به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست

2390عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

مرا در سر هوای نازنینی ست

کز او تاراج شد هر جا که دینی ست

نخواهد رفت مهرش از دل من

اگر چه با منش هر لحظه کینی ست

پریشان حالت است از یاد زلفش

به گیتی هر کجا خلوت نشینی ست

هجوم جان مشتاقان بر آن لب

چو غوغای مگس بر انگبینی ست

تنم چون خاک شد، رنجه مکن پای

ترا هم زیر پا آخر زمینی ست

بهار من تویی، زانم چه سود است

که در عالم گلی یا یاسمینی ست

دل از پیشت سلامت چون توان برد

که در هر گوشه چشمت کمینی ست

مجو آخر تو هشیاری ز خسرو

که عشق و عقل را دیرینه کینی ست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 2شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 3شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 4شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 5شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 6شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 7شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 8شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 9شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 10شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 11شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 12شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 13شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 14شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 15شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 16شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 17شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 18شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 19شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 20شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 21شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 22شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 23شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 24شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 25شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 26شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...27شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...28شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...29شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...30شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...31شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...32شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 33شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...34شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...35شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...36شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...37شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...38شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...39شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...40شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...41شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 42شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...43شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 44شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...45شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...46شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...47شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...48شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...49شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...50شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 51شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...52شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...53شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...54شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...55شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 56شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 57شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...58شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 59شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 60شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...61شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...62شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...63شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 64شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 65شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 66شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...67شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...68شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...69شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...70شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 71شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...72شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 73شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...74شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...75شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...76شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...77شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 78شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 79شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...80شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...81شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...82شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 83شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 84شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 85شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 86شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...87شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...88شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 89شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 90شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 91شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 92شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 93شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 94شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 95شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 96شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 97شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 98شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 99شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 100شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 101شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 102شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 103شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 104شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 105شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 106شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 107شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 108شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 109شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 110شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 111شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 112شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 113شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...114شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 115شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 116شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...117شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...118شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 119شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 120شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 121شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 122شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 123شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 124شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 125شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...126شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 127شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...128شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...129شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...130شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 131شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 132شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...133شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 134شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 135شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 136شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...137شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...138شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 139شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 140شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 141شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...142شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 143شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 144شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 145شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 146شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...147شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 148شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 149شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 150شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 151شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 152شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 153شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...154شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 155شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 156شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 157شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...158شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...159شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 160شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 161شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...162شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...163شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...164شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 165شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 166شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 167شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 168شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 169شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 170شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 171شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...172شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 173شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 174شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 175شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 176شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...177شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...178شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 179شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...180شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 181شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...182شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...183شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 184شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 185شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 186شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 187شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 188شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...189شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 190شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 191شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 192شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 193شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 194شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 195شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 196شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 197شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 198شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 199شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 200شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 201شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 202شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 203شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 204شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 205شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 206شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 207شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 208شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 209شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 210شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 211شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 212شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 213شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 214شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 215شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 216شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 217شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 218شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 219شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 220شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 221شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...222شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 223شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 224شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 225شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...226شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 227شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 228شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...229شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 230شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 231شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...232شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...233شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 234شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...235شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...236شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...237شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 238شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 239شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 240شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...241شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...242شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 243شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 244شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 245شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...246شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...247شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...248شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 249شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...250شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 251شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 252شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...253شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...254شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...255شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...256شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...257شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...258شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...259شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...260شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...261شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...262شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...263شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...264شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...265شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...266شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...267شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...268شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...269شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...270شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...271شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...272شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...273شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...274شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...275شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...276شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...277شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...278شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 279شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...280شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...281شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...282شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...283شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...284شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...285شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...286شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...287شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...288شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...289شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...290شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 291شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...292شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...293شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...294شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...295شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...296شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...297شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...298شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...299شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 300شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...301شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...302شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...303شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...304شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...305شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...306شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...307شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...308شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...309شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...310شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 311شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 312شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...313شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...314شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...315شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 316شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...317شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 318شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...319شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 320شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...321شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 322شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...323شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 324شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...325شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...326شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 327شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 328شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 329شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 330شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 331شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...332شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 333شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...334شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...335شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 336شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 337شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 338شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 339شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 340شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 341شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...342شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 343شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 344شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 345شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 346شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...347شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 348شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 349شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 350شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 351شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 352شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 353شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 354شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 355شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 356شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 357شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 358شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 359شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 360شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 361شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 362شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 363شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 364شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 365شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 366شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 367شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 368شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 369شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 370شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 371شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 372شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 373شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 374شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 375شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 376شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 377شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 378شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 379شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 380شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 381شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 382شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 383شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 384شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 385شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 386شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 387شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 388شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 389شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 390شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 391شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 392شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 393شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 394شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 395شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 396شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 397شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 398شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 399شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 400شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 401شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 402شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 403شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 404شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 405شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 406شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 407شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 408شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 409شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 410شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 411شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 412شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 413شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 414شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 415شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 416شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 417شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 418شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 419شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 420شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 421شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 422شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 423شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 424شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 425شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 426شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 427شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 428شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 429شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 430شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 431شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 432شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 433شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 434شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 435شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 436شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 437شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 438شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 439شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 440شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 441شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 442شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 443شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 444شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 445شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...446شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...447شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...448شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...449شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...450شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...451شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...452شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...453شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...454شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...455شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...456شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...457شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...458شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...459شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 460شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...461شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...462شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...463شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...464شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...465شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 466شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...467شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...468شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...469شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...470شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...471شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...472شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...473شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...474شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...475شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...476شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...477شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...478شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...479شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...480شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...481شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...482شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...483شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...484شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...485شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...486شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...487شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 488شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...489شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 490شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...491شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...492شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...493شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...494شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 495شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...496شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...497شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...498شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...499شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...500شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...501شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...502شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...503شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...504شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...505شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...506شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 507شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 508شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 509شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 510شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...511شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...512شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...513شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 514شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...515شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...516شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 517شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...518شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...519شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...520شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 521شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...522شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...523شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...524شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...525شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 526شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...527شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...528شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...529شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...530شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...531شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 532شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...533شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...534شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 535شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...536شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...537شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 538شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...539شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 540شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...541شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 542شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 543شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 544شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 545شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 546شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...547شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 548شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 549شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 550شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...551شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 552شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 553شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...554شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 555شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...556شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...557شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 558شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...559شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 560شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 561شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 562شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...563شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 564شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...565شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 566شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 567شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 568شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...569شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 570شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...571شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...572شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 573شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 574شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 575شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 576شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 577شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...578شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 579شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 580شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...581شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 582شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 583شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 584شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...585شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 586شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 587شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 588شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 589شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 590شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 591شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 592شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 593شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 594شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 595شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 596شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 597شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 598شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 599شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...600شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 601شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 602شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 603شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 604شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 605شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 606شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 607شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 608شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 609شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...610شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...611شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 612شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 613شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 614شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 615شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 616شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 617شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 618شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 619شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 620شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 621شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 622شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 623شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 624شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 625شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 626شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 627شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 628شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 629شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 630شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 631شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 632شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 633شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 634شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 635شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 636شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 637شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 638شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 639شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 640شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 641شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 642شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...643شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 644شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 645شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 646شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 647شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 648شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 649شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 650شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 651شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 652شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 653شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 654شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 655شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 656شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 657شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 658شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 659شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...660شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 661شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...662شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 663شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 664شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...665شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 666شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 667شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 668شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...669شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 670شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 671شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...672شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 673شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...674شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 675شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...676شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 677شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 678شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...679شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 680شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 681شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 682شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 683شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 684شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 685شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...686شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...687شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 688شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...689شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 690شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 691شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 692شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...693شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...694شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 695شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 696شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 697شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 698شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 699شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 700شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 701شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...702شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...703شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 704شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 705شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 706شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 707شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 708شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 709شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 710شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 711شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 712شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 713شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...714شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 715شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...716شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 717شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 718شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 719شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 720شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 721شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 722شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 723شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 724شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 725شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 726شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 727شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 728شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 729شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 730شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...731شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...732شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...733شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...734شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 735شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...736شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 737شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 738شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...739شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...740شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 741شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...742شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 743شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 744شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 745شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...746شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 747شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 748شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 749شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 750شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 751شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 752شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 753شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 754شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 755شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...756شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...757شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 758شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 759شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 760شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 761شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 762شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 763شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 764شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 765شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 766شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 767شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 768شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 769شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 770شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 771شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 772شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 773شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 774شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 775شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 776شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 777شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 778شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 779شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 780شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 781شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...782شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 783شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 784شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 785شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...786شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...787شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 788شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 789شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 790شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 791شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 792شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...793شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 794شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 795شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 796شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 797شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 798شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 799شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 800شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 801شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 802شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 803شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 804شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 805شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 806شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 807شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 808شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 809شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 810شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 811شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 812شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 813شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 814شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 815شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 816شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 817شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 818شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 819شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 820شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 821شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 822شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 823شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 824شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 825شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 826شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 827شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 828شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 829شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 830شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 831شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 832شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 833شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 834شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 835شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 836شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 837شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 838شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 839شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 840شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 841شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 842شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 843شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 844شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 845شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 846شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...847شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 848شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 849شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 850شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 851شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 852شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...853شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...854شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...855شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 856شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 857شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...858شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...859شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...860شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...861شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...862شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...863شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...864شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...865شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 866شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 867شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 868شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...869شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 870شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...871شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...872شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 873شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...874شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...875شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 876شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 877شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 878شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...879شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 880شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 881شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...882شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...883شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...884شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...885شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...886شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 887شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...888شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...889شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...890شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 891شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 892شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 893شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 894شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 895شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 896شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 897شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...898شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...899شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 900شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 901شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...902شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 903شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 904شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 905شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 906شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 907شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 908شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 909شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...910شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 911شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...912شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 913شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 914شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 915شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 916شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 917شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 918شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 919شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 920شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...921شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...922شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...923شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...924شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...925شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...926شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...927شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...928شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...929شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...930شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...931شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...932شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 933شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...934شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 935شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 936شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 937شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...938شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...939شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 940شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 941شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 942شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...943شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...944شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 945شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 946شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 947شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 948شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 949شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...950شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 951شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 952شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...953شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...954شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 955شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 956شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 957شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 958شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 959شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 960شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 961شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...962شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...963شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...964شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 965شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...966شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 967شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 968شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 969شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 970شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 971شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 972شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 973شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 974شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...975شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...976شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...977شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...978شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 979شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...980شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 981شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 982شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 983شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 984شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 985شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 986شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 987شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 988شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 989شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 990شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 991شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...992شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...993شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...994شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...995شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...996شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...997شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...998شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...999شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1000شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1001شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1002شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1003شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1004شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1005شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1006شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1007شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1008شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1009شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1010شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1011شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1012شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1013شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1014شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1015شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1016شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1017شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1018شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1019شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1020شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1021شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1022شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1023شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1024شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1025شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1026شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1027شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1028شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1029شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1030شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1031شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1032شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1033شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1034شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1035شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1036شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1037شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1038شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1039شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1040شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1041شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1042شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1043شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1044شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1045شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1046شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1047شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1048شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1049شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1050شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1051شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1052شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1053شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1054شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1055شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1056شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1057شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1058شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1059شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1060شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1061شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1062شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1063شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1064شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1065شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1066شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1067شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1068شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1069شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1070شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1071شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1072شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1073شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1074شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1075شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1076شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1077شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1078شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1079شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1080شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1081شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1082شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1083شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1084شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1085شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1086شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1087شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1088شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1089شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1090شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1091شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1092شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1093شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1094شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1095شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1096شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1097شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1098شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1099شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1100شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1101شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1102شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1103شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1104شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1105شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1106شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1107شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1108شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1109شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1110شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1111شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1112شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1113شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1114شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1115شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1116شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1117شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1118شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1119شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1120شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1121شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1122شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1123شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1124شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1125شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1126شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1127شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1128شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1129شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1130شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1131شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1132شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1133شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1134شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1135شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1136شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1137شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1138شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1139شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1140شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1141شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1142شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1143شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1144شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1145شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1146شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1147شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1148شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1149شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1150شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1151شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1152شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1153شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1154شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1155شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1156شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1157شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1158شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1159شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1160شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1161شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1162شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1163شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1164شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1165شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1166شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1167شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1168شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1169شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1170شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1171شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1172شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1173شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1174شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1175شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1176شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1177شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1178شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1179شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1180شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1181شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1182شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1183شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1184شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1185شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1186شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1187شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1188شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1189شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1190شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1191شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1192شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1193شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1194شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1195شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1196شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1197شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1198شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1199شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1200شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1201شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1202شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1203شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1204شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1205شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1206شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1207شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1208شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1209شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1210شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1211شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1212شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1213شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1214شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1215شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1216شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1217شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1218شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1219شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1220شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1221شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1222شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1223شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1224شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1225شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1226شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1227شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1228شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1229شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1230شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1231شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1232شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1233شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1234شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1235شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1236شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1237شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1238شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1239شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1240شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1241شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1242شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1243شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1244شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1245شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1246شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1247شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1248شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1249شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1250شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1251شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1252شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1253شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1254شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1255شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1256شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1257شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1258شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1259شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1260شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1261شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1262شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1263شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1264شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1265شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1266شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1267شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1268شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1269شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1270شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1271شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1272شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1273شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1274شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1275شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1276شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1277شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1278شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1279شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1280شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1281شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1282شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1283شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1284شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1285شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1286شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1287شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1288شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1289شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1290شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1291شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1292شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1293شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1294شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1295شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1296شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1297شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1298شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1299شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1300شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1301شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1302شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1303شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1304شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1305شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1306شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1307شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1308شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1309شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1310شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1311شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1312شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1313شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1314شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1315شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1316شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1317شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1318شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1319شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1320شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1321شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1322شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1323شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1324شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1325شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1326شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1327شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1328شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1329شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1330شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1331شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1332شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1333شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1334شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1335شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1336شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1337شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1338شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1339شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1340شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1341شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1342شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1343شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1344شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1345شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1346شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1347شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1348شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1349شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1350شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1351شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1352شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1353شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1354شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1355شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1356شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1357شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1358شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1359شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1360شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1361شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1362شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1363شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1364شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1365شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1366شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1367شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1368شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1369شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1370شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1371شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1372شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1373شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1374شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1375شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1376شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1377شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1378شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1379شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1380شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1381شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1382شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1383شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1384شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1385شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1386شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1387شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1388شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1389شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1390شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1391شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1392شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1393شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1394شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1395شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1396شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1397شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1398شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1399شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1400شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1401شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1402شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1403شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1404شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1405شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1406شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1407شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1408شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1409شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1410شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1411شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1412شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1413شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1414شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1415شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1416شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1417شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1418شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1419شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1420شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1421شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1422شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1423شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1424شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1425شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1426شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1427شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1428شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1429شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1430شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1431شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1432شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1433شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1434شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1435شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1436شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1437شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1438شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1439شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1440شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1441شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1442شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1443شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1444شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1445شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1446شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1447شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1448شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1449شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1450شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1451شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1452شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1453شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1454شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1455شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1456شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1457شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1458شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1459شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1460شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1461شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1462شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1463شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1464شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1465شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1466شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1467شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1468شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1469شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1470شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1471شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1472شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1473شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1474شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1475شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1476شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1477شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1478شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1479شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1480شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1481شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1482شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1483شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1484شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1485شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1486شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1487شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1488شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1489شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1490شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1491شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1492شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1493شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1494شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1495شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1496شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1497شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1498شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1499شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1500شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1501شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1502شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1503شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1504شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1505شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1506شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1507شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1508شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1509شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1510شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1511شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1512شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1513شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1514شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1515شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1516شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1517شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1518شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1519شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1520شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1521شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1522شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1523شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1524شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1525شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1526شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1527شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1528شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1529شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1530شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1531شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1532شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1533شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1534شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1535شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1536شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1537شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1538شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1539شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1540شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1541شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1542شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1543شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1544شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1545شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1546شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1547شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1548شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1549شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1550شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1551شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1552شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1553شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1554شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1555شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1556شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1557شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1558شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1559شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1560شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1561شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1562شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1563شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1564شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1565شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1566شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1567شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1568شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1569شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1570شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1571شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1572شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1573شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1574شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1575شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1576شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1577شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1578شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1579شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1580شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1581شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1582شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1583شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1584شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1585شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1586شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1587شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1588شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1589شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1590شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1591شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1592شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1593شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1594شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1595شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1596شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1597شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1598شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1599شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1600شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1601شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1602شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1603شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1604شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1605شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1606شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1607شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1608شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1609شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1610شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1611شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1612شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1613شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1614شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1615شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1616شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1617شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1618شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1619شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1620شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1621شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1622شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1623شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1624شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1625شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1626شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1627شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1628شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1629شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1630شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1631شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1632شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1633شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1634شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1635شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1636شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1637شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1638شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1639شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1640شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1641شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1642شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1643شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1644شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1645شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1646شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1647شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1648شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1649شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1650شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1651شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1652شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1653شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1654شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1655شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1656شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1657شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1658شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1659شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1660شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1661شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1662شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1663شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1664شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1665شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1666شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1667شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1668شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1669شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1670شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1671شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1672شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1673شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1674شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1675شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1676شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1677شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1678شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1679شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1680شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1681شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1682شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1683شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1684شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1685شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1686شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1687شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1688شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1689شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1690شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1691شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1692شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1693شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1694شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1695شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1696شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1697شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1698شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1699شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1700شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1701شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1702شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1703شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1704شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1705شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1706شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1707شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1708شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1709شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1710شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1711شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1712شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1713شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1714شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1715شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1716شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1717شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1718شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1719شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1720شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1721شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1722شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1723شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1724شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1725شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1726شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1727شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1728شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1729شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1730شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1731شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1732شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1733شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1734شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1735شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1736شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1737شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1738شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1739شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1740شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1741شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1742شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1743شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1744شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1745شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1746شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1747شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1748شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1749شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1750شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1751شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1752شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1753شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1754شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1755شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1756شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1757شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1758شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1759شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1760شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1761شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1762شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1763شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1764شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1765شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1766شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1767شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1768شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1769شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1770شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1771شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1772شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1773شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1774شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1775شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1776شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1777شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1778شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1779شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1780شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1781شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1782شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1783شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1784شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1785شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1786شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1787شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1788شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1789شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1790شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1791شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1792شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1793شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1794شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1795شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1796شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1797شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1798شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1799شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1800شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1801شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1802شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1803شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1804شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1805شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1806شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1807شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1808شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1809شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1810شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1811شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1812شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1813شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1814شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1815شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1816شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1817شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1818شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1819شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1820شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1821شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1822شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1823شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1824شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1825شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1826شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1827شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1828شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1829شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1830شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1831شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1832شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1833شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1834شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1835شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1836شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1837شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1838شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ