به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت

2410عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای خوانده، بتان حسن شاهت

وز قلب شکستگان سپاهت

دودیست بر آتش جهانسوز

آن سبزه خط که شد سیاهت

شد در ز نخت هزار جان عرق

از خوی چو بر آب گشت چاهت

هر لحظه جراحتی است در جان

بینم چو ز دور گاه گاهت

دزدم نظر از دو چشم خود نیز

دزدیده چو بنگرم به ماهت

تفسیده چو پر خورد بمیرد

زان روی نمی کنم نگاهت

شد گریه ای، ار چه پای گیرت

بردن نتوان بدین ز راهت

بسیار شد آه خلق، هشدار

کین باد نیفگند کلاهت

گر خون ریزی ز صد چو خسرو

رخساره بس ست عذر خواهت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 2شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 3شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 4شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 5شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...6شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...7شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...8شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...9شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...10شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...11شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 12شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...13شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...14شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...15شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...16شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...17شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...18شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...19شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...20شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 21شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...22شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 23شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...24شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...25شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...26شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...27شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...28شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...29شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 30شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...31شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...32شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...33شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...34شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 35شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 36شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...37شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 38شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 39شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...40شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...41شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...42شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 43شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 44شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 45شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...46شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...47شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...48شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...49شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 50شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...51شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 52شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...53شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...54شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...55شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...56شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 57شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 58شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...59شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...60شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...61شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 62شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 63شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 64شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 65شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...66شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...67شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 68شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 69شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 70شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 71شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 72شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 73شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 74شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 75شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 76شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 77شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 78شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 79شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 80شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 81شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 82شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 83شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 84شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 85شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 86شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 87شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 88شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 89شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 90شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 91شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 92شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...93شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 94شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 95شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...96شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...97شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 98شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 99شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 100شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 101شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 102شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 103شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 104شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...105شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 106شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...107شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...108شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...109شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 110شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 111شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...112شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 113شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 114شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 115شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...116شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...117شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 118شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 119شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 120شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...121شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 122شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 123شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 124شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 125شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...126شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 127شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 128شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 129شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 130شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 131شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 132شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...133شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 134شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 135شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 136شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...137شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...138شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 139شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 140شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...141شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...142شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...143شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 144شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 145شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 146شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 147شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 148شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 149شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 150شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...151شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 152شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 153شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 154شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 155شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...156شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...157شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 158شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...159شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 160شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...161شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...162شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 163شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 164شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 165شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 166شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 167شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...168شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 169شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 170شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 171شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 172شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 173شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 174شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 175شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 176شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 177شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 178شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 179شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 180شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 181شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 182شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 183شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 184شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 185شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 186شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 187شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 188شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 189شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 190شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 191شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 192شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 193شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 194شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 195شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 196شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 197شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 198شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 199شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 200شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...201شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 202شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 203شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 204شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...205شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 206شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 207شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...208شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 209شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 210شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...211شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...212شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 213شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...214شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...215شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...216شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 217شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 218شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 219شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...220شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...221شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 222شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 223شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 224شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...225شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...226شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...227شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 228شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...229شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 230شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 231شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...232شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...233شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...234شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...235شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...236شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...237شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...238شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...239شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...240شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...241شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...242شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...243شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...244شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...245شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...246شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...247شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...248شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...249شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...250شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...251شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...252شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...253شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...254شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...255شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...256شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...257شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 258شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...259شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...260شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...261شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...262شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...263شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...264شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...265شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...266شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...267شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...268شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...269شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 270شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...271شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...272شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...273شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...274شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...275شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...276شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...277شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...278شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 279شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...280شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...281شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...282شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...283شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...284شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...285شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...286شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...287شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...288شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...289شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 290شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 291شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...292شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...293شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...294شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 295شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...296شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 297شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...298شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 299شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...300شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 301شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...302شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 303شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...304شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...305شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 306شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 307شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 308شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 309شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 310شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...311شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 312شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...313شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...314شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 315شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 316شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 317شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 318شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 319شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 320شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...321شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 322شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 323شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 324شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 325شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...326شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 327شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 328شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 329شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 330شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 331شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 332شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 333شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 334شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 335شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 336شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 337شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 338شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 339شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 340شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 341شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 342شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 343شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 344شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 345شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 346شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 347شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 348شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 349شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 350شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 351شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 352شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 353شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 354شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 355شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 356شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 357شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 358شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 359شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 360شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 361شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 362شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 363شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 364شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 365شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 366شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 367شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 368شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 369شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 370شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 371شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 372شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 373شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 374شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 375شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 376شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 377شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 378شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 379شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 380شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 381شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 382شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 383شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 384شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 385شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 386شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 387شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 388شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 389شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 390شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 391شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 392شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 393شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 394شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 395شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 396شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 397شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 398شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 399شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 400شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 401شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 402شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 403شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 404شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 405شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 406شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 407شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 408شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 409شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 410شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 411شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 412شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 413شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 414شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 415شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 416شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 417شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 418شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 419شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 420شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 421شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 422شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 423شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 424شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...425شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...426شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...427شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...428شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...429شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...430شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...431شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...432شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...433شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...434شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...435شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...436شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...437شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...438شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 439شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...440شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...441شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...442شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...443شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...444شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 445شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...446شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...447شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...448شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...449شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...450شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...451شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...452شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...453شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...454شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...455شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...456شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...457شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...458شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...459شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...460شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...461شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...462شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...463شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...464شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...465شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...466شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 467شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...468شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 469شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...470شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...471شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...472شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...473شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 474شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...475شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...476شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...477شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...478شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...479شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...480شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...481شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...482شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...483شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...484شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...485شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 486شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 487شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 488شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 489شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...490شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...491شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...492شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 493شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...494شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...495شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 496شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...497شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...498شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...499شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 500شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...501شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...502شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...503شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...504شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 505شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...506شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...507شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...508شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...509شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...510شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 511شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...512شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...513شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 514شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...515شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...516شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 517شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...518شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 519شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...520شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 521شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 522شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 523شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 524شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 525شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...526شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 527شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 528شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 529شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...530شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 531شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 532شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...533شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 534شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...535شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...536شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 537شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...538شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 539شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 540شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 541شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...542شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 543شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...544شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 545شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 546شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 547شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...548شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 549شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...550شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...551شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 552شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 553شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 554شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 555شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 556شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...557شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 558شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 559شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...560شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 561شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 562شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 563شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...564شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 565شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 566شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 567شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 568شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 569شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 570شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 571شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 572شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 573شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 574شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 575شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 576شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 577شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 578شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...579شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 580شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 581شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 582شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 583شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 584شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 585شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 586شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 587شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 588شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...589شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...590شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 591شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 592شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 593شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 594شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 595شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 596شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 597شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 598شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 599شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 600شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 601شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 602شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 603شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 604شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 605شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 606شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 607شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 608شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 609شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 610شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 611شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 612شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 613شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 614شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 615شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 616شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 617شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 618شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 619شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 620شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 621شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...622شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 623شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 624شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 625شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 626شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 627شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 628شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 629شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 630شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 631شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 632شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 633شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 634شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 635شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 636شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 637شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 638شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...639شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 640شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...641شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 642شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 643شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...644شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 645شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 646شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 647شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...648شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 649شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 650شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...651شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 652شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...653شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 654شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...655شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 656شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 657شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...658شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 659شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 660شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 661شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 662شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 663شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 664شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...665شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...666شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 667شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...668شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 669شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 670شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 671شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...672شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...673شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 674شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 675شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 676شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 677شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 678شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 679شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 680شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...681شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...682شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 683شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 684شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 685شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 686شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 687شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 688شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 689شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 690شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 691شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 692شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...693شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 694شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...695شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 696شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 697شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 698شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 699شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 700شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 701شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 702شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 703شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 704شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 705شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 706شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 707شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 708شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 709شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...710شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...711شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...712شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...713شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 714شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...715شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 716شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 717شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...718شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...719شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 720شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...721شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 722شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 723شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 724شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...725شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 726شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 727شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 728شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 729شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 730شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 731شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 732شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 733شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 734شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...735شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...736شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 737شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 738شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 739شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 740شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 741شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 742شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 743شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 744شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 745شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 746شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 747شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 748شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 749شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 750شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 751شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 752شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 753شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 754شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 755شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 756شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 757شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 758شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 759شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 760شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...761شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 762شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 763شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 764شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...765شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...766شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 767شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 768شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 769شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 770شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 771شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...772شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 773شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 774شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 775شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 776شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 777شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 778شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 779شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 780شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 781شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 782شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 783شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 784شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 785شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 786شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 787شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 788شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 789شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 790شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 791شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 792شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 793شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 794شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 795شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 796شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 797شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 798شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 799شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 800شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 801شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 802شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 803شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 804شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 805شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 806شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 807شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 808شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 809شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 810شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 811شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 812شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 813شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 814شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 815شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 816شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 817شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 818شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 819شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 820شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 821شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 822شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 823شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 824شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 825شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...826شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 827شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 828شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 829شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 830شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 831شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...832شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...833شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...834شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 835شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 836شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...837شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...838شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...839شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...840شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...841شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...842شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...843شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...844شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 845شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 846شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 847شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...848شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 849شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...850شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...851شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 852شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...853شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...854شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 855شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 856شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 857شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...858شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 859شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 860شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...861شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...862شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...863شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...864شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...865شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 866شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...867شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...868شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...869شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 870شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 871شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 872شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 873شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 874شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 875شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 876شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...877شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...878شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 879شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 880شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...881شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 882شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 883شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 884شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 885شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 886شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 887شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 888شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...889شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 890شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...891شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 892شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 893شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 894شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 895شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 896شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 897شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 898شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 899شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...900شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...901شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...902شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...903شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...904شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...905شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...906شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...907شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...908شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...909شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...910شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...911شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 912شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...913شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 914شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 915شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 916شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...917شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...918شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 919شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 920شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 921شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...922شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...923شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 924شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 925شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 926شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 927شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 928شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...929شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 930شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 931شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...932شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...933شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 934شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 935شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 936شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 937شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 938شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 939شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 940شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...941شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...942شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...943شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 944شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...945شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 946شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 947شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 948شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 949شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 950شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 951شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 952شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 953شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...954شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...955شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...956شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...957شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 958شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...959شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 960شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 961شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 962شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 963شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 964شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 965شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 966شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 967شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 968شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 969شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 970شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...971شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...972شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...973شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...974شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...975شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...976شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...977شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...978شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...979شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...980شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...981شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...982شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...983شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...984شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...985شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 986شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 987شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 988شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 989شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 990شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 991شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 992شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 993شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...994شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 995شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 996شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 997شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 998شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 999شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1000شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1001شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1002شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1003شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1004شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1005شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1006شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1007شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1008شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1009شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1010شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1011شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1012شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1013شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1014شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1015شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1016شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1017شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1018شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1019شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1020شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1021شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1022شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1023شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1024شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1025شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1026شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1027شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1028شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1029شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1030شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1031شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1032شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1033شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1034شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1035شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1036شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1037شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1038شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1039شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1040شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1041شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1042شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1043شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1044شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1045شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1046شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1047شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1048شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1049شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1050شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1051شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1052شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1053شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1054شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1055شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1056شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1057شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1058شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1059شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1060شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1061شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1062شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1063شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1064شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1065شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1066شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1067شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1068شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1069شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1070شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1071شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1072شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1073شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1074شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1075شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1076شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1077شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1078شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1079شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1080شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1081شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1082شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1083شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1084شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1085شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1086شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1087شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1088شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1089شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1090شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1091شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1092شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1093شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1094شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1095شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1096شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1097شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1098شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1099شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1100شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1101شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1102شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1103شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1104شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1105شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1106شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1107شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1108شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1109شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1110شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1111شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1112شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1113شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1114شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1115شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1116شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1117شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1118شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1119شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1120شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1121شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1122شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1123شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1124شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1125شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1126شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1127شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1128شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1129شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1130شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1131شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1132شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1133شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1134شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1135شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1136شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1137شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1138شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1139شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1140شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1141شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1142شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1143شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1144شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1145شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1146شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1147شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1148شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1149شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1150شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1151شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1152شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1153شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1154شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1155شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1156شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1157شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1158شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1159شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1160شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1161شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1162شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1163شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1164شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1165شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1166شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1167شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1168شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1169شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1170شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1171شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1172شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1173شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1174شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1175شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1176شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1177شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1178شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1179شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1180شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1181شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1182شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1183شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1184شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1185شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1186شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1187شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1188شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1189شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1190شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1191شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1192شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1193شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1194شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1195شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1196شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1197شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1198شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1199شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1200شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1201شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1202شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1203شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1204شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1205شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1206شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1207شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1208شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1209شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1210شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1211شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1212شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1213شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1214شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1215شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1216شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1217شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1218شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1219شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1220شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1221شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1222شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1223شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1224شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1225شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1226شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1227شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1228شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1229شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1230شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1231شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1232شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1233شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1234شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1235شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1236شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1237شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1238شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1239شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1240شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1241شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1242شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1243شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1244شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1245شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1246شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1247شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1248شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1249شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1250شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1251شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1252شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1253شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1254شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1255شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1256شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1257شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1258شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1259شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1260شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1261شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1262شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1263شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1264شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1265شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1266شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1267شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1268شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1269شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1270شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1271شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1272شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1273شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1274شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1275شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1276شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1277شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1278شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1279شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1280شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1281شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1282شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1283شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1284شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1285شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1286شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1287شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1288شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1289شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1290شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1291شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1292شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1293شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1294شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1295شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1296شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1297شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1298شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1299شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1300شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1301شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1302شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1303شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1304شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1305شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1306شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1307شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1308شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1309شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1310شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1311شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1312شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1313شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1314شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1315شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1316شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1317شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1318شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1319شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1320شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1321شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1322شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1323شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1324شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1325شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1326شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1327شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1328شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1329شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1330شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1331شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1332شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1333شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1334شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1335شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1336شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1337شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1338شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1339شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1340شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1341شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1342شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1343شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1344شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1345شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1346شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1347شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1348شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1349شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1350شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1351شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1352شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1353شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1354شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1355شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1356شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1357شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1358شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1359شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1360شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1361شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1362شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1363شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1364شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1365شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1366شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1367شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1368شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1369شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1370شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1371شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1372شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1373شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1374شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1375شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1376شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1377شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1378شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1379شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1380شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1381شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1382شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1383شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1384شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1385شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1386شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1387شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1388شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1389شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1390شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1391شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1392شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1393شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1394شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1395شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1396شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1397شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1398شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1399شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1400شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1401شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1402شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1403شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1404شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1405شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1406شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1407شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1408شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1409شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1410شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1411شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1412شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1413شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1414شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1415شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1416شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1417شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1418شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1419شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1420شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1421شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1422شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1423شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1424شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1425شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1426شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1427شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1428شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1429شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1430شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1431شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1432شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1433شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1434شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1435شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1436شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1437شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1438شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1439شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1440شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1441شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1442شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1443شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1444شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1445شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1446شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1447شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1448شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1449شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1450شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1451شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1452شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1453شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1454شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1455شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1456شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1457شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1458شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1459شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1460شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1461شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1462شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1463شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1464شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1465شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1466شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1467شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1468شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1469شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1470شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1471شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1472شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1473شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1474شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1475شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1476شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1477شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1478شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1479شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1480شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1481شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1482شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1483شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1484شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1485شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1486شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1487شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1488شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1489شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1490شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1491شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1492شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1493شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1494شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1495شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1496شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1497شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1498شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1499شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1500شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1501شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1502شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1503شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1504شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1505شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1506شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1507شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1508شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1509شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1510شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1511شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1512شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1513شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1514شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1515شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1516شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1517شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1518شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1519شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1520شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1521شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1522شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1523شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1524شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1525شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1526شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1527شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1528شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1529شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1530شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1531شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1532شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1533شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1534شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1535شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1536شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1537شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1538شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1539شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1540شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1541شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1542شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1543شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1544شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1545شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1546شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1547شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1548شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1549شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1550شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1551شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1552شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1553شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1554شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1555شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1556شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1557شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1558شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1559شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1560شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1561شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1562شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1563شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1564شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1565شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1566شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1567شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1568شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1569شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1570شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1571شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1572شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1573شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1574شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1575شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1576شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1577شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1578شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1579شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1580شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1581شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1582شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1583شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1584شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1585شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1586شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1587شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1588شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1589شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1590شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1591شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1592شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1593شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1594شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1595شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1596شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1597شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1598شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1599شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1600شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1601شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1602شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1603شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1604شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1605شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1606شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1607شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1608شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1609شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1610شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1611شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1612شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1613شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1614شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1615شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1616شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1617شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1618شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1619شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1620شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1621شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1622شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1623شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1624شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1625شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1626شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1627شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1628شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1629شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1630شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1631شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1632شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1633شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1634شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1635شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1636شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1637شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1638شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1639شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1640شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1641شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1642شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1643شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1644شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1645شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1646شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1647شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1648شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1649شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1650شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1651شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1652شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1653شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1654شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1655شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1656شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1657شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1658شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1659شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1660شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1661شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1662شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1663شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1664شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1665شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1666شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1667شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1668شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1669شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1670شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1671شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1672شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1673شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1674شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1675شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1676شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1677شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1678شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1679شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1680شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1681شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1682شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1683شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1684شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1685شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1686شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1687شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1688شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1689شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1690شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1691شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1692شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1693شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1694شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1695شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1696شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1697شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1698شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1699شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1700شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1701شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1702شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1703شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1704شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1705شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1706شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1707شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1708شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1709شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1710شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1711شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1712شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1713شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1714شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1715شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1716شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1717شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1718شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1719شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1720شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1721شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1722شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1723شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1724شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1725شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1726شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1727شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1728شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1729شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1730شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1731شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1732شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1733شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1734شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1735شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1736شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1737شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1738شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1739شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1740شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1741شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1742شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1743شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1744شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1745شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1746شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1747شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1748شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1749شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1750شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1751شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1752شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1753شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1754شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1755شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1756شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1757شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1758شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1759شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1760شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1761شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1762شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1763شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1764شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1765شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1766شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1767شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1768شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1769شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1770شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1771شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1772شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1773شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1774شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1775شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1776شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1777شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1778شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1779شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1780شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1781شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1782شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1783شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1784شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1785شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1786شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1787شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1788شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1789شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1790شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1791شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1792شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1793شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1794شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1795شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1796شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1797شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1798شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1799شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1800شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1801شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1802شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1803شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1804شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1805شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1806شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1807شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1808شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1809شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1810شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1811شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1812شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1813شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1814شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1815شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1816شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1817شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ