به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست

2690عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ندانستم که اهلیت گناهست

ایا این ره که می پویم چه راهست

ز جور روزگار و طعن دشمن

جهان بیش جهان بینم سیاهت

نه هر مردی تواند کرد مردی

سوار شیر دل پشت سپاهست

کسان را بر در هر کس پناهی

مرا بر درگه لطفش پناهست

اگر آهی کشم درهم کشد روی

مگر آیینه را تندی ز آهست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 2شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 3شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 4شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 5شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 6شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 7شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 8شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 9شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 10شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 11شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 12شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 13شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 14شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 15شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 16شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 17شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 18شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 19شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 20شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 21شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 22شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 23شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 24شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...25شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...26شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...27شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...28شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...29شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...30شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 31شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...32شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...33شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...34شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...35شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...36شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...37شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...38شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...39شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 40شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...41شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 42شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...43شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...44شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...45شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...46شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...47شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...48شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 49شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...50شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...51شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...52شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...53شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 54شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 55شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...56شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 57شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 58شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...59شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...60شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...61شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 62شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 63شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 64شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...65شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...66شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...67شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...68شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 69شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...70شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 71شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...72شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...73شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...74شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...75شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 76شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 77شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...78شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...79شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...80شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 81شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 82شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 83شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 84شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...85شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...86شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 87شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 88شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 89شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 90شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 91شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 92شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 93شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 94شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 95شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 96شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 97شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 98شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 99شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 100شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 101شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 102شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 103شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 104شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 105شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 106شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 107شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 108شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 109شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 110شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 111شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...112شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 113شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 114شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...115شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...116شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 117شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 118شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 119شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 120شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 121شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 122شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 123شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...124شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 125شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...126شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...127شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...128شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 129شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 130شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...131شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 132شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 133شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 134شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...135شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...136شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 137شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 138شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 139شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...140شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 141شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 142شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 143شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 144شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...145شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 146شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 147شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 148شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 149شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 150شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 151شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...152شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 153شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 154شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 155شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...156شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...157شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 158شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 159شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...160شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...161شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...162شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 163شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 164شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 165شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 166شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 167شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 168شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 169شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...170شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 171شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 172شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 173شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 174شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...175شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...176شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 177شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...178شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 179شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...180شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...181شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 182شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 183شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 184شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 185شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 186شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...187شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 188شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 189شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 190شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 191شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 192شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 193شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 194شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 195شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 196شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 197شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 198شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 199شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 200شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 201شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 202شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 203شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 204شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 205شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 206شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 207شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 208شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 209شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 210شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 211شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 212شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 213شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 214شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 215شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 216شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 217شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 218شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 219شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...220شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 221شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 222شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 223شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...224شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 225شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 226شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...227شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 228شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 229شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...230شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...231شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 232شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...233شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...234شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...235شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 236شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 237شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 238شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...239شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...240شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 241شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 242شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 243شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...244شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...245شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...246شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 247شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...248شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 249شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 250شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...251شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...252شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...253شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...254شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...255شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...256شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...257شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...258شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...259شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...260شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...261شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...262شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...263شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...264شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...265شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...266شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...267شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...268شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...269شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...270شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...271شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...272شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...273شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...274شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...275شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...276شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 277شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...278شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...279شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...280شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...281شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...282شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...283شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...284شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...285شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...286شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...287شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...288شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 289شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...290شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...291شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...292شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...293شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...294شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...295شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...296شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...297شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 298شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...299شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...300شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...301شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...302شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...303شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...304شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...305شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...306شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...307شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...308شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 309شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 310شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...311شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...312شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...313شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 314شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...315شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 316شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...317شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 318شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...319شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 320شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...321شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 322شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...323شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...324شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 325شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 326شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 327شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 328شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 329شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...330شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 331شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...332شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...333شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 334شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 335شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 336شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 337شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 338شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 339شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...340شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 341شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 342شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 343شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 344شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...345شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 346شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 347شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 348شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 349شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 350شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 351شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 352شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 353شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 354شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 355شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 356شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 357شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 358شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 359شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 360شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 361شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 362شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 363شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 364شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 365شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 366شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 367شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 368شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 369شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 370شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 371شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 372شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 373شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 374شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 375شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 376شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 377شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 378شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 379شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 380شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 381شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 382شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 383شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 384شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 385شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 386شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 387شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 388شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 389شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 390شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 391شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 392شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 393شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 394شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 395شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 396شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 397شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 398شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 399شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 400شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 401شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 402شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 403شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 404شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 405شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 406شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 407شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 408شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 409شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 410شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 411شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 412شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 413شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 414شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 415شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 416شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 417شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 418شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 419شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 420شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 421شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 422شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 423شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 424شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 425شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 426شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 427شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 428شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 429شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 430شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 431شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 432شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 433شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 434شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 435شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 436شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 437شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 438شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 439شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 440شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 441شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 442شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 443شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...444شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...445شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...446شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...447شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...448شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...449شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...450شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...451شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...452شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...453شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...454شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...455شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...456شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...457شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 458شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...459شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...460شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...461شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...462شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...463شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 464شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...465شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...466شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...467شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...468شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...469شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...470شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...471شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...472شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...473شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...474شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...475شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...476شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...477شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...478شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...479شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...480شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...481شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...482شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...483شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...484شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...485شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 486شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...487شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 488شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...489شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...490شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...491شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...492شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 493شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...494شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...495شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...496شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...497شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...498شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...499شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...500شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...501شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...502شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...503شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...504شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 505شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 506شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 507شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 508شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...509شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...510شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...511شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 512شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...513شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...514شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 515شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...516شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...517شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...518شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 519شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...520شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...521شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...522شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...523شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 524شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...525شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...526شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...527شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...528شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...529شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 530شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...531شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...532شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 533شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...534شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...535شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 536شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...537شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 538شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...539شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 540شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 541شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 542شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 543شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 544شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...545شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 546شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 547شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 548شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...549شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 550شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 551شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...552شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 553شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...554شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...555شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 556شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...557شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 558شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 559شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 560شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...561شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 562شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...563شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 564شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 565شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 566شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...567شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 568شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...569شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...570شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 571شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 572شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 573شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 574شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 575شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...576شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 577شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 578شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...579شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 580شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 581شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 582شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...583شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 584شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 585شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 586شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 587شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 588شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 589شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 590شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 591شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 592شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 593شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 594شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 595شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 596شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 597شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...598شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 599شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 600شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 601شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 602شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 603شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 604شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 605شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 606شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 607شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...608شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...609شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 610شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 611شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 612شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 613شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 614شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 615شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 616شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 617شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 618شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 619شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 620شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 621شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 622شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 623شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 624شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 625شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 626شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 627شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 628شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 629شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 630شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 631شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 632شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 633شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 634شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 635شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 636شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 637شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 638شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 639شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 640شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...641شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 642شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 643شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 644شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 645شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 646شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 647شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 648شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 649شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 650شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 651شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 652شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 653شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 654شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 655شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 656شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 657شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...658شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 659شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...660شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 661شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 662شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...663شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 664شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 665شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 666شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...667شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 668شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 669شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...670شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 671شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...672شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 673شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...674شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 675شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 676شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...677شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 678شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 679شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 680شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 681شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 682شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 683شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...684شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...685شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 686شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...687شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 688شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 689شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 690شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...691شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...692شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 693شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 694شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 695شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 696شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 697شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 698شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 699شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...700شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...701شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 702شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 703شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 704شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 705شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 706شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 707شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 708شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 709شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 710شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 711شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...712شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 713شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...714شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 715شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 716شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 717شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 718شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 719شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 720شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 721شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 722شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 723شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 724شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 725شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 726شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 727شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 728شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...729شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...730شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...731شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...732شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 733شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...734شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 735شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 736شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...737شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...738شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 739شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...740شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 741شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 742شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 743شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...744شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 745شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 746شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 747شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 748شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 749شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 750شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 751شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 752شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 753شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...754شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...755شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 756شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 757شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 758شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 759شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 760شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 761شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 762شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 763شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 764شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 765شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 766شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 767شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 768شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 769شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 770شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 771شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 772شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 773شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 774شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 775شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 776شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 777شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 778شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 779شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...780شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 781شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 782شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 783شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...784شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...785شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 786شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 787شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 788شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 789شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 790شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...791شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 792شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 793شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 794شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 795شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 796شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 797شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 798شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 799شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 800شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 801شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 802شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 803شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 804شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 805شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 806شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 807شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 808شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 809شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 810شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 811شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 812شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 813شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 814شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 815شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 816شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 817شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 818شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 819شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 820شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 821شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 822شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 823شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 824شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 825شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 826شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 827شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 828شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 829شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 830شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 831شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 832شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 833شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 834شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 835شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 836شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 837شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 838شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 839شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 840شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 841شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 842شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 843شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 844شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...845شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 846شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 847شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 848شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 849شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 850شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...851شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...852شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...853شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 854شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 855شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...856شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...857شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...858شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...859شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...860شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...861شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...862شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...863شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 864شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 865شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 866شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...867شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 868شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...869شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...870شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 871شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...872شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...873شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 874شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 875شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 876شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...877شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 878شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 879شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...880شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...881شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...882شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...883شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...884شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 885شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...886شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...887شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...888شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 889شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 890شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 891شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 892شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 893شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 894شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 895شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...896شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...897شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 898شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 899شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...900شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 901شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 902شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 903شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 904شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 905شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 906شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 907شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...908شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 909شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...910شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 911شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 912شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 913شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 914شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 915شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 916شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 917شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 918شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...919شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...920شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...921شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...922شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...923شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...924شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...925شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...926شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...927شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...928شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...929شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...930شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 931شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...932شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 933شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 934شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 935شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...936شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...937شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 938شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 939شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 940شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...941شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...942شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 943شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 944شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 945شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 946شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 947شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...948شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 949شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 950شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...951شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...952شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 953شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 954شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 955شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 956شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 957شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 958شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 959شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...960شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...961شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...962شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 963شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...964شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 965شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 966شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 967شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 968شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 969شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 970شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 971شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 972شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...973شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...974شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...975شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...976شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 977شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...978شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 979شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 980شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 981شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 982شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 983شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 984شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 985شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 986شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 987شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 988شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 989شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...990شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...991شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...992شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...993شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...994شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...995شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...996شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...997شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...998شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...999شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1000شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1001شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1002شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1003شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1004شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1005شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1006شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1007شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1008شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1009شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1010شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1011شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1012شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1013شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1014شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1015شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1016شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1017شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1018شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1019شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1020شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1021شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1022شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1023شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1024شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1025شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1026شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1027شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1028شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1029شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1030شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1031شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1032شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1033شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1034شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1035شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1036شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1037شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1038شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1039شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1040شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1041شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1042شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1043شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1044شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1045شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1046شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1047شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1048شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1049شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1050شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1051شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1052شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1053شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1054شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1055شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1056شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1057شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1058شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1059شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1060شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1061شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1062شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1063شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1064شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1065شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1066شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1067شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1068شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1069شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1070شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1071شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1072شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1073شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1074شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1075شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1076شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1077شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1078شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1079شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1080شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1081شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1082شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1083شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1084شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1085شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1086شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1087شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1088شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1089شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1090شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1091شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1092شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1093شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1094شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1095شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1096شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1097شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1098شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1099شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1100شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1101شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1102شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1103شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1104شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1105شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1106شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1107شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1108شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1109شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1110شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1111شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1112شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1113شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1114شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1115شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1116شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1117شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1118شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1119شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1120شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1121شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1122شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1123شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1124شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1125شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1126شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1127شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1128شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1129شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1130شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1131شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1132شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1133شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1134شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1135شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1136شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1137شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1138شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1139شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1140شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1141شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1142شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1143شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1144شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1145شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1146شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1147شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1148شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1149شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1150شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1151شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1152شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1153شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1154شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1155شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1156شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1157شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1158شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1159شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1160شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1161شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1162شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1163شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1164شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1165شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1166شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1167شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1168شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1169شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1170شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1171شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1172شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1173شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1174شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1175شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1176شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1177شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1178شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1179شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1180شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1181شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1182شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1183شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1184شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1185شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1186شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1187شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1188شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1189شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1190شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1191شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1192شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1193شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1194شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1195شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1196شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1197شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1198شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1199شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1200شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1201شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1202شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1203شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1204شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1205شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1206شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1207شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1208شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1209شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1210شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1211شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1212شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1213شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1214شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1215شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1216شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1217شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1218شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1219شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1220شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1221شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1222شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1223شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1224شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1225شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1226شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1227شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1228شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1229شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1230شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1231شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1232شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1233شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1234شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1235شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1236شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1237شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1238شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1239شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1240شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1241شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1242شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1243شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1244شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1245شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1246شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1247شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1248شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1249شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1250شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1251شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1252شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1253شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1254شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1255شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1256شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1257شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1258شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1259شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1260شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1261شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1262شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1263شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1264شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1265شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1266شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1267شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1268شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1269شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1270شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1271شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1272شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1273شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1274شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1275شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1276شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1277شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1278شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1279شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1280شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1281شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1282شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1283شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1284شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1285شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1286شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1287شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1288شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1289شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1290شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1291شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1292شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1293شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1294شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1295شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1296شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1297شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1298شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1299شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1300شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1301شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1302شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1303شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1304شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1305شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1306شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1307شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1308شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1309شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1310شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1311شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1312شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1313شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1314شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1315شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1316شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1317شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1318شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1319شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1320شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1321شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1322شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1323شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1324شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1325شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1326شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1327شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1328شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1329شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1330شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1331شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1332شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1333شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1334شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1335شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1336شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1337شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1338شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1339شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1340شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1341شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1342شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1343شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1344شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1345شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1346شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1347شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1348شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1349شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1350شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1351شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1352شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1353شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1354شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1355شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1356شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1357شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1358شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1359شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1360شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1361شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1362شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1363شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1364شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1365شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1366شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1367شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1368شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1369شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1370شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1371شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1372شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1373شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1374شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1375شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1376شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1377شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1378شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1379شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1380شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1381شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1382شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1383شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1384شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1385شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1386شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1387شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1388شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1389شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1390شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1391شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1392شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1393شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1394شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1395شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1396شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1397شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1398شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1399شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1400شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1401شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1402شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1403شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1404شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1405شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1406شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1407شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1408شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1409شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1410شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1411شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1412شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1413شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1414شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1415شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1416شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1417شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1418شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1419شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1420شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1421شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1422شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1423شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1424شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1425شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1426شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1427شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1428شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1429شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1430شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1431شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1432شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1433شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1434شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1435شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1436شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1437شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1438شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1439شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1440شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1441شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1442شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1443شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1444شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1445شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1446شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1447شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1448شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1449شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1450شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1451شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1452شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1453شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1454شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1455شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1456شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1457شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1458شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1459شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1460شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1461شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1462شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1463شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1464شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1465شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1466شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1467شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1468شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1469شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1470شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1471شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1472شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1473شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1474شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1475شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1476شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1477شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1478شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1479شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1480شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1481شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1482شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1483شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1484شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1485شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1486شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1487شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1488شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1489شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1490شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1491شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1492شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1493شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1494شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1495شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1496شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1497شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1498شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1499شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1500شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1501شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1502شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1503شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1504شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1505شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1506شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1507شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1508شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1509شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1510شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1511شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1512شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1513شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1514شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1515شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1516شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1517شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1518شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1519شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1520شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1521شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1522شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1523شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1524شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1525شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1526شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1527شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1528شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1529شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1530شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1531شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1532شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1533شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1534شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1535شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1536شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1537شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1538شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1539شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1540شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1541شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1542شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1543شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1544شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1545شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1546شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1547شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1548شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1549شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1550شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1551شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1552شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1553شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1554شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1555شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1556شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1557شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1558شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1559شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1560شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1561شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1562شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1563شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1564شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1565شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1566شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1567شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1568شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1569شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1570شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1571شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1572شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1573شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1574شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1575شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1576شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1577شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1578شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1579شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1580شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1581شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1582شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1583شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1584شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1585شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1586شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1587شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1588شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1589شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1590شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1591شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1592شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1593شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1594شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1595شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1596شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1597شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1598شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1599شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1600شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1601شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1602شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1603شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1604شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1605شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1606شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1607شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1608شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1609شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1610شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1611شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1612شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1613شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1614شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1615شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1616شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1617شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1618شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1619شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1620شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1621شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1622شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1623شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1624شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1625شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1626شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1627شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1628شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1629شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1630شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1631شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1632شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1633شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1634شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1635شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1636شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1637شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1638شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1639شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1640شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1641شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1642شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1643شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1644شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1645شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1646شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1647شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1648شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1649شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1650شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1651شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1652شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1653شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1654شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1655شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1656شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1657شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1658شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1659شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1660شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1661شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1662شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1663شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1664شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1665شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1666شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1667شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1668شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1669شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1670شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1671شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1672شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1673شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1674شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1675شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1676شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1677شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1678شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1679شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1680شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1681شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1682شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1683شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1684شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1685شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1686شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1687شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1688شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1689شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1690شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1691شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1692شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1693شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1694شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1695شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1696شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1697شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1698شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1699شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1700شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1701شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1702شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1703شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1704شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1705شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1706شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1707شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1708شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1709شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1710شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1711شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1712شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1713شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1714شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1715شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1716شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1717شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1718شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1719شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1720شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1721شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1722شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1723شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1724شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1725شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1726شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1727شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1728شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1729شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1730شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1731شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1732شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1733شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1734شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1735شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1736شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1737شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1738شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1739شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1740شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1741شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1742شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1743شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1744شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1745شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1746شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1747شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1748شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1749شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1750شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1751شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1752شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1753شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1754شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1755شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1756شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1757شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1758شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1759شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1760شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1761شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1762شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1763شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1764شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1765شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1766شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1767شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1768شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1769شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1770شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1771شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1772شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1773شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1774شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1775شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1776شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1777شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1778شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1779شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1780شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1781شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1782شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1783شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1784شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1785شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1786شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1787شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1788شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1789شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1790شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1791شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1792شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1793شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1794شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1795شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1796شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1797شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1798شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1799شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1800شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1801شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1802شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1803شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1804شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1805شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1806شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1807شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1808شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1809شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1810شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1811شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1812شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1813شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1814شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1815شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1816شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1817شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1818شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1819شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1820شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1821شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1822شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1823شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1824شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1825شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1826شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1827شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1828شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1829شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1830شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1831شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1832شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1833شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1834شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1835شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1836شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ