کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    من و پیچاک زلف آن بت و بیداری شبها

    کجا خسپد کسی کش می خلد در سینه عقربها

    همه شب در تب غم می پزم با زلف او حالی

    چه سوداهاست این یارب که با خود می پزم شبها

    گهی غم می خورم گه خون و می سوزم به صد زاری

    چو پرهیزی ندارم، جان نخواهم برد از این تبها

    چه بودی گر در آن کافر، جوی بودی مسلمانی

    چنین کز یاربم می خیزد از هر خانه یاربها

    دعای دوستی از خون نویسند اهل درد و من

    به خون دیده دشنامی که نشنیدم ازان لبها

    ز خون دل وضو سازم، چو آرم سوی او سجده

    بود عشاق را، آری، بسی زینگونه مذهبها

    به ناله آن نوای بار بد برمی کشد خسرو

    که جانها پای کوبان می جهد بیرون ز قالبها

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha