به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست

2410عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

به هر بیتی که وصف آن رخانست

چو نیکو بنگری شه بیت آنست

کمر که بسته او هست جانم

مرا جانی ست آن هم در میانست

ندارم در میان تو سخن هیچ

ولی جان را سخن در آن دهانست

به ما گر می کند چشم تو شوخی

که شوخی شیوه های سرخوشانست

به هر مو زلف تو دارد دو صد دل

چه دزدی پر دلی نامهربانست

دلم را برد و جان را کشت چشمت

جهانگیرست و هم صاحب قرانست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 2شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 3شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 4شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 5شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 6شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 7شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 8شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 9شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 10شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 11شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 12شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 13شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 14شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 15شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 16شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 17شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 18شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 19شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 20شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 21شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 22شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 23شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 24شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 25شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 26شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 27شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 28شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 29شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 30شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...31شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...32شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...33شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...34شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...35شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...36شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 37شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...38شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...39شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...40شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...41شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...42شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...43شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...44شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...45شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 46شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...47شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 48شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...49شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...50شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...51شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...52شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...53شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...54شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 55شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...56شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...57شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...58شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...59شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 60شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 61شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...62شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 63شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 64شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...65شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...66شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...67شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 68شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 69شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 70شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...71شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...72شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...73شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...74شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 75شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...76شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 77شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...78شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...79شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...80شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...81شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 82شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 83شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...84شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...85شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...86شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 87شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 88شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 89شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 90شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...91شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...92شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 93شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 94شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 95شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 96شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 97شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 98شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 99شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 100شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 101شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 102شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 103شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 104شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 105شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 106شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 107شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 108شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 109شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 110شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 111شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 112شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 113شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 114شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 115شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 116شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 117شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...118شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 119شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 120شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...121شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...122شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 123شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 124شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 125شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 126شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 127شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 128شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 129شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...130شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 131شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...132شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...133شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...134شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 135شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 136شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...137شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 138شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 139شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 140شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...141شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...142شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 143شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 144شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 145شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...146شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 147شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 148شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 149شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 150شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...151شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 152شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 153شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 154شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 155شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 156شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 157شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...158شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 159شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 160شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 161شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...162شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...163شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 164شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 165شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...166شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...167شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...168شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 169شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 170شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 171شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 172شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 173شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 174شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 175شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...176شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 177شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 178شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 179شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 180شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...181شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...182شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 183شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...184شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 185شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...186شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...187شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 188شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 189شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 190شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 191شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 192شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...193شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 194شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 195شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 196شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 197شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 198شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 199شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 200شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 201شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 202شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 203شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 204شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 205شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 206شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 207شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 208شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 209شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 210شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 211شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 212شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 213شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 214شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 215شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 216شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 217شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 218شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 219شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 220شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 221شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 222شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 223شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 224شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 225شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...226شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 227شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 228شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 229شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...230شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 231شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 232شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...233شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 234شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 235شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...236شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...237شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 238شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...239شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...240شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...241شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 242شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 243شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 244شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...245شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...246شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 247شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 248شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 249شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...250شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...251شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...252شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 253شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...254شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 255شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 256شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...257شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...258شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...259شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...260شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...261شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...262شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...263شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...264شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...265شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...266شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...267شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...268شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...269شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...270شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...271شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...272شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...273شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...274شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...275شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...276شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...277شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...278شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...279شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...280شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...281شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...282شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 283شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...284شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...285شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...286شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...287شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...288شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...289شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...290شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...291شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...292شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...293شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...294شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 295شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...296شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...297شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...298شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...299شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...300شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...301شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...302شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...303شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 304شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...305شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...306شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...307شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...308شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...309شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...310شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...311شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...312شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...313شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...314شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 315شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 316شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...317شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...318شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...319شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 320شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...321شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 322شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...323شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 324شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...325شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 326شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...327شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 328شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...329شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...330شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 331شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 332شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 333شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 334شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 335شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...336شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 337شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...338شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...339شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 340شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 341شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 342شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 343شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 344شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 345شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...346شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 347شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 348شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 349شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 350شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...351شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 352شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 353شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 354شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 355شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 356شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 357شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 358شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 359شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 360شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 361شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 362شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 363شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 364شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 365شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 366شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 367شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 368شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 369شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 370شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 371شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 372شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 373شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 374شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 375شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 376شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 377شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 378شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 379شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 380شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 381شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 382شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 383شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 384شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 385شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 386شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 387شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 388شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 389شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 390شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 391شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 392شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 393شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 394شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 395شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 396شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 397شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 398شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 399شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 400شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 401شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 402شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 403شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 404شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 405شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 406شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 407شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 408شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 409شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 410شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 411شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 412شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 413شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 414شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 415شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 416شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 417شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 418شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 419شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 420شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 421شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 422شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 423شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 424شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 425شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 426شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 427شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 428شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 429شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 430شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 431شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 432شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 433شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 434شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 435شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 436شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 437شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 438شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 439شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 440شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 441شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 442شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 443شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 444شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 445شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 446شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 447شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 448شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 449شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...450شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...451شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...452شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...453شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...454شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...455شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...456شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...457شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...458شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...459شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...460شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...461شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...462شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...463شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 464شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...465شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...466شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...467شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...468شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...469شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 470شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...471شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...472شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...473شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...474شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...475شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...476شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...477شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...478شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...479شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...480شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...481شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...482شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...483شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...484شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...485شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...486شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...487شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...488شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...489شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...490شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...491شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 492شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...493شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 494شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...495شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...496شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...497شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...498شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 499شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...500شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...501شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...502شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...503شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...504شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...505شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...506شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...507شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...508شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...509شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...510شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 511شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 512شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 513شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 514شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...515شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...516شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...517شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 518شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...519شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...520شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 521شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...522شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...523شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...524شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 525شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...526شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...527شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...528شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...529شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 530شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...531شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...532شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...533شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...534شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...535شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 536شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...537شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...538شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 539شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...540شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...541شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 542شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...543شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 544شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...545شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 546شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 547شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 548شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 549شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 550شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...551شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 552شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 553شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 554شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...555شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 556شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 557شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...558شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 559شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...560شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...561شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 562شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...563شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 564شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 565شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 566شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...567شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 568شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...569شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 570شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 571شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 572شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...573شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 574شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...575شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...576شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 577شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 578شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 579شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 580شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 581شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...582شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 583شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 584شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...585شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 586شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 587شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 588شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...589شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 590شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 591شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 592شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 593شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 594شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 595شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 596شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 597شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 598شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 599شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 600شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 601شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 602شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 603شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...604شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 605شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 606شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 607شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 608شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 609شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 610شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 611شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 612شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 613شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...614شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...615شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 616شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 617شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 618شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 619شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 620شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 621شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 622شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 623شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 624شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 625شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 626شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 627شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 628شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 629شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 630شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 631شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 632شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 633شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 634شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 635شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 636شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 637شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 638شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 639شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 640شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 641شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 642شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 643شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 644شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 645شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 646شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...647شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 648شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 649شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 650شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 651شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 652شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 653شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 654شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 655شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 656شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 657شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 658شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 659شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 660شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 661شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 662شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 663شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...664شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 665شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...666شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 667شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 668شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...669شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 670شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 671شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 672شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...673شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 674شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 675شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...676شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 677شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...678شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 679شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...680شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 681شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 682شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...683شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 684شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 685شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 686شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 687شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 688شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 689شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...690شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...691شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 692شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...693شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 694شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 695شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 696شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...697شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...698شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 699شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 700شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 701شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 702شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 703شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 704شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 705شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...706شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...707شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 708شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 709شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 710شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 711شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 712شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 713شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 714شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 715شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 716شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 717شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...718شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 719شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...720شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 721شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 722شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 723شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 724شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 725شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 726شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 727شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 728شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 729شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 730شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 731شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 732شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 733شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 734شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...735شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...736شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...737شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...738شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 739شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...740شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 741شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 742شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...743شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...744شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 745شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...746شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 747شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 748شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 749شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...750شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 751شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 752شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 753شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 754شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 755شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 756شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 757شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 758شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 759شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...760شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...761شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 762شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 763شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 764شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 765شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 766شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 767شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 768شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 769شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 770شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 771شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 772شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 773شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 774شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 775شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 776شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 777شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 778شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 779شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 780شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 781شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 782شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 783شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 784شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 785شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...786شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 787شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 788شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 789شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...790شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...791شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 792شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 793شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 794شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 795شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 796شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...797شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 798شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 799شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 800شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 801شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 802شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 803شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 804شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 805شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 806شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 807شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 808شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 809شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 810شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 811شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 812شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 813شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 814شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 815شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 816شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 817شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 818شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 819شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 820شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 821شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 822شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 823شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 824شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 825شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 826شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 827شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 828شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 829شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 830شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 831شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 832شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 833شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 834شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 835شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 836شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 837شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 838شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 839شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 840شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 841شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 842شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 843شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 844شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 845شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 846شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 847شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 848شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 849شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 850شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...851شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 852شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 853شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 854شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 855شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 856شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...857شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...858شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...859شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 860شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 861شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...862شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...863شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...864شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...865شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...866شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...867شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...868شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...869شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 870شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 871شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 872شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...873شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 874شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...875شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...876شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 877شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...878شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...879شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 880شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 881شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 882شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...883شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 884شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 885شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...886شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...887شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...888شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...889شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...890شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 891شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...892شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...893شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...894شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 895شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 896شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 897شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 898شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 899شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 900شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 901شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...902شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...903شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 904شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 905شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...906شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 907شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 908شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 909شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 910شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 911شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 912شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 913شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...914شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 915شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...916شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 917شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 918شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 919شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 920شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 921شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 922شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 923شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 924شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...925شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...926شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...927شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...928شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...929شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...930شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...931شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...932شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...933شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...934شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...935شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...936شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 937شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...938شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 939شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 940شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 941شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...942شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...943شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 944شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 945شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 946شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...947شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...948شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 949شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 950شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 951شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 952شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 953شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...954شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 955شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 956شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...957شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...958شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 959شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 960شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 961شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 962شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 963شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 964شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 965شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...966شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...967شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...968شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 969شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...970شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 971شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 972شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 973شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 974شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 975شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 976شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 977شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 978شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...979شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...980شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...981شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...982شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 983شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...984شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 985شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 986شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 987شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 988شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 989شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 990شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 991شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 992شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 993شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 994شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 995شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...996شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...997شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...998شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...999شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1000شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1001شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1002شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1003شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1004شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1005شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1006شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1007شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1008شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1009شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1010شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1011شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1012شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1013شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1014شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1015شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1016شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1017شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1018شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1019شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1020شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1021شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1022شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1023شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1024شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1025شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1026شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1027شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1028شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1029شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1030شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1031شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1032شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1033شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1034شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1035شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1036شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1037شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1038شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1039شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1040شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1041شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1042شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1043شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1044شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1045شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1046شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1047شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1048شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1049شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1050شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1051شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1052شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1053شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1054شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1055شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1056شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1057شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1058شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1059شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1060شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1061شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1062شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1063شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1064شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1065شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1066شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1067شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1068شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1069شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1070شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1071شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1072شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1073شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1074شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1075شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1076شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1077شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1078شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1079شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1080شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1081شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1082شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1083شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1084شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1085شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1086شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1087شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1088شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1089شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1090شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1091شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1092شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1093شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1094شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1095شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1096شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1097شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1098شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1099شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1100شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1101شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1102شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1103شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1104شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1105شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1106شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1107شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1108شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1109شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1110شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1111شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1112شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1113شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1114شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1115شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1116شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1117شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1118شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1119شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1120شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1121شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1122شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1123شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1124شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1125شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1126شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1127شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1128شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1129شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1130شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1131شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1132شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1133شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1134شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1135شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1136شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1137شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1138شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1139شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1140شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1141شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1142شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1143شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1144شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1145شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1146شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1147شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1148شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1149شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1150شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1151شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1152شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1153شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1154شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1155شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1156شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1157شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1158شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1159شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1160شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1161شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1162شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1163شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1164شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1165شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1166شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1167شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1168شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1169شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1170شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1171شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1172شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1173شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1174شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1175شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1176شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1177شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1178شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1179شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1180شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1181شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1182شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1183شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1184شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1185شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1186شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1187شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1188شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1189شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1190شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1191شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1192شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1193شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1194شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1195شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1196شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1197شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1198شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1199شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1200شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1201شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1202شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1203شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1204شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1205شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1206شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1207شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1208شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1209شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1210شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1211شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1212شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1213شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1214شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1215شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1216شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1217شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1218شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1219شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1220شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1221شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1222شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1223شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1224شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1225شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1226شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1227شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1228شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1229شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1230شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1231شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1232شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1233شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1234شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1235شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1236شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1237شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1238شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1239شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1240شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1241شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1242شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1243شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1244شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1245شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1246شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1247شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1248شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1249شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1250شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1251شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1252شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1253شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1254شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1255شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1256شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1257شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1258شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1259شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1260شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1261شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1262شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1263شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1264شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1265شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1266شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1267شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1268شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1269شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1270شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1271شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1272شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1273شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1274شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1275شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1276شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1277شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1278شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1279شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1280شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1281شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1282شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1283شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1284شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1285شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1286شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1287شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1288شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1289شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1290شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1291شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1292شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1293شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1294شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1295شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1296شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1297شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1298شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1299شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1300شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1301شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1302شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1303شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1304شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1305شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1306شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1307شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1308شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1309شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1310شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1311شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1312شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1313شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1314شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1315شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1316شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1317شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1318شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1319شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1320شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1321شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1322شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1323شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1324شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1325شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1326شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1327شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1328شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1329شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1330شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1331شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1332شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1333شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1334شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1335شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1336شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1337شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1338شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1339شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1340شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1341شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1342شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1343شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1344شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1345شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1346شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1347شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1348شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1349شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1350شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1351شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1352شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1353شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1354شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1355شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1356شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1357شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1358شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1359شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1360شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1361شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1362شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1363شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1364شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1365شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1366شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1367شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1368شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1369شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1370شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1371شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1372شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1373شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1374شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1375شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1376شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1377شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1378شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1379شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1380شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1381شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1382شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1383شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1384شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1385شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1386شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1387شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1388شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1389شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1390شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1391شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1392شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1393شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1394شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1395شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1396شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1397شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1398شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1399شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1400شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1401شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1402شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1403شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1404شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1405شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1406شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1407شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1408شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1409شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1410شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1411شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1412شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1413شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1414شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1415شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1416شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1417شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1418شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1419شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1420شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1421شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1422شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1423شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1424شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1425شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1426شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1427شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1428شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1429شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1430شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1431شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1432شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1433شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1434شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1435شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1436شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1437شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1438شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1439شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1440شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1441شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1442شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1443شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1444شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1445شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1446شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1447شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1448شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1449شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1450شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1451شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1452شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1453شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1454شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1455شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1456شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1457شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1458شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1459شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1460شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1461شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1462شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1463شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1464شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1465شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1466شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1467شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1468شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1469شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1470شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1471شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1472شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1473شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1474شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1475شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1476شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1477شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1478شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1479شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1480شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1481شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1482شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1483شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1484شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1485شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1486شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1487شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1488شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1489شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1490شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1491شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1492شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1493شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1494شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1495شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1496شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1497شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1498شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1499شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1500شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1501شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1502شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1503شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1504شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1505شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1506شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1507شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1508شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1509شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1510شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1511شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1512شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1513شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1514شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1515شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1516شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1517شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1518شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1519شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1520شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1521شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1522شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1523شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1524شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1525شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1526شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1527شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1528شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1529شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1530شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1531شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1532شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1533شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1534شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1535شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1536شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1537شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1538شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1539شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1540شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1541شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1542شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1543شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1544شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1545شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1546شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1547شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1548شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1549شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1550شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1551شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1552شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1553شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1554شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1555شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1556شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1557شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1558شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1559شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1560شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1561شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1562شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1563شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1564شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1565شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1566شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1567شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1568شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1569شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1570شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1571شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1572شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1573شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1574شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1575شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1576شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1577شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1578شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1579شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1580شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1581شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1582شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1583شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1584شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1585شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1586شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1587شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1588شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1589شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1590شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1591شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1592شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1593شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1594شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1595شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1596شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1597شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1598شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1599شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1600شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1601شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1602شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1603شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1604شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1605شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1606شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1607شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1608شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1609شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1610شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1611شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1612شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1613شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1614شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1615شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1616شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1617شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1618شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1619شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1620شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1621شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1622شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1623شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1624شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1625شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1626شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1627شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1628شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1629شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1630شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1631شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1632شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1633شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1634شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1635شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1636شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1637شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1638شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1639شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1640شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1641شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1642شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1643شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1644شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1645شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1646شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1647شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1648شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1649شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1650شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1651شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1652شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1653شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1654شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1655شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1656شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1657شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1658شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1659شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1660شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1661شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1662شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1663شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1664شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1665شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1666شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1667شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1668شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1669شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1670شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1671شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1672شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1673شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1674شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1675شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1676شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1677شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1678شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1679شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1680شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1681شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1682شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1683شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1684شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1685شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1686شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1687شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1688شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1689شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1690شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1691شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1692شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1693شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1694شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1695شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1696شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1697شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1698شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1699شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1700شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1701شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1702شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1703شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1704شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1705شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1706شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1707شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1708شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1709شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1710شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1711شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1712شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1713شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1714شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1715شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1716شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1717شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1718شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1719شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1720شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1721شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1722شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1723شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1724شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1725شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1726شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1727شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1728شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1729شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1730شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1731شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1732شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1733شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1734شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1735شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1736شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1737شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1738شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1739شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1740شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1741شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1742شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1743شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1744شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1745شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1746شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1747شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1748شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1749شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1750شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1751شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1752شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1753شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1754شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1755شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1756شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1757شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1758شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1759شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1760شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1761شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1762شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1763شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1764شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1765شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1766شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1767شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1768شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1769شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1770شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1771شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1772شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1773شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1774شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1775شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1776شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1777شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1778شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1779شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1780شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1781شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1782شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1783شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1784شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1785شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1786شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1787شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1788شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1789شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1790شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1791شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1792شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1793شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1794شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1795شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1796شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1797شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1798شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1799شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1800شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1801شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1802شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1803شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1804شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1805شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1806شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1807شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1808شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1809شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1810شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1811شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1812شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1813شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1814شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1815شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1816شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1817شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1818شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1819شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1820شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1821شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1822شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1823شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1824شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1825شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1826شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1827شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1828شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1829شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1830شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1831شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1832شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1833شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1834شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1835شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1836شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1837شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1838شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1839شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1840شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1841شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1842شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ