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1151شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1152شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1153شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1154شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1155شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1156شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1157شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1158شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1159شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1160شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1161شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1162شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1163شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1164شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1165شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1166شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1167شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1168شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1169شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1170شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1171شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1172شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1173شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1174شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1175شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1176شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1177شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1178شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1179شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1180شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1181شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1182شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1183شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1184شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1185شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1186شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1187شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1188شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1189شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1190شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1191شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1192شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1193شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1194شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1195شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1196شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1197شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1198شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1199شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1200شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1201شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1202شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1203شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1204شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1205شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1206شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1207شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1208شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1209شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1210شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1211شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1212شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1213شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1214شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1215شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1216شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1217شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1218شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1219شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1220شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1221شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1222شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1223شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1224شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1225شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1226شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1227شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1228شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1229شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1230شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1231شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1232شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1233شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1234شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1235شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1236شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1237شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1238شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1239شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1240شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1241شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1242شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1243شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1244شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1245شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1246شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1247شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1248شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1249شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1250شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1251شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1252شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1253شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1254شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1255شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1256شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1257شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1258شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1259شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1260شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1261شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1262شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1263شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1264شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1265شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1266شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1267شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1268شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1269شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1270شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1271شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1272شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1273شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1274شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1275شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1276شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1277شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1278شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1279شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1280شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1281شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1282شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1283شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1284شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1285شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1286شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1287شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1288شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1289شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1290شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1291شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1292شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1293شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1294شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1295شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1296شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1297شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1298شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1299شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1300شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1301شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1302شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1303شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1304شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1305شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1306شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1307شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1308شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1309شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1310شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1311شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1312شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1313شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1314شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1315شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1316شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1317شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1318شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1319شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1320شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1321شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1322شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1323شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1324شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1325شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1326شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1327شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1328شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1329شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1330شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1331شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1332شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1333شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1334شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1335شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1336شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1337شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1338شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1339شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1340شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1341شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1342شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1343شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1344شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1345شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1346شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1347شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1348شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1349شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1350شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1351شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1352شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1353شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1354شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1355شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1356شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1357شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1358شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1359شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1360شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1361شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1362شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1363شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1364شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1365شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1366شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1367شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1368شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1369شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1370شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1371شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1372شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1373شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1374شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1375شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1376شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1377شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1378شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1379شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1380شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1381شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1382شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1383شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1384شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1385شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1386شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1387شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1388شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1389شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1390شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1391شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1392شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1393شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1394شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1395شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1396شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1397شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1398شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1399شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1400شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1401شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1402شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1403شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1404شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1405شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1406شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1407شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1408شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1409شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1410شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1411شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1412شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1413شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1414شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1415شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1416شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1417شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1418شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1419شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1420شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1421شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1422شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1423شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1424شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1425شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1426شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1427شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1428شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1429شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1430شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1431شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1432شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1433شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1434شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1435شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1436شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1437شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1438شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1439شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1440شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1441شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1442شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1443شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1444شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1445شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1446شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1447شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1448شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1449شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1450شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1451شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1452شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1453شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1454شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1455شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1456شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1457شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1458شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1459شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1460شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1461شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1462شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1463شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1464شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1465شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1466شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1467شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1468شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1469شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1470شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1471شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1472شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1473شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1474شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1475شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1476شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1477شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1478شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1479شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1480شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1481شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1482شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1483شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1484شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1485شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1486شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1487شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1488شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1489شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1490شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1491شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1492شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1493شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1494شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1495شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1496شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1497شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1498شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1499شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1500شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1501شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1502شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1503شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1504شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1505شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1506شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1507شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1508شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1509شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1510شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1511شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1512شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1513شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1514شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1515شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1516شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1517شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1518شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1519شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1520شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1521شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1522شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1523شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1524شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1525شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1526شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1527شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1528شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1529شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1530شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1531شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1532شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1533شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1534شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1535شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1536شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1537شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1538شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1539شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1540شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1541شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1542شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1543شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1544شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1545شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1546شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1547شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1548شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1549شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1550شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1551شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1552شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1553شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1554شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1555شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1556شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1557شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1558شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1559شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1560شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1561شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1562شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1563شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1564شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1565شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1566شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1567شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1568شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1569شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1570شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1571شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1572شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1573شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1574شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1575شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1576شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1577شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1578شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1579شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1580شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1581شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1582شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1583شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1584شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1585شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1586شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1587شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1588شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1589شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1590شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1591شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1592شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1593شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1594شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1595شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1596شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1597شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1598شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1599شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1600شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1601شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1602شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1603شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1604شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1605شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1606شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1607شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1608شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1609شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1610شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1611شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1612شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1613شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1614شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1615شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1616شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1617شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1618شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1619شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1620شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1621شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1622شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1623شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1624شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1625شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1626شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1627شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1628شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1629شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1630شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1631شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1632شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1633شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1634شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1635شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1636شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1637شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1638شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1639شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1640شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1641شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1642شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1643شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1644شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1645شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1646شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1647شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1648شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1649شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1650شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1651شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1652شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1653شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1654شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1655شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1656شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1657شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1658شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1659شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1660شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1661شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1662شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1663شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1664شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1665شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1666شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1667شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1668شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1669شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1670شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1671شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1672شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1673شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1674شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1675شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1676شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1677شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1678شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1679شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1680شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1681شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1682شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1683شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1684شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1685شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1686شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1687شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1688شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1689شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1690شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1691شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1692شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1693شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1694شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1695شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1696شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1697شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1698شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1699شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1700شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1701شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1702شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1703شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1704شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1705شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1706شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1707شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1708شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1709شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1710شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1711شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1712شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1713شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1714شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1715شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1716شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1717شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1718شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1719شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1720شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1721شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1722شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1723شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1724شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1725شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1726شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1727شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1728شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1729شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1730شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1731شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1732شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1733شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1734شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1735شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1736شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1737شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1738شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1739شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1740شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1741شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1742شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1743شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1744شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1745شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1746شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1747شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1748شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1749شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1750شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1751شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1752شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1753شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1754شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1755شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1756شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1757شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1758شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1759شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1760شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1761شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1762شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1763شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1764شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1765شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1766شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1767شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1768شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1769شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1770شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1771شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1772شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1773شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1774شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1775شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1776شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1777شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1778شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1779شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1780شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1781شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1782شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1783شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1784شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1785شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1786شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1787شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1788شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1789شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1790شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1791شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1792شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1793شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1794شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1795شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1796شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1797شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1798شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1799شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1800شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1801شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1802شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1803شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1804شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1805شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1806شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1807شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1808شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ