به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست

2350عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

من و شب زندگانی من اینست

دل و غم شادمانی من اینست

همه شب خون دل نوشم به یادش

شراب ارغوانی من اینست

همی نالم به شب بیداری هجر

سرود میهمانی من اینست

من و کنج غم و شبهای تاریک

طرب جای نهانی من اینست

ببندد چشم من بر من خیالش

که شبها یار جانی من اینست

نباید کاید از تنگی من تنگ

برین دل بدگمانی من اینست

ز عشقش گاه میرم، گه زیم باز

طریق زندگانی من اینست

رها کن تا بمیرم زیر پایت

که عمر جاودانی من اینست

بس ست این قیمت خسرو که گویی

غلام رایگانی من اینست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست 2شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 3شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 4شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 5شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 6شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 7شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 8شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 9شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 10شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 11شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 12شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 13شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 14شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 15شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 16شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 17شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 18شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 19شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 20شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 21شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 22شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 23شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 24شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 25شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 26شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 27شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 28شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 29شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 30شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 31شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...32شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...33شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...34شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...35شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...36شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...37شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 38شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...39شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...40شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...41شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...42شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...43شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...44شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...45شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...46شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 47شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...48شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 49شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...50شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...51شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...52شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...53شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...54شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...55شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 56شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...57شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...58شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...59شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...60شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 61شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 62شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...63شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 64شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 65شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...66شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...67شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...68شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 69شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 70شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 71شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...72شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...73شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...74شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...75شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 76شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...77شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 78شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...79شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...80شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...81شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...82شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 83شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 84شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...85شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...86شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...87شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 88شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 89شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 90شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 91شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...92شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...93شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 94شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 95شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 96شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 97شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 98شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 99شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 100شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 101شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 102شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 103شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 104شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 105شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 106شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 107شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 108شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 109شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 110شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 111شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 112شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 113شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 114شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 115شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 116شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 117شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 118شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...119شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 120شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 121شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...122شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...123شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 124شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 125شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 126شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 127شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 128شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 129شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 130شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...131شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 132شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...133شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...134شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...135شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 136شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 137شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...138شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 139شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 140شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 141شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...142شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...143شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 144شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 145شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 146شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...147شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 148شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 149شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 150شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 151شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...152شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 153شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 154شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 155شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 156شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 157شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 158شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...159شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 160شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 161شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 162شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...163شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...164شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 165شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 166شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...167شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...168شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...169شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 170شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 171شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 172شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 173شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 174شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 175شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 176شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...177شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 178شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 179شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 180شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 181شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...182شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...183شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 184شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...185شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 186شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...187شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...188شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 189شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 190شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 191شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 192شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 193شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...194شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 195شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 196شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 197شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 198شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 199شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 200شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 201شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 202شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 203شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 204شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 205شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 206شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 207شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 208شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 209شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 210شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 211شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 212شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 213شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 214شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 215شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 216شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 217شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 218شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 219شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 220شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 221شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 222شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 223شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 224شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 225شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 226شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...227شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 228شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 229شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 230شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...231شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 232شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 233شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...234شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 235شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 236شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...237شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...238شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 239شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...240شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...241شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...242شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 243شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 244شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 245شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...246شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...247شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 248شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 249شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 250شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...251شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...252شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...253شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 254شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...255شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 256شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 257شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...258شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...259شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...260شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...261شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...262شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...263شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...264شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...265شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...266شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...267شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...268شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...269شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...270شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...271شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...272شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...273شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...274شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...275شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...276شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...277شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...278شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...279شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...280شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...281شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...282شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...283شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 284شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...285شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...286شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...287شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...288شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...289شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...290شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...291شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...292شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...293شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...294شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...295شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 296شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...297شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...298شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...299شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...300شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...301شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...302شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...303شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...304شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 305شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...306شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...307شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...308شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...309شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...310شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...311شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...312شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...313شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...314شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...315شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 316شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 317شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...318شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...319شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...320شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 321شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...322شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 323شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...324شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 325شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...326شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 327شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...328شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 329شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...330شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...331شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 332شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 333شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 334شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 335شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 336شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...337شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 338شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...339شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...340شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 341شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 342شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 343شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 344شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 345شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 346شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...347شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 348شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 349شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 350شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 351شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...352شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 353شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 354شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 355شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 356شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 357شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 358شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 359شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 360شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 361شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 362شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 363شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 364شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 365شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 366شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 367شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 368شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 369شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 370شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 371شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 372شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 373شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 374شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 375شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 376شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 377شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 378شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 379شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 380شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 381شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 382شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 383شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 384شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 385شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 386شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 387شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 388شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 389شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 390شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 391شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 392شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 393شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 394شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 395شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 396شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 397شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 398شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 399شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 400شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 401شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 402شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 403شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 404شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 405شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 406شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 407شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 408شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 409شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 410شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 411شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 412شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 413شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 414شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 415شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 416شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 417شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 418شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 419شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 420شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 421شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 422شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 423شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 424شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 425شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 426شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 427شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 428شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 429شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 430شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 431شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 432شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 433شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 434شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 435شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 436شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 437شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 438شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 439شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 440شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 441شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 442شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 443شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 444شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 445شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 446شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 447شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 448شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 449شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 450شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...451شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...452شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...453شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...454شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...455شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...456شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...457شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...458شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...459شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...460شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...461شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...462شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...463شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...464شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 465شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...466شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...467شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...468شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...469شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...470شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 471شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...472شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...473شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...474شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...475شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...476شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...477شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...478شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...479شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...480شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...481شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...482شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...483شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...484شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...485شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...486شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...487شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...488شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...489شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...490شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...491شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...492شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 493شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...494شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 495شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...496شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...497شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...498شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...499شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 500شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...501شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...502شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...503شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...504شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...505شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...506شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...507شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...508شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...509شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...510شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...511شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 512شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 513شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 514شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 515شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...516شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...517شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...518شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 519شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...520شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...521شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 522شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...523شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...524شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...525شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 526شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...527شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...528شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...529شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...530شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 531شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...532شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...533شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...534شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...535شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...536شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 537شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...538شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...539شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 540شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...541شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...542شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 543شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...544شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 545شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...546شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 547شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 548شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 549شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 550شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 551شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...552شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 553شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 554شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 555شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...556شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 557شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 558شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...559شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 560شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...561شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...562شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 563شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...564شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 565شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 566شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 567شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...568شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 569شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...570شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 571شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 572شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 573شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...574شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 575شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...576شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...577شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 578شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 579شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 580شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 581شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 582شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...583شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 584شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 585شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...586شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 587شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 588شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 589شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...590شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 591شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 592شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 593شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 594شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 595شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 596شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 597شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 598شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 599شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 600شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 601شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 602شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 603شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 604شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...605شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 606شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 607شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 608شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 609شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 610شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 611شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 612شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 613شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 614شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...615شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...616شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 617شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 618شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 619شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 620شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 621شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 622شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 623شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 624شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 625شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 626شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 627شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 628شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 629شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 630شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 631شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 632شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 633شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 634شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 635شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 636شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 637شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 638شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 639شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 640شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 641شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 642شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 643شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 644شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 645شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 646شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 647شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...648شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 649شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 650شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 651شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 652شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 653شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 654شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 655شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 656شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 657شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 658شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 659شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 660شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 661شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 662شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 663شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 664شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...665شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 666شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...667شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 668شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 669شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...670شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 671شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 672شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 673شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...674شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 675شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 676شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...677شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 678شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...679شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 680شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...681شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 682شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 683شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...684شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 685شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 686شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 687شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 688شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 689شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 690شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...691شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...692شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 693شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...694شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 695شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 696شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 697شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...698شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...699شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 700شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 701شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 702شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 703شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 704شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 705شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 706شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...707شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...708شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 709شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 710شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 711شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 712شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 713شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 714شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 715شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 716شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 717شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 718شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...719شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 720شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...721شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 722شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 723شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 724شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 725شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 726شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 727شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 728شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 729شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 730شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 731شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 732شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 733شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 734شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 735شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...736شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...737شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...738شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...739شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 740شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...741شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 742شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 743شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...744شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...745شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 746شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...747شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 748شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 749شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 750شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...751شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 752شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 753شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 754شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 755شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 756شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 757شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 758شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 759شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 760شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...761شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...762شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 763شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 764شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 765شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 766شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 767شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 768شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 769شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 770شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 771شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 772شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 773شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 774شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 775شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 776شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 777شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 778شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 779شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 780شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 781شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 782شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 783شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 784شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 785شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 786شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...787شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 788شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 789شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 790شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...791شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...792شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 793شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 794شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 795شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 796شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 797شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...798شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 799شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 800شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 801شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 802شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 803شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 804شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 805شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 806شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 807شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 808شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 809شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 810شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 811شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 812شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 813شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 814شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 815شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 816شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 817شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 818شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 819شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 820شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 821شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 822شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 823شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 824شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 825شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 826شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 827شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 828شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 829شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 830شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 831شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 832شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 833شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 834شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 835شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 836شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 837شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 838شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 839شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 840شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 841شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 842شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 843شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 844شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 845شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 846شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 847شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 848شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 849شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 850شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 851شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...852شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 853شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 854شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 855شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 856شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 857شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...858شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...859شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...860شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 861شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 862شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...863شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...864شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...865شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...866شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...867شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...868شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...869شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...870شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 871شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 872شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 873شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...874شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 875شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...876شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...877شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 878شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...879شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...880شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 881شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 882شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 883شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...884شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 885شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 886شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...887شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...888شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...889شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...890شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...891شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 892شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...893شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...894شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...895شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 896شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 897شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 898شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 899شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 900شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 901شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 902شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...903شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...904شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 905شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 906شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...907شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 908شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 909شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 910شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 911شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 912شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 913شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 914شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...915شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 916شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...917شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 918شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 919شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 920شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 921شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 922شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 923شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 924شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 925شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...926شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...927شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...928شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...929شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...930شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...931شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...932شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...933شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...934شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...935شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...936شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...937شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 938شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...939شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 940شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 941شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 942شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...943شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...944شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 945شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 946شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 947شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...948شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...949شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 950شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 951شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 952شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 953شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 954شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...955شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 956شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 957شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...958شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...959شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 960شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 961شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 962شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 963شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 964شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 965شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 966شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...967شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...968شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...969شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 970شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...971شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 972شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 973شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 974شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 975شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 976شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 977شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 978شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 979شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...980شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...981شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...982شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...983شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 984شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...985شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 986شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 987شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 988شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 989شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 990شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 991شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 992شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 993شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 994شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 995شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 996شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...997شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...998شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...999شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...1000شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1001شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1002شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1003شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1004شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1005شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1006شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1007شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1008شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1009شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1010شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1011شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1012شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1013شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1014شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1015شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1016شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1017شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1018شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1019شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1020شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1021شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1022شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1023شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1024شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1025شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1026شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1027شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1028شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1029شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1030شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1031شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1032شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1033شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1034شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1035شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1036شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1037شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1038شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1039شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1040شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1041شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1042شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1043شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1044شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1045شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1046شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1047شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1048شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1049شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1050شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1051شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1052شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1053شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1054شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1055شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1056شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1057شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1058شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1059شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1060شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1061شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1062شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1063شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1064شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1065شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1066شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1067شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1068شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1069شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1070شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1071شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1072شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1073شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1074شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1075شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1076شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1077شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1078شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1079شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1080شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1081شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1082شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1083شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1084شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1085شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1086شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1087شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1088شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1089شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1090شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1091شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1092شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1093شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1094شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1095شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1096شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1097شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1098شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1099شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1100شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1101شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1102شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1103شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1104شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1105شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1106شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1107شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1108شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1109شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1110شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1111شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1112شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1113شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1114شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1115شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1116شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1117شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1118شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1119شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1120شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1121شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1122شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1123شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1124شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1125شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1126شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1127شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1128شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1129شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1130شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1131شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1132شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1133شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1134شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1135شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1136شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1137شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1138شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1139شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1140شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1141شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1142شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1143شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1144شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1145شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1146شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1147شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1148شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1149شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1150شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1151شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1152شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1153شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1154شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1155شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1156شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1157شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1158شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1159شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1160شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1161شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1162شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1163شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1164شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1165شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1166شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1167شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1168شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1169شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1170شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1171شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1172شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1173شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1174شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1175شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1176شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1177شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1178شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1179شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1180شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1181شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1182شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1183شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1184شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1185شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1186شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1187شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1188شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1189شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1190شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1191شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1192شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1193شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1194شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1195شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1196شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1197شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1198شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1199شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1200شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1201شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1202شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1203شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1204شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1205شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1206شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1207شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1208شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1209شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1210شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1211شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1212شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1213شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1214شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1215شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1216شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1217شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1218شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1219شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1220شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1221شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1222شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1223شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1224شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1225شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1226شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1227شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1228شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1229شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1230شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1231شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1232شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1233شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1234شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1235شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1236شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1237شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1238شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1239شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1240شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1241شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1242شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1243شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1244شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1245شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1246شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1247شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1248شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1249شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1250شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1251شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1252شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1253شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1254شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1255شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1256شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1257شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1258شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1259شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1260شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1261شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1262شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1263شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1264شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1265شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1266شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1267شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1268شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1269شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1270شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1271شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1272شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1273شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1274شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1275شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1276شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1277شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1278شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1279شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1280شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1281شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1282شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1283شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1284شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1285شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1286شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1287شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1288شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1289شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1290شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1291شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1292شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1293شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1294شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1295شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1296شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1297شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1298شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1299شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1300شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1301شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1302شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1303شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1304شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1305شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1306شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1307شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1308شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1309شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1310شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1311شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1312شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1313شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1314شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1315شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1316شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1317شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1318شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1319شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1320شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1321شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1322شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1323شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1324شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1325شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1326شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1327شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1328شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1329شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1330شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1331شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1332شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1333شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1334شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1335شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1336شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1337شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1338شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1339شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1340شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1341شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1342شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1343شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1344شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1345شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1346شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1347شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1348شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1349شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1350شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1351شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1352شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1353شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1354شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1355شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1356شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1357شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1358شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1359شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1360شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1361شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1362شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1363شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1364شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1365شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1366شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1367شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1368شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1369شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1370شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1371شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1372شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1373شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1374شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1375شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1376شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1377شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1378شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1379شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1380شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1381شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1382شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1383شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1384شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1385شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1386شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1387شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1388شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1389شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1390شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1391شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1392شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1393شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1394شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1395شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1396شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1397شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1398شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1399شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1400شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1401شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1402شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1403شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1404شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1405شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1406شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1407شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1408شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1409شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1410شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1411شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1412شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1413شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1414شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1415شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1416شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1417شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1418شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1419شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1420شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1421شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1422شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1423شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1424شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1425شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1426شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1427شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1428شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1429شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1430شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1431شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1432شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1433شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1434شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1435شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1436شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1437شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1438شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1439شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1440شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1441شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1442شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1443شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1444شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1445شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1446شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1447شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1448شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1449شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1450شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1451شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1452شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1453شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1454شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1455شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1456شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1457شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1458شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1459شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1460شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1461شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1462شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1463شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1464شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1465شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1466شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1467شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1468شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1469شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1470شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1471شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1472شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1473شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1474شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1475شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1476شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1477شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1478شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1479شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1480شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1481شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1482شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1483شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1484شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1485شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1486شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1487شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1488شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1489شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1490شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1491شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1492شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1493شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1494شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1495شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1496شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1497شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1498شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1499شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1500شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1501شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1502شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1503شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1504شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1505شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1506شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1507شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1508شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1509شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1510شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1511شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1512شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1513شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1514شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1515شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1516شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1517شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1518شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1519شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1520شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1521شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1522شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1523شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1524شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1525شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1526شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1527شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1528شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1529شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1530شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1531شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1532شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1533شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1534شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1535شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1536شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1537شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1538شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1539شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1540شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1541شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1542شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1543شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1544شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1545شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1546شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1547شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1548شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1549شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1550شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1551شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1552شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1553شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1554شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1555شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1556شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1557شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1558شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1559شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1560شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1561شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1562شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1563شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1564شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1565شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1566شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1567شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1568شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1569شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1570شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1571شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1572شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1573شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1574شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1575شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1576شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1577شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1578شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1579شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1580شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1581شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1582شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1583شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1584شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1585شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1586شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1587شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1588شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1589شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1590شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1591شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1592شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1593شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1594شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1595شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1596شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1597شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1598شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1599شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1600شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1601شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1602شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1603شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1604شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1605شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1606شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1607شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1608شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1609شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1610شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1611شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1612شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1613شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1614شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1615شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1616شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1617شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1618شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1619شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1620شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1621شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1622شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1623شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1624شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1625شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1626شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1627شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1628شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1629شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1630شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1631شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1632شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1633شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1634شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1635شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1636شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1637شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1638شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1639شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1640شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1641شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1642شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1643شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1644شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1645شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1646شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1647شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1648شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1649شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1650شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1651شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1652شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1653شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1654شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1655شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1656شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1657شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1658شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1659شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1660شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1661شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1662شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1663شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1664شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1665شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1666شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1667شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1668شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1669شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1670شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1671شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1672شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1673شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1674شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1675شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1676شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1677شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1678شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1679شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1680شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1681شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1682شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1683شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1684شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1685شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1686شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1687شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1688شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1689شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1690شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1691شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1692شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1693شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1694شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1695شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1696شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1697شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1698شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1699شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1700شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1701شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1702شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1703شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1704شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1705شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1706شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1707شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1708شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1709شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1710شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1711شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1712شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1713شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1714شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1715شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1716شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1717شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1718شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1719شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1720شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1721شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1722شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1723شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1724شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1725شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1726شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1727شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1728شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1729شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1730شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1731شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1732شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1733شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1734شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1735شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1736شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1737شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1738شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1739شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1740شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1741شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1742شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1743شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1744شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1745شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1746شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1747شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1748شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1749شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1750شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1751شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1752شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1753شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1754شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1755شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1756شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1757شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1758شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1759شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1760شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1761شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1762شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1763شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1764شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1765شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1766شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1767شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1768شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1769شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1770شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1771شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1772شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1773شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1774شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1775شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1776شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1777شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1778شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1779شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1780شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1781شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1782شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1783شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1784شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1785شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1786شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1787شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1788شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1789شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1790شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1791شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1792شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1793شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1794شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1795شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1796شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1797شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1798شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1799شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1800شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1801شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1802شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1803شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1804شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1805شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1806شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1807شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1808شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1809شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1810شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1811شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1812شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1813شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1814شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1815شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1816شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1817شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1818شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1819شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1820شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1821شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1822شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1823شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1824شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1825شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1826شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1827شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1828شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1829شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1830شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1831شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1832شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1833شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1834شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1835شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1836شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1837شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1838شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1839شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1840شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1841شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1842شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1843شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ