به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت

2590عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بیا، ای دیده شهری به سویت

جهانی گم شده در جستجویت

بلا و فتنه کار افزای چشمت

جفا و کینه دست افزار خویت

که باشد آیینه آه و هزار آه

که در آغوش گیرد نقش رویت

مبادا بگسلد یک مویت، ارچه

جهان آویخت در یک تار مویت

کنم از آب دیده لب نمازی

چو پای هر سگی بوسم به کویت

بده دل گر توانی بی دلی را

که خواهد داد جان در آرزویت

نیم عاشق چو من از بیم مردن

نبینم سیر در روی نکویت

چو زنبور سیه گرد سر گل

بگردم بر سرت بیخود ز بویت

ز حیرت باز خسرو مانده بیهوش

خموشی بودی اندر گفت و گویت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 2شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 3شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 4شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 5شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 6شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 7شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 8شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 9شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 10شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 11شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 12شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 13شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 14شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 15شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 16شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 17شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 18شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...19شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...20شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...21شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...22شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...23شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...24شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 25شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...26شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...27شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...28شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...29شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...30شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...31شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...32شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...33شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 34شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...35شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 36شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...37شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...38شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...39شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...40شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...41شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...42شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 43شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...44شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...45شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...46شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...47شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 48شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 49شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...50شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 51شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 52شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...53شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...54شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...55شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 56شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 57شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 58شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...59شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...60شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...61شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...62شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 63شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...64شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 65شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...66شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...67شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...68شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...69شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 70شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 71شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...72شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...73شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...74شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 75شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 76شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 77شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 78شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...79شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...80شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 81شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 82شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 83شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 84شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 85شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 86شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 87شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 88شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 89شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 90شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 91شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 92شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 93شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 94شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 95شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 96شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 97شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 98شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 99شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 100شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 101شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 102شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 103شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 104شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 105شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...106شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 107شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 108شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...109شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...110شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 111شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 112شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 113شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 114شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 115شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 116شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 117شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...118شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 119شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...120شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...121شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...122شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 123شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 124شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...125شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 126شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 127شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 128شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...129شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...130شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 131شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 132شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 133شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...134شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 135شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 136شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 137شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 138شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...139شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 140شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 141شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 142شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 143شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 144شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 145شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...146شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 147شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 148شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 149شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...150شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...151شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 152شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 153شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...154شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...155شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...156شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 157شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 158شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 159شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 160شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 161شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 162شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 163شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...164شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 165شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 166شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 167شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 168شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...169شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...170شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 171شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...172شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 173شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...174شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...175شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 176شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 177شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 178شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 179شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 180شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...181شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 182شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 183شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 184شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 185شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 186شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 187شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 188شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 189شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 190شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 191شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 192شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 193شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 194شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 195شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 196شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 197شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 198شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 199شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 200شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 201شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 202شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 203شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 204شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 205شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 206شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 207شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 208شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 209شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 210شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 211شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 212شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 213شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...214شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 215شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 216شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 217شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...218شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 219شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 220شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...221شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 222شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 223شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...224شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...225شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 226شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...227شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...228شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...229شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 230شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 231شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 232شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...233شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...234شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 235شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 236شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 237شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...238شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...239شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...240شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 241شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...242شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 243شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 244شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...245شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...246شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...247شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...248شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...249شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...250شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...251شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...252شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...253شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...254شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...255شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...256شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...257شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...258شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...259شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...260شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...261شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...262شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...263شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...264شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...265شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...266شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...267شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...268شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...269شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...270شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 271شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...272شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...273شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...274شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...275شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...276شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...277شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...278شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...279شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...280شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...281شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...282شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 283شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...284شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...285شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...286شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...287شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...288شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...289شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...290شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...291شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 292شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...293شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...294شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...295شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...296شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...297شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...298شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...299شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...300شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...301شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...302شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 303شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 304شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...305شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...306شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...307شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 308شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...309شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 310شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...311شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 312شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...313شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 314شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...315شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 316شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...317شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...318شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 319شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 320شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 321شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 322شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 323شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...324شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 325شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...326شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...327شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 328شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 329شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 330شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 331شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 332شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 333شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...334شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 335شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 336شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 337شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 338شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...339شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 340شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 341شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 342شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 343شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 344شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 345شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 346شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 347شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 348شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 349شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 350شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 351شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 352شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 353شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 354شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 355شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 356شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 357شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 358شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 359شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 360شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 361شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 362شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 363شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 364شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 365شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 366شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 367شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 368شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 369شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 370شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 371شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 372شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 373شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 374شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 375شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 376شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 377شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 378شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 379شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 380شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 381شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 382شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 383شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 384شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 385شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 386شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 387شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 388شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 389شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 390شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 391شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 392شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 393شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 394شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 395شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 396شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 397شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 398شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 399شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 400شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 401شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 402شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 403شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 404شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 405شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 406شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 407شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 408شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 409شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 410شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 411شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 412شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 413شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 414شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 415شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 416شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 417شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 418شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 419شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 420شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 421شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 422شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 423شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 424شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 425شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 426شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 427شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 428شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 429شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 430شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 431شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 432شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 433شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 434شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 435شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 436شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 437شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...438شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...439شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...440شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...441شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...442شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...443شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...444شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...445شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...446شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...447شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...448شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...449شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...450شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...451شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 452شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...453شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...454شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...455شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...456شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...457شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 458شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...459شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...460شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...461شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...462شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...463شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...464شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...465شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...466شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...467شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...468شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...469شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...470شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...471شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...472شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...473شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...474شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...475شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...476شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...477شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...478شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...479شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 480شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...481شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 482شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...483شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...484شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...485شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...486شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 487شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...488شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...489شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...490شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...491شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...492شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...493شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...494شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...495شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...496شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...497شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...498شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 499شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 500شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 501شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 502شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...503شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...504شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...505شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 506شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...507شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...508شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 509شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...510شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...511شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...512شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 513شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...514شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...515شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...516شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...517شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 518شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...519شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...520شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...521شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...522شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...523شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 524شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...525شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...526شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 527شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...528شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...529شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 530شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...531شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 532شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...533شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 534شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 535شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 536شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 537شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 538شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...539شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 540شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 541شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 542شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...543شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 544شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 545شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...546شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 547شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...548شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...549شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 550شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...551شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 552شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 553شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 554شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...555شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 556شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...557شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 558شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 559شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 560شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...561شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 562شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...563شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...564شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 565شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 566شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 567شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 568شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 569شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...570شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 571شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 572شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...573شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 574شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 575شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 576شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...577شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 578شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 579شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 580شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 581شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 582شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 583شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 584شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 585شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 586شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 587شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 588شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 589شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 590شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 591شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...592شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 593شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 594شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 595شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 596شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 597شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 598شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 599شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 600شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 601شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...602شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...603شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 604شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 605شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 606شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 607شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 608شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 609شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 610شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 611شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 612شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 613شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 614شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 615شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 616شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 617شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 618شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 619شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 620شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 621شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 622شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 623شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 624شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 625شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 626شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 627شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 628شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 629شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 630شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 631شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 632شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 633شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 634شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...635شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 636شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 637شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 638شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 639شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 640شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 641شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 642شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 643شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 644شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 645شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 646شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 647شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 648شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 649شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 650شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 651شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...652شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 653شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...654شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 655شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 656شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...657شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 658شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 659شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 660شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...661شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 662شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 663شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...664شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 665شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...666شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 667شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...668شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 669شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 670شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...671شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 672شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 673شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 674شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 675شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 676شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 677شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...678شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...679شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 680شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...681شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 682شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 683شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 684شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...685شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...686شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 687شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 688شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 689شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 690شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 691شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 692شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 693شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...694شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...695شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 696شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 697شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 698شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 699شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 700شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 701شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 702شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 703شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 704شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 705شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...706شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 707شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...708شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 709شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 710شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 711شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 712شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 713شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 714شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 715شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 716شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 717شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 718شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 719شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 720شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 721شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 722شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...723شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...724شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...725شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...726شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 727شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...728شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 729شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 730شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...731شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...732شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 733شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...734شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 735شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 736شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 737شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...738شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 739شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 740شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 741شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 742شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 743شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 744شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 745شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 746شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 747شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...748شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...749شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 750شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 751شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 752شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 753شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 754شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 755شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 756شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 757شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 758شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 759شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 760شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 761شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 762شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 763شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 764شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 765شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 766شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 767شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 768شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 769شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 770شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 771شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 772شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 773شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...774شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 775شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 776شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 777شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...778شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...779شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 780شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 781شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 782شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 783شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 784شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...785شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 786شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 787شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 788شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 789شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 790شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 791شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 792شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 793شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 794شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 795شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 796شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 797شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 798شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 799شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 800شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 801شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 802شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 803شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 804شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 805شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 806شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 807شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 808شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 809شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 810شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 811شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 812شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 813شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 814شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 815شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 816شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 817شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 818شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 819شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 820شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 821شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 822شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 823شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 824شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 825شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 826شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 827شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 828شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 829شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 830شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 831شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 832شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 833شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 834شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 835شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 836شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 837شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 838شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...839شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 840شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 841شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 842شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 843شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 844شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...845شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...846شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...847شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 848شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 849شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...850شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...851شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...852شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...853شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...854شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...855شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...856شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...857شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 858شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 859شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 860شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...861شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 862شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...863شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...864شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 865شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...866شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...867شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 868شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 869شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 870شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...871شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 872شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 873شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...874شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...875شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...876شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...877شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...878شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 879شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...880شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...881شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...882شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 883شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 884شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 885شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 886شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 887شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 888شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 889شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...890شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...891شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 892شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 893شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...894شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 895شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 896شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 897شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 898شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 899شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 900شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 901شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...902شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 903شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...904شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 905شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 906شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 907شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 908شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 909شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 910شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 911شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 912شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...913شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...914شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...915شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...916شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...917شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...918شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...919شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...920شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...921شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...922شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...923شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...924شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 925شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...926شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 927شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 928شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 929شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...930شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...931شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 932شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 933شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 934شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...935شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...936شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 937شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 938شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 939شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 940شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 941شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...942شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 943شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 944شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...945شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...946شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 947شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 948شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 949شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 950شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 951شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 952شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 953شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...954شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...955شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...956شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 957شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...958شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 959شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 960شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 961شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 962شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 963شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 964شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 965شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 966شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...967شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...968شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...969شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...970شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 971شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...972شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 973شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 974شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 975شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 976شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 977شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 978شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 979شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 980شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 981شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 982شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 983شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...984شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...985شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...986شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...987شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...988شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...989شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...990شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...991شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...992شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...993شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...994شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...995شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...996شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...997شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...998شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 999شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1000شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1001شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1002شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1003شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1004شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1005شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1006شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1007شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1008شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1009شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1010شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1011شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1012شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1013شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1014شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1015شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1016شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1017شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1018شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1019شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1020شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1021شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1022شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1023شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1024شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1025شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1026شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1027شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1028شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1029شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1030شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1031شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1032شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1033شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1034شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1035شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1036شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1037شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1038شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1039شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1040شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1041شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1042شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1043شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1044شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1045شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1046شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1047شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1048شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1049شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1050شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1051شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1052شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1053شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1054شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1055شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1056شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1057شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1058شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1059شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1060شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1061شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1062شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1063شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1064شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1065شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1066شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1067شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1068شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1069شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1070شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1071شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1072شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1073شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1074شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1075شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1076شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1077شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1078شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1079شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1080شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1081شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1082شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1083شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1084شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1085شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1086شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1087شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1088شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1089شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1090شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1091شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1092شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1093شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1094شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1095شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1096شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1097شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1098شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1099شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1100شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1101شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1102شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1103شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1104شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1105شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1106شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1107شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1108شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1109شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1110شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1111شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1112شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1113شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1114شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1115شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1116شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1117شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1118شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1119شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1120شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1121شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1122شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1123شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1124شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1125شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1126شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1127شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1128شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1129شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1130شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1131شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1132شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1133شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1134شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1135شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1136شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1137شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1138شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1139شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1140شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1141شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1142شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1143شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1144شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1145شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1146شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1147شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1148شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1149شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1150شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1151شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1152شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1153شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1154شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1155شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1156شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1157شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1158شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1159شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1160شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1161شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1162شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1163شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1164شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1165شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1166شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1167شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1168شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1169شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1170شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1171شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1172شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1173شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1174شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1175شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1176شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1177شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1178شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1179شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1180شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1181شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1182شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1183شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1184شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1185شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1186شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1187شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1188شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1189شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1190شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1191شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1192شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1193شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1194شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1195شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1196شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1197شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1198شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1199شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1200شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1201شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1202شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1203شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1204شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1205شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1206شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1207شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1208شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1209شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1210شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1211شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1212شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1213شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1214شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1215شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1216شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1217شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1218شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1219شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1220شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1221شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1222شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1223شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1224شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1225شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1226شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1227شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1228شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1229شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1230شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1231شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1232شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1233شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1234شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1235شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1236شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1237شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1238شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1239شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1240شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1241شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1242شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1243شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1244شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1245شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1246شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1247شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1248شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1249شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1250شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1251شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1252شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1253شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1254شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1255شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1256شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1257شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1258شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1259شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1260شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1261شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1262شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1263شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1264شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1265شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1266شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1267شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1268شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1269شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1270شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1271شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1272شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1273شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1274شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1275شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1276شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1277شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1278شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1279شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1280شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1281شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1282شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1283شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1284شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1285شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1286شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1287شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1288شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1289شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1290شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1291شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1292شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1293شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1294شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1295شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1296شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1297شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1298شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1299شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1300شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1301شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1302شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1303شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1304شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1305شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1306شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1307شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1308شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1309شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1310شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1311شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1312شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1313شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1314شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1315شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1316شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1317شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1318شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1319شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1320شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1321شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1322شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1323شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1324شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1325شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1326شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1327شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1328شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1329شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1330شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1331شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1332شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1333شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1334شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1335شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1336شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1337شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1338شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1339شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1340شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1341شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1342شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1343شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1344شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1345شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1346شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1347شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1348شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1349شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1350شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1351شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1352شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1353شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1354شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1355شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1356شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1357شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1358شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1359شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1360شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1361شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1362شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1363شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1364شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1365شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1366شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1367شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1368شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1369شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1370شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1371شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1372شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1373شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1374شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1375شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1376شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1377شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1378شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1379شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1380شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1381شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1382شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1383شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1384شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1385شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1386شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1387شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1388شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1389شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1390شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1391شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1392شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1393شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1394شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1395شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1396شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1397شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1398شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1399شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1400شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1401شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1402شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1403شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1404شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1405شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1406شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1407شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1408شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1409شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1410شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1411شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1412شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1413شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1414شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1415شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1416شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1417شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1418شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1419شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1420شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1421شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1422شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1423شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1424شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1425شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1426شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1427شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1428شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1429شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1430شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1431شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1432شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1433شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1434شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1435شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1436شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1437شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1438شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1439شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1440شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1441شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1442شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1443شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1444شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1445شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1446شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1447شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1448شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1449شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1450شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1451شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1452شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1453شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1454شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1455شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1456شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1457شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1458شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1459شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1460شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1461شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1462شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1463شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1464شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1465شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1466شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1467شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1468شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1469شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1470شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1471شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1472شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1473شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1474شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1475شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1476شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1477شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1478شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1479شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1480شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1481شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1482شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1483شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1484شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1485شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1486شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1487شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1488شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1489شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1490شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1491شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1492شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1493شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1494شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1495شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1496شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1497شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1498شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1499شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1500شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1501شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1502شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1503شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1504شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1505شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1506شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1507شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1508شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1509شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1510شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1511شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1512شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1513شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1514شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1515شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1516شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1517شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1518شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1519شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1520شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1521شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1522شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1523شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1524شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1525شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1526شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1527شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1528شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1529شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1530شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1531شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1532شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1533شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1534شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1535شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1536شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1537شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1538شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1539شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1540شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1541شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1542شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1543شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1544شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1545شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1546شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1547شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1548شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1549شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1550شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1551شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1552شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1553شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1554شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1555شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1556شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1557شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1558شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1559شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1560شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1561شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1562شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1563شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1564شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1565شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1566شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1567شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1568شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1569شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1570شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1571شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1572شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1573شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1574شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1575شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1576شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1577شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1578شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1579شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1580شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1581شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1582شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1583شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1584شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1585شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1586شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1587شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1588شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1589شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1590شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1591شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1592شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1593شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1594شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1595شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1596شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1597شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1598شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1599شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1600شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1601شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1602شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1603شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1604شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1605شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1606شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1607شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1608شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1609شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1610شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1611شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1612شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1613شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1614شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1615شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1616شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1617شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1618شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1619شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1620شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1621شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1622شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1623شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1624شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1625شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1626شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1627شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1628شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1629شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1630شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1631شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1632شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1633شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1634شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1635شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1636شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1637شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1638شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1639شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1640شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1641شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1642شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1643شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1644شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1645شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1646شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1647شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1648شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1649شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1650شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1651شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1652شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1653شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1654شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1655شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1656شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1657شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1658شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1659شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1660شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1661شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1662شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1663شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1664شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1665شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1666شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1667شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1668شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1669شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1670شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1671شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1672شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1673شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1674شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1675شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1676شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1677شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1678شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1679شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1680شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1681شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1682شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1683شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1684شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1685شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1686شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1687شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1688شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1689شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1690شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1691شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1692شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1693شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1694شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1695شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1696شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1697شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1698شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1699شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1700شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1701شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1702شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1703شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1704شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1705شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1706شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1707شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1708شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1709شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1710شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1711شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1712شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1713شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1714شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1715شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1716شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1717شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1718شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1719شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1720شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1721شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1722شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1723شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1724شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1725شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1726شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1727شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1728شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1729شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1730شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1731شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1732شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1733شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1734شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1735شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1736شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1737شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1738شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1739شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1740شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1741شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1742شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1743شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1744شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1745شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1746شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1747شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1748شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1749شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1750شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1751شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1752شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1753شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1754شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1755شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1756شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1757شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1758شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1759شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1760شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1761شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1762شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1763شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1764شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1765شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1766شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1767شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1768شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1769شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1770شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1771شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1772شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1773شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1774شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1775شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1776شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1777شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1778شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1779شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1780شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1781شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1782شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1783شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1784شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1785شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1786شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1787شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1788شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1789شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1790شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1791شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1792شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1793شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1794شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1795شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1796شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1797شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1798شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1799شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1800شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1801شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1802شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1803شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1804شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1805شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1806شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1807شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1808شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1809شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1810شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1811شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1812شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1813شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1814شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1815شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1816شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1817شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1818شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1819شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1820شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1821شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1822شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1823شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1824شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1825شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1826شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1827شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1828شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1829شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1830شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ