به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۱۲: قندی ست آتشین رو، شمعی ست انگبین لب

2360عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

قندی ست آتشین رو، شمعی ست انگبین لب

ماه سپهر کسوت، مهر هلال غبغب

قطران مشک و خالش از مشک و گل مسلسل

کافور آب و خاکش از شیر و می مرکب

ترک جهان فروزش گنجی ز نیمروزش

موی طلسم سوزش مار مسلسل از شب

گر پاسبانی وی در برج مه نبودی

سعد زمین گرفتی از وی وبال کوکب

خسرو ز شوق لعلش تا چند سوزی آخر

باری دمی برون آی از سوزش تب شب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۱۱: زاد چون از صبح روشن آفتاب 2شمارهٔ ۱۱۲: قندی ست آتشین رو، شمعی ست انگبین ...3شمارهٔ ۱۱۳: می ریزد ازتری ز تو، ای جان فزای آ ...4شمارهٔ ۱۱۴: ای نازنین که ماه منی امشب 5شمارهٔ ۱۱۵: زهی نموده ازان زلف و عارض و رخ خو ...6شمارهٔ ۱۱۶: چه آفت ست نمی دانم این به زیر نقا ...7شمارهٔ ۱۱۷: اگر به گوشه نشینان نماید آن رخ خو ...8شمارهٔ ۱۱۸: ای تمامی خواب من برده ز چشم نیم خ ...9شمارهٔ ۱۱۹: ماهرویا، به خون من مشتاب 10شمارهٔ ۱۲۰: ای ز تو خورشید چرخ در مرض تف و تا ...11شمارهٔ ۱۲۱: شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب 12شمارهٔ ۱۲۲: ای ترا در دیده من جای خواب 13شمارهٔ ۱۲۳: ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان ...14شمارهٔ ۱۲۴: ای ترک کمان ابرو، من کشته ابرویت 15شمارهٔ ۱۲۵: امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت 16شمارهٔ ۱۲۶: تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داش ...17شمارهٔ ۱۲۷: بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت 18شمارهٔ ۱۲۸: افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت 19شمارهٔ ۱۲۹: تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت 20شمارهٔ ۱۳۰: جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت 21شمارهٔ ۱۳۱: بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیس ...22شمارهٔ ۱۳۲: در هجر توام کار به جز آه و فغان ن ...23شمارهٔ ۱۳۳: آبادتر آن سینه که از عشق خراب است 24شمارهٔ ۱۳۴: خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ...25شمارهٔ ۱۳۵: ما را چه غم امروز که معشوقه به کا ...26شمارهٔ ۱۳۶: روی تو به پیش نظر آسایش جان است 27شمارهٔ ۱۳۷: زلف تو به هر آب مصفا نتوان شست 28شمارهٔ ۱۳۸: ای عید دوم آمده روی چو نگارت 29شمارهٔ ۱۳۹: ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت 30شمارهٔ ۱۴۰: دلی کش صبر نبود آن من نیست 31شمارهٔ ۱۴۱: دل کازاد باشد آن من نیست 32شمارهٔ ۱۴۲: به بالین غریبانت گذر نیست 33شمارهٔ ۱۴۳: دل ما را ز دست غم امان نیست 34شمارهٔ ۱۴۴: مرا در آرزویت غم ندیم است 35شمارهٔ ۱۴۵: گرفته در بر اندام تو سیم است 36شمارهٔ ۱۴۶: ز من نازک میانی دور مانده ست 37شمارهٔ ۱۴۷: دل مسکین من در بند مانده ست 38شمارهٔ ۱۴۸: مجو صبرم که جای آن نمانده ست 39شمارهٔ ۱۴۹: نگارا، چون تو زیبا کس ندیده ست 40شمارهٔ ۱۵۰: مرا وقتی دلی آزاد بوده ست 41شمارهٔ ۱۵۱: منم امروز و صد تیمار در دست 42شمارهٔ ۱۵۲: صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست 43شمارهٔ ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست 44شمارهٔ ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست 45شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 46شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 47شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 48شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 49شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 50شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 51شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 52شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 53شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 54شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 55شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 56شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 57شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 58شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 59شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 60شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 61شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 62شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 63شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 64شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 65شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 66شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 67شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 68شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 69شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 70شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 71شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 72شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 73شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 74شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...75شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...76شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...77شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...78شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...79شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...80شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 81شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...82شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...83شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...84شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...85شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...86شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...87شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...88شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...89شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 90شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...91شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 92شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...93شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...94شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...95شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...96شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...97شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...98شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 99شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...100شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...101شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...102شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...103شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 104شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 105شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...106شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 107شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 108شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...109شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...110شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...111شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 112شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 113شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 114شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...115شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...116شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...117شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...118شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 119شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...120شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 121شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...122شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...123شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...124شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...125شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 126شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 127شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...128شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...129شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...130شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 131شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 132شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 133شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 134شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...135شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...136شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 137شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 138شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 139شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 140شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 141شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 142شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 143شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 144شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 145شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 146شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 147شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 148شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 149شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 150شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 151شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 152شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 153شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 154شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 155شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 156شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 157شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 158شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 159شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 160شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 161شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...162شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 163شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 164شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...165شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...166شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 167شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 168شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 169شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 170شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 171شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 172شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 173شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...174شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 175شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...176شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...177شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...178شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 179شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 180شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...181شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 182شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 183شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 184شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...185شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...186شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 187شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 188شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 189شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...190شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 191شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 192شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 193شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 194شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...195شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 196شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 197شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 198شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 199شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 200شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 201شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...202شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 203شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 204شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 205شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...206شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...207شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 208شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 209شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...210شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...211شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...212شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 213شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 214شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 215شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 216شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 217شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 218شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 219شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...220شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 221شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 222شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 223شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 224شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...225شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...226شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 227شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...228شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 229شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...230شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...231شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 232شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 233شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 234شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 235شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 236شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...237شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 238شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 239شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 240شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 241شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 242شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 243شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 244شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 245شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 246شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 247شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 248شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 249شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 250شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 251شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 252شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 253شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 254شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 255شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 256شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 257شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 258شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 259شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 260شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 261شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 262شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 263شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 264شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 265شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 266شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 267شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 268شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 269شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...270شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 271شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 272شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 273شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...274شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 275شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 276شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...277شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 278شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 279شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...280شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...281شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 282شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...283شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...284شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...285شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 286شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 287شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 288شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...289شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...290شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 291شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 292شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 293شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...294شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...295شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...296شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 297شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...298شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 299شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 300شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...301شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...302شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...303شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...304شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...305شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...306شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...307شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...308شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...309شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...310شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...311شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...312شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...313شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...314شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...315شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...316شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...317شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...318شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...319شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...320شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...321شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...322شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...323شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...324شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...325شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...326شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 327شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...328شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...329شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...330شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...331شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...332شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...333شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...334شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...335شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...336شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...337شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...338شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 339شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...340شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...341شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...342شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...343شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...344شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...345شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...346شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...347شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 348شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...349شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...350شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...351شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...352شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...353شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...354شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...355شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...356شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...357شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...358شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 359شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 360شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...361شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...362شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...363شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 364شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...365شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 366شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...367شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 368شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...369شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 370شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...371شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 372شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...373شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...374شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 375شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 376شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 377شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 378شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 379شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...380شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 381شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...382شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...383شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 384شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 385شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 386شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 387شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 388شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 389شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...390شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 391شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 392شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 393شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 394شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...395شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 396شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 397شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 398شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 399شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 400شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 401شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 402شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 403شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 404شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 405شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 406شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 407شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 408شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 409شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 410شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 411شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 412شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 413شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 414شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 415شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 416شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 417شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 418شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 419شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 420شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 421شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 422شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 423شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 424شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 425شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 426شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 427شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 428شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 429شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 430شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 431شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 432شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 433شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 434شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 435شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 436شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 437شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 438شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 439شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 440شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 441شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 442شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 443شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 444شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 445شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 446شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 447شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 448شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 449شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 450شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 451شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 452شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 453شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 454شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 455شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 456شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 457شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 458شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 459شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 460شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 461شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 462شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 463شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 464شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 465شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 466شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 467شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 468شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 469شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 470شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 471شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 472شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 473شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 474شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 475شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 476شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 477شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 478شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 479شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 480شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 481شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 482شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 483شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 484شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 485شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 486شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 487شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 488شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 489شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 490شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 491شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 492شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 493شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...494شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...495شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...496شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...497شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...498شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...499شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...500شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...501شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...502شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...503شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...504شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...505شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...506شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...507شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 508شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...509شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...510شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...511شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...512شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...513شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 514شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...515شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...516شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...517شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...518شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...519شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...520شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...521شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...522شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...523شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...524شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...525شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...526شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...527شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...528شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...529شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...530شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...531شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...532شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...533شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...534شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...535شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 536شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...537شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 538شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...539شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...540شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...541شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...542شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 543شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...544شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...545شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...546شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...547شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...548شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...549شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...550شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...551شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...552شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...553شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...554شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 555شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 556شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 557شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 558شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...559شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...560شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...561شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 562شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...563شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...564شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 565شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...566شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...567شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...568شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 569شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...570شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...571شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...572شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...573شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 574شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...575شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...576شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...577شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...578شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...579شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 580شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...581شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...582شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 583شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...584شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...585شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 586شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...587شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 588شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...589شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 590شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 591شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 592شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 593شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 594شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...595شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 596شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 597شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 598شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...599شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 600شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 601شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...602شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 603شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...604شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...605شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 606شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...607شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 608شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 609شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 610شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...611شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 612شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...613شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 614شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 615شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 616شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...617شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 618شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...619شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...620شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 621شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 622شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 623شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 624شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 625شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...626شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 627شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 628شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...629شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 630شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 631شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 632شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...633شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 634شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 635شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 636شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 637شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 638شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 639شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 640شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 641شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 642شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 643شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 644شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 645شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 646شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 647شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...648شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 649شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 650شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 651شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 652شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 653شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 654شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 655شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 656شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 657شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...658شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...659شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 660شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 661شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 662شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 663شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 664شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 665شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 666شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 667شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 668شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 669شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 670شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 671شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 672شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 673شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 674شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 675شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 676شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 677شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 678شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 679شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 680شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 681شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 682شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 683شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 684شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 685شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 686شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 687شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 688شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 689شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 690شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...691شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 692شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 693شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 694شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 695شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 696شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 697شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 698شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 699شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 700شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 701شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 702شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 703شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 704شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 705شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 706شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 707شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...708شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 709شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...710شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 711شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 712شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...713شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 714شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 715شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 716شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...717شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 718شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 719شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...720شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 721شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...722شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 723شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...724شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 725شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 726شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...727شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 728شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 729شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 730شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 731شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 732شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 733شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...734شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...735شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 736شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...737شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 738شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 739شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 740شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...741شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...742شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 743شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 744شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 745شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 746شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 747شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 748شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 749شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...750شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...751شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 752شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 753شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 754شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 755شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 756شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 757شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 758شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 759شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 760شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 761شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...762شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 763شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...764شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 765شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 766شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 767شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 768شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 769شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 770شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 771شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 772شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 773شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 774شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 775شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 776شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 777شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 778شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...779شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...780شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...781شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...782شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 783شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...784شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 785شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 786شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...787شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...788شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 789شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...790شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 791شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 792شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 793شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...794شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 795شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 796شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 797شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 798شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 799شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 800شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 801شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 802شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 803شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...804شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...805شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 806شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 807شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 808شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 809شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 810شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 811شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 812شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 813شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 814شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 815شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 816شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 817شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 818شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 819شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 820شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 821شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 822شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 823شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 824شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 825شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 826شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 827شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 828شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 829شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...830شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 831شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 832شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 833شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...834شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...835شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 836شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 837شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 838شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 839شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 840شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...841شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 842شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 843شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 844شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 845شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 846شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 847شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 848شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 849شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 850شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 851شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 852شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 853شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 854شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 855شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 856شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 857شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 858شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 859شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 860شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 861شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 862شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 863شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 864شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 865شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 866شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 867شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 868شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 869شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 870شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 871شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 872شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 873شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 874شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 875شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 876شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 877شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 878شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 879شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 880شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 881شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 882شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 883شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 884شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 885شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 886شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 887شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 888شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 889شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 890شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 891شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 892شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 893شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 894شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...895شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 896شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 897شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 898شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 899شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 900شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...901شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...902شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...903شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 904شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 905شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...906شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...907شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...908شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...909شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...910شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...911شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...912شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...913شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 914شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 915شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 916شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...917شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 918شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...919شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...920شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 921شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...922شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...923شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 924شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 925شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 926شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...927شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 928شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 929شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...930شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...931شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...932شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...933شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...934شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 935شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...936شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...937شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...938شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 939شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 940شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 941شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 942شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 943شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 944شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 945شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...946شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...947شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 948شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 949شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...950شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 951شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 952شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 953شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 954شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 955شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 956شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 957شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...958شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 959شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...960شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 961شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 962شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 963شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 964شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 965شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 966شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 967شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 968شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...969شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...970شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...971شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...972شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...973شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...974شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...975شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...976شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...977شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...978شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...979شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...980شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 981شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...982شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 983شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 984شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 985شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...986شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...987شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 988شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 989شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 990شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...991شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...992شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 993شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 994شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 995شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 996شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 997شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...998شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 999شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 1000شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...1001شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...1002شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 1003شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 1004شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 1005شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 1006شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 1007شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 1008شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 1009شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...1010شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...1011شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...1012شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 1013شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...1014شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 1015شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 1016شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 1017شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 1018شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 1019شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 1020شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 1021شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 1022شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...1023شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...1024شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...1025شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...1026شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 1027شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...1028شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 1029شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 1030شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 1031شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 1032شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 1033شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 1034شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 1035شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 1036شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 1037شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 1038شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 1039شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...1040شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...1041شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...1042شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...1043شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1044شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1045شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1046شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1047شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1048شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1049شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1050شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1051شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1052شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1053شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1054شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1055شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1056شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1057شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1058شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1059شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1060شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1061شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1062شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1063شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1064شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1065شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1066شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1067شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1068شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1069شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1070شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1071شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1072شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1073شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1074شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1075شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1076شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1077شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1078شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1079شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1080شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1081شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1082شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1083شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1084شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1085شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1086شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1087شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1088شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1089شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1090شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1091شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1092شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1093شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1094شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1095شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1096شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1097شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1098شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1099شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1100شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1101شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1102شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1103شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1104شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1105شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1106شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1107شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1108شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1109شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1110شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1111شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1112شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1113شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1114شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1115شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1116شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1117شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1118شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1119شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1120شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1121شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1122شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1123شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1124شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1125شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1126شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1127شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1128شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1129شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1130شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1131شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1132شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1133شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1134شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1135شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1136شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1137شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1138شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1139شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1140شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1141شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1142شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1143شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1144شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1145شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1146شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1147شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1148شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1149شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1150شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1151شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1152شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1153شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1154شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1155شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1156شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1157شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1158شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1159شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1160شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1161شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1162شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1163شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1164شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1165شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1166شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1167شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1168شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1169شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1170شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1171شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1172شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1173شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1174شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1175شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1176شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1177شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1178شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1179شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1180شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1181شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1182شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1183شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1184شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1185شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1186شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1187شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1188شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1189شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1190شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1191شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1192شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1193شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1194شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1195شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1196شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1197شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1198شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1199شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1200شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1201شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1202شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1203شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1204شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1205شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1206شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1207شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1208شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1209شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1210شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1211شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1212شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1213شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1214شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1215شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1216شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1217شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1218شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1219شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1220شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1221شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1222شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1223شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1224شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1225شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1226شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1227شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1228شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1229شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1230شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1231شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1232شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1233شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1234شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1235شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1236شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1237شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1238شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1239شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1240شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1241شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1242شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1243شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1244شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1245شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1246شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1247شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1248شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1249شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1250شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1251شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1252شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1253شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1254شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1255شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1256شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1257شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1258شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1259شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1260شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1261شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1262شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1263شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1264شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1265شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1266شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1267شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1268شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1269شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1270شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1271شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1272شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1273شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1274شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1275شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1276شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1277شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1278شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1279شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1280شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1281شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1282شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1283شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1284شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1285شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1286شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1287شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1288شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1289شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1290شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1291شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1292شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1293شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1294شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1295شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1296شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1297شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1298شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1299شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1300شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1301شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1302شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1303شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1304شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1305شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1306شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1307شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1308شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1309شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1310شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1311شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1312شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1313شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1314شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1315شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1316شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1317شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1318شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1319شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1320شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1321شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1322شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1323شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1324شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1325شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1326شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1327شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1328شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1329شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1330شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1331شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1332شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1333شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1334شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1335شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1336شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1337شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1338شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1339شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1340شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1341شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1342شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1343شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1344شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1345شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1346شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1347شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1348شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1349شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1350شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1351شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1352شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1353شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1354شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1355شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1356شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1357شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1358شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1359شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1360شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1361شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1362شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1363شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1364شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1365شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1366شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1367شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1368شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1369شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1370شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1371شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1372شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1373شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1374شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1375شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1376شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1377شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1378شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1379شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1380شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1381شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1382شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1383شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1384شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1385شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1386شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1387شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1388شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1389شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1390شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1391شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1392شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1393شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1394شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1395شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1396شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1397شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1398شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1399شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1400شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1401شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1402شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1403شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1404شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1405شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1406شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1407شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1408شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1409شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1410شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1411شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1412شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1413شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1414شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1415شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1416شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1417شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1418شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1419شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1420شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1421شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1422شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1423شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1424شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1425شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1426شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1427شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1428شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1429شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1430شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1431شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1432شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1433شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1434شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1435شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1436شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1437شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1438شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1439شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1440شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1441شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1442شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1443شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1444شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1445شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1446شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1447شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1448شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1449شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1450شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1451شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1452شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1453شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1454شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1455شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1456شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1457شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1458شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1459شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1460شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1461شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1462شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1463شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1464شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1465شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1466شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1467شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1468شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1469شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1470شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1471شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1472شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1473شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1474شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1475شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1476شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1477شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1478شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1479شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1480شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1481شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1482شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1483شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1484شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1485شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1486شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1487شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1488شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1489شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1490شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1491شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1492شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1493شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1494شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1495شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1496شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1497شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1498شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1499شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1500شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1501شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1502شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1503شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1504شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1505شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1506شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1507شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1508شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1509شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1510شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1511شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1512شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1513شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1514شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1515شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1516شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1517شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1518شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1519شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1520شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1521شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1522شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1523شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1524شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1525شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1526شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1527شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1528شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1529شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1530شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1531شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1532شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1533شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1534شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1535شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1536شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1537شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1538شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1539شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1540شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1541شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1542شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1543شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1544شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1545شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1546شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1547شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1548شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1549شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1550شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1551شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1552شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1553شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1554شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1555شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1556شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1557شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1558شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1559شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1560شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1561شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1562شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1563شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1564شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1565شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1566شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1567شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1568شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1569شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1570شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1571شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1572شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1573شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1574شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1575شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1576شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1577شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1578شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1579شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1580شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1581شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1582شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1583شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1584شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1585شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1586شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1587شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1588شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1589شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1590شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1591شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1592شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1593شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1594شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1595شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1596شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1597شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1598شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1599شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1600شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1601شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1602شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1603شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1604شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1605شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1606شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1607شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1608شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1609شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1610شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1611شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1612شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1613شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1614شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1615شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1616شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1617شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1618شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1619شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1620شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1621شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1622شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1623شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1624شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1625شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1626شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1627شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1628شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1629شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1630شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1631شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1632شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1633شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1634شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1635شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1636شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1637شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1638شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1639شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1640شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1641شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1642شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1643شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1644شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1645شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1646شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1647شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1648شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1649شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1650شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1651شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1652شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1653شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1654شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1655شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1656شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1657شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1658شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1659شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1660شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1661شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1662شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1663شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1664شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1665شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1666شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1667شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1668شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1669شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1670شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1671شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1672شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1673شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1674شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1675شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1676شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1677شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1678شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1679شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1680شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1681شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1682شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1683شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1684شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1685شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1686شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1687شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1688شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1689شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1690شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1691شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1692شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1693شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1694شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1695شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1696شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1697شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1698شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1699شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1700شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1701شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1702شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1703شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1704شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1705شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1706شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1707شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1708شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1709شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1710شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1711شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1712شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1713شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1714شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1715شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1716شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1717شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1718شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1719شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1720شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1721شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1722شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1723شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1724شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1725شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1726شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1727شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1728شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1729شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1730شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1731شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1732شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1733شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1734شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1735شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1736شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1737شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1738شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1739شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1740شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1741شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1742شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1743شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1744شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1745شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1746شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1747شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1748شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1749شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1750شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1751شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1752شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1753شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1754شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1755شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1756شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1757شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1758شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1759شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1760شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1761شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1762شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1763شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1764شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1765شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1766شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1767شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1768شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1769شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1770شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1771شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1772شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1773شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1774شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1775شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1776شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1777شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1778شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1779شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1780شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1781شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1782شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1783شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1784شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1785شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1786شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1787شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1788شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1789شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1790شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1791شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1792شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1793شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1794شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1795شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1796شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1797شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1798شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1799شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1800شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1801شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1802شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1803شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1804شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1805شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1806شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1807شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1808شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1809شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1810شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1811شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1812شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1813شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1814شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1815شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1816شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1817شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1818شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1819شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1820شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1821شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1822شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1823شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1824شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1825شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1826شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1827شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1828شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1829شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1830شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1831شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1832شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1833شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1834شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1835شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1836شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1837شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1838شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1839شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1840شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1841شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1842شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1843شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1844شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1845شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1846شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1847شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1848شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1849شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1850شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1851شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1852شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1853شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1854شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1855شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1856شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1857شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1858شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1859شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1860شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1861شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1862شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1863شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1864شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1865شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1866شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1867شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1868شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1869شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1870شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1871شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1872شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1873شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1874شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1875شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1876شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1877شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1878شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1879شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1880شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1881شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1882شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1883شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1884شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1885شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1886شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ