به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است

2310عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بیا ساقی که ایام بهار است

سمن مست است و نرگس در خمار است

مرو مرطوب که ایام نشاط است

بده ساقی تو جامی کش بهار است

سواد بوستان از خط سبزه

چو روی نو خطان گلعذار است

بساط سبزه زان می گسترد باد

که شاه شاخ را هنگام بار است

به پای سرو بین کز لاله و گل

چو دست خوبرویان پر نگار است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 2شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 3شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 4شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 5شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 6شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 7شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 8شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 9شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 10شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 11شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 12شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 13شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 14شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 15شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 16شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 17شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 18شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 19شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 20شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 21شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 22شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 23شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...24شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...25شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...26شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...27شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...28شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...29شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 30شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...31شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...32شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...33شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...34شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...35شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...36شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...37شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...38شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 39شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...40شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 41شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...42شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...43شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...44شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...45شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...46شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...47شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 48شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...49شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...50شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...51شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...52شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 53شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 54شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...55شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 56شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 57شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...58شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...59شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...60شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 61شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 62شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 63شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...64شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...65شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...66شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...67شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 68شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...69شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 70شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...71شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...72شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...73شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...74شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 75شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 76شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...77شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...78شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...79شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 80شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 81شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 82شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 83شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...84شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...85شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 86شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 87شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 88شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 89شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 90شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 91شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 92شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 93شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 94شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 95شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 96شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 97شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 98شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 99شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 100شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 101شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 102شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 103شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 104شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 105شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 106شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 107شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 108شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 109شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 110شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...111شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 112شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 113شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...114شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...115شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 116شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 117شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 118شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 119شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 120شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 121شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 122شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...123شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 124شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...125شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...126شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...127شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 128شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 129شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...130شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 131شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 132شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 133شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...134شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...135شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 136شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 137شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 138شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...139شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 140شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 141شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 142شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 143شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...144شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 145شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 146شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 147شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 148شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 149شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 150شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...151شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 152شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 153شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 154شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...155شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...156شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 157شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 158شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...159شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...160شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...161شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 162شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 163شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 164شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 165شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 166شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 167شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 168شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...169شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 170شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 171شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 172شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 173شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...174شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...175شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 176شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...177شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 178شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...179شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...180شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 181شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 182شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 183شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 184شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 185شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...186شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 187شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 188شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 189شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 190شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 191شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 192شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 193شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 194شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 195شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 196شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 197شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 198شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 199شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 200شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 201شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 202شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 203شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 204شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 205شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 206شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 207شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 208شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 209شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 210شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 211شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 212شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 213شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 214شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 215شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 216شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 217شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 218شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...219شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 220شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 221شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 222شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...223شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 224شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 225شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...226شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 227شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 228شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...229شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...230شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 231شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...232شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...233شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...234شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 235شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 236شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 237شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...238شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...239شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 240شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 241شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 242شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...243شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...244شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...245شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 246شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...247شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 248شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 249شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...250شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...251شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...252شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...253شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...254شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...255شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...256شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...257شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...258شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...259شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...260شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...261شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...262شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...263شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...264شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...265شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...266شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...267شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...268شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...269شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...270شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...271شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...272شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...273شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...274شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...275شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 276شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...277شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...278شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...279شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...280شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...281شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...282شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...283شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...284شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...285شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...286شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...287شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 288شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...289شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...290شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...291شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...292شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...293شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...294شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...295شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...296شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 297شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...298شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...299شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...300شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...301شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...302شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...303شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...304شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...305شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...306شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...307شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 308شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 309شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...310شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...311شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...312شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 313شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...314شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 315شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...316شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 317شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...318شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 319شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...320شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 321شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...322شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...323شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 324شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 325شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 326شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 327شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 328شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...329شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 330شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...331شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...332شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 333شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 334شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 335شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 336شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 337شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 338شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...339شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 340شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 341شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 342شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 343شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...344شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 345شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 346شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 347شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 348شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 349شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 350شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 351شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 352شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 353شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 354شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 355شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 356شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 357شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 358شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 359شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 360شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 361شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 362شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 363شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 364شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 365شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 366شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 367شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 368شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 369شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 370شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 371شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 372شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 373شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 374شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 375شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 376شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 377شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 378شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 379شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 380شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 381شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 382شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 383شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 384شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 385شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 386شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 387شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 388شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 389شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 390شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 391شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 392شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 393شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 394شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 395شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 396شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 397شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 398شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 399شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 400شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 401شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 402شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 403شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 404شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 405شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 406شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 407شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 408شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 409شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 410شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 411شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 412شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 413شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 414شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 415شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 416شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 417شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 418شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 419شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 420شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 421شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 422شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 423شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 424شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 425شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 426شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 427شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 428شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 429شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 430شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 431شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 432شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 433شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 434شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 435شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 436شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 437شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 438شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 439شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 440شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 441شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 442شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...443شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...444شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...445شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...446شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...447شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...448شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...449شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...450شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...451شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...452شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...453شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...454شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...455شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...456شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 457شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...458شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...459شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...460شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...461شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...462شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 463شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...464شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...465شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...466شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...467شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...468شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...469شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...470شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...471شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...472شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...473شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...474شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...475شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...476شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...477شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...478شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...479شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...480شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...481شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...482شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...483شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...484شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 485شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...486شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 487شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...488شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...489شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...490شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...491شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 492شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...493شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...494شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...495شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...496شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...497شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...498شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...499شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...500شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...501شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...502شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...503شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 504شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 505شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 506شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 507شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...508شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...509شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...510شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 511شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...512شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...513شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 514شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...515شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...516شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...517شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 518شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...519شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...520شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...521شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...522شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 523شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...524شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...525شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...526شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...527شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...528شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 529شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...530شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...531شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 532شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...533شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...534شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 535شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...536شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 537شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...538شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 539شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 540شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 541شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 542شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 543شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...544شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 545شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 546شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 547شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...548شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 549شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 550شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...551شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 552شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...553شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...554شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 555شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...556شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 557شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 558شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 559شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...560شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 561شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...562شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 563شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 564شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 565شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...566شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 567شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...568شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...569شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 570شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 571شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 572شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 573شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 574شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...575شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 576شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 577شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...578شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 579شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 580شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 581شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...582شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 583شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 584شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 585شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 586شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 587شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 588شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 589شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 590شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 591شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 592شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 593شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 594شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 595شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 596شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...597شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 598شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 599شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 600شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 601شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 602شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 603شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 604شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 605شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 606شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...607شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...608شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 609شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 610شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 611شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 612شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 613شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 614شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 615شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 616شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 617شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 618شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 619شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 620شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 621شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 622شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 623شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 624شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 625شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 626شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 627شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 628شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 629شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 630شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 631شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 632شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 633شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 634شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 635شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 636شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 637شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 638شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 639شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...640شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 641شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 642شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 643شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 644شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 645شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 646شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 647شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 648شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 649شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 650شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 651شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 652شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 653شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 654شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 655شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 656شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...657شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 658شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...659شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 660شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 661شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...662شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 663شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 664شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 665شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...666شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 667شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 668شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...669شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 670شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...671شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 672شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...673شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 674شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 675شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...676شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 677شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 678شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 679شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 680شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 681شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 682شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...683شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...684شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 685شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...686شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 687شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 688شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 689شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...690شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...691شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 692شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 693شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 694شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 695شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 696شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 697شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 698شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...699شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...700شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 701شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 702شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 703شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 704شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 705شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 706شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 707شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 708شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 709شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 710شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...711شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 712شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...713شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 714شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 715شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 716شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 717شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 718شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 719شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 720شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 721شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 722شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 723شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 724شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 725شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 726شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 727شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...728شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...729شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...730شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...731شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 732شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...733شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 734شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 735شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...736شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...737شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 738شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...739شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 740شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 741شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 742شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...743شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 744شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 745شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 746شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 747شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 748شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 749شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 750شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 751شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 752شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...753شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...754شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 755شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 756شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 757شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 758شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 759شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 760شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 761شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 762شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 763شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 764شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 765شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 766شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 767شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 768شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 769شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 770شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 771شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 772شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 773شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 774شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 775شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 776شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 777شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 778شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...779شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 780شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 781شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 782شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...783شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...784شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 785شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 786شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 787شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 788شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 789شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...790شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 791شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 792شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 793شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 794شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 795شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 796شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 797شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 798شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 799شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 800شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 801شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 802شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 803شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 804شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 805شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 806شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 807شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 808شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 809شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 810شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 811شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 812شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 813شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 814شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 815شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 816شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 817شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 818شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 819شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 820شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 821شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 822شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 823شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 824شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 825شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 826شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 827شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 828شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 829شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 830شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 831شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 832شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 833شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 834شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 835شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 836شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 837شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 838شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 839شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 840شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 841شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 842شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 843شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...844شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 845شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 846شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 847شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 848شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 849شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...850شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...851شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...852شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 853شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 854شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...855شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...856شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...857شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...858شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...859شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...860شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...861شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...862شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 863شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 864شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 865شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...866شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 867شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...868شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...869شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 870شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...871شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...872شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 873شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 874شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 875شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...876شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 877شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 878شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...879شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...880شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...881شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...882شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...883شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 884شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...885شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...886شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...887شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 888شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 889شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 890شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 891شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 892شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 893شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 894شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...895شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...896شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 897شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 898شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...899شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 900شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 901شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 902شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 903شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 904شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 905شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 906شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...907شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 908شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...909شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 910شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 911شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 912شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 913شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 914شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 915شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 916شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 917شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...918شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...919شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...920شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...921شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...922شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...923شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...924شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...925شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...926شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...927شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...928شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...929شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 930شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...931شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 932شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 933شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 934شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...935شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...936شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 937شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 938شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 939شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...940شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...941شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 942شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 943شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 944شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 945شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 946شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...947شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 948شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 949شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...950شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...951شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 952شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 953شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 954شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 955شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 956شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 957شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 958شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...959شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...960شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...961شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 962شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...963شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 964شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 965شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 966شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 967شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 968شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 969شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 970شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 971شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...972شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...973شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...974شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...975شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 976شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...977شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 978شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 979شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 980شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 981شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 982شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 983شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 984شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 985شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 986شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 987شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 988شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...989شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...990شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...991شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...992شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...993شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...994شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...995شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...996شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...997شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...998شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...999شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1000شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1001شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1002شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1003شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1004شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1005شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1006شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1007شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1008شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1009شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1010شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1011شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1012شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1013شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1014شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1015شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1016شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1017شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1018شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1019شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1020شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1021شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1022شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1023شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1024شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1025شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1026شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1027شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1028شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1029شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1030شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1031شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1032شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1033شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1034شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1035شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1036شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1037شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1038شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1039شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1040شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1041شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1042شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1043شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1044شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1045شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1046شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1047شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1048شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1049شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1050شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1051شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1052شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1053شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1054شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1055شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1056شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1057شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1058شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1059شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1060شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1061شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1062شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1063شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1064شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1065شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1066شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1067شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1068شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1069شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1070شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1071شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1072شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1073شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1074شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1075شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1076شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1077شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1078شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1079شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1080شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1081شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1082شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1083شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1084شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1085شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1086شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1087شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1088شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1089شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1090شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1091شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1092شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1093شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1094شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1095شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1096شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1097شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1098شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1099شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1100شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1101شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1102شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1103شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1104شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1105شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1106شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1107شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1108شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1109شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1110شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1111شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1112شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1113شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1114شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1115شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1116شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1117شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1118شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1119شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1120شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1121شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1122شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1123شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1124شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1125شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1126شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1127شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1128شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1129شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1130شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1131شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1132شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1133شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1134شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1135شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1136شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1137شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1138شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1139شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1140شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1141شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1142شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1143شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1144شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1145شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1146شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1147شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1148شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1149شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1150شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1151شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1152شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1153شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1154شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1155شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1156شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1157شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1158شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1159شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1160شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1161شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1162شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1163شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1164شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1165شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1166شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1167شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1168شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1169شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1170شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1171شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1172شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1173شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1174شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1175شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1176شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1177شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1178شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1179شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1180شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1181شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1182شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1183شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1184شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1185شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1186شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1187شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1188شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1189شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1190شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1191شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1192شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1193شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1194شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1195شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1196شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1197شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1198شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1199شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1200شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1201شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1202شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1203شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1204شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1205شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1206شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1207شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1208شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1209شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1210شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1211شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1212شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1213شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1214شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1215شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1216شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1217شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1218شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1219شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1220شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1221شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1222شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1223شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1224شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1225شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1226شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1227شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1228شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1229شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1230شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1231شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1232شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1233شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1234شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1235شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1236شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1237شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1238شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1239شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1240شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1241شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1242شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1243شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1244شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1245شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1246شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1247شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1248شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1249شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1250شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1251شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1252شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1253شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1254شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1255شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1256شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1257شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1258شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1259شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1260شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1261شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1262شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1263شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1264شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1265شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1266شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1267شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1268شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1269شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1270شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1271شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1272شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1273شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1274شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1275شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1276شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1277شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1278شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1279شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1280شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1281شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1282شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1283شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1284شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1285شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1286شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1287شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1288شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1289شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1290شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1291شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1292شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1293شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1294شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1295شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1296شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1297شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1298شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1299شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1300شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1301شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1302شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1303شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1304شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1305شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1306شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1307شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1308شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1309شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1310شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1311شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1312شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1313شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1314شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1315شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1316شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1317شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1318شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1319شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1320شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1321شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1322شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1323شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1324شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1325شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1326شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1327شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1328شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1329شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1330شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1331شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1332شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1333شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1334شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1335شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1336شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1337شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1338شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1339شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1340شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1341شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1342شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1343شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1344شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1345شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1346شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1347شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1348شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1349شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1350شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1351شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1352شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1353شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1354شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1355شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1356شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1357شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1358شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1359شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1360شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1361شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1362شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1363شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1364شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1365شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1366شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1367شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1368شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1369شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1370شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1371شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1372شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1373شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1374شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1375شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1376شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1377شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1378شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1379شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1380شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1381شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1382شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1383شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1384شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1385شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1386شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1387شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1388شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1389شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1390شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1391شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1392شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1393شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1394شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1395شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1396شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1397شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1398شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1399شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1400شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1401شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1402شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1403شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1404شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1405شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1406شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1407شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1408شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1409شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1410شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1411شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1412شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1413شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1414شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1415شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1416شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1417شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1418شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1419شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1420شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1421شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1422شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1423شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1424شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1425شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1426شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1427شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1428شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1429شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1430شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1431شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1432شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1433شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1434شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1435شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1436شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1437شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1438شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1439شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1440شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1441شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1442شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1443شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1444شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1445شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1446شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1447شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1448شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1449شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1450شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1451شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1452شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1453شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1454شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1455شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1456شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1457شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1458شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1459شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1460شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1461شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1462شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1463شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1464شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1465شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1466شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1467شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1468شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1469شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1470شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1471شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1472شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1473شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1474شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1475شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1476شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1477شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1478شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1479شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1480شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1481شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1482شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1483شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1484شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1485شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1486شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1487شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1488شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1489شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1490شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1491شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1492شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1493شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1494شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1495شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1496شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1497شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1498شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1499شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1500شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1501شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1502شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1503شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1504شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1505شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1506شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1507شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1508شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1509شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1510شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1511شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1512شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1513شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1514شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1515شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1516شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1517شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1518شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1519شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1520شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1521شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1522شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1523شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1524شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1525شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1526شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1527شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1528شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1529شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1530شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1531شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1532شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1533شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1534شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1535شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1536شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1537شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1538شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1539شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1540شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1541شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1542شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1543شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1544شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1545شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1546شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1547شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1548شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1549شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1550شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1551شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1552شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1553شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1554شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1555شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1556شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1557شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1558شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1559شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1560شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1561شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1562شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1563شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1564شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1565شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1566شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1567شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1568شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1569شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1570شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1571شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1572شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1573شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1574شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1575شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1576شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1577شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1578شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1579شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1580شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1581شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1582شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1583شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1584شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1585شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1586شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1587شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1588شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1589شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1590شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1591شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1592شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1593شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1594شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1595شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1596شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1597شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1598شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1599شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1600شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1601شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1602شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1603شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1604شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1605شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1606شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1607شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1608شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1609شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1610شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1611شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1612شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1613شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1614شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1615شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1616شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1617شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1618شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1619شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1620شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1621شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1622شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1623شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1624شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1625شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1626شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1627شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1628شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1629شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1630شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1631شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1632شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1633شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1634شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1635شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1636شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1637شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1638شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1639شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1640شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1641شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1642شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1643شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1644شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1645شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1646شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1647شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1648شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1649شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1650شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1651شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1652شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1653شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1654شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1655شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1656شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1657شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1658شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1659شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1660شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1661شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1662شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1663شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1664شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1665شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1666شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1667شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1668شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1669شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1670شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1671شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1672شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1673شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1674شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1675شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1676شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1677شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1678شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1679شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1680شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1681شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1682شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1683شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1684شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1685شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1686شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1687شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1688شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1689شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1690شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1691شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1692شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1693شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1694شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1695شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1696شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1697شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1698شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1699شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1700شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1701شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1702شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1703شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1704شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1705شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1706شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1707شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1708شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1709شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1710شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1711شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1712شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1713شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1714شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1715شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1716شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1717شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1718شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1719شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1720شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1721شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1722شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1723شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1724شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1725شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1726شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1727شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1728شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1729شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1730شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1731شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1732شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1733شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1734شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1735شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1736شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1737شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1738شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1739شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1740شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1741شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1742شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1743شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1744شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1745شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1746شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1747شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1748شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1749شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1750شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1751شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1752شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1753شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1754شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1755شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1756شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1757شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1758شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1759شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1760شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1761شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1762شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1763شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1764شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1765شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1766شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1767شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1768شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1769شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1770شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1771شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1772شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1773شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1774شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1775شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1776شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1777شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1778شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1779شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1780شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1781شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1782شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1783شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1784شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1785شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1786شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1787شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1788شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1789شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1790شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1791شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1792شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1793شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1794شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1795شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1796شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1797شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1798شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1799شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1800شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1801شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1802شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1803شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1804شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1805شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1806شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1807شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1808شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1809شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1810شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1811شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1812شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1813شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1814شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1815شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1816شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1817شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1818شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1819شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1820شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1821شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1822شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1823شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1824شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1825شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1826شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1827شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1828شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1829شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1830شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1831شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1832شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1833شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1834شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1835شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ