به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست

2360عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خط کز لب آن پسر دمیده ست

افسون است که بر شکر دمیده ست

بنگر که ز آب دیده یکی ست

آن سبزه خوش که بر دمیده ست

از رشک رخت سحر دم سرد

بر آینه قمر دمیده ست

برخاست ز آتش رخت دود

از بس که خط تو بر دمیده ست

آخر شکری بده به خسرو

زان لب که نبات بر دمیده ست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 2شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 3شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 4شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 5شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 6شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 7شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 8شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 9شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 10شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 11شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 12شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 13شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 14شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 15شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...16شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...17شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...18شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...19شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...20شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...21شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 22شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...23شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...24شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...25شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...26شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...27شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...28شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...29شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...30شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 31شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...32شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 33شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...34شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...35شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...36شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...37شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...38شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...39شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 40شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...41شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...42شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...43شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...44شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 45شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 46شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...47شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 48شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 49شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...50شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...51شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...52شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 53شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 54شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 55شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...56شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...57شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...58شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...59شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 60شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...61شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 62شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...63شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...64شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...65شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...66شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 67شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 68شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...69شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...70شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...71شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 72شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 73شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 74شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 75شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...76شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...77شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 78شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 79شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 80شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 81شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 82شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 83شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 84شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 85شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 86شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 87شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 88شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 89شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 90شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 91شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 92شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 93شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 94شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 95شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 96شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 97شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 98شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 99شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 100شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 101شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 102شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...103شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 104شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 105شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...106شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...107شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 108شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 109شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 110شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 111شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 112شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 113شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 114شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...115شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 116شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...117شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...118شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...119شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 120شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 121شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...122شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 123شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 124شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 125شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...126شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...127شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 128شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 129شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 130شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...131شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 132شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 133شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 134شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 135شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...136شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 137شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 138شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 139شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 140شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 141شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 142شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...143شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 144شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 145شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 146شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...147شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...148شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 149شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 150شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...151شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...152شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...153شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 154شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 155شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 156شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 157شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 158شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 159شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 160شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...161شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 162شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 163شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 164شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 165شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...166شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...167شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 168شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...169شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 170شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...171شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...172شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 173شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 174شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 175شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 176شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 177شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...178شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 179شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 180شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 181شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 182شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 183شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 184شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 185شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 186شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 187شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 188شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 189شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 190شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 191شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 192شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 193شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 194شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 195شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 196شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 197شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 198شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 199شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 200شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 201شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 202شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 203شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 204شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 205شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 206شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 207شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 208شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 209شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 210شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...211شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 212شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 213شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 214شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...215شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 216شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 217شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...218شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 219شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 220شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...221شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...222شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 223شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...224شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...225شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...226شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 227شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 228شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 229شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...230شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...231شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 232شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 233شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 234شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...235شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...236شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...237شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 238شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...239شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 240شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 241شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...242شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...243شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...244شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...245شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...246شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...247شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...248شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...249شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...250شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...251شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...252شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...253شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...254شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...255شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...256شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...257شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...258شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...259شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...260شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...261شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...262شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...263شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...264شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...265شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...266شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...267شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 268شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...269شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...270شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...271شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...272شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...273شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...274شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...275شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...276شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...277شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...278شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...279شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 280شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...281شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...282شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...283شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...284شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...285شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...286شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...287شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...288شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 289شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...290شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...291شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...292شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...293شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...294شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...295شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...296شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...297شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...298شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...299شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 300شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 301شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...302شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...303شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...304شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 305شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...306شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 307شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...308شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 309شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...310شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 311شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...312شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 313شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...314شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...315شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 316شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 317شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 318شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 319شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 320شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...321شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 322شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...323شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...324شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 325شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 326شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 327شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 328شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 329شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 330شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...331شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 332شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 333شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 334شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 335شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...336شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 337شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 338شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 339شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 340شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 341شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 342شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 343شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 344شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 345شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 346شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 347شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 348شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 349شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 350شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 351شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 352شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 353شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 354شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 355شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 356شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 357شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 358شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 359شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 360شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 361شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 362شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 363شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 364شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 365شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 366شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 367شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 368شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 369شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 370شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 371شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 372شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 373شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 374شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 375شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 376شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 377شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 378شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 379شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 380شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 381شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 382شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 383شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 384شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 385شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 386شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 387شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 388شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 389شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 390شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 391شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 392شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 393شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 394شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 395شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 396شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 397شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 398شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 399شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 400شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 401شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 402شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 403شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 404شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 405شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 406شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 407شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 408شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 409شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 410شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 411شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 412شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 413شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 414شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 415شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 416شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 417شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 418شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 419شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 420شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 421شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 422شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 423شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 424شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 425شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 426شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 427شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 428شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 429شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 430شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 431شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 432شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 433شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 434شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...435شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...436شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...437شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...438شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...439شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...440شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...441شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...442شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...443شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...444شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...445شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...446شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...447شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...448شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 449شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...450شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...451شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...452شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...453شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...454شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 455شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...456شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...457شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...458شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...459شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...460شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...461شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...462شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...463شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...464شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...465شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...466شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...467شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...468شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...469شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...470شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...471شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...472شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...473شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...474شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...475شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...476شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 477شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...478شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 479شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...480شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...481شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...482شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...483شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 484شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...485شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...486شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...487شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...488شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...489شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...490شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...491شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...492شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...493شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...494شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...495شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 496شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 497شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 498شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 499شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...500شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...501شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...502شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 503شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...504شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...505شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 506شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...507شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...508شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...509شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 510شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...511شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...512شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...513شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...514شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 515شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...516شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...517شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...518شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...519شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...520شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 521شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...522شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...523شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 524شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...525شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...526شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 527شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...528شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 529شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...530شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 531شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 532شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 533شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 534شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 535شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...536شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 537شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 538شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 539شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...540شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 541شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 542شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...543شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 544شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...545شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...546شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 547شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...548شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 549شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 550شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 551شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...552شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 553شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...554شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 555شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 556شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 557شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...558شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 559شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...560شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...561شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 562شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 563شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 564شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 565شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 566شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...567شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 568شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 569شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...570شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 571شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 572شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 573شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...574شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 575شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 576شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 577شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 578شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 579شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 580شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 581شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 582شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 583شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 584شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 585شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 586شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 587شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 588شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...589شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 590شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 591شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 592شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 593شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 594شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 595شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 596شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 597شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 598شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...599شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...600شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 601شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 602شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 603شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 604شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 605شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 606شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 607شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 608شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 609شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 610شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 611شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 612شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 613شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 614شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 615شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 616شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 617شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 618شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 619شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 620شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 621شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 622شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 623شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 624شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 625شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 626شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 627شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 628شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 629شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 630شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 631شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...632شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 633شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 634شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 635شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 636شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 637شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 638شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 639شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 640شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 641شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 642شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 643شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 644شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 645شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 646شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 647شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 648شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...649شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 650شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...651شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 652شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 653شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...654شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 655شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 656شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 657شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...658شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 659شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 660شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...661شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 662شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...663شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 664شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...665شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 666شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 667شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...668شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 669شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 670شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 671شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 672شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 673شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 674شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...675شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...676شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 677شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...678شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 679شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 680شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 681شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...682شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...683شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 684شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 685شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 686شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 687شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 688شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 689شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 690شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...691شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...692شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 693شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 694شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 695شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 696شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 697شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 698شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 699شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 700شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 701شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 702شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...703شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 704شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...705شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 706شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 707شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 708شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 709شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 710شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 711شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 712شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 713شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 714شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 715شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 716شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 717شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 718شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 719شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...720شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...721شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...722شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...723شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 724شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...725شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 726شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 727شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...728شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...729شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 730شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...731شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 732شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 733شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 734شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...735شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 736شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 737شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 738شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 739شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 740شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 741شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 742شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 743شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 744شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...745شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...746شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 747شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 748شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 749شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 750شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 751شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 752شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 753شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 754شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 755شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 756شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 757شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 758شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 759شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 760شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 761شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 762شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 763شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 764شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 765شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 766شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 767شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 768شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 769شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 770شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...771شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 772شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 773شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 774شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...775شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...776شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 777شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 778شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 779شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 780شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 781شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...782شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 783شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 784شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 785شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 786شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 787شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 788شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 789شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 790شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 791شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 792شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 793شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 794شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 795شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 796شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 797شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 798شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 799شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 800شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 801شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 802شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 803شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 804شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 805شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 806شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 807شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 808شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 809شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 810شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 811شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 812شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 813شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 814شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 815شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 816شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 817شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 818شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 819شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 820شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 821شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 822شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 823شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 824شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 825شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 826شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 827شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 828شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 829شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 830شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 831شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 832شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 833شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 834شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 835شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...836شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 837شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 838شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 839شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 840شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 841شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...842شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...843شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...844شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 845شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 846شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...847شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...848شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...849شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...850شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...851شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...852شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...853شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...854شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 855شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 856شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 857شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...858شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 859شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...860شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...861شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 862شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...863شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...864شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 865شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 866شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 867شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...868شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 869شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 870شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...871شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...872شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...873شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...874شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...875شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 876شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...877شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...878شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...879شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 880شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 881شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 882شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 883شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 884شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 885شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 886شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...887شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...888شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 889شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 890شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...891شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 892شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 893شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 894شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 895شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 896شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 897شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 898شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...899شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 900شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...901شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 902شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 903شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 904شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 905شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 906شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 907شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 908شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 909شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...910شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...911شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...912شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...913شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...914شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...915شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...916شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...917شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...918شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...919شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...920شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...921شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 922شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...923شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 924شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 925شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 926شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...927شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...928شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 929شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 930شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 931شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...932شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...933شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 934شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 935شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 936شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 937شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 938شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...939شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 940شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 941شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...942شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...943شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 944شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 945شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 946شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 947شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 948شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 949شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 950شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...951شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...952شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...953شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 954شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...955شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 956شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 957شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 958شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 959شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 960شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 961شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 962شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 963شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...964شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...965شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...966شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...967شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 968شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...969شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 970شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 971شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 972شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 973شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 974شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 975شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 976شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 977شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 978شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 979شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 980شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...981شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...982شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...983شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...984شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...985شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...986شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...987شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...988شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...989شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...990شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...991شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...992شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...993شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...994شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...995شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 996شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 997شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 998شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 999شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1000شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1001شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1002شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1003شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1004شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1005شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1006شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1007شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1008شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1009شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1010شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1011شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1012شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1013شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1014شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1015شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1016شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1017شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1018شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1019شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1020شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1021شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1022شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1023شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1024شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1025شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1026شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1027شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1028شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1029شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1030شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1031شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1032شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1033شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1034شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1035شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1036شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1037شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1038شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1039شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1040شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1041شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1042شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1043شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1044شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1045شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1046شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1047شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1048شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1049شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1050شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1051شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1052شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1053شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1054شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1055شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1056شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1057شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1058شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1059شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1060شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1061شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1062شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1063شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1064شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1065شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1066شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1067شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1068شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1069شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1070شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1071شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1072شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1073شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1074شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1075شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1076شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1077شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1078شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1079شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1080شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1081شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1082شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1083شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1084شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1085شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1086شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1087شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1088شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1089شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1090شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1091شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1092شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1093شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1094شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1095شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1096شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1097شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1098شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1099شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1100شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1101شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1102شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1103شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1104شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1105شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1106شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1107شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1108شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1109شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1110شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1111شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1112شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1113شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1114شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1115شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1116شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1117شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1118شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1119شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1120شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1121شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1122شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1123شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1124شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1125شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1126شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1127شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1128شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1129شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1130شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1131شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1132شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1133شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1134شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1135شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1136شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1137شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1138شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1139شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1140شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1141شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1142شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1143شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1144شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1145شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1146شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1147شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1148شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1149شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1150شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1151شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1152شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1153شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1154شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1155شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1156شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1157شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1158شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1159شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1160شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1161شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1162شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1163شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1164شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1165شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1166شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1167شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1168شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1169شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1170شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1171شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1172شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1173شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1174شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1175شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1176شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1177شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1178شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1179شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1180شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1181شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1182شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1183شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1184شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1185شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1186شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1187شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1188شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1189شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1190شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1191شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1192شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1193شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1194شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1195شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1196شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1197شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1198شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1199شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1200شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1201شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1202شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1203شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1204شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1205شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1206شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1207شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1208شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1209شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1210شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1211شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1212شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1213شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1214شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1215شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1216شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1217شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1218شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1219شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1220شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1221شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1222شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1223شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1224شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1225شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1226شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1227شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1228شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1229شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1230شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1231شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1232شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1233شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1234شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1235شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1236شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1237شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1238شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1239شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1240شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1241شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1242شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1243شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1244شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1245شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1246شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1247شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1248شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1249شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1250شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1251شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1252شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1253شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1254شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1255شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1256شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1257شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1258شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1259شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1260شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1261شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1262شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1263شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1264شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1265شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1266شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1267شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1268شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1269شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1270شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1271شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1272شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1273شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1274شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1275شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1276شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1277شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1278شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1279شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1280شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1281شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1282شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1283شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1284شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1285شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1286شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1287شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1288شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1289شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1290شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1291شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1292شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1293شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1294شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1295شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1296شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1297شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1298شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1299شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1300شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1301شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1302شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1303شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1304شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1305شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1306شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1307شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1308شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1309شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1310شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1311شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1312شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1313شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1314شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1315شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1316شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1317شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1318شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1319شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1320شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1321شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1322شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1323شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1324شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1325شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1326شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1327شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1328شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1329شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1330شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1331شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1332شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1333شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1334شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1335شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1336شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1337شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1338شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1339شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1340شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1341شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1342شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1343شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1344شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1345شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1346شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1347شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1348شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1349شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1350شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1351شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1352شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1353شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1354شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1355شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1356شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1357شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1358شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1359شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1360شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1361شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1362شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1363شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1364شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1365شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1366شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1367شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1368شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1369شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1370شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1371شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1372شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1373شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1374شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1375شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1376شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1377شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1378شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1379شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1380شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1381شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1382شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1383شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1384شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1385شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1386شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1387شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1388شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1389شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1390شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1391شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1392شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1393شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1394شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1395شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1396شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1397شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1398شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1399شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1400شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1401شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1402شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1403شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1404شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1405شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1406شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1407شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1408شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1409شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1410شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1411شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1412شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1413شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1414شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1415شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1416شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1417شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1418شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1419شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1420شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1421شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1422شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1423شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1424شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1425شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1426شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1427شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1428شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1429شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1430شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1431شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1432شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1433شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1434شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1435شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1436شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1437شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1438شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1439شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1440شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1441شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1442شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1443شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1444شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1445شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1446شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1447شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1448شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1449شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1450شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1451شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1452شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1453شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1454شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1455شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1456شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1457شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1458شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1459شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1460شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1461شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1462شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1463شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1464شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1465شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1466شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1467شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1468شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1469شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1470شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1471شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1472شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1473شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1474شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1475شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1476شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1477شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1478شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1479شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1480شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1481شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1482شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1483شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1484شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1485شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1486شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1487شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1488شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1489شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1490شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1491شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1492شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1493شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1494شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1495شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1496شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1497شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1498شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1499شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1500شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1501شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1502شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1503شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1504شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1505شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1506شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1507شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1508شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1509شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1510شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1511شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1512شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1513شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1514شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1515شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1516شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1517شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1518شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1519شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1520شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1521شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1522شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1523شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1524شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1525شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1526شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1527شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1528شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1529شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1530شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1531شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1532شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1533شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1534شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1535شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1536شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1537شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1538شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1539شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1540شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1541شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1542شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1543شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1544شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1545شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1546شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1547شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1548شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1549شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1550شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1551شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1552شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1553شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1554شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1555شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1556شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1557شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1558شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1559شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1560شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1561شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1562شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1563شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1564شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1565شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1566شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1567شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1568شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1569شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1570شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1571شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1572شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1573شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1574شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1575شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1576شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1577شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1578شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1579شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1580شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1581شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1582شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1583شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1584شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1585شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1586شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1587شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1588شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1589شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1590شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1591شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1592شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1593شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1594شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1595شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1596شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1597شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1598شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1599شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1600شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1601شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1602شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1603شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1604شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1605شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1606شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1607شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1608شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1609شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1610شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1611شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1612شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1613شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1614شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1615شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1616شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1617شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1618شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1619شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1620شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1621شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1622شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1623شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1624شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1625شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1626شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1627شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1628شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1629شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1630شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1631شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1632شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1633شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1634شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1635شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1636شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1637شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1638شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1639شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1640شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1641شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1642شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1643شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1644شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1645شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1646شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1647شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1648شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1649شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1650شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1651شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1652شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1653شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1654شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1655شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1656شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1657شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1658شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1659شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1660شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1661شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1662شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1663شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1664شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1665شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1666شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1667شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1668شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1669شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1670شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1671شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1672شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1673شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1674شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1675شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1676شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1677شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1678شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1679شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1680شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1681شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1682شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1683شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1684شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1685شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1686شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1687شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1688شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1689شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1690شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1691شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1692شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1693شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1694شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1695شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1696شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1697شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1698شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1699شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1700شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1701شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1702شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1703شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1704شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1705شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1706شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1707شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1708شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1709شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1710شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1711شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1712شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1713شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1714شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1715شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1716شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1717شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1718شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1719شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1720شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1721شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1722شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1723شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1724شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1725شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1726شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1727شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1728شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1729شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1730شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1731شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1732شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1733شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1734شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1735شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1736شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1737شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1738شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1739شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1740شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1741شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1742شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1743شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1744شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1745شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1746شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1747شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1748شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1749شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1750شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1751شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1752شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1753شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1754شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1755شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1756شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1757شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1758شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1759شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1760شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1761شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1762شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1763شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1764شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1765شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1766شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1767شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1768شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1769شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1770شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1771شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1772شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1773شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1774شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1775شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1776شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1777شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1778شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1779شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1780شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1781شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1782شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1783شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1784شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1785شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1786شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1787شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1788شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1789شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1790شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1791شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1792شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1793شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1794شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1795شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1796شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1797شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1798شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1799شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1800شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1801شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1802شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1803شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1804شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1805شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1806شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1807شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1808شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1809شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1810شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1811شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1812شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1813شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1814شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1815شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1816شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1817شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1818شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1819شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1820شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1821شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1822شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1823شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1824شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1825شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1826شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1827شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ