به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است

2630عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

یک موی ترا هزار دام است

یک روی ترا هزار نام است

زان سرو به بوستان بلند است

کز قد تو قایم المقام است

گر مه به تو ناتمام پیوست

رخسار تو، ماه من تمام است

زلف سیهت فتاده در پای

بهر دل خلق پای دام است

دانا لب تو، اگر ببوسد

فتوی ندهد که می حرام است

می بگذارد دل از تو، زیراک

تو آبی و آن سفال خام است

خسرو به تو هم عنان نخواهم

زین توسن چرخ بدلگام است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 2شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 3شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 4شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 5شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 6شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 7شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 8شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...9شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...10شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...11شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...12شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...13شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...14شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 15شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...16شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...17شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...18شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...19شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...20شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...21شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...22شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...23شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 24شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...25شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 26شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...27شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...28شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...29شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...30شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...31شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...32شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 33شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...34شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...35شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...36شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...37شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 38شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 39شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...40شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 41شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 42شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...43شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...44شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...45شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 46شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 47شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 48شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...49شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...50شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...51شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...52شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 53شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...54شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 55شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...56شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...57شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...58شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...59شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 60شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 61شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...62شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...63شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...64شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 65شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 66شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 67شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 68شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...69شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...70شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 71شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 72شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 73شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 74شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 75شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 76شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 77شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 78شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 79شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 80شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 81شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 82شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 83شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 84شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 85شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 86شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 87شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 88شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 89شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 90شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 91شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 92شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 93شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 94شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 95شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...96شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 97شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 98شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...99شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...100شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 101شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 102شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 103شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 104شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 105شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 106شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 107شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...108شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 109شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...110شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...111شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...112شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 113شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 114شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...115شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 116شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 117شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 118شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...119شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...120شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 121شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 122شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 123شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...124شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 125شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 126شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 127شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 128شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...129شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 130شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 131شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 132شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 133شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 134شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 135شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...136شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 137شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 138شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 139شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...140شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...141شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 142شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 143شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...144شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...145شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...146شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 147شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 148شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 149شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 150شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 151شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 152شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 153شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...154شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 155شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 156شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 157شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 158شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...159شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...160شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 161شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...162شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 163شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...164شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...165شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 166شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 167شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 168شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 169شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 170شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...171شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 172شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 173شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 174شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 175شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 176شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 177شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 178شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 179شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 180شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 181شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 182شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 183شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 184شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 185شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 186شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 187شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 188شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 189شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 190شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 191شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 192شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 193شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 194شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 195شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 196شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 197شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 198شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 199شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 200شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 201شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 202شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 203شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...204شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 205شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 206شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 207شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...208شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 209شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 210شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...211شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 212شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 213شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...214شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...215شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 216شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...217شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...218شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...219شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 220شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 221شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 222شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...223شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...224شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 225شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 226شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 227شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...228شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...229شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...230شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 231شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...232شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 233شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 234شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...235شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...236شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...237شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...238شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...239شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...240شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...241شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...242شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...243شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...244شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...245شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...246شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...247شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...248شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...249شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...250شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...251شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...252شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...253شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...254شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...255شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...256شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...257شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...258شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...259شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...260شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 261شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...262شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...263شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...264شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...265شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...266شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...267شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...268شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...269شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...270شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...271شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...272شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 273شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...274شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...275شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...276شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...277شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...278شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...279شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...280شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...281شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 282شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...283شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...284شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...285شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...286شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...287شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...288شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...289شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...290شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...291شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...292شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 293شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 294شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...295شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...296شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...297شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 298شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...299شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 300شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...301شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 302شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...303شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 304شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...305شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 306شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...307شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...308شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 309شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 310شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 311شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 312شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 313شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...314شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 315شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...316شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...317شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 318شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 319شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 320شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 321شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 322شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 323شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...324شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 325شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 326شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 327شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 328شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...329شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 330شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 331شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 332شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 333شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 334شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 335شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 336شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 337شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 338شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 339شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 340شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 341شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 342شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 343شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 344شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 345شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 346شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 347شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 348شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 349شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 350شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 351شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 352شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 353شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 354شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 355شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 356شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 357شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 358شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 359شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 360شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 361شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 362شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 363شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 364شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 365شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 366شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 367شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 368شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 369شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 370شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 371شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 372شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 373شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 374شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 375شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 376شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 377شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 378شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 379شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 380شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 381شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 382شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 383شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 384شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 385شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 386شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 387شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 388شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 389شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 390شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 391شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 392شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 393شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 394شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 395شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 396شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 397شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 398شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 399شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 400شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 401شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 402شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 403شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 404شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 405شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 406شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 407شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 408شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 409شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 410شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 411شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 412شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 413شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 414شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 415شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 416شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 417شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 418شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 419شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 420شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 421شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 422شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 423شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 424شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 425شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 426شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 427شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...428شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...429شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...430شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...431شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...432شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...433شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...434شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...435شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...436شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...437شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...438شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...439شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...440شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...441شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 442شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...443شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...444شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...445شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...446شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...447شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 448شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...449شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...450شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...451شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...452شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...453شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...454شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...455شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...456شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...457شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...458شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...459شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...460شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...461شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...462شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...463شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...464شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...465شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...466شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...467شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...468شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...469شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 470شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...471شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 472شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...473شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...474شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...475شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...476شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 477شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...478شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...479شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...480شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...481شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...482شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...483شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...484شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...485شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...486شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...487شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...488شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 489شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 490شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 491شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 492شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...493شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...494شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...495شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 496شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...497شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...498شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 499شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...500شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...501شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...502شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 503شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...504شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...505شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...506شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...507شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 508شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...509شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...510شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...511شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...512شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...513شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 514شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...515شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...516شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 517شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...518شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...519شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 520شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...521شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 522شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...523شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 524شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 525شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 526شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 527شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 528شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...529شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 530شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 531شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 532شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...533شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 534شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 535شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...536شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 537شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...538شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...539شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 540شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...541شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 542شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 543شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 544شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...545شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 546شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...547شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 548شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 549شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 550شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...551شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 552شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...553شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...554شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 555شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 556شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 557شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 558شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 559شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...560شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 561شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 562شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...563شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 564شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 565شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 566شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...567شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 568شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 569شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 570شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 571شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 572شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 573شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 574شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 575شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 576شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 577شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 578شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 579شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 580شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 581شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...582شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 583شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 584شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 585شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 586شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 587شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 588شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 589شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 590شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 591شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...592شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...593شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 594شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 595شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 596شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 597شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 598شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 599شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 600شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 601شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 602شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 603شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 604شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 605شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 606شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 607شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 608شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 609شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 610شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 611شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 612شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 613شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 614شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 615شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 616شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 617شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 618شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 619شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 620شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 621شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 622شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 623شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 624شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...625شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 626شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 627شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 628شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 629شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 630شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 631شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 632شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 633شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 634شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 635شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 636شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 637شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 638شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 639شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 640شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 641شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...642شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 643شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...644شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 645شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 646شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...647شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 648شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 649شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 650شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...651شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 652شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 653شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...654شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 655شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...656شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 657شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...658شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 659شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 660شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...661شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 662شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 663شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 664شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 665شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 666شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 667شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...668شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...669شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 670شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...671شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 672شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 673شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 674شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...675شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...676شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 677شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 678شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 679شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 680شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 681شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 682شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 683شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...684شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...685شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 686شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 687شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 688شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 689شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 690شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 691شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 692شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 693شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 694شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 695شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...696شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 697شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...698شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 699شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 700شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 701شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 702شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 703شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 704شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 705شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 706شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 707شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 708شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 709شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 710شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 711شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 712شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...713شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...714شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...715شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...716شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 717شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...718شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 719شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 720شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...721شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...722شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 723شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...724شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 725شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 726شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 727شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...728شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 729شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 730شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 731شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 732شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 733شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 734شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 735شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 736شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 737شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...738شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...739شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 740شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 741شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 742شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 743شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 744شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 745شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 746شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 747شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 748شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 749شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 750شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 751شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 752شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 753شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 754شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 755شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 756شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 757شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 758شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 759شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 760شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 761شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 762شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 763شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...764شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 765شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 766شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 767شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...768شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...769شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 770شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 771شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 772شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 773شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 774شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...775شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 776شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 777شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 778شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 779شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 780شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 781شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 782شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 783شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 784شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 785شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 786شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 787شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 788شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 789شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 790شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 791شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 792شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 793شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 794شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 795شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 796شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 797شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 798شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 799شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 800شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 801شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 802شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 803شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 804شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 805شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 806شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 807شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 808شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 809شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 810شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 811شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 812شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 813شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 814شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 815شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 816شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 817شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 818شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 819شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 820شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 821شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 822شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 823شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 824شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 825شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 826شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 827شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 828شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...829شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 830شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 831شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 832شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 833شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 834شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...835شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...836شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...837شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 838شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 839شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...840شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...841شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...842شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...843شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...844شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...845شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...846شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...847شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 848شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 849شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 850شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...851شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 852شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...853شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...854شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 855شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...856شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...857شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 858شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 859شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 860شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...861شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 862شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 863شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...864شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...865شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...866شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...867شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...868شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 869شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...870شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...871شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...872شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 873شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 874شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 875شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 876شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 877شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 878شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 879شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...880شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...881شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 882شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 883شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...884شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 885شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 886شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 887شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 888شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 889شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 890شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 891شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...892شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 893شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...894شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 895شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 896شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 897شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 898شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 899شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 900شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 901شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 902شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...903شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...904شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...905شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...906شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...907شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...908شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...909شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...910شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...911شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...912شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...913شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...914شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 915شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...916شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 917شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 918شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 919شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...920شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...921شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 922شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 923شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 924شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...925شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...926شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 927شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 928شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 929شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 930شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 931شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...932شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 933شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 934شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...935شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...936شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 937شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 938شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 939شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 940شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 941شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 942شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 943شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...944شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...945شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...946شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 947شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...948شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 949شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 950شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 951شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 952شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 953شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 954شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 955شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 956شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...957شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...958شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...959شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...960شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 961شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...962شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 963شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 964شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 965شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 966شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 967شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 968شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 969شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 970شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 971شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 972شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 973شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...974شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...975شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...976شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...977شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...978شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...979شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...980شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...981شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...982شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...983شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...984شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...985شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...986شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...987شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...988شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 989شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 990شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 991شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 992شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 993شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 994شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 995شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 996شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...997شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 998شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 999شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1000شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1001شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1002شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1003شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1004شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1005شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1006شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1007شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1008شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1009شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1010شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1011شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1012شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1013شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1014شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1015شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1016شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1017شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1018شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1019شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1020شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1021شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1022شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1023شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1024شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1025شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1026شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1027شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1028شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1029شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1030شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1031شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1032شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1033شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1034شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1035شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1036شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1037شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1038شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1039شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1040شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1041شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1042شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1043شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1044شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1045شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1046شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1047شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1048شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1049شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1050شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1051شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1052شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1053شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1054شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1055شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1056شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1057شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1058شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1059شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1060شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1061شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1062شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1063شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1064شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1065شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1066شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1067شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1068شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1069شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1070شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1071شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1072شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1073شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1074شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1075شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1076شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1077شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1078شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1079شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1080شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1081شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1082شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1083شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1084شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1085شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1086شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1087شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1088شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1089شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1090شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1091شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1092شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1093شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1094شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1095شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1096شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1097شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1098شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1099شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1100شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1101شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1102شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1103شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1104شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1105شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1106شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1107شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1108شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1109شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1110شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1111شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1112شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1113شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1114شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1115شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1116شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1117شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1118شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1119شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1120شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1121شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1122شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1123شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1124شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1125شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1126شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1127شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1128شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1129شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1130شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1131شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1132شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1133شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1134شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1135شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1136شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1137شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1138شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1139شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1140شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1141شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1142شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1143شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1144شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1145شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1146شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1147شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1148شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1149شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1150شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1151شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1152شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1153شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1154شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1155شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1156شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1157شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1158شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1159شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1160شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1161شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1162شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1163شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1164شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1165شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1166شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1167شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1168شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1169شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1170شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1171شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1172شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1173شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1174شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1175شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1176شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1177شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1178شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1179شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1180شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1181شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1182شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1183شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1184شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1185شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1186شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1187شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1188شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1189شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1190شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1191شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1192شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1193شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1194شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1195شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1196شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1197شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1198شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1199شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1200شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1201شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1202شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1203شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1204شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1205شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1206شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1207شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1208شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1209شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1210شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1211شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1212شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1213شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1214شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1215شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1216شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1217شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1218شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1219شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1220شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1221شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1222شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1223شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1224شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1225شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1226شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1227شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1228شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1229شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1230شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1231شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1232شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1233شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1234شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1235شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1236شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1237شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1238شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1239شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1240شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1241شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1242شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1243شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1244شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1245شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1246شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1247شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1248شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1249شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1250شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1251شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1252شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1253شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1254شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1255شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1256شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1257شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1258شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1259شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1260شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1261شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1262شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1263شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1264شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1265شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1266شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1267شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1268شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1269شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1270شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1271شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1272شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1273شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1274شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1275شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1276شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1277شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1278شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1279شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1280شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1281شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1282شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1283شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1284شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1285شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1286شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1287شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1288شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1289شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1290شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1291شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1292شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1293شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1294شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1295شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1296شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1297شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1298شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1299شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1300شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1301شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1302شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1303شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1304شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1305شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1306شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1307شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1308شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1309شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1310شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1311شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1312شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1313شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1314شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1315شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1316شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1317شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1318شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1319شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1320شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1321شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1322شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1323شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1324شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1325شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1326شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1327شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1328شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1329شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1330شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1331شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1332شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1333شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1334شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1335شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1336شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1337شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1338شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1339شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1340شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1341شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1342شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1343شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1344شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1345شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1346شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1347شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1348شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1349شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1350شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1351شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1352شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1353شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1354شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1355شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1356شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1357شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1358شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1359شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1360شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1361شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1362شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1363شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1364شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1365شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1366شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1367شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1368شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1369شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1370شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1371شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1372شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1373شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1374شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1375شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1376شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1377شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1378شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1379شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1380شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1381شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1382شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1383شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1384شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1385شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1386شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1387شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1388شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1389شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1390شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1391شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1392شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1393شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1394شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1395شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1396شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1397شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1398شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1399شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1400شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1401شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1402شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1403شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1404شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1405شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1406شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1407شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1408شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1409شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1410شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1411شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1412شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1413شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1414شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1415شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1416شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1417شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1418شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1419شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1420شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1421شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1422شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1423شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1424شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1425شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1426شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1427شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1428شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1429شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1430شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1431شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1432شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1433شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1434شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1435شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1436شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1437شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1438شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1439شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1440شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1441شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1442شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1443شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1444شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1445شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1446شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1447شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1448شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1449شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1450شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1451شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1452شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1453شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1454شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1455شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1456شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1457شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1458شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1459شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1460شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1461شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1462شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1463شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1464شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1465شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1466شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1467شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1468شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1469شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1470شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1471شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1472شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1473شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1474شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1475شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1476شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1477شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1478شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1479شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1480شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1481شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1482شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1483شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1484شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1485شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1486شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1487شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1488شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1489شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1490شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1491شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1492شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1493شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1494شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1495شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1496شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1497شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1498شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1499شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1500شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1501شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1502شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1503شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1504شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1505شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1506شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1507شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1508شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1509شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1510شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1511شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1512شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1513شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1514شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1515شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1516شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1517شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1518شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1519شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1520شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1521شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1522شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1523شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1524شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1525شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1526شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1527شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1528شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1529شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1530شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1531شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1532شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1533شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1534شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1535شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1536شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1537شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1538شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1539شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1540شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1541شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1542شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1543شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1544شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1545شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1546شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1547شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1548شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1549شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1550شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1551شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1552شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1553شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1554شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1555شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1556شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1557شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1558شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1559شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1560شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1561شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1562شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1563شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1564شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1565شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1566شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1567شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1568شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1569شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1570شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1571شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1572شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1573شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1574شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1575شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1576شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1577شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1578شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1579شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1580شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1581شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1582شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1583شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1584شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1585شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1586شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1587شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1588شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1589شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1590شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1591شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1592شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1593شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1594شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1595شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1596شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1597شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1598شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1599شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1600شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1601شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1602شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1603شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1604شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1605شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1606شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1607شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1608شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1609شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1610شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1611شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1612شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1613شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1614شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1615شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1616شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1617شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1618شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1619شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1620شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1621شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1622شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1623شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1624شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1625شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1626شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1627شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1628شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1629شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1630شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1631شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1632شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1633شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1634شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1635شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1636شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1637شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1638شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1639شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1640شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1641شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1642شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1643شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1644شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1645شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1646شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1647شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1648شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1649شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1650شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1651شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1652شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1653شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1654شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1655شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1656شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1657شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1658شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1659شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1660شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1661شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1662شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1663شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1664شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1665شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1666شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1667شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1668شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1669شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1670شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1671شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1672شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1673شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1674شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1675شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1676شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1677شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1678شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1679شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1680شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1681شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1682شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1683شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1684شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1685شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1686شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1687شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1688شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1689شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1690شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1691شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1692شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1693شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1694شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1695شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1696شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1697شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1698شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1699شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1700شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1701شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1702شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1703شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1704شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1705شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1706شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1707شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1708شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1709شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1710شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1711شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1712شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1713شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1714شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1715شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1716شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1717شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1718شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1719شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1720شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1721شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1722شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1723شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1724شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1725شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1726شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1727شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1728شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1729شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1730شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1731شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1732شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1733شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1734شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1735شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1736شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1737شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1738شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1739شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1740شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1741شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1742شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1743شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1744شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1745شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1746شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1747شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1748شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1749شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1750شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1751شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1752شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1753شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1754شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1755شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1756شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1757شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1758شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1759شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1760شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1761شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1762شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1763شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1764شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1765شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1766شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1767شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1768شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1769شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1770شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1771شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1772شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1773شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1774شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1775شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1776شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1777شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1778شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1779شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1780شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1781شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1782شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1783شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1784شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1785شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1786شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1787شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1788شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1789شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1790شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1791شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1792شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1793شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1794شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1795شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1796شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1797شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1798شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1799شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1800شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1801شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1802شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1803شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1804شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1805شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1806شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1807شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1808شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1809شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1810شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1811شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1812شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1813شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1814شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1815شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1816شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1817شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1818شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1819شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1820شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ