امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا، ای دیده شهری به سویت جهانی گم شده در جستجویت بلا و فتنه کار افزای چشمت جفا و کینه دست افزار خویت که باشد آیینه آه و هزار آه که در آغوش گیرد نقش رویت مبادا بگسلد یک مویت، ارچه جهان آویخت در یک تار مویت کنم از آب دیده لب نمازی چو پای هر سگی بوسم به کویت بده دل گر توانی بی دلی را که خواهد داد جان در آرزویت نیم عاشق چو من از بیم مردن نبینم سیر در روی نکویت چو زنبور سیه گرد سر گل بگردم بر سرت بیخود ز بویت ز حیرت باز خسرو مانده بیهوش خموشی بودی اندر گفت و گویت امیر خسرو دهلوی