به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست

2310عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

آنجاست دل من و هم آنجاست

کان کج کله بلند بالاست

خوابش دیدیم دوش و مستیم

کان خواب هنوز در سر ماست

آهسته رو، ای صبا، بدان بام

کان مست شبانه من آنجاست

رحمی نکند بر این دل پیر

یاری که چو بخت خویش برناست

از دوزخ، اگر نشان بپرسند

من گویم خوابگاه تنهاست

می کش که به هر چهار مذهب

خونم هدرست و خانه یغماست

گفتند دلت خوش است، آری

در گونه روی بنده پیداست

خون می کنی و خبر نداری

بیچاره کسی که ناشکیباست

خسرو، جان ده که اندرین راه

کاری به سخن نمی شود راست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 2شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 3شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 4شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 5شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 6شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 7شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 8شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 9شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 10شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 11شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...12شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...13شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...14شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...15شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...16شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...17شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 18شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...19شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...20شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...21شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...22شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...23شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...24شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...25شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...26شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 27شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...28شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 29شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...30شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...31شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...32شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...33شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...34شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...35شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 36شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...37شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...38شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...39شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...40شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 41شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 42شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...43شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 44شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 45شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...46شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...47شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...48شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 49شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 50شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 51شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...52شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...53شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...54شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...55شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 56شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...57شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 58شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...59شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...60شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...61شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...62شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 63شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 64شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...65شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...66شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...67شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 68شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 69شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 70شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 71شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...72شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...73شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 74شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 75شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 76شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 77شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 78شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 79شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 80شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 81شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 82شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 83شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 84شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 85شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 86شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 87شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 88شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 89شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 90شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 91شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 92شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 93شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 94شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 95شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 96شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 97شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 98شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...99شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 100شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 101شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...102شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...103شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 104شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 105شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 106شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 107شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 108شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 109شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 110شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...111شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 112شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...113شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...114شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...115شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 116شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 117شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...118شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 119شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 120شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 121شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...122شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...123شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 124شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 125شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 126شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...127شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 128شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 129شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 130شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 131شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...132شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 133شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 134شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 135شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 136شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 137شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 138شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...139شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 140شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 141شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 142شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...143شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...144شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 145شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 146شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...147شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...148شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...149شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 150شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 151شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 152شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 153شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 154شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 155شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 156شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...157شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 158شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 159شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 160شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 161شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...162شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...163شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 164شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...165شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 166شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...167شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...168شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 169شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 170شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 171شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 172شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 173شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...174شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 175شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 176شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 177شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 178شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 179شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 180شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 181شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 182شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 183شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 184شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 185شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 186شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 187شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 188شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 189شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 190شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 191شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 192شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 193شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 194شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 195شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 196شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 197شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 198شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 199شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 200شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 201شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 202شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 203شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 204شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 205شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 206شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...207شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 208شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 209شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 210شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...211شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 212شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 213شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...214شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 215شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 216شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...217شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...218شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 219شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...220شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...221شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...222شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 223شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 224شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 225شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...226شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...227شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 228شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 229شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 230شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...231شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...232شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...233شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 234شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...235شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 236شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 237شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...238شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...239شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...240شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...241شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...242شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...243شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...244شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...245شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...246شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...247شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...248شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...249شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...250شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...251شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...252شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...253شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...254شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...255شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...256شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...257شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...258شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...259شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...260شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...261شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...262شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...263شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 264شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...265شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...266شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...267شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...268شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...269شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...270شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...271شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...272شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...273شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...274شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...275شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 276شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...277شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...278شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...279شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...280شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...281شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...282شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...283شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...284شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 285شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...286شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...287شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...288شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...289شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...290شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...291شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...292شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...293شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...294شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...295شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 296شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 297شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...298شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...299شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...300شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 301شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...302شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 303شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...304شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 305شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...306شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 307شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...308شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 309شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...310شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...311شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 312شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 313شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 314شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 315شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 316شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...317شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 318شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...319شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...320شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 321شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 322شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 323شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 324شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 325شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 326شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...327شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 328شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 329شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 330شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 331شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...332شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 333شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 334شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 335شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 336شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 337شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 338شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 339شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 340شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 341شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 342شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 343شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 344شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 345شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 346شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 347شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 348شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 349شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 350شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 351شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 352شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 353شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 354شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 355شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 356شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 357شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 358شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 359شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 360شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 361شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 362شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 363شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 364شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 365شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 366شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 367شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 368شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 369شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 370شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 371شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 372شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 373شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 374شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 375شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 376شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 377شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 378شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 379شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 380شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 381شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 382شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 383شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 384شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 385شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 386شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 387شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 388شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 389شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 390شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 391شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 392شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 393شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 394شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 395شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 396شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 397شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 398شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 399شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 400شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 401شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 402شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 403شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 404شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 405شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 406شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 407شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 408شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 409شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 410شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 411شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 412شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 413شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 414شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 415شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 416شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 417شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 418شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 419شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 420شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 421شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 422شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 423شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 424شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 425شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 426شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 427شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 428شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 429شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 430شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...431شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...432شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...433شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...434شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...435شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...436شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...437شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...438شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...439شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...440شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...441شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...442شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...443شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...444شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 445شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...446شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...447شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...448شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...449شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...450شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 451شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...452شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...453شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...454شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...455شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...456شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...457شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...458شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...459شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...460شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...461شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...462شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...463شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...464شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...465شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...466شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...467شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...468شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...469شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...470شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...471شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...472شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 473شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...474شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 475شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...476شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...477شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...478شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...479شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 480شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...481شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...482شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...483شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...484شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...485شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...486شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...487شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...488شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...489شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...490شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...491شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 492شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 493شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 494شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 495شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...496شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...497شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...498شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 499شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...500شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...501شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 502شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...503شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...504شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...505شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 506شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...507شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...508شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...509شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...510شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 511شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...512شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...513شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...514شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...515شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...516شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 517شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...518شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...519شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 520شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...521شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...522شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 523شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...524شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 525شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...526شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 527شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 528شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 529شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 530شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 531شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...532شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 533شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 534شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 535شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...536شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 537شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 538شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...539شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 540شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...541شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...542شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 543شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...544شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 545شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 546شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 547شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...548شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 549شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...550شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 551شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 552شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 553شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...554شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 555شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...556شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...557شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 558شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 559شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 560شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 561شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 562شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...563شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 564شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 565شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...566شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 567شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 568شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 569شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...570شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 571شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 572شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 573شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 574شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 575شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 576شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 577شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 578شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 579شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 580شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 581شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 582شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 583شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 584شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...585شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 586شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 587شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 588شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 589شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 590شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 591شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 592شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 593شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 594شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...595شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...596شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 597شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 598شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 599شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 600شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 601شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 602شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 603شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 604شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 605شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 606شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 607شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 608شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 609شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 610شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 611شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 612شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 613شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 614شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 615شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 616شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 617شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 618شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 619شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 620شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 621شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 622شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 623شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 624شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 625شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 626شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 627شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...628شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 629شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 630شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 631شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 632شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 633شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 634شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 635شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 636شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 637شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 638شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 639شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 640شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 641شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 642شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 643شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 644شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...645شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 646شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...647شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 648شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 649شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...650شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 651شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 652شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 653شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...654شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 655شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 656شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...657شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 658شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...659شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 660شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...661شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 662شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 663شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...664شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 665شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 666شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 667شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 668شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 669شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 670شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...671شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...672شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 673شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...674شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 675شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 676شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 677شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...678شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...679شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 680شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 681شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 682شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 683شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 684شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 685شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 686شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...687شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...688شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 689شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 690شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 691شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 692شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 693شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 694شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 695شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 696شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 697شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 698شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...699شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 700شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...701شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 702شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 703شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 704شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 705شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 706شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 707شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 708شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 709شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 710شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 711شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 712شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 713شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 714شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 715شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...716شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...717شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...718شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...719شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 720شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...721شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 722شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 723شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...724شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...725شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 726شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...727شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 728شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 729شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 730شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...731شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 732شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 733شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 734شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 735شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 736شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 737شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 738شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 739شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 740شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...741شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...742شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 743شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 744شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 745شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 746شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 747شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 748شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 749شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 750شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 751شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 752شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 753شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 754شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 755شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 756شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 757شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 758شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 759شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 760شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 761شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 762شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 763شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 764شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 765شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 766شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...767شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 768شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 769شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 770شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...771شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...772شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 773شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 774شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 775شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 776شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 777شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...778شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 779شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 780شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 781شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 782شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 783شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 784شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 785شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 786شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 787شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 788شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 789شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 790شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 791شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 792شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 793شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 794شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 795شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 796شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 797شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 798شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 799شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 800شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 801شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 802شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 803شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 804شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 805شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 806شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 807شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 808شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 809شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 810شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 811شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 812شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 813شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 814شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 815شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 816شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 817شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 818شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 819شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 820شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 821شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 822شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 823شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 824شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 825شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 826شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 827شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 828شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 829شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 830شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 831شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...832شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 833شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 834شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 835شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 836شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 837شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...838شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...839شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...840شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 841شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 842شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...843شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...844شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...845شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...846شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...847شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...848شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...849شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...850شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 851شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 852شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 853شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...854شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 855شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...856شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...857شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 858شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...859شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...860شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 861شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 862شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 863شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...864شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 865شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 866شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...867شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...868شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...869شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...870شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...871شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 872شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...873شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...874شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...875شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 876شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 877شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 878شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 879شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 880شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 881شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 882شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...883شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...884شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 885شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 886شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...887شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 888شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 889شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 890شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 891شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 892شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 893شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 894شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...895شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 896شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...897شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 898شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 899شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 900شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 901شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 902شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 903شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 904شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 905شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...906شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...907شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...908شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...909شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...910شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...911شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...912شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...913شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...914شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...915شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...916شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...917شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 918شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...919شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 920شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 921شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 922شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...923شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...924شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 925شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 926شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 927شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...928شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...929شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 930شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 931شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 932شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 933شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 934شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...935شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 936شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 937شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...938شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...939شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 940شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 941شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 942شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 943شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 944شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 945شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 946شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...947شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...948شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...949شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 950شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...951شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 952شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 953شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 954شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 955شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 956شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 957شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 958شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 959شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...960شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...961شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...962شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...963شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 964شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...965شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 966شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 967شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 968شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 969شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 970شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 971شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 972شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 973شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 974شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 975شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 976شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...977شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...978شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...979شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...980شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...981شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...982شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...983شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...984شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...985شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...986شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...987شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...988شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...989شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...990شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...991شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 992شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 993شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 994شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 995شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 996شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 997شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 998شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 999شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1000شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1001شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1002شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1003شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1004شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1005شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1006شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1007شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1008شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1009شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1010شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1011شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1012شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1013شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1014شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1015شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1016شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1017شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1018شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1019شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1020شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1021شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1022شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1023شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1024شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1025شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1026شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1027شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1028شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1029شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1030شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1031شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1032شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1033شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1034شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1035شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1036شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1037شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1038شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1039شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1040شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1041شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1042شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1043شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1044شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1045شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1046شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1047شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1048شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1049شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1050شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1051شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1052شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1053شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1054شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1055شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1056شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1057شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1058شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1059شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1060شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1061شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1062شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1063شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1064شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1065شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1066شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1067شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1068شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1069شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1070شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1071شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1072شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1073شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1074شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1075شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1076شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1077شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1078شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1079شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1080شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1081شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1082شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1083شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1084شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1085شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1086شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1087شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1088شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1089شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1090شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1091شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1092شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1093شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1094شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1095شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1096شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1097شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1098شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1099شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1100شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1101شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1102شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1103شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1104شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1105شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1106شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1107شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1108شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1109شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1110شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1111شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1112شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1113شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1114شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1115شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1116شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1117شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1118شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1119شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1120شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1121شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1122شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1123شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1124شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1125شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1126شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1127شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1128شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1129شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1130شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1131شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1132شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1133شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1134شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1135شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1136شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1137شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1138شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1139شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1140شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1141شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1142شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1143شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1144شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1145شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1146شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1147شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1148شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1149شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1150شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1151شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1152شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1153شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1154شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1155شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1156شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1157شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1158شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1159شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1160شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1161شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1162شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1163شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1164شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1165شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1166شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1167شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1168شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1169شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1170شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1171شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1172شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1173شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1174شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1175شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1176شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1177شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1178شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1179شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1180شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1181شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1182شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1183شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1184شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1185شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1186شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1187شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1188شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1189شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1190شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1191شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1192شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1193شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1194شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1195شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1196شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1197شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1198شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1199شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1200شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1201شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1202شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1203شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1204شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1205شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1206شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1207شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1208شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1209شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1210شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1211شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1212شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1213شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1214شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1215شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1216شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1217شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1218شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1219شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1220شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1221شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1222شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1223شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1224شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1225شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1226شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1227شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1228شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1229شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1230شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1231شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1232شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1233شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1234شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1235شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1236شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1237شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1238شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1239شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1240شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1241شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1242شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1243شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1244شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1245شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1246شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1247شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1248شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1249شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1250شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1251شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1252شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1253شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1254شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1255شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1256شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1257شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1258شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1259شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1260شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1261شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1262شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1263شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1264شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1265شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1266شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1267شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1268شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1269شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1270شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1271شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1272شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1273شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1274شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1275شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1276شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1277شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1278شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1279شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1280شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1281شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1282شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1283شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1284شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1285شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1286شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1287شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1288شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1289شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1290شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1291شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1292شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1293شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1294شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1295شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1296شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1297شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1298شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1299شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1300شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1301شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1302شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1303شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1304شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1305شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1306شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1307شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1308شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1309شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1310شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1311شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1312شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1313شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1314شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1315شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1316شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1317شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1318شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1319شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1320شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1321شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1322شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1323شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1324شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1325شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1326شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1327شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1328شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1329شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1330شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1331شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1332شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1333شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1334شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1335شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1336شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1337شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1338شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1339شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1340شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1341شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1342شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1343شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1344شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1345شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1346شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1347شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1348شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1349شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1350شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1351شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1352شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1353شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1354شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1355شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1356شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1357شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1358شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1359شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1360شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1361شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1362شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1363شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1364شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1365شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1366شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1367شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1368شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1369شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1370شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1371شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1372شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1373شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1374شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1375شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1376شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1377شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1378شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1379شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1380شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1381شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1382شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1383شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1384شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1385شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1386شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1387شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1388شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1389شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1390شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1391شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1392شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1393شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1394شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1395شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1396شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1397شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1398شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1399شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1400شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1401شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1402شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1403شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1404شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1405شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1406شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1407شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1408شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1409شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1410شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1411شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1412شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1413شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1414شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1415شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1416شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1417شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1418شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1419شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1420شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1421شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1422شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1423شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1424شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1425شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1426شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1427شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1428شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1429شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1430شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1431شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1432شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1433شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1434شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1435شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1436شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1437شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1438شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1439شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1440شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1441شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1442شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1443شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1444شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1445شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1446شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1447شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1448شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1449شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1450شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1451شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1452شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1453شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1454شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1455شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1456شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1457شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1458شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1459شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1460شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1461شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1462شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1463شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1464شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1465شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1466شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1467شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1468شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1469شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1470شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1471شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1472شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1473شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1474شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1475شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1476شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1477شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1478شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1479شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1480شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1481شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1482شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1483شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1484شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1485شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1486شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1487شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1488شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1489شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1490شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1491شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1492شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1493شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1494شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1495شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1496شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1497شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1498شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1499شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1500شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1501شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1502شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1503شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1504شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1505شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1506شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1507شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1508شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1509شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1510شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1511شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1512شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1513شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1514شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1515شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1516شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1517شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1518شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1519شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1520شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1521شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1522شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1523شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1524شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1525شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1526شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1527شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1528شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1529شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1530شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1531شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1532شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1533شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1534شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1535شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1536شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1537شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1538شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1539شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1540شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1541شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1542شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1543شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1544شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1545شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1546شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1547شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1548شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1549شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1550شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1551شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1552شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1553شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1554شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1555شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1556شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1557شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1558شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1559شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1560شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1561شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1562شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1563شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1564شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1565شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1566شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1567شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1568شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1569شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1570شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1571شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1572شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1573شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1574شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1575شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1576شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1577شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1578شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1579شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1580شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1581شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1582شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1583شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1584شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1585شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1586شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1587شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1588شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1589شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1590شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1591شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1592شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1593شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1594شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1595شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1596شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1597شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1598شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1599شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1600شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1601شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1602شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1603شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1604شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1605شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1606شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1607شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1608شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1609شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1610شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1611شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1612شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1613شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1614شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1615شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1616شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1617شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1618شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1619شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1620شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1621شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1622شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1623شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1624شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1625شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1626شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1627شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1628شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1629شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1630شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1631شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1632شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1633شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1634شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1635شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1636شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1637شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1638شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1639شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1640شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1641شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1642شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1643شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1644شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1645شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1646شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1647شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1648شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1649شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1650شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1651شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1652شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1653شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1654شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1655شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1656شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1657شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1658شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1659شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1660شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1661شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1662شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1663شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1664شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1665شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1666شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1667شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1668شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1669شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1670شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1671شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1672شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1673شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1674شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1675شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1676شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1677شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1678شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1679شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1680شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1681شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1682شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1683شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1684شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1685شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1686شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1687شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1688شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1689شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1690شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1691شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1692شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1693شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1694شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1695شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1696شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1697شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1698شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1699شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1700شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1701شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1702شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1703شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1704شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1705شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1706شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1707شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1708شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1709شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1710شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1711شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1712شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1713شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1714شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1715شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1716شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1717شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1718شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1719شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1720شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1721شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1722شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1723شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1724شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1725شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1726شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1727شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1728شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1729شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1730شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1731شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1732شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1733شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1734شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1735شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1736شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1737شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1738شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1739شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1740شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1741شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1742شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1743شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1744شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1745شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1746شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1747شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1748شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1749شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1750شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1751شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1752شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1753شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1754شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1755شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1756شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1757شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1758شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1759شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1760شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1761شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1762شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1763شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1764شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1765شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1766شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1767شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1768شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1769شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1770شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1771شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1772شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1773شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1774شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1775شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1776شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1777شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1778شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1779شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1780شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1781شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1782شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1783شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1784شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1785شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1786شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1787شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1788شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1789شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1790شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1791شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1792شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1793شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1794شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1795شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1796شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1797شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1798شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1799شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1800شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1801شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1802شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1803شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1804شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1805شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1806شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1807شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1808شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1809شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1810شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1811شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1812شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1813شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1814شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1815شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1816شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1817شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1818شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1819شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1820شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1821شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1822شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1823شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ