به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست

2530عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دریاب که جان خراب گشته ست

دل ز آتش غم کباب گشته ست

خون جگر آب شد ز عشقت

زهره نه که گویم آب گشته ست

پیش که گشایم این که زلفت

در گردن من طناب گشته ست

یک ره به من خراب کن گشت

دل بین که چسان خراب گشته ست

دانم که ز مهر عارض تست

اشکم که چو لعل ناب گشته ست

زلف تو سیه چراست ماناک

بسیار در آفتاب گشته ست

در کشتن خسرو آرزویت

بشتاب که بس شتاب گشته ست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 2شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 3شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 4شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 5شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 6شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 7شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 8شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 9شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 10شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 11شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 12شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 13شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 14شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 15شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 16شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 17شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...18شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...19شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...20شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...21شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...22شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...23شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 24شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...25شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...26شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...27شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...28شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...29شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...30شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...31شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...32شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 33شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...34شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 35شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...36شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...37شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...38شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...39شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...40شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...41شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 42شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...43شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...44شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...45شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...46شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 47شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 48شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...49شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 50شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 51شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...52شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...53شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...54شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 55شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 56شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 57شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...58شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...59شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...60شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...61شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 62شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...63شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 64شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...65شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...66شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...67شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...68شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 69شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 70شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...71شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...72شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...73شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 74شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 75شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 76شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 77شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...78شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...79شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 80شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 81شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 82شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 83شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 84شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 85شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 86شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 87شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 88شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 89شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 90شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 91شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 92شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 93شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 94شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 95شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 96شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 97شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 98شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 99شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 100شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 101شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 102شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 103شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 104شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...105شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 106شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 107شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...108شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...109شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 110شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 111شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 112شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 113شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 114شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 115شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 116شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...117شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 118شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...119شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...120شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...121شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 122شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 123شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...124شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 125شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 126شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 127شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...128شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...129شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 130شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 131شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 132شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...133شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 134شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 135شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 136شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 137شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...138شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 139شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 140شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 141شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 142شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 143شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 144شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...145شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 146شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 147شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 148شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...149شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...150شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 151شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 152شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...153شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...154شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...155شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 156شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 157شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 158شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 159شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 160شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 161شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 162شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...163شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 164شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 165شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 166شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 167شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...168شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...169شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 170شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...171شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 172شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...173شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...174شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 175شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 176شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 177شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 178شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 179شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...180شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 181شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 182شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 183شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 184شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 185شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 186شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 187شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 188شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 189شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 190شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 191شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 192شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 193شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 194شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 195شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 196شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 197شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 198شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 199شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 200شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 201شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 202شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 203شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 204شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 205شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 206شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 207شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 208شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 209شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 210شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 211شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 212شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...213شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 214شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 215شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 216شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...217شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 218شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 219شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...220شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 221شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 222شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...223شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...224شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 225شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...226شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...227شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...228شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 229شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 230شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 231شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...232شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...233شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 234شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 235شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 236شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...237شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...238شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...239شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 240شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...241شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 242شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 243شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...244شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...245شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...246شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...247شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...248شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...249شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...250شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...251شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...252شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...253شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...254شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...255شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...256شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...257شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...258شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...259شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...260شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...261شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...262شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...263شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...264شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...265شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...266شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...267شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...268شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...269شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 270شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...271شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...272شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...273شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...274شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...275شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...276شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...277شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...278شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...279شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...280شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...281شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 282شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...283شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...284شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...285شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...286شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...287شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...288شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...289شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...290شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 291شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...292شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...293شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...294شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...295شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...296شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...297شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...298شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...299شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...300شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...301شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 302شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 303شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...304شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...305شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...306شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 307شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...308شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 309شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...310شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 311شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...312شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 313شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...314شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 315شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...316شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...317شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 318شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 319شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 320شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 321شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 322شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...323شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 324شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...325شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...326شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 327شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 328شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 329شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 330شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 331شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 332شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...333شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 334شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 335شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 336شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 337شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...338شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 339شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 340شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 341شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 342شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 343شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 344شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 345شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 346شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 347شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 348شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 349شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 350شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 351شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 352شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 353شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 354شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 355شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 356شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 357شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 358شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 359شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 360شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 361شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 362شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 363شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 364شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 365شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 366شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 367شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 368شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 369شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 370شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 371شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 372شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 373شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 374شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 375شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 376شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 377شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 378شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 379شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 380شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 381شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 382شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 383شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 384شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 385شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 386شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 387شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 388شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 389شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 390شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 391شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 392شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 393شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 394شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 395شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 396شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 397شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 398شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 399شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 400شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 401شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 402شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 403شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 404شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 405شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 406شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 407شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 408شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 409شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 410شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 411شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 412شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 413شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 414شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 415شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 416شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 417شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 418شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 419شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 420شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 421شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 422شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 423شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 424شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 425شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 426شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 427شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 428شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 429شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 430شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 431شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 432شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 433شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 434شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 435شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 436شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...437شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...438شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...439شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...440شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...441شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...442شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...443شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...444شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...445شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...446شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...447شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...448شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...449شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...450شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 451شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...452شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...453شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...454شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...455شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...456شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 457شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...458شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...459شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...460شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...461شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...462شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...463شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...464شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...465شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...466شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...467شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...468شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...469شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...470شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...471شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...472شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...473شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...474شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...475شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...476شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...477شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...478شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 479شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...480شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 481شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...482شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...483شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...484شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...485شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 486شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...487شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...488شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...489شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...490شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...491شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...492شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...493شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...494شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...495شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...496شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...497شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 498شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 499شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 500شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 501شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...502شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...503شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...504شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 505شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...506شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...507شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 508شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...509شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...510شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...511شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 512شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...513شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...514شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...515شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...516شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 517شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...518شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...519شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...520شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...521شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...522شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 523شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...524شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...525شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 526شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...527شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...528شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 529شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...530شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 531شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...532شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 533شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 534شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 535شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 536شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 537شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...538شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 539شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 540شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 541شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...542شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 543شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 544شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...545شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 546شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...547شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...548شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 549شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...550شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 551شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 552شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 553شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...554شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 555شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...556شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 557شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 558شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 559شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...560شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 561شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...562شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...563شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 564شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 565شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 566شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 567شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 568شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...569شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 570شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 571شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...572شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 573شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 574شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 575شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...576شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 577شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 578شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 579شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 580شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 581شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 582شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 583شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 584شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 585شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 586شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 587شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 588شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 589شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 590شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...591شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 592شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 593شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 594شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 595شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 596شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 597شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 598شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 599شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 600شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...601شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...602شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 603شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 604شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 605شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 606شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 607شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 608شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 609شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 610شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 611شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 612شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 613شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 614شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 615شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 616شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 617شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 618شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 619شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 620شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 621شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 622شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 623شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 624شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 625شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 626شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 627شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 628شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 629شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 630شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 631شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 632شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 633شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...634شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 635شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 636شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 637شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 638شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 639شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 640شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 641شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 642شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 643شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 644شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 645شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 646شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 647شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 648شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 649شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 650شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...651شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 652شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...653شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 654شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 655شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...656شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 657شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 658شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 659شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...660شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 661شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 662شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...663شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 664شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...665شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 666شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...667شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 668شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 669شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...670شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 671شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 672شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 673شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 674شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 675شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 676شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...677شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...678شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 679شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...680شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 681شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 682شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 683شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...684شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...685شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 686شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 687شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 688شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 689شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 690شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 691شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 692شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...693شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...694شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 695شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 696شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 697شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 698شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 699شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 700شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 701شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 702شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 703شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 704شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...705شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 706شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...707شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 708شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 709شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 710شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 711شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 712شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 713شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 714شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 715شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 716شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 717شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 718شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 719شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 720شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 721شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...722شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...723شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...724شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...725شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 726شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...727شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 728شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 729شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...730شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...731شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 732شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...733شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 734شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 735شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 736شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...737شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 738شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 739شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 740شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 741شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 742شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 743شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 744شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 745شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 746شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...747شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...748شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 749شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 750شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 751شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 752شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 753شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 754شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 755شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 756شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 757شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 758شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 759شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 760شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 761شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 762شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 763شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 764شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 765شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 766شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 767شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 768شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 769شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 770شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 771شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 772شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...773شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 774شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 775شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 776شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...777شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...778شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 779شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 780شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 781شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 782شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 783شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...784شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 785شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 786شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 787شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 788شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 789شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 790شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 791شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 792شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 793شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 794شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 795شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 796شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 797شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 798شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 799شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 800شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 801شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 802شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 803شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 804شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 805شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 806شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 807شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 808شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 809شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 810شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 811شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 812شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 813شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 814شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 815شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 816شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 817شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 818شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 819شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 820شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 821شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 822شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 823شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 824شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 825شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 826شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 827شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 828شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 829شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 830شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 831شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 832شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 833شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 834شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 835شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 836شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 837شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...838شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 839شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 840شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 841شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 842شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 843شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...844شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...845شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...846شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 847شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 848شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...849شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...850شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...851شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...852شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...853شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...854شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...855شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...856شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 857شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 858شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 859شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...860شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 861شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...862شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...863شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 864شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...865شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...866شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 867شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 868شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 869شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...870شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 871شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 872شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...873شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...874شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...875شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...876شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...877شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 878شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...879شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...880شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...881شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 882شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 883شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 884شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 885شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 886شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 887شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 888شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...889شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...890شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 891شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 892شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...893شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 894شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 895شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 896شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 897شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 898شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 899شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 900شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...901شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 902شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...903شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 904شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 905شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 906شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 907شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 908شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 909شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 910شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 911شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...912شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...913شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...914شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...915شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...916شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...917شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...918شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...919شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...920شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...921شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...922شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...923شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 924شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...925شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 926شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 927شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 928شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...929شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...930شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 931شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 932شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 933شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...934شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...935شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 936شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 937شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 938شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 939شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 940شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...941شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 942شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 943شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...944شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...945شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 946شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 947شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 948شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 949شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 950شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 951شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 952شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...953شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...954شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...955شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 956شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...957شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 958شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 959شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 960شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 961شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 962شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 963شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 964شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 965شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...966شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...967شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...968شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...969شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 970شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...971شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 972شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 973شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 974شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 975شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 976شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 977شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 978شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 979شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 980شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 981شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 982شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...983شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...984شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...985شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...986شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...987شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...988شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...989شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...990شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...991شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...992شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...993شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...994شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...995شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...996شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...997شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 998شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 999شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1000شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1001شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1002شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1003شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1004شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1005شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1006شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1007شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1008شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1009شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1010شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1011شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1012شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1013شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1014شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1015شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1016شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1017شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1018شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1019شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1020شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1021شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1022شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1023شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1024شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1025شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1026شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1027شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1028شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1029شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1030شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1031شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1032شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1033شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1034شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1035شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1036شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1037شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1038شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1039شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1040شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1041شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1042شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1043شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1044شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1045شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1046شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1047شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1048شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1049شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1050شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1051شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1052شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1053شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1054شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1055شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1056شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1057شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1058شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1059شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1060شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1061شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1062شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1063شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1064شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1065شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1066شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1067شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1068شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1069شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1070شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1071شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1072شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1073شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1074شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1075شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1076شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1077شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1078شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1079شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1080شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1081شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1082شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1083شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1084شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1085شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1086شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1087شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1088شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1089شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1090شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1091شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1092شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1093شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1094شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1095شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1096شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1097شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1098شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1099شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1100شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1101شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1102شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1103شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1104شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1105شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1106شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1107شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1108شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1109شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1110شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1111شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1112شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1113شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1114شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1115شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1116شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1117شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1118شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1119شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1120شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1121شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1122شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1123شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1124شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1125شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1126شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1127شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1128شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1129شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1130شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1131شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1132شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1133شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1134شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1135شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1136شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1137شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1138شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1139شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1140شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1141شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1142شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1143شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1144شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1145شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1146شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1147شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1148شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1149شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1150شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1151شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1152شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1153شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1154شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1155شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1156شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1157شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1158شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1159شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1160شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1161شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1162شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1163شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1164شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1165شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1166شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1167شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1168شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1169شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1170شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1171شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1172شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1173شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1174شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1175شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1176شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1177شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1178شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1179شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1180شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1181شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1182شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1183شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1184شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1185شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1186شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1187شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1188شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1189شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1190شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1191شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1192شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1193شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1194شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1195شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1196شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1197شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1198شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1199شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1200شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1201شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1202شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1203شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1204شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1205شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1206شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1207شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1208شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1209شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1210شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1211شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1212شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1213شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1214شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1215شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1216شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1217شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1218شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1219شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1220شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1221شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1222شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1223شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1224شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1225شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1226شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1227شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1228شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1229شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1230شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1231شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1232شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1233شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1234شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1235شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1236شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1237شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1238شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1239شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1240شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1241شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1242شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1243شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1244شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1245شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1246شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1247شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1248شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1249شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1250شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1251شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1252شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1253شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1254شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1255شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1256شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1257شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1258شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1259شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1260شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1261شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1262شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1263شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1264شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1265شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1266شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1267شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1268شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1269شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1270شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1271شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1272شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1273شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1274شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1275شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1276شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1277شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1278شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1279شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1280شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1281شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1282شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1283شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1284شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1285شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1286شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1287شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1288شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1289شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1290شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1291شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1292شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1293شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1294شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1295شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1296شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1297شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1298شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1299شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1300شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1301شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1302شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1303شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1304شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1305شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1306شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1307شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1308شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1309شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1310شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1311شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1312شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1313شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1314شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1315شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1316شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1317شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1318شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1319شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1320شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1321شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1322شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1323شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1324شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1325شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1326شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1327شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1328شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1329شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1330شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1331شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1332شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1333شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1334شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1335شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1336شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1337شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1338شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1339شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1340شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1341شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1342شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1343شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1344شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1345شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1346شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1347شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1348شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1349شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1350شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1351شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1352شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1353شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1354شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1355شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1356شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1357شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1358شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1359شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1360شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1361شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1362شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1363شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1364شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1365شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1366شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1367شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1368شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1369شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1370شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1371شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1372شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1373شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1374شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1375شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1376شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1377شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1378شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1379شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1380شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1381شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1382شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1383شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1384شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1385شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1386شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1387شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1388شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1389شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1390شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1391شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1392شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1393شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1394شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1395شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1396شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1397شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1398شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1399شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1400شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1401شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1402شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1403شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1404شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1405شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1406شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1407شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1408شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1409شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1410شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1411شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1412شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1413شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1414شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1415شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1416شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1417شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1418شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1419شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1420شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1421شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1422شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1423شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1424شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1425شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1426شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1427شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1428شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1429شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1430شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1431شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1432شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1433شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1434شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1435شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1436شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1437شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1438شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1439شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1440شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1441شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1442شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1443شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1444شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1445شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1446شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1447شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1448شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1449شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1450شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1451شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1452شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1453شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1454شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1455شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1456شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1457شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1458شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1459شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1460شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1461شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1462شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1463شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1464شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1465شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1466شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1467شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1468شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1469شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1470شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1471شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1472شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1473شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1474شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1475شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1476شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1477شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1478شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1479شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1480شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1481شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1482شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1483شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1484شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1485شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1486شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1487شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1488شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1489شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1490شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1491شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1492شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1493شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1494شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1495شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1496شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1497شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1498شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1499شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1500شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1501شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1502شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1503شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1504شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1505شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1506شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1507شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1508شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1509شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1510شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1511شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1512شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1513شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1514شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1515شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1516شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1517شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1518شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1519شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1520شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1521شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1522شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1523شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1524شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1525شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1526شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1527شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1528شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1529شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1530شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1531شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1532شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1533شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1534شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1535شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1536شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1537شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1538شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1539شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1540شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1541شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1542شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1543شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1544شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1545شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1546شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1547شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1548شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1549شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1550شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1551شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1552شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1553شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1554شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1555شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1556شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1557شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1558شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1559شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1560شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1561شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1562شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1563شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1564شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1565شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1566شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1567شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1568شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1569شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1570شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1571شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1572شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1573شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1574شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1575شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1576شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1577شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1578شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1579شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1580شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1581شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1582شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1583شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1584شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1585شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1586شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1587شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1588شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1589شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1590شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1591شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1592شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1593شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1594شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1595شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1596شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1597شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1598شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1599شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1600شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1601شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1602شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1603شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1604شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1605شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1606شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1607شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1608شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1609شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1610شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1611شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1612شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1613شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1614شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1615شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1616شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1617شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1618شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1619شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1620شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1621شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1622شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1623شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1624شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1625شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1626شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1627شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1628شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1629شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1630شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1631شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1632شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1633شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1634شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1635شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1636شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1637شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1638شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1639شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1640شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1641شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1642شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1643شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1644شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1645شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1646شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1647شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1648شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1649شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1650شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1651شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1652شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1653شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1654شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1655شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1656شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1657شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1658شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1659شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1660شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1661شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1662شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1663شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1664شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1665شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1666شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1667شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1668شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1669شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1670شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1671شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1672شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1673شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1674شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1675شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1676شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1677شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1678شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1679شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1680شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1681شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1682شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1683شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1684شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1685شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1686شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1687شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1688شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1689شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1690شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1691شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1692شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1693شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1694شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1695شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1696شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1697شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1698شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1699شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1700شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1701شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1702شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1703شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1704شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1705شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1706شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1707شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1708شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1709شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1710شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1711شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1712شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1713شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1714شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1715شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1716شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1717شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1718شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1719شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1720شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1721شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1722شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1723شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1724شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1725شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1726شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1727شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1728شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1729شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1730شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1731شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1732شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1733شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1734شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1735شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1736شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1737شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1738شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1739شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1740شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1741شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1742شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1743شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1744شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1745شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1746شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1747شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1748شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1749شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1750شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1751شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1752شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1753شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1754شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1755شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1756شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1757شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1758شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1759شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1760شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1761شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1762شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1763شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1764شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1765شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1766شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1767شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1768شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1769شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1770شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1771شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1772شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1773شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1774شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1775شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1776شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1777شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1778شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1779شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1780شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1781شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1782شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1783شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1784شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1785شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1786شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1787شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1788شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1789شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1790شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1791شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1792شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1793شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1794شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1795شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1796شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1797شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1798شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1799شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1800شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1801شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1802شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1803شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1804شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1805شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1806شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1807شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1808شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1809شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1810شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1811شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1812شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1813شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1814شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1815شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1816شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1817شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1818شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1819شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1820شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1821شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1822شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1823شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1824شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1825شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1826شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1827شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1828شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1829شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ