به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت

2390عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تماشا گاه جانها شد خیالت

تمناگاه دلها زلف و خالت

به غلطم بی خبر چون قرعه فال

چو بینم طلعت فرخنده فالت

مدارا این چشم من چون دلو پر آب

که باشد آفتاب من و بالت

اشارت کردی از ابرو به خونم

مرا باری مبارک شد جمالت

نه جان از لب درون آمد نه بیرون

بلا شد عشق پا بوس خیالت

چو خوش می می خوری از خون نابم

اگر ننگی نیاید زین سفالت

چو حالم شد پریشان بی تو آخر

بگو آخر که خسرو چیست حالت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 2شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 3شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 4شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 5شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 6شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 7شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 8شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 9شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 10شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 11شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 12شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 13شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 14شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 15شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 16شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 17شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 18شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 19شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...20شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...21شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...22شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...23شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...24شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...25شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 26شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...27شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...28شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...29شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...30شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...31شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...32شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...33شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...34شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 35شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...36شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 37شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...38شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...39شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...40شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...41شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...42شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...43شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 44شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...45شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...46شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...47شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...48شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 49شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 50شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...51شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 52شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 53شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...54شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...55شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...56شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 57شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 58شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 59شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...60شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...61شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...62شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...63شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 64شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...65شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 66شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...67شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...68شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...69شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...70شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 71شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 72شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...73شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...74شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...75شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 76شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 77شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 78شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 79شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...80شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...81شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 82شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 83شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 84شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 85شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 86شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 87شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 88شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 89شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 90شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 91شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 92شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 93شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 94شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 95شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 96شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 97شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 98شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 99شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 100شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 101شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 102شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 103شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 104شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 105شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 106شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...107شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 108شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 109شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...110شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...111شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 112شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 113شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 114شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 115شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 116شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 117شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 118شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...119شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 120شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...121شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...122شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...123شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 124شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 125شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...126شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 127شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 128شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 129شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...130شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...131شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 132شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 133شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 134شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...135شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 136شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 137شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 138شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 139شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...140شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 141شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 142شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 143شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 144شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 145شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 146شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...147شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 148شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 149شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 150شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...151شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...152شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 153شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 154شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...155شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...156شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...157شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 158شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 159شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 160شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 161شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 162شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 163شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 164شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...165شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 166شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 167شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 168شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 169شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...170شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...171شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 172شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...173شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 174شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...175شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...176شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 177شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 178شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 179شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 180شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 181شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...182شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 183شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 184شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 185شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 186شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 187شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 188شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 189شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 190شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 191شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 192شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 193شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 194شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 195شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 196شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 197شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 198شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 199شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 200شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 201شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 202شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 203شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 204شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 205شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 206شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 207شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 208شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 209شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 210شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 211شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 212شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 213شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 214شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...215شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 216شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 217شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 218شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...219شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 220شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 221شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...222شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 223شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 224شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...225شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...226شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 227شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...228شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...229شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...230شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 231شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 232شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 233شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...234شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...235شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 236شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 237شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 238شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...239شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...240شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...241شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 242شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...243شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 244شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 245شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...246شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...247شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...248شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...249شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...250شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...251شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...252شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...253شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...254شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...255شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...256شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...257شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...258شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...259شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...260شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...261شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...262شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...263شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...264شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...265شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...266شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...267شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...268شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...269شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...270شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...271شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 272شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...273شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...274شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...275شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...276شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...277شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...278شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...279شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...280شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...281شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...282شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...283شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 284شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...285شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...286شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...287شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...288شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...289شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...290شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...291شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...292شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 293شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...294شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...295شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...296شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...297شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...298شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...299شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...300شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...301شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...302شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...303شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 304شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 305شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...306شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...307شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...308شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 309شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...310شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 311شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...312شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 313شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...314شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 315شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...316شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 317شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...318شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...319شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 320شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 321شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 322شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 323شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 324شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...325شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 326شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...327شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...328شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 329شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 330شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 331شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 332شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 333شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 334شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...335شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 336شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 337شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 338شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 339شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...340شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 341شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 342شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 343شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 344شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 345شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 346شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 347شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 348شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 349شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 350شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 351شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 352شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 353شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 354شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 355شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 356شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 357شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 358شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 359شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 360شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 361شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 362شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 363شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 364شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 365شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 366شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 367شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 368شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 369شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 370شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 371شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 372شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 373شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 374شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 375شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 376شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 377شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 378شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 379شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 380شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 381شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 382شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 383شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 384شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 385شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 386شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 387شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 388شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 389شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 390شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 391شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 392شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 393شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 394شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 395شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 396شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 397شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 398شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 399شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 400شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 401شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 402شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 403شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 404شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 405شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 406شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 407شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 408شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 409شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 410شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 411شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 412شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 413شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 414شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 415شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 416شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 417شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 418شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 419شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 420شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 421شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 422شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 423شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 424شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 425شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 426شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 427شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 428شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 429شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 430شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 431شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 432شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 433شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 434شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 435شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 436شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 437شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 438شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...439شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...440شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...441شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...442شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...443شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...444شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...445شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...446شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...447شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...448شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...449شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...450شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...451شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...452شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 453شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...454شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...455شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...456شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...457شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...458شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 459شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...460شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...461شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...462شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...463شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...464شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...465شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...466شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...467شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...468شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...469شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...470شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...471شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...472شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...473شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...474شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...475شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...476شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...477شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...478شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...479شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...480شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 481شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...482شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 483شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...484شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...485شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...486شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...487شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 488شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...489شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...490شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...491شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...492شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...493شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...494شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...495شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...496شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...497شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...498شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...499شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 500شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 501شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 502شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 503شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...504شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...505شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...506شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 507شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...508شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...509شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 510شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...511شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...512شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...513شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 514شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...515شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...516شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...517شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...518شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 519شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...520شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...521شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...522شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...523شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...524شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 525شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...526شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...527شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 528شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...529شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...530شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 531شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...532شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 533شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...534شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 535شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 536شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 537شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 538شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 539شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...540شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 541شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 542شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 543شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...544شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 545شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 546شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...547شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 548شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...549شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...550شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 551شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...552شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 553شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 554شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 555شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...556شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 557شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...558شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 559شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 560شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 561شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...562شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 563شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...564شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...565شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 566شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 567شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 568شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 569شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 570شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...571شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 572شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 573شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...574شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 575شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 576شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 577شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...578شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 579شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 580شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 581شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 582شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 583شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 584شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 585شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 586شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 587شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 588شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 589شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 590شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 591شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 592شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...593شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 594شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 595شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 596شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 597شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 598شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 599شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 600شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 601شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 602شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...603شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...604شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 605شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 606شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 607شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 608شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 609شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 610شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 611شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 612شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 613شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 614شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 615شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 616شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 617شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 618شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 619شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 620شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 621شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 622شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 623شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 624شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 625شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 626شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 627شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 628شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 629شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 630شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 631شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 632شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 633شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 634شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 635شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...636شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 637شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 638شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 639شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 640شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 641شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 642شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 643شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 644شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 645شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 646شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 647شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 648شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 649شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 650شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 651شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 652شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...653شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 654شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...655شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 656شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 657شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...658شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 659شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 660شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 661شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...662شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 663شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 664شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...665شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 666شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...667شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 668شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...669شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 670شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 671شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...672شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 673شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 674شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 675شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 676شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 677شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 678شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...679شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...680شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 681شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...682شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 683شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 684شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 685شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...686شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...687شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 688شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 689شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 690شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 691شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 692شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 693شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 694شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...695شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...696شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 697شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 698شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 699شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 700شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 701شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 702شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 703شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 704شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 705شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 706شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...707شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 708شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...709شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 710شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 711شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 712شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 713شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 714شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 715شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 716شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 717شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 718شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 719شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 720شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 721شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 722شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 723شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...724شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...725شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...726شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...727شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 728شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...729شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 730شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 731شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...732شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...733شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 734شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...735شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 736شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 737شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 738شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...739شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 740شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 741شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 742شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 743شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 744شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 745شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 746شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 747شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 748شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...749شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...750شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 751شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 752شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 753شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 754شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 755شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 756شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 757شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 758شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 759شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 760شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 761شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 762شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 763شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 764شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 765شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 766شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 767شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 768شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 769شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 770شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 771شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 772شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 773شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 774شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...775شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 776شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 777شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 778شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...779شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...780شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 781شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 782شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 783شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 784شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 785شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...786شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 787شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 788شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 789شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 790شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 791شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 792شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 793شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 794شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 795شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 796شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 797شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 798شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 799شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 800شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 801شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 802شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 803شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 804شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 805شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 806شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 807شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 808شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 809شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 810شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 811شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 812شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 813شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 814شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 815شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 816شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 817شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 818شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 819شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 820شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 821شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 822شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 823شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 824شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 825شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 826شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 827شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 828شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 829شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 830شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 831شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 832شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 833شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 834شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 835شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 836شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 837شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 838شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 839شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...840شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 841شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 842شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 843شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 844شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 845شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...846شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...847شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...848شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 849شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 850شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...851شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...852شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...853شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...854شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...855شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...856شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...857شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...858شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 859شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 860شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 861شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...862شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 863شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...864شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...865شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 866شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...867شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...868شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 869شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 870شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 871شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...872شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 873شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 874شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...875شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...876شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...877شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...878شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...879شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 880شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...881شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...882شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...883شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 884شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 885شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 886شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 887شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 888شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 889شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 890شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...891شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...892شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 893شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 894شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...895شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 896شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 897شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 898شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 899شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 900شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 901شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 902شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...903شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 904شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...905شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 906شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 907شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 908شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 909شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 910شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 911شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 912شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 913شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...914شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...915شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...916شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...917شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...918شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...919شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...920شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...921شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...922شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...923شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...924شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...925شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 926شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...927شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 928شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 929شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 930شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...931شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...932شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 933شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 934شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 935شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...936شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...937شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 938شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 939شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 940شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 941شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 942شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...943شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 944شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 945شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...946شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...947شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 948شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 949شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 950شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 951شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 952شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 953شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 954شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...955شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...956شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...957شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 958شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...959شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 960شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 961شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 962شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 963شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 964شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 965شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 966شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 967شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...968شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...969شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...970شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...971شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 972شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...973شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 974شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 975شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 976شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 977شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 978شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 979شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 980شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 981شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 982شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 983شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 984شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...985شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...986شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...987شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...988شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...989شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...990شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...991شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...992شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...993شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...994شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...995شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...996شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...997شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...998شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...999شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1000شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1001شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1002شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1003شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1004شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1005شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1006شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1007شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1008شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1009شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1010شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1011شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1012شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1013شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1014شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1015شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1016شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1017شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1018شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1019شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1020شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1021شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1022شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1023شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1024شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1025شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1026شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1027شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1028شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1029شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1030شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1031شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1032شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1033شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1034شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1035شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1036شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1037شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1038شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1039شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1040شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1041شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1042شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1043شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1044شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1045شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1046شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1047شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1048شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1049شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1050شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1051شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1052شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1053شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1054شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1055شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1056شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1057شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1058شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1059شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1060شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1061شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1062شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1063شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1064شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1065شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1066شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1067شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1068شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1069شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1070شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1071شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1072شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1073شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1074شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1075شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1076شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1077شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1078شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1079شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1080شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1081شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1082شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1083شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1084شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1085شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1086شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1087شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1088شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1089شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1090شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1091شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1092شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1093شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1094شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1095شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1096شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1097شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1098شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1099شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1100شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1101شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1102شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1103شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1104شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1105شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1106شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1107شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1108شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1109شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1110شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1111شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1112شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1113شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1114شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1115شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1116شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1117شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1118شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1119شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1120شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1121شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1122شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1123شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1124شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1125شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1126شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1127شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1128شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1129شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1130شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1131شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1132شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1133شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1134شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1135شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1136شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1137شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1138شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1139شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1140شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1141شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1142شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1143شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1144شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1145شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1146شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1147شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1148شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1149شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1150شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1151شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1152شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1153شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1154شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1155شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1156شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1157شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1158شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1159شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1160شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1161شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1162شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1163شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1164شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1165شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1166شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1167شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1168شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1169شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1170شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1171شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1172شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1173شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1174شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1175شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1176شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1177شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1178شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1179شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1180شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1181شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1182شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1183شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1184شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1185شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1186شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1187شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1188شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1189شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1190شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1191شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1192شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1193شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1194شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1195شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1196شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1197شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1198شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1199شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1200شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1201شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1202شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1203شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1204شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1205شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1206شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1207شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1208شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1209شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1210شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1211شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1212شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1213شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1214شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1215شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1216شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1217شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1218شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1219شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1220شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1221شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1222شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1223شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1224شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1225شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1226شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1227شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1228شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1229شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1230شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1231شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1232شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1233شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1234شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1235شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1236شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1237شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1238شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1239شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1240شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1241شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1242شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1243شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1244شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1245شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1246شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1247شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1248شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1249شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1250شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1251شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1252شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1253شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1254شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1255شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1256شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1257شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1258شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1259شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1260شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1261شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1262شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1263شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1264شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1265شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1266شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1267شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1268شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1269شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1270شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1271شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1272شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1273شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1274شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1275شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1276شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1277شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1278شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1279شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1280شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1281شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1282شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1283شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1284شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1285شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1286شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1287شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1288شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1289شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1290شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1291شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1292شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1293شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1294شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1295شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1296شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1297شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1298شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1299شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1300شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1301شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1302شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1303شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1304شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1305شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1306شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1307شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1308شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1309شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1310شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1311شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1312شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1313شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1314شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1315شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1316شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1317شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1318شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1319شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1320شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1321شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1322شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1323شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1324شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1325شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1326شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1327شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1328شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1329شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1330شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1331شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1332شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1333شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1334شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1335شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1336شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1337شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1338شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1339شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1340شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1341شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1342شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1343شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1344شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1345شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1346شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1347شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1348شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1349شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1350شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1351شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1352شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1353شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1354شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1355شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1356شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1357شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1358شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1359شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1360شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1361شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1362شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1363شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1364شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1365شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1366شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1367شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1368شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1369شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1370شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1371شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1372شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1373شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1374شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1375شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1376شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1377شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1378شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1379شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1380شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1381شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1382شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1383شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1384شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1385شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1386شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1387شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1388شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1389شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1390شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1391شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1392شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1393شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1394شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1395شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1396شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1397شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1398شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1399شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1400شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1401شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1402شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1403شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1404شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1405شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1406شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1407شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1408شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1409شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1410شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1411شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1412شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1413شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1414شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1415شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1416شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1417شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1418شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1419شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1420شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1421شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1422شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1423شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1424شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1425شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1426شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1427شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1428شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1429شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1430شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1431شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1432شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1433شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1434شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1435شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1436شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1437شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1438شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1439شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1440شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1441شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1442شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1443شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1444شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1445شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1446شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1447شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1448شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1449شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1450شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1451شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1452شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1453شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1454شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1455شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1456شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1457شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1458شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1459شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1460شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1461شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1462شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1463شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1464شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1465شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1466شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1467شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1468شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1469شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1470شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1471شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1472شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1473شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1474شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1475شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1476شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1477شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1478شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1479شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1480شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1481شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1482شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1483شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1484شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1485شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1486شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1487شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1488شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1489شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1490شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1491شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1492شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1493شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1494شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1495شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1496شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1497شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1498شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1499شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1500شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1501شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1502شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1503شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1504شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1505شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1506شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1507شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1508شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1509شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1510شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1511شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1512شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1513شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1514شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1515شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1516شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1517شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1518شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1519شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1520شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1521شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1522شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1523شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1524شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1525شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1526شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1527شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1528شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1529شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1530شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1531شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1532شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1533شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1534شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1535شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1536شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1537شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1538شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1539شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1540شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1541شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1542شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1543شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1544شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1545شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1546شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1547شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1548شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1549شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1550شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1551شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1552شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1553شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1554شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1555شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1556شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1557شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1558شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1559شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1560شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1561شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1562شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1563شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1564شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1565شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1566شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1567شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1568شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1569شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1570شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1571شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1572شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1573شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1574شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1575شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1576شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1577شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1578شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1579شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1580شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1581شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1582شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1583شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1584شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1585شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1586شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1587شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1588شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1589شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1590شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1591شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1592شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1593شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1594شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1595شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1596شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1597شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1598شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1599شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1600شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1601شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1602شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1603شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1604شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1605شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1606شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1607شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1608شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1609شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1610شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1611شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1612شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1613شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1614شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1615شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1616شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1617شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1618شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1619شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1620شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1621شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1622شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1623شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1624شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1625شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1626شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1627شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1628شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1629شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1630شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1631شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1632شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1633شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1634شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1635شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1636شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1637شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1638شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1639شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1640شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1641شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1642شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1643شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1644شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1645شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1646شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1647شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1648شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1649شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1650شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1651شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1652شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1653شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1654شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1655شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1656شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1657شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1658شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1659شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1660شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1661شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1662شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1663شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1664شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1665شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1666شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1667شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1668شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1669شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1670شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1671شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1672شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1673شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1674شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1675شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1676شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1677شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1678شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1679شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1680شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1681شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1682شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1683شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1684شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1685شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1686شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1687شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1688شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1689شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1690شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1691شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1692شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1693شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1694شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1695شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1696شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1697شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1698شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1699شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1700شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1701شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1702شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1703شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1704شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1705شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1706شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1707شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1708شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1709شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1710شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1711شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1712شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1713شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1714شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1715شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1716شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1717شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1718شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1719شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1720شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1721شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1722شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1723شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1724شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1725شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1726شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1727شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1728شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1729شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1730شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1731شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1732شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1733شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1734شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1735شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1736شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1737شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1738شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1739شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1740شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1741شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1742شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1743شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1744شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1745شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1746شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1747شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1748شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1749شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1750شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1751شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1752شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1753شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1754شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1755شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1756شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1757شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1758شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1759شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1760شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1761شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1762شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1763شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1764شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1765شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1766شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1767شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1768شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1769شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1770شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1771شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1772شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1773شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1774شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1775شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1776شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1777شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1778شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1779شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1780شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1781شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1782شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1783شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1784شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1785شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1786شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1787شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1788شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1789شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1790شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1791شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1792شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1793شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1794شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1795شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1796شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1797شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1798شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1799شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1800شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1801شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1802شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1803شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1804شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1805شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1806شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1807شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1808شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1809شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1810شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1811شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1812شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1813شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1814شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1815شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1816شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1817شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1818شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1819شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1820شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1821شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1822شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1823شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1824شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1825شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1826شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1827شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1828شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1829شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1830شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1831شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ