به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست

2380عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

عشق تو بلای جان بسندست

یک خنده ازان دهان بسندست

یک گردش چشم تو به مستی

فتنه به همان جهان بسندست

بیهوده به صید می زنی تیر

آن چاشنی کمان بسندست

تیغ از پی کشتنم چه حاجت؟

یک ناز بکن همان بسندست

گر من دل گم شده نیابم

بر همچو تویی گمان بسندست

گفتی که دعای صبر می خوان

نام تو بر این زبان بسندست

ای چرخ، بلا چه می فرستی

ما را غم آن جهان بسندست

گر دولت وصل نیست ما را

بدنامی مردمان بسندست

اندر تب غم طپید خسرو

آن نرگس ناتوان بسندست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 2شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 3شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 4شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 5شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 6شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 7شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 8شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 9شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 10شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 11شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 12شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 13شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 14شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...15شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...16شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...17شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...18شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...19شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...20شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 21شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...22شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...23شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...24شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...25شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...26شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...27شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...28شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...29شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 30شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...31شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 32شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...33شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...34شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...35شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...36شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...37شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...38شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 39شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...40شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...41شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...42شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...43شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 44شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 45شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...46شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 47شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 48شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...49شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...50شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...51شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 52شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 53شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 54شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...55شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...56شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...57شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...58شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 59شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...60شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 61شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...62شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...63شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...64شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...65شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 66شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 67شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...68شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...69شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...70شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 71شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 72شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 73شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 74شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...75شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...76شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 77شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 78شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 79شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 80شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 81شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 82شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 83شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 84شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 85شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 86شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 87شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 88شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 89شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 90شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 91شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 92شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 93شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 94شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 95شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 96شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 97شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 98شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 99شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 100شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 101شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...102شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 103شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 104شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...105شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...106شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 107شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 108شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 109شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 110شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 111شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 112شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 113شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...114شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 115شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...116شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...117شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...118شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 119شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 120شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...121شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 122شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 123شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 124شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...125شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...126شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 127شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 128شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 129شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...130شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 131شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 132شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 133شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 134شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...135شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 136شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 137شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 138شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 139شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 140شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 141شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...142شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 143شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 144شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 145شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...146شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...147شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 148شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 149شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...150شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...151شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...152شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 153شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 154شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 155شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 156شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 157شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 158شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 159شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...160شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 161شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 162شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 163شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 164شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...165شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...166شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 167شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...168شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 169شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...170شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...171شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 172شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 173شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 174شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 175شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 176شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...177شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 178شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 179شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 180شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 181شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 182شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 183شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 184شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 185شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 186شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 187شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 188شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 189شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 190شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 191شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 192شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 193شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 194شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 195شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 196شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 197شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 198شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 199شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 200شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 201شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 202شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 203شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 204شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 205شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 206شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 207شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 208شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 209شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...210شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 211شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 212شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 213شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...214شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 215شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 216شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...217شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 218شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 219شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...220شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...221شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 222شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...223شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...224شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...225شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 226شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 227شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 228شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...229شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...230شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 231شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 232شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 233شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...234شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...235شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...236شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 237شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...238شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 239شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 240شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...241شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...242شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...243شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...244شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...245شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...246شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...247شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...248شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...249شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...250شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...251شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...252شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...253شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...254شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...255شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...256شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...257شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...258شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...259شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...260شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...261شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...262شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...263شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...264شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...265شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...266شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 267شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...268شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...269شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...270شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...271شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...272شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...273شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...274شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...275شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...276شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...277شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...278شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 279شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...280شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...281شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...282شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...283شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...284شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...285شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...286شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...287شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 288شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...289شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...290شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...291شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...292شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...293شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...294شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...295شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...296شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...297شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...298شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 299شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 300شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...301شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...302شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...303شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 304شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...305شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 306شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...307شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 308شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...309شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 310شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...311شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 312شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...313شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...314شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 315شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 316شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 317شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 318شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 319شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...320شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 321شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...322شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...323شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 324شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 325شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 326شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 327شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 328شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 329شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...330شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 331شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 332شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 333شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 334شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...335شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 336شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 337شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 338شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 339شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 340شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 341شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 342شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 343شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 344شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 345شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 346شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 347شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 348شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 349شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 350شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 351شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 352شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 353شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 354شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 355شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 356شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 357شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 358شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 359شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 360شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 361شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 362شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 363شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 364شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 365شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 366شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 367شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 368شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 369شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 370شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 371شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 372شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 373شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 374شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 375شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 376شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 377شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 378شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 379شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 380شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 381شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 382شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 383شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 384شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 385شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 386شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 387شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 388شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 389شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 390شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 391شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 392شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 393شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 394شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 395شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 396شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 397شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 398شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 399شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 400شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 401شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 402شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 403شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 404شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 405شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 406شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 407شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 408شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 409شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 410شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 411شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 412شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 413شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 414شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 415شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 416شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 417شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 418شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 419شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 420شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 421شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 422شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 423شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 424شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 425شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 426شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 427شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 428شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 429شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 430شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 431شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 432شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 433شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...434شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...435شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...436شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...437شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...438شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...439شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...440شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...441شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...442شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...443شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...444شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...445شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...446شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...447شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 448شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...449شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...450شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...451شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...452شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...453شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 454شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...455شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...456شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...457شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...458شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...459شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...460شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...461شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...462شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...463شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...464شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...465شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...466شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...467شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...468شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...469شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...470شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...471شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...472شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...473شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...474شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...475شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 476شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...477شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 478شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...479شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...480شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...481شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...482شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 483شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...484شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...485شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...486شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...487شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...488شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...489شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...490شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...491شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...492شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...493شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...494شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 495شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 496شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 497شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 498شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...499شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...500شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...501شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 502شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...503شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...504شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 505شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...506شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...507شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...508شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 509شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...510شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...511شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...512شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...513شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 514شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...515شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...516شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...517شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...518شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...519شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 520شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...521شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...522شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 523شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...524شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...525شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 526شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...527شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 528شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...529شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 530شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 531شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 532شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 533شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 534شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...535شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 536شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 537شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 538شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...539شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 540شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 541شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...542شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 543شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...544شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...545شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 546شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...547شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 548شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 549شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 550شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...551شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 552شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...553شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 554شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 555شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 556شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...557شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 558شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...559شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...560شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 561شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 562شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 563شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 564شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 565شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...566شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 567شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 568شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...569شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 570شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 571شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 572شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...573شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 574شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 575شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 576شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 577شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 578شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 579شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 580شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 581شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 582شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 583شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 584شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 585شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 586شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 587شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...588شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 589شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 590شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 591شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 592شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 593شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 594شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 595شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 596شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 597شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...598شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...599شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 600شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 601شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 602شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 603شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 604شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 605شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 606شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 607شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 608شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 609شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 610شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 611شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 612شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 613شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 614شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 615شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 616شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 617شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 618شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 619شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 620شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 621شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 622شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 623شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 624شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 625شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 626شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 627شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 628شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 629شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 630شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...631شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 632شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 633شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 634شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 635شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 636شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 637شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 638شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 639شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 640شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 641شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 642شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 643شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 644شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 645شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 646شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 647شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...648شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 649شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...650شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 651شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 652شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...653شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 654شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 655شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 656شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...657شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 658شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 659شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...660شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 661شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...662شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 663شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...664شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 665شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 666شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...667شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 668شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 669شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 670شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 671شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 672شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 673شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...674شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...675شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 676شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...677شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 678شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 679شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 680شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...681شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...682شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 683شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 684شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 685شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 686شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 687شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 688شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 689شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...690شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...691شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 692شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 693شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 694شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 695شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 696شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 697شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 698شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 699شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 700شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 701شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...702شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 703شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...704شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 705شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 706شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 707شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 708شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 709شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 710شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 711شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 712شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 713شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 714شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 715شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 716شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 717شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 718شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...719شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...720شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...721شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...722شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 723شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...724شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 725شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 726شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...727شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...728شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 729شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...730شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 731شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 732شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 733شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...734شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 735شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 736شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 737شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 738شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 739شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 740شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 741شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 742شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 743شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...744شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...745شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 746شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 747شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 748شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 749شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 750شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 751شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 752شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 753شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 754شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 755شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 756شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 757شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 758شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 759شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 760شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 761شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 762شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 763شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 764شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 765شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 766شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 767شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 768شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 769شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...770شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 771شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 772شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 773شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...774شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...775شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 776شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 777شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 778شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 779شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 780شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...781شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 782شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 783شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 784شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 785شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 786شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 787شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 788شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 789شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 790شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 791شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 792شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 793شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 794شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 795شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 796شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 797شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 798شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 799شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 800شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 801شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 802شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 803شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 804شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 805شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 806شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 807شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 808شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 809شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 810شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 811شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 812شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 813شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 814شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 815شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 816شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 817شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 818شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 819شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 820شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 821شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 822شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 823شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 824شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 825شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 826شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 827شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 828شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 829شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 830شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 831شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 832شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 833شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 834شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...835شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 836شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 837شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 838شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 839شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 840شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...841شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...842شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...843شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 844شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 845شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...846شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...847شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...848شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...849شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...850شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...851شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...852شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...853شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 854شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 855شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 856شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...857شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 858شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...859شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...860شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 861شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...862شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...863شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 864شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 865شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 866شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...867شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 868شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 869شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...870شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...871شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...872شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...873شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...874شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 875شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...876شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...877شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...878شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 879شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 880شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 881شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 882شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 883شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 884شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 885شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...886شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...887شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 888شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 889شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...890شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 891شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 892شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 893شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 894شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 895شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 896شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 897شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...898شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 899شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...900شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 901شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 902شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 903شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 904شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 905شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 906شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 907شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 908شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...909شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...910شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...911شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...912شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...913شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...914شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...915شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...916شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...917شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...918شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...919شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...920شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 921شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...922شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 923شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 924شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 925شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...926شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...927شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 928شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 929شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 930شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...931شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...932شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 933شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 934شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 935شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 936شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 937شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...938شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 939شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 940شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...941شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...942شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 943شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 944شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 945شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 946شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 947شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 948شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 949شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...950شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...951شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...952شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 953شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...954شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 955شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 956شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 957شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 958شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 959شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 960شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 961شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 962شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...963شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...964شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...965شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...966شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 967شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...968شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 969شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 970شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 971شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 972شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 973شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 974شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 975شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 976شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 977شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 978شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 979شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...980شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...981شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...982شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...983شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...984شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...985شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...986شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...987شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...988شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...989شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...990شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...991شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...992شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...993شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...994شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 995شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 996شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 997شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 998شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 999شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1000شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1001شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1002شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1003شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1004شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1005شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1006شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1007شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1008شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1009شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1010شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1011شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1012شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1013شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1014شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1015شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1016شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1017شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1018شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1019شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1020شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1021شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1022شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1023شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1024شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1025شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1026شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1027شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1028شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1029شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1030شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1031شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1032شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1033شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1034شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1035شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1036شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1037شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1038شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1039شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1040شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1041شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1042شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1043شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1044شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1045شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1046شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1047شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1048شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1049شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1050شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1051شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1052شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1053شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1054شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1055شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1056شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1057شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1058شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1059شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1060شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1061شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1062شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1063شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1064شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1065شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1066شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1067شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1068شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1069شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1070شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1071شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1072شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1073شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1074شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1075شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1076شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1077شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1078شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1079شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1080شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1081شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1082شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1083شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1084شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1085شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1086شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1087شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1088شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1089شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1090شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1091شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1092شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1093شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1094شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1095شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1096شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1097شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1098شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1099شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1100شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1101شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1102شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1103شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1104شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1105شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1106شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1107شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1108شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1109شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1110شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1111شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1112شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1113شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1114شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1115شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1116شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1117شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1118شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1119شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1120شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1121شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1122شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1123شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1124شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1125شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1126شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1127شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1128شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1129شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1130شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1131شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1132شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1133شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1134شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1135شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1136شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1137شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1138شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1139شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1140شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1141شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1142شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1143شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1144شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1145شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1146شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1147شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1148شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1149شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1150شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1151شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1152شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1153شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1154شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1155شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1156شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1157شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1158شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1159شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1160شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1161شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1162شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1163شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1164شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1165شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1166شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1167شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1168شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1169شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1170شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1171شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1172شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1173شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1174شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1175شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1176شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1177شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1178شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1179شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1180شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1181شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1182شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1183شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1184شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1185شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1186شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1187شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1188شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1189شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1190شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1191شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1192شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1193شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1194شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1195شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1196شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1197شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1198شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1199شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1200شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1201شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1202شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1203شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1204شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1205شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1206شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1207شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1208شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1209شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1210شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1211شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1212شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1213شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1214شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1215شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1216شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1217شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1218شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1219شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1220شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1221شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1222شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1223شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1224شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1225شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1226شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1227شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1228شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1229شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1230شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1231شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1232شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1233شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1234شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1235شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1236شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1237شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1238شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1239شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1240شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1241شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1242شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1243شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1244شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1245شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1246شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1247شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1248شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1249شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1250شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1251شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1252شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1253شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1254شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1255شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1256شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1257شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1258شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1259شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1260شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1261شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1262شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1263شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1264شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1265شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1266شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1267شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1268شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1269شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1270شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1271شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1272شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1273شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1274شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1275شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1276شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1277شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1278شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1279شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1280شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1281شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1282شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1283شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1284شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1285شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1286شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1287شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1288شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1289شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1290شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1291شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1292شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1293شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1294شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1295شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1296شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1297شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1298شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1299شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1300شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1301شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1302شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1303شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1304شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1305شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1306شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1307شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1308شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1309شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1310شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1311شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1312شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1313شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1314شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1315شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1316شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1317شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1318شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1319شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1320شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1321شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1322شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1323شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1324شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1325شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1326شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1327شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1328شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1329شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1330شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1331شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1332شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1333شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1334شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1335شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1336شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1337شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1338شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1339شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1340شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1341شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1342شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1343شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1344شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1345شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1346شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1347شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1348شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1349شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1350شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1351شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1352شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1353شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1354شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1355شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1356شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1357شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1358شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1359شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1360شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1361شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1362شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1363شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1364شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1365شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1366شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1367شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1368شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1369شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1370شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1371شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1372شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1373شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1374شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1375شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1376شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1377شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1378شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1379شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1380شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1381شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1382شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1383شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1384شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1385شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1386شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1387شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1388شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1389شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1390شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1391شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1392شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1393شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1394شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1395شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1396شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1397شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1398شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1399شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1400شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1401شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1402شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1403شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1404شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1405شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1406شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1407شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1408شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1409شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1410شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1411شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1412شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1413شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1414شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1415شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1416شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1417شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1418شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1419شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1420شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1421شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1422شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1423شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1424شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1425شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1426شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1427شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1428شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1429شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1430شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1431شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1432شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1433شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1434شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1435شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1436شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1437شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1438شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1439شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1440شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1441شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1442شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1443شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1444شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1445شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1446شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1447شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1448شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1449شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1450شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1451شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1452شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1453شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1454شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1455شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1456شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1457شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1458شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1459شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1460شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1461شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1462شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1463شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1464شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1465شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1466شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1467شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1468شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1469شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1470شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1471شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1472شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1473شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1474شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1475شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1476شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1477شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1478شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1479شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1480شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1481شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1482شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1483شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1484شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1485شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1486شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1487شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1488شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1489شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1490شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1491شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1492شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1493شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1494شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1495شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1496شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1497شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1498شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1499شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1500شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1501شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1502شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1503شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1504شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1505شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1506شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1507شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1508شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1509شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1510شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1511شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1512شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1513شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1514شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1515شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1516شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1517شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1518شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1519شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1520شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1521شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1522شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1523شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1524شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1525شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1526شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1527شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1528شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1529شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1530شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1531شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1532شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1533شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1534شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1535شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1536شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1537شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1538شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1539شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1540شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1541شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1542شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1543شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1544شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1545شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1546شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1547شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1548شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1549شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1550شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1551شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1552شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1553شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1554شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1555شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1556شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1557شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1558شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1559شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1560شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1561شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1562شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1563شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1564شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1565شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1566شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1567شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1568شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1569شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1570شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1571شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1572شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1573شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1574شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1575شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1576شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1577شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1578شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1579شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1580شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1581شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1582شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1583شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1584شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1585شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1586شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1587شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1588شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1589شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1590شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1591شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1592شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1593شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1594شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1595شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1596شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1597شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1598شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1599شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1600شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1601شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1602شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1603شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1604شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1605شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1606شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1607شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1608شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1609شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1610شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1611شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1612شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1613شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1614شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1615شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1616شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1617شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1618شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1619شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1620شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1621شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1622شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1623شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1624شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1625شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1626شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1627شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1628شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1629شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1630شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1631شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1632شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1633شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1634شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1635شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1636شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1637شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1638شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1639شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1640شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1641شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1642شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1643شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1644شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1645شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1646شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1647شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1648شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1649شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1650شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1651شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1652شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1653شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1654شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1655شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1656شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1657شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1658شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1659شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1660شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1661شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1662شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1663شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1664شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1665شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1666شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1667شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1668شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1669شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1670شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1671شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1672شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1673شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1674شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1675شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1676شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1677شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1678شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1679شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1680شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1681شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1682شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1683شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1684شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1685شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1686شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1687شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1688شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1689شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1690شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1691شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1692شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1693شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1694شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1695شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1696شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1697شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1698شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1699شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1700شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1701شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1702شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1703شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1704شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1705شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1706شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1707شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1708شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1709شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1710شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1711شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1712شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1713شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1714شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1715شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1716شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1717شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1718شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1719شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1720شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1721شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1722شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1723شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1724شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1725شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1726شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1727شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1728شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1729شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1730شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1731شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1732شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1733شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1734شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1735شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1736شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1737شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1738شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1739شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1740شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1741شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1742شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1743شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1744شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1745شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1746شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1747شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1748شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1749شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1750شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1751شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1752شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1753شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1754شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1755شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1756شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1757شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1758شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1759شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1760شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1761شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1762شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1763شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1764شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1765شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1766شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1767شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1768شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1769شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1770شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1771شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1772شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1773شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1774شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1775شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1776شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1777شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1778شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1779شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1780شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1781شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1782شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1783شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1784شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1785شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1786شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1787شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1788شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1789شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1790شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1791شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1792شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1793شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1794شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1795شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1796شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1797شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1798شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1799شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1800شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1801شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1802شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1803شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1804شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1805شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1806شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1807شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1808شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1809شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1810شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1811شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1812شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1813شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1814شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1815شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1816شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1817شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1818شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1819شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1820شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1821شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1822شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1823شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1824شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1825شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1826شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ