به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست

2360عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گل امشب آخر شب مست برخاست

به جام لاله گون مجلس بیاراست

نشسته سبزه زین سو، پای در بند

ستاده سرو ازان سو جانب راست

صبا می رفت و نرگس از غنودن

به هر سویی همی افتاد و می خاست

من اندر باغ بودم خفته با یار

بنامیزد چو ماهی بی کم و کاست

چو رفتن خواست از پهلوی خسرو

بر آمد از دلم فریاد بی خواست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۵۲: صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست 2شمارهٔ ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست 3شمارهٔ ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست 4شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 5شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 6شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 7شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 8شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 9شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 10شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 11شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 12شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 13شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 14شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 15شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 16شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 17شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 18شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 19شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 20شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 21شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 22شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 23شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 24شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 25شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 26شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 27شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 28شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 29شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 30شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 31شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 32شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 33شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...34شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...35شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...36شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...37شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...38شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...39شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 40شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...41شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...42شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...43شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...44شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...45شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...46شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...47شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...48شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 49شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...50شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 51شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...52شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...53شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...54شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...55شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...56شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...57شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 58شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...59شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...60شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...61شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...62شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 63شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 64شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...65شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 66شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 67شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...68شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...69شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...70شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 71شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 72شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 73شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...74شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...75شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...76شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...77شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 78شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...79شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 80شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...81شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...82شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...83شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...84شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 85شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 86شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...87شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...88شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...89شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 90شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 91شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 92شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 93شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...94شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...95شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 96شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 97شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 98شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 99شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 100شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 101شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 102شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 103شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 104شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 105شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 106شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 107شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 108شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 109شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 110شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 111شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 112شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 113شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 114شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 115شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 116شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 117شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 118شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 119شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 120شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...121شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 122شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 123شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...124شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...125شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 126شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 127شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 128شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 129شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 130شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 131شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 132شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...133شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 134شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...135شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...136شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...137شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 138شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 139شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...140شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 141شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 142شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 143شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...144شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...145شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 146شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 147شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 148شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...149شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 150شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 151شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 152شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 153شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...154شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 155شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 156شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 157شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 158شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 159شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 160شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...161شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 162شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 163شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 164شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...165شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...166شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 167شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 168شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...169شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...170شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...171شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 172شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 173شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 174شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 175شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 176شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 177شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 178شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...179شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 180شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 181شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 182شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 183شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...184شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...185شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 186شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...187شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 188شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...189شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...190شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 191شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 192شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 193شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 194شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 195شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...196شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 197شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 198شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 199شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 200شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 201شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 202شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 203شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 204شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 205شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 206شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 207شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 208شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 209شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 210شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 211شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 212شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 213شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 214شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 215شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 216شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 217شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 218شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 219شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 220شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 221شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 222شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 223شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 224شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 225شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 226شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 227شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 228شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...229شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 230شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 231شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 232شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...233شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 234شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 235شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...236شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 237شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 238شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...239شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...240شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 241شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...242شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...243شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...244شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 245شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 246شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 247شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...248شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...249شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 250شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 251شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 252شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...253شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...254شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...255شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 256شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...257شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 258شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 259شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...260شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...261شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...262شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...263شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...264شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...265شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...266شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...267شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...268شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...269شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...270شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...271شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...272شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...273شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...274شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...275شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...276شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...277شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...278شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...279شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...280شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...281شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...282شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...283شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...284شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...285شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 286شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...287شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...288شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...289شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...290شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...291شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...292شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...293شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...294شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...295شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...296شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...297شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 298شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...299شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...300شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...301شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...302شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...303شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...304شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...305شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...306شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 307شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...308شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...309شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...310شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...311شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...312شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...313شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...314شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...315شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...316شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...317شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 318شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 319شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...320شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...321شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...322شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 323شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...324شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 325شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...326شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 327شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...328شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 329شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...330شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 331شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...332شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...333شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 334شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 335شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 336شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 337شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 338شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...339شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 340شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...341شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...342شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 343شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 344شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 345شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 346شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 347شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 348شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...349شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 350شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 351شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 352شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 353شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...354شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 355شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 356شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 357شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 358شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 359شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 360شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 361شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 362شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 363شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 364شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 365شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 366شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 367شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 368شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 369شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 370شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 371شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 372شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 373شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 374شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 375شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 376شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 377شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 378شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 379شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 380شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 381شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 382شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 383شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 384شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 385شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 386شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 387شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 388شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 389شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 390شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 391شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 392شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 393شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 394شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 395شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 396شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 397شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 398شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 399شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 400شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 401شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 402شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 403شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 404شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 405شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 406شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 407شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 408شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 409شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 410شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 411شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 412شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 413شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 414شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 415شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 416شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 417شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 418شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 419شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 420شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 421شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 422شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 423شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 424شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 425شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 426شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 427شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 428شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 429شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 430شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 431شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 432شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 433شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 434شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 435شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 436شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 437شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 438شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 439شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 440شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 441شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 442شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 443شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 444شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 445شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 446شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 447شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 448شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 449شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 450شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 451شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 452شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...453شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...454شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...455شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...456شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...457شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...458شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...459شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...460شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...461شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...462شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...463شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...464شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...465شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...466شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 467شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...468شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...469شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...470شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...471شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...472شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 473شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...474شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...475شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...476شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...477شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...478شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...479شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...480شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...481شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...482شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...483شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...484شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...485شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...486شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...487شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...488شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...489شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...490شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...491شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...492شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...493شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...494شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 495شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...496شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 497شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...498شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...499شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...500شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...501شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 502شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...503شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...504شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...505شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...506شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...507شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...508شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...509شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...510شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...511شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...512شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...513شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 514شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 515شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 516شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 517شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...518شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...519شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...520شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 521شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...522شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...523شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 524شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...525شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...526شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...527شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 528شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...529شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...530شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...531شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...532شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 533شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...534شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...535شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...536شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...537شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...538شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 539شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...540شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...541شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 542شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...543شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...544شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 545شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...546شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 547شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...548شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 549شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 550شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 551شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 552شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 553شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...554شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 555شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 556شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 557شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...558شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 559شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 560شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...561شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 562شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...563شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...564شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 565شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...566شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 567شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 568شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 569شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...570شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 571شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...572شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 573شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 574شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 575شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...576شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 577شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...578شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...579شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 580شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 581شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 582شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 583شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 584شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...585شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 586شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 587شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...588شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 589شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 590شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 591شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...592شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 593شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 594شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 595شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 596شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 597شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 598شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 599شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 600شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 601شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 602شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 603شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 604شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 605شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 606شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...607شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 608شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 609شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 610شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 611شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 612شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 613شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 614شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 615شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 616شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...617شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...618شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 619شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 620شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 621شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 622شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 623شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 624شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 625شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 626شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 627شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 628شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 629شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 630شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 631شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 632شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 633شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 634شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 635شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 636شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 637شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 638شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 639شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 640شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 641شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 642شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 643شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 644شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 645شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 646شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 647شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 648شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 649شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...650شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 651شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 652شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 653شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 654شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 655شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 656شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 657شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 658شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 659شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 660شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 661شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 662شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 663شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 664شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 665شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 666شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...667شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 668شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...669شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 670شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 671شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...672شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 673شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 674شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 675شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...676شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 677شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 678شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...679شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 680شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...681شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 682شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...683شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 684شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 685شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...686شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 687شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 688شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 689شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 690شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 691شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 692شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...693شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...694شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 695شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...696شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 697شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 698شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 699شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...700شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...701شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 702شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 703شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 704شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 705شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 706شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 707شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 708شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...709شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...710شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 711شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 712شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 713شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 714شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 715شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 716شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 717شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 718شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 719شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 720شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...721شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 722شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...723شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 724شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 725شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 726شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 727شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 728شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 729شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 730شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 731شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 732شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 733شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 734شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 735شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 736شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 737شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...738شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...739شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...740شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...741شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 742شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...743شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 744شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 745شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...746شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...747شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 748شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...749شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 750شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 751شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 752شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...753شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 754شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 755شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 756شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 757شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 758شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 759شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 760شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 761شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 762شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...763شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...764شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 765شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 766شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 767شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 768شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 769شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 770شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 771شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 772شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 773شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 774شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 775شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 776شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 777شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 778شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 779شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 780شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 781شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 782شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 783شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 784شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 785شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 786شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 787شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 788شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...789شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 790شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 791شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 792شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...793شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...794شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 795شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 796شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 797شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 798شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 799شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...800شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 801شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 802شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 803شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 804شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 805شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 806شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 807شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 808شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 809شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 810شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 811شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 812شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 813شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 814شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 815شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 816شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 817شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 818شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 819شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 820شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 821شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 822شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 823شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 824شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 825شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 826شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 827شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 828شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 829شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 830شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 831شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 832شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 833شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 834شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 835شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 836شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 837شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 838شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 839شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 840شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 841شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 842شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 843شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 844شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 845شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 846شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 847شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 848شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 849شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 850شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 851شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 852شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 853شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...854شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 855شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 856شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 857شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 858شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 859شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...860شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...861شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...862شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 863شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 864شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...865شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...866شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...867شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...868شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...869شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...870شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...871شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...872شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 873شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 874شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 875شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...876شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 877شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...878شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...879شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 880شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...881شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...882شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 883شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 884شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 885شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...886شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 887شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 888شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...889شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...890شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...891شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...892شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...893شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 894شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...895شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...896شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...897شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 898شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 899شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 900شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 901شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 902شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 903شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 904شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...905شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...906شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 907شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 908شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...909شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 910شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 911شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 912شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 913شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 914شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 915شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 916شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...917شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 918شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...919شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 920شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 921شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 922شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 923شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 924شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 925شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 926شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 927شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...928شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...929شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...930شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...931شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...932شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...933شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...934شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...935شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...936شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...937شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...938شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...939شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 940شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...941شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 942شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 943شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 944شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...945شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...946شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 947شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 948شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 949شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...950شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...951شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 952شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 953شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 954شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 955شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 956شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...957شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 958شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 959شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...960شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...961شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 962شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 963شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 964شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 965شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 966شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 967شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 968شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...969شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...970شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...971شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 972شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...973شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 974شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 975شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 976شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 977شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 978شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 979شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 980شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 981شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...982شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...983شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...984شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...985شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 986شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...987شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 988شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 989شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 990شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 991شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 992شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 993شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 994شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 995شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 996شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 997شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 998شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...999شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...1000شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...1001شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...1002شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1003شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1004شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1005شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1006شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1007شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1008شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1009شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1010شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1011شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1012شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1013شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1014شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1015شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1016شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1017شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1018شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1019شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1020شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1021شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1022شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1023شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1024شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1025شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1026شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1027شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1028شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1029شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1030شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1031شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1032شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1033شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1034شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1035شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1036شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1037شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1038شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1039شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1040شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1041شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1042شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1043شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1044شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1045شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1046شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1047شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1048شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1049شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1050شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1051شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1052شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1053شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1054شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1055شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1056شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1057شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1058شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1059شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1060شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1061شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1062شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1063شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1064شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1065شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1066شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1067شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1068شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1069شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1070شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1071شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1072شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1073شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1074شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1075شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1076شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1077شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1078شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1079شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1080شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1081شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1082شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1083شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1084شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1085شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1086شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1087شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1088شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1089شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1090شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1091شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1092شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1093شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1094شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1095شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1096شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1097شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1098شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1099شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1100شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1101شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1102شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1103شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1104شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1105شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1106شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1107شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1108شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1109شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1110شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1111شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1112شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1113شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1114شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1115شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1116شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1117شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1118شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1119شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1120شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1121شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1122شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1123شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1124شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1125شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1126شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1127شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1128شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1129شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1130شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1131شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1132شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1133شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1134شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1135شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1136شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1137شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1138شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1139شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1140شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1141شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1142شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1143شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1144شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1145شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1146شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1147شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1148شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1149شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1150شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1151شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1152شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1153شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1154شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1155شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1156شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1157شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1158شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1159شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1160شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1161شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1162شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1163شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1164شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1165شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1166شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1167شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1168شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1169شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1170شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1171شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1172شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1173شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1174شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1175شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1176شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1177شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1178شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1179شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1180شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1181شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1182شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1183شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1184شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1185شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1186شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1187شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1188شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1189شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1190شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1191شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1192شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1193شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1194شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1195شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1196شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1197شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1198شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1199شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1200شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1201شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1202شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1203شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1204شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1205شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1206شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1207شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1208شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1209شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1210شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1211شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1212شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1213شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1214شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1215شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1216شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1217شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1218شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1219شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1220شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1221شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1222شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1223شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1224شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1225شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1226شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1227شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1228شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1229شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1230شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1231شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1232شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1233شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1234شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1235شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1236شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1237شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1238شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1239شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1240شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1241شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1242شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1243شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1244شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1245شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1246شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1247شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1248شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1249شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1250شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1251شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1252شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1253شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1254شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1255شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1256شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1257شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1258شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1259شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1260شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1261شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1262شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1263شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1264شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1265شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1266شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1267شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1268شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1269شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1270شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1271شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1272شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1273شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1274شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1275شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1276شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1277شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1278شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1279شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1280شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1281شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1282شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1283شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1284شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1285شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1286شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1287شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1288شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1289شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1290شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1291شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1292شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1293شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1294شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1295شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1296شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1297شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1298شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1299شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1300شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1301شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1302شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1303شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1304شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1305شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1306شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1307شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1308شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1309شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1310شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1311شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1312شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1313شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1314شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1315شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1316شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1317شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1318شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1319شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1320شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1321شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1322شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1323شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1324شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1325شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1326شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1327شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1328شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1329شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1330شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1331شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1332شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1333شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1334شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1335شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1336شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1337شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1338شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1339شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1340شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1341شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1342شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1343شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1344شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1345شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1346شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1347شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1348شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1349شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1350شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1351شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1352شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1353شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1354شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1355شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1356شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1357شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1358شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1359شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1360شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1361شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1362شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1363شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1364شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1365شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1366شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1367شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1368شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1369شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1370شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1371شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1372شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1373شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1374شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1375شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1376شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1377شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1378شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1379شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1380شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1381شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1382شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1383شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1384شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1385شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1386شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1387شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1388شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1389شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1390شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1391شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1392شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1393شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1394شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1395شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1396شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1397شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1398شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1399شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1400شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1401شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1402شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1403شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1404شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1405شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1406شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1407شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1408شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1409شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1410شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1411شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1412شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1413شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1414شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1415شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1416شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1417شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1418شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1419شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1420شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1421شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1422شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1423شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1424شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1425شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1426شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1427شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1428شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1429شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1430شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1431شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1432شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1433شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1434شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1435شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1436شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1437شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1438شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1439شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1440شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1441شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1442شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1443شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1444شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1445شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1446شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1447شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1448شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1449شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1450شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1451شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1452شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1453شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1454شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1455شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1456شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1457شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1458شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1459شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1460شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1461شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1462شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1463شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1464شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1465شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1466شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1467شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1468شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1469شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1470شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1471شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1472شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1473شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1474شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1475شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1476شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1477شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1478شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1479شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1480شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1481شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1482شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1483شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1484شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1485شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1486شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1487شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1488شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1489شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1490شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1491شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1492شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1493شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1494شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1495شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1496شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1497شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1498شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1499شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1500شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1501شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1502شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1503شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1504شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1505شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1506شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1507شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1508شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1509شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1510شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1511شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1512شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1513شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1514شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1515شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1516شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1517شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1518شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1519شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1520شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1521شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1522شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1523شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1524شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1525شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1526شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1527شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1528شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1529شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1530شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1531شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1532شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1533شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1534شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1535شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1536شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1537شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1538شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1539شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1540شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1541شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1542شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1543شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1544شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1545شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1546شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1547شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1548شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1549شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1550شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1551شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1552شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1553شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1554شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1555شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1556شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1557شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1558شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1559شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1560شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1561شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1562شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1563شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1564شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1565شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1566شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1567شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1568شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1569شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1570شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1571شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1572شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1573شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1574شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1575شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1576شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1577شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1578شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1579شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1580شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1581شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1582شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1583شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1584شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1585شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1586شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1587شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1588شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1589شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1590شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1591شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1592شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1593شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1594شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1595شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1596شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1597شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1598شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1599شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1600شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1601شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1602شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1603شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1604شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1605شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1606شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1607شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1608شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1609شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1610شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1611شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1612شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1613شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1614شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1615شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1616شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1617شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1618شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1619شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1620شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1621شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1622شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1623شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1624شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1625شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1626شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1627شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1628شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1629شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1630شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1631شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1632شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1633شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1634شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1635شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1636شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1637شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1638شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1639شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1640شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1641شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1642شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1643شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1644شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1645شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1646شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1647شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1648شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1649شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1650شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1651شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1652شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1653شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1654شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1655شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1656شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1657شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1658شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1659شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1660شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1661شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1662شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1663شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1664شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1665شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1666شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1667شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1668شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1669شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1670شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1671شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1672شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1673شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1674شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1675شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1676شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1677شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1678شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1679شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1680شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1681شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1682شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1683شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1684شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1685شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1686شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1687شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1688شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1689شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1690شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1691شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1692شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1693شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1694شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1695شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1696شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1697شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1698شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1699شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1700شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1701شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1702شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1703شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1704شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1705شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1706شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1707شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1708شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1709شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1710شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1711شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1712شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1713شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1714شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1715شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1716شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1717شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1718شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1719شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1720شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1721شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1722شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1723شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1724شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1725شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1726شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1727شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1728شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1729شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1730شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1731شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1732شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1733شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1734شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1735شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1736شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1737شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1738شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1739شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1740شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1741شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1742شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1743شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1744شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1745شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1746شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1747شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1748شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1749شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1750شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1751شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1752شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1753شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1754شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1755شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1756شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1757شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1758شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1759شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1760شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1761شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1762شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1763شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1764شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1765شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1766شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1767شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1768شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1769شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1770شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1771شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1772شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1773شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1774شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1775شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1776شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1777شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1778شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1779شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1780شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1781شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1782شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1783شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1784شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1785شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1786شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1787شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1788شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1789شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1790شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1791شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1792شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1793شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1794شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1795شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1796شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1797شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1798شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1799شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1800شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1801شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1802شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1803شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1804شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1805شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1806شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1807شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1808شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1809شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1810شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1811شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1812شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1813شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1814شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1815شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1816شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1817شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1818شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1819شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1820شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1821شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1822شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1823شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1824شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1825شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1826شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1827شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1828شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1829شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1830شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1831شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1832شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1833شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1834شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1835شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1836شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1837شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1838شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1839شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1840شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1841شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1842شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1843شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1844شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1845شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ