به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۴۸: مجو صبرم که جای آن نمانده ست

2890عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

مجو صبرم که جای آن نمانده ست

مران از در که پای آن نمانده ست

مبین در سجده های زرقم، ای بت

که این طاعت سزای آن نمانده ست

ببوسم پای بت را وان نیرزد

که در سینه صفای آن نمانده ست

دلی دارم که مانده ست از پی عشق

خرد جویی، برای آن نمانده ست

دلا، بگذار جان بدهم در این کوی

که هنگام دوای آن نمانده ست

خموش، ای پندگو، چون من نماندم

ز من بگذر که جای آن نمانده ست

کسان در باغ و من در گوشه غم

که خسرو را هوای آن نمانده ست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۴۷: دل مسکین من در بند مانده ست 2شمارهٔ ۱۴۸: مجو صبرم که جای آن نمانده ست 3شمارهٔ ۱۴۹: نگارا، چون تو زیبا کس ندیده ست 4شمارهٔ ۱۵۰: مرا وقتی دلی آزاد بوده ست 5شمارهٔ ۱۵۱: منم امروز و صد تیمار در دست 6شمارهٔ ۱۵۲: صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست 7شمارهٔ ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست 8شمارهٔ ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست 9شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 10شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 11شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 12شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 13شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 14شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 15شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 16شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 17شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 18شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 19شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 20شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 21شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 22شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 23شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 24شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 25شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 26شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 27شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 28شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 29شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 30شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 31شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 32شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 33شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 34شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 35شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 36شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 37شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 38شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...39شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...40شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...41شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...42شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...43شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...44شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 45شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...46شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...47شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...48شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...49شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...50شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...51شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...52شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...53شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 54شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...55شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 56شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...57شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...58شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...59شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...60شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...61شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...62شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 63شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...64شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...65شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...66شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...67شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 68شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 69شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...70شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 71شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 72شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...73شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...74شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...75شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 76شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 77شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 78شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...79شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...80شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...81شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...82شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 83شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...84شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 85شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...86شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...87شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...88شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...89شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 90شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 91شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...92شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...93شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...94شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 95شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 96شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 97شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 98شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...99شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...100شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 101شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 102شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 103شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 104شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 105شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 106شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 107شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 108شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 109شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 110شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 111شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 112شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 113شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 114شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 115شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 116شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 117شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 118شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 119شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 120شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 121شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 122شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 123شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 124شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 125شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...126شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 127شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 128شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...129شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...130شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 131شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 132شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 133شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 134شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 135شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 136شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 137شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...138شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 139شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...140شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...141شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...142شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 143شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 144شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...145شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 146شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 147شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 148شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...149شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...150شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 151شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 152شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 153شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...154شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 155شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 156شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 157شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 158شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...159شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 160شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 161شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 162شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 163شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 164شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 165شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...166شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 167شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 168شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 169شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...170شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...171شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 172شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 173شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...174شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...175شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...176شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 177شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 178شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 179شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 180شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 181شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 182شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 183شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...184شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 185شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 186شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 187شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 188شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...189شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...190شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 191شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...192شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 193شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...194شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...195شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 196شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 197شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 198شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 199شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 200شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...201شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 202شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 203شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 204شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 205شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 206شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 207شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 208شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 209شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 210شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 211شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 212شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 213شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 214شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 215شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 216شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 217شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 218شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 219شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 220شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 221شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 222شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 223شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 224شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 225شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 226شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 227شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 228شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 229شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 230شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 231شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 232شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 233شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...234شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 235شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 236شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 237شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...238شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 239شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 240شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...241شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 242شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 243شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...244شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...245شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 246شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...247شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...248شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...249شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 250شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 251شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 252شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...253شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...254شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 255شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 256شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 257شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...258شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...259شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...260شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 261شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...262شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 263شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 264شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...265شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...266شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...267شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...268شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...269شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...270شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...271شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...272شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...273شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...274شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...275شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...276شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...277شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...278شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...279شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...280شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...281شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...282شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...283شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...284شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...285شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...286شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...287شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...288شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...289شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...290شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 291شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...292شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...293شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...294شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...295شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...296شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...297شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...298شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...299شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...300شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...301شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...302شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 303شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...304شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...305شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...306شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...307شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...308شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...309شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...310شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...311شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 312شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...313شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...314شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...315شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...316شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...317شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...318شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...319شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...320شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...321شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...322شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 323شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 324شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...325شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...326شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...327شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 328شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...329شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 330شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...331شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 332شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...333شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 334شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...335شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 336شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...337شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...338شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 339شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 340شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 341شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 342شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 343شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...344شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 345شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...346شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...347شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 348شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 349شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 350شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 351شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 352شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 353شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...354شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 355شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 356شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 357شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 358شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...359شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 360شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 361شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 362شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 363شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 364شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 365شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 366شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 367شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 368شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 369شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 370شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 371شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 372شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 373شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 374شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 375شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 376شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 377شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 378شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 379شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 380شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 381شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 382شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 383شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 384شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 385شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 386شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 387شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 388شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 389شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 390شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 391شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 392شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 393شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 394شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 395شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 396شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 397شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 398شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 399شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 400شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 401شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 402شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 403شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 404شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 405شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 406شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 407شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 408شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 409شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 410شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 411شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 412شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 413شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 414شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 415شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 416شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 417شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 418شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 419شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 420شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 421شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 422شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 423شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 424شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 425شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 426شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 427شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 428شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 429شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 430شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 431شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 432شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 433شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 434شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 435شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 436شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 437شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 438شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 439شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 440شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 441شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 442شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 443شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 444شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 445شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 446شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 447شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 448شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 449شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 450شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 451شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 452شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 453شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 454شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 455شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 456شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 457شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...458شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...459شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...460شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...461شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...462شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...463شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...464شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...465شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...466شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...467شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...468شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...469شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...470شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...471شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 472شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...473شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...474شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...475شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...476شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...477شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 478شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...479شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...480شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...481شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...482شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...483شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...484شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...485شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...486شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...487شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...488شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...489شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...490شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...491شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...492شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...493شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...494شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...495شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...496شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...497شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...498شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...499شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 500شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...501شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 502شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...503شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...504شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...505شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...506شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 507شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...508شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...509شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...510شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...511شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...512شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...513شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...514شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...515شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...516شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...517شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...518شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 519شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 520شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 521شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 522شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...523شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...524شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...525شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 526شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...527شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...528شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 529شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...530شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...531شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...532شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 533شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...534شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...535شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...536شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...537شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 538شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...539شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...540شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...541شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...542شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...543شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 544شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...545شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...546شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 547شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...548شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...549شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 550شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...551شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 552شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...553شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 554شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 555شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 556شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 557شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 558شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...559شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 560شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 561شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 562شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...563شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 564شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 565شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...566شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 567شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...568شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...569شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 570شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...571شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 572شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 573شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 574شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...575شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 576شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...577شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 578شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 579شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 580شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...581شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 582شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...583شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...584شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 585شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 586شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 587شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 588شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 589شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...590شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 591شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 592شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...593شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 594شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 595شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 596شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...597شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 598شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 599شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 600شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 601شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 602شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 603شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 604شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 605شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 606شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 607شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 608شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 609شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 610شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 611شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...612شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 613شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 614شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 615شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 616شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 617شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 618شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 619شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 620شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 621شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...622شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...623شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 624شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 625شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 626شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 627شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 628شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 629شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 630شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 631شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 632شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 633شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 634شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 635شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 636شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 637شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 638شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 639شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 640شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 641شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 642شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 643شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 644شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 645شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 646شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 647شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 648شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 649شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 650شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 651شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 652شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 653شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 654شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...655شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 656شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 657شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 658شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 659شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 660شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 661شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 662شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 663شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 664شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 665شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 666شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 667شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 668شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 669شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 670شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 671شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...672شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 673شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...674شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 675شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 676شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...677شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 678شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 679شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 680شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...681شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 682شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 683شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...684شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 685شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...686شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 687شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...688شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 689شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 690شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...691شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 692شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 693شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 694شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 695شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 696شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 697شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...698شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...699شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 700شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...701شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 702شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 703شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 704شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...705شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...706شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 707شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 708شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 709شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 710شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 711شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 712شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 713شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...714شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...715شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 716شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 717شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 718شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 719شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 720شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 721شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 722شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 723شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 724شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 725شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...726شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 727شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...728شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 729شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 730شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 731شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 732شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 733شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 734شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 735شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 736شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 737شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 738شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 739شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 740شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 741شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 742شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...743شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...744شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...745شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...746شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 747شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...748شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 749شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 750شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...751شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...752شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 753شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...754شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 755شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 756شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 757شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...758شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 759شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 760شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 761شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 762شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 763شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 764شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 765شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 766شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 767شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...768شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...769شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 770شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 771شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 772شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 773شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 774شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 775شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 776شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 777شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 778شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 779شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 780شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 781شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 782شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 783شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 784شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 785شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 786شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 787شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 788شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 789شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 790شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 791شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 792شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 793شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...794شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 795شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 796شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 797شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...798شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...799شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 800شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 801شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 802شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 803شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 804شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...805شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 806شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 807شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 808شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 809شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 810شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 811شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 812شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 813شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 814شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 815شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 816شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 817شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 818شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 819شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 820شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 821شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 822شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 823شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 824شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 825شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 826شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 827شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 828شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 829شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 830شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 831شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 832شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 833شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 834شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 835شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 836شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 837شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 838شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 839شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 840شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 841شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 842شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 843شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 844شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 845شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 846شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 847شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 848شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 849شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 850شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 851شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 852شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 853شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 854شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 855شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 856شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 857شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 858شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...859شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 860شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 861شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 862شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 863شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 864شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...865شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...866شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...867شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 868شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 869شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...870شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...871شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...872شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...873شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...874شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...875شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...876شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...877شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 878شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 879شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 880شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...881شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 882شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...883شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...884شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 885شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...886شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...887شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 888شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 889شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 890شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...891شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 892شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 893شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...894شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...895شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...896شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...897شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...898شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 899شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...900شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...901شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...902شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 903شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 904شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 905شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 906شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 907شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 908شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 909شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...910شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...911شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 912شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 913شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...914شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 915شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 916شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 917شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 918شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 919شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 920شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 921شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...922شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 923شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...924شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 925شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 926شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 927شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 928شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 929شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 930شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 931شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 932شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...933شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...934شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...935شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...936شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...937شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...938شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...939شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...940شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...941شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...942شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...943شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...944شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 945شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...946شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 947شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 948شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 949شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...950شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...951شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 952شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 953شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 954شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...955شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...956شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 957شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 958شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 959شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 960شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 961شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...962شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 963شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 964شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...965شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...966شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 967شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 968شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 969شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 970شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 971شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 972شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 973شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...974شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...975شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...976شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 977شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...978شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 979شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 980شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 981شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 982شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 983شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 984شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 985شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 986شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...987شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...988شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...989شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...990شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 991شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...992شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 993شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 994شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 995شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 996شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 997شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 998شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 999شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 1000شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 1001شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 1002شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 1003شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...1004شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...1005شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...1006شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...1007شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1008شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1009شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1010شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1011شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1012شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1013شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1014شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1015شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1016شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1017شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1018شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1019شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1020شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1021شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1022شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1023شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1024شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1025شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1026شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1027شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1028شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1029شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1030شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1031شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1032شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1033شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1034شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1035شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1036شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1037شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1038شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1039شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1040شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1041شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1042شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1043شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1044شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1045شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1046شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1047شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1048شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1049شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1050شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1051شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1052شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1053شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1054شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1055شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1056شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1057شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1058شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1059شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1060شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1061شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1062شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1063شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1064شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1065شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1066شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1067شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1068شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1069شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1070شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1071شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1072شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1073شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1074شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1075شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1076شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1077شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1078شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1079شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1080شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1081شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1082شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1083شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1084شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1085شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1086شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1087شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1088شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1089شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1090شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1091شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1092شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1093شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1094شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1095شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1096شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1097شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1098شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1099شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1100شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1101شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1102شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1103شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1104شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1105شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1106شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1107شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1108شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1109شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1110شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1111شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1112شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1113شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1114شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1115شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1116شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1117شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1118شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1119شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1120شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1121شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1122شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1123شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1124شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1125شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1126شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1127شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1128شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1129شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1130شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1131شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1132شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1133شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1134شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1135شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1136شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1137شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1138شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1139شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1140شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1141شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1142شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1143شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1144شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1145شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1146شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1147شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1148شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1149شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1150شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1151شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1152شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1153شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1154شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1155شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1156شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1157شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1158شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1159شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1160شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1161شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1162شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1163شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1164شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1165شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1166شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1167شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1168شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1169شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1170شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1171شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1172شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1173شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1174شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1175شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1176شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1177شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1178شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1179شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1180شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1181شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1182شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1183شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1184شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1185شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1186شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1187شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1188شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1189شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1190شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1191شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1192شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1193شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1194شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1195شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1196شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1197شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1198شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1199شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1200شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1201شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1202شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1203شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1204شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1205شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1206شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1207شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1208شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1209شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1210شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1211شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1212شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1213شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1214شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1215شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1216شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1217شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1218شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1219شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1220شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1221شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1222شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1223شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1224شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1225شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1226شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1227شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1228شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1229شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1230شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1231شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1232شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1233شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1234شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1235شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1236شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1237شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1238شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1239شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1240شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1241شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1242شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1243شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1244شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1245شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1246شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1247شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1248شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1249شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1250شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1251شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1252شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1253شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1254شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1255شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1256شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1257شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1258شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1259شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1260شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1261شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1262شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1263شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1264شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1265شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1266شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1267شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1268شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1269شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1270شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1271شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1272شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1273شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1274شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1275شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1276شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1277شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1278شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1279شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1280شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1281شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1282شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1283شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1284شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1285شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1286شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1287شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1288شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1289شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1290شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1291شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1292شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1293شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1294شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1295شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1296شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1297شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1298شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1299شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1300شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1301شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1302شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1303شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1304شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1305شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1306شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1307شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1308شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1309شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1310شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1311شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1312شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1313شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1314شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1315شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1316شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1317شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1318شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1319شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1320شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1321شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1322شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1323شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1324شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1325شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1326شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1327شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1328شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1329شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1330شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1331شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1332شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1333شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1334شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1335شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1336شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1337شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1338شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1339شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1340شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1341شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1342شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1343شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1344شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1345شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1346شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1347شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1348شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1349شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1350شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1351شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1352شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1353شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1354شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1355شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1356شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1357شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1358شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1359شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1360شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1361شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1362شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1363شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1364شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1365شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1366شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1367شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1368شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1369شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1370شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1371شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1372شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1373شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1374شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1375شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1376شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1377شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1378شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1379شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1380شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1381شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1382شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1383شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1384شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1385شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1386شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1387شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1388شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1389شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1390شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1391شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1392شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1393شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1394شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1395شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1396شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1397شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1398شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1399شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1400شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1401شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1402شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1403شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1404شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1405شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1406شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1407شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1408شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1409شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1410شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1411شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1412شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1413شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1414شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1415شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1416شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1417شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1418شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1419شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1420شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1421شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1422شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1423شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1424شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1425شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1426شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1427شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1428شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1429شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1430شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1431شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1432شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1433شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1434شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1435شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1436شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1437شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1438شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1439شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1440شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1441شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1442شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1443شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1444شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1445شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1446شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1447شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1448شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1449شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1450شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1451شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1452شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1453شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1454شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1455شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1456شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1457شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1458شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1459شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1460شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1461شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1462شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1463شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1464شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1465شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1466شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1467شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1468شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1469شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1470شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1471شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1472شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1473شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1474شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1475شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1476شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1477شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1478شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1479شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1480شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1481شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1482شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1483شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1484شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1485شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1486شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1487شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1488شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1489شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1490شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1491شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1492شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1493شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1494شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1495شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1496شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1497شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1498شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1499شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1500شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1501شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1502شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1503شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1504شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1505شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1506شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1507شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1508شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1509شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1510شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1511شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1512شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1513شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1514شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1515شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1516شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1517شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1518شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1519شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1520شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1521شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1522شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1523شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1524شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1525شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1526شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1527شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1528شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1529شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1530شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1531شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1532شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1533شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1534شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1535شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1536شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1537شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1538شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1539شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1540شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1541شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1542شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1543شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1544شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1545شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1546شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1547شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1548شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1549شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1550شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1551شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1552شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1553شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1554شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1555شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1556شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1557شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1558شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1559شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1560شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1561شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1562شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1563شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1564شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1565شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1566شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1567شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1568شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1569شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1570شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1571شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1572شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1573شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1574شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1575شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1576شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1577شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1578شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1579شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1580شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1581شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1582شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1583شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1584شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1585شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1586شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1587شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1588شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1589شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1590شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1591شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1592شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1593شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1594شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1595شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1596شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1597شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1598شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1599شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1600شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1601شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1602شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1603شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1604شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1605شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1606شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1607شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1608شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1609شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1610شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1611شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1612شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1613شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1614شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1615شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1616شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1617شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1618شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1619شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1620شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1621شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1622شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1623شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1624شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1625شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1626شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1627شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1628شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1629شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1630شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1631شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1632شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1633شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1634شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1635شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1636شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1637شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1638شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1639شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1640شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1641شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1642شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1643شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1644شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1645شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1646شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1647شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1648شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1649شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1650شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1651شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1652شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1653شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1654شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1655شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1656شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1657شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1658شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1659شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1660شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1661شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1662شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1663شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1664شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1665شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1666شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1667شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1668شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1669شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1670شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1671شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1672شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1673شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1674شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1675شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1676شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1677شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1678شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1679شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1680شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1681شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1682شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1683شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1684شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1685شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1686شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1687شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1688شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1689شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1690شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1691شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1692شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1693شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1694شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1695شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1696شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1697شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1698شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1699شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1700شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1701شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1702شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1703شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1704شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1705شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1706شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1707شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1708شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1709شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1710شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1711شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1712شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1713شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1714شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1715شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1716شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1717شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1718شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1719شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1720شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1721شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1722شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1723شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1724شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1725شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1726شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1727شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1728شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1729شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1730شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1731شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1732شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1733شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1734شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1735شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1736شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1737شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1738شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1739شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1740شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1741شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1742شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1743شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1744شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1745شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1746شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1747شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1748شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1749شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1750شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1751شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1752شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1753شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1754شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1755شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1756شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1757شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1758شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1759شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1760شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1761شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1762شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1763شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1764شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1765شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1766شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1767شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1768شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1769شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1770شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1771شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1772شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1773شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1774شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1775شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1776شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1777شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1778شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1779شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1780شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1781شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1782شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1783شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1784شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1785شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1786شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1787شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1788شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1789شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1790شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1791شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1792شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1793شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1794شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1795شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1796شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1797شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1798شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1799شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1800شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1801شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1802شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1803شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1804شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1805شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1806شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1807شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1808شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1809شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1810شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1811شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1812شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1813شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1814شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1815شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1816شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1817شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1818شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1819شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1820شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1821شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1822شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1823شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1824شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1825شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1826شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1827شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1828شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1829شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1830شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1831شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1832شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1833شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1834شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1835شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1836شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1837شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1838شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1839شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1840شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1841شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1842شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1843شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1844شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1845شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1846شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1847شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1848شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1849شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1850شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ