به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۱۵: زهی نموده ازان زلف و عارض و رخ خوب

2180عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

زهی نموده ازان زلف و عارض و رخ خوب

یکی سواد و دوم نقطه و سیم مکتوب

سواد و نقطه و مکتوب اوست بر دل من

یکی بلا و دوم فتنه و سیم آشوب

بلا و فتنه و آشوب او بود ما را

یکی مراد و دوم مونس و سیم مطلوب

مراد و مونس و مطلوب هر سه از من شد

یکی جدا و دوم غالب و سیم مغلوب

جدا و غالب و مغلوب هر سه باز آید

یکی غلام و دوم دولت و سیم مرکوب

غلام و دولت و مرکوب با سه چیز خوش است

یکی حضور و دوم شادی و سیم محبوب

حضور و شادی و محبوب من بود خسرو

یکی شراب و دوم ساقی و سیم محبوب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۱۴: ای نازنین که ماه منی امشب 2شمارهٔ ۱۱۵: زهی نموده ازان زلف و عارض و رخ خو ...3شمارهٔ ۱۱۶: چه آفت ست نمی دانم این به زیر نقا ...4شمارهٔ ۱۱۷: اگر به گوشه نشینان نماید آن رخ خو ...5شمارهٔ ۱۱۸: ای تمامی خواب من برده ز چشم نیم خ ...6شمارهٔ ۱۱۹: ماهرویا، به خون من مشتاب 7شمارهٔ ۱۲۰: ای ز تو خورشید چرخ در مرض تف و تا ...8شمارهٔ ۱۲۱: شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب 9شمارهٔ ۱۲۲: ای ترا در دیده من جای خواب 10شمارهٔ ۱۲۳: ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان ...11شمارهٔ ۱۲۴: ای ترک کمان ابرو، من کشته ابرویت 12شمارهٔ ۱۲۵: امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت 13شمارهٔ ۱۲۶: تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داش ...14شمارهٔ ۱۲۷: بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت 15شمارهٔ ۱۲۸: افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت 16شمارهٔ ۱۲۹: تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت 17شمارهٔ ۱۳۰: جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت 18شمارهٔ ۱۳۱: بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیس ...19شمارهٔ ۱۳۲: در هجر توام کار به جز آه و فغان ن ...20شمارهٔ ۱۳۳: آبادتر آن سینه که از عشق خراب است 21شمارهٔ ۱۳۴: خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ...22شمارهٔ ۱۳۵: ما را چه غم امروز که معشوقه به کا ...23شمارهٔ ۱۳۶: روی تو به پیش نظر آسایش جان است 24شمارهٔ ۱۳۷: زلف تو به هر آب مصفا نتوان شست 25شمارهٔ ۱۳۸: ای عید دوم آمده روی چو نگارت 26شمارهٔ ۱۳۹: ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت 27شمارهٔ ۱۴۰: دلی کش صبر نبود آن من نیست 28شمارهٔ ۱۴۱: دل کازاد باشد آن من نیست 29شمارهٔ ۱۴۲: به بالین غریبانت گذر نیست 30شمارهٔ ۱۴۳: دل ما را ز دست غم امان نیست 31شمارهٔ ۱۴۴: مرا در آرزویت غم ندیم است 32شمارهٔ ۱۴۵: گرفته در بر اندام تو سیم است 33شمارهٔ ۱۴۶: ز من نازک میانی دور مانده ست 34شمارهٔ ۱۴۷: دل مسکین من در بند مانده ست 35شمارهٔ ۱۴۸: مجو صبرم که جای آن نمانده ست 36شمارهٔ ۱۴۹: نگارا، چون تو زیبا کس ندیده ست 37شمارهٔ ۱۵۰: مرا وقتی دلی آزاد بوده ست 38شمارهٔ ۱۵۱: منم امروز و صد تیمار در دست 39شمارهٔ ۱۵۲: صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست 40شمارهٔ ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست 41شمارهٔ ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست 42شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 43شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 44شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 45شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 46شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 47شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 48شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 49شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 50شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 51شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 52شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 53شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 54شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 55شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 56شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 57شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 58شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 59شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 60شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 61شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 62شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 63شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 64شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 65شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 66شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 67شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 68شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 69شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 70شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 71شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...72شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...73شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...74شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...75شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...76شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...77شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 78شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...79شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...80شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...81شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...82شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...83شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...84شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...85شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...86شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 87شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...88شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 89شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...90شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...91شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...92شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...93شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...94شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...95شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 96شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...97شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...98شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...99شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...100شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 101شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 102شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...103شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 104شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 105شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...106شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...107شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...108شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 109شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 110شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 111شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...112شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...113شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...114شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...115شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 116شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...117شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 118شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...119شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...120شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...121شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...122شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 123شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 124شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...125شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...126شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...127شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 128شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 129شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 130شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 131شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...132شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...133شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 134شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 135شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 136شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 137شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 138شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 139شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 140شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 141شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 142شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 143شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 144شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 145شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 146شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 147شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 148شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 149شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 150شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 151شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 152شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 153شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 154شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 155شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 156شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 157شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 158شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...159شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 160شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 161شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...162شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...163شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 164شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 165شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 166شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 167شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 168شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 169شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 170شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...171شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 172شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...173شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...174شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...175شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 176شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 177شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...178شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 179شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 180شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 181شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...182شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...183شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 184شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 185شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 186شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...187شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 188شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 189شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 190شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 191شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...192شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 193شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 194شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 195شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 196شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 197شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 198شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...199شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 200شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 201شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 202شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...203شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...204شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 205شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 206شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...207شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...208شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...209شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 210شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 211شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 212شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 213شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 214شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 215شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 216شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...217شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 218شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 219شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 220شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 221شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...222شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...223شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 224شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...225شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 226شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...227شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...228شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 229شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 230شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 231شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 232شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 233شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...234شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 235شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 236شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 237شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 238شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 239شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 240شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 241شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 242شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 243شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 244شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 245شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 246شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 247شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 248شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 249شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 250شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 251شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 252شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 253شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 254شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 255شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 256شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 257شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 258شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 259شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 260شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 261شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 262شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 263شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 264شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 265شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 266شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...267شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 268شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 269شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 270شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...271شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 272شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 273شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...274شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 275شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 276شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...277شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...278شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 279شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...280شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...281شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...282شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 283شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 284شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 285شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...286شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...287شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 288شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 289شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 290شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...291شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...292شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...293شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 294شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...295شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 296شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 297شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...298شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...299شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...300شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...301شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...302شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...303شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...304شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...305شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...306شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...307شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...308شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...309شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...310شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...311شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...312شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...313شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...314شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...315شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...316شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...317شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...318شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...319شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...320شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...321شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...322شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...323شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 324شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...325شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...326شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...327شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...328شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...329شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...330شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...331شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...332شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...333شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...334شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...335شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 336شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...337شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...338شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...339شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...340شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...341شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...342شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...343شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...344شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 345شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...346شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...347شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...348شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...349شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...350شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...351شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...352شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...353شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...354شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...355شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 356شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 357شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...358شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...359شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...360شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 361شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...362شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 363شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...364شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 365شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...366شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 367شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...368شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 369شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...370شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...371شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 372شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 373شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 374شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 375شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 376شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...377شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 378شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...379شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...380شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 381شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 382شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 383شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 384شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 385شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 386شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...387شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 388شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 389شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 390شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 391شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...392شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 393شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 394شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 395شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 396شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 397شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 398شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 399شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 400شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 401شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 402شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 403شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 404شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 405شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 406شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 407شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 408شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 409شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 410شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 411شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 412شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 413شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 414شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 415شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 416شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 417شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 418شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 419شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 420شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 421شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 422شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 423شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 424شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 425شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 426شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 427شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 428شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 429شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 430شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 431شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 432شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 433شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 434شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 435شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 436شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 437شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 438شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 439شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 440شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 441شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 442شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 443شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 444شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 445شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 446شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 447شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 448شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 449شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 450شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 451شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 452شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 453شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 454شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 455شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 456شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 457شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 458شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 459شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 460شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 461شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 462شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 463شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 464شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 465شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 466شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 467شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 468شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 469شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 470شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 471شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 472شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 473شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 474شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 475شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 476شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 477شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 478شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 479شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 480شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 481شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 482شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 483شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 484شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 485شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 486شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 487شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 488شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 489شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 490شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...491شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...492شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...493شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...494شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...495شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...496شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...497شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...498شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...499شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...500شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...501شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...502شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...503شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...504شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 505شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...506شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...507شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...508شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...509شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...510شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 511شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...512شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...513شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...514شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...515شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...516شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...517شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...518شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...519شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...520شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...521شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...522شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...523شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...524شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...525شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...526شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...527شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...528شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...529شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...530شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...531شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...532شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 533شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...534شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 535شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...536شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...537شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...538شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...539شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 540شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...541شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...542شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...543شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...544شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...545شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...546شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...547شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...548شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...549شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...550شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...551شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 552شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 553شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 554شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 555شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...556شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...557شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...558شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 559شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...560شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...561شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 562شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...563شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...564شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...565شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 566شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...567شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...568شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...569شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...570شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 571شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...572شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...573شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...574شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...575شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...576شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 577شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...578شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...579شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 580شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...581شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...582شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 583شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...584شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 585شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...586شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 587شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 588شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 589شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 590شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 591شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...592شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 593شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 594شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 595شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...596شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 597شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 598شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...599شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 600شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...601شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...602شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 603شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...604شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 605شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 606شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 607شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...608شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 609شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...610شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 611شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 612شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 613شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...614شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 615شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...616شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...617شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 618شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 619شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 620شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 621شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 622شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...623شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 624شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 625شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...626شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 627شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 628شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 629شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...630شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 631شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 632شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 633شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 634شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 635شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 636شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 637شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 638شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 639شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 640شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 641شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 642شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 643شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 644شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...645شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 646شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 647شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 648شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 649شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 650شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 651شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 652شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 653شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 654شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...655شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...656شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 657شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 658شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 659شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 660شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 661شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 662شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 663شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 664شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 665شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 666شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 667شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 668شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 669شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 670شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 671شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 672شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 673شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 674شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 675شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 676شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 677شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 678شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 679شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 680شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 681شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 682شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 683شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 684شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 685شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 686شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 687شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...688شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 689شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 690شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 691شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 692شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 693شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 694شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 695شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 696شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 697شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 698شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 699شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 700شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 701شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 702شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 703شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 704شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...705شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 706شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...707شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 708شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 709شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...710شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 711شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 712شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 713شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...714شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 715شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 716شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...717شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 718شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...719شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 720شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...721شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 722شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 723شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...724شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 725شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 726شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 727شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 728شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 729شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 730شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...731شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...732شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 733شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...734شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 735شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 736شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 737شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...738شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...739شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 740شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 741شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 742شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 743شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 744شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 745شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 746شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...747شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...748شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 749شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 750شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 751شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 752شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 753شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 754شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 755شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 756شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 757شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 758شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...759شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 760شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...761شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 762شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 763شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 764شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 765شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 766شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 767شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 768شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 769شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 770شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 771شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 772شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 773شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 774شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 775شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...776شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...777شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...778شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...779شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 780شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...781شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 782شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 783شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...784شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...785شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 786شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...787شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 788شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 789شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 790شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...791شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 792شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 793شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 794شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 795شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 796شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 797شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 798شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 799شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 800شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...801شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...802شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 803شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 804شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 805شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 806شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 807شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 808شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 809شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 810شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 811شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 812شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 813شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 814شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 815شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 816شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 817شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 818شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 819شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 820شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 821شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 822شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 823شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 824شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 825شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 826شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...827شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 828شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 829شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 830شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...831شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...832شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 833شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 834شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 835شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 836شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 837شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...838شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 839شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 840شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 841شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 842شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 843شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 844شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 845شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 846شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 847شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 848شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 849شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 850شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 851شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 852شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 853شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 854شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 855شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 856شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 857شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 858شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 859شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 860شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 861شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 862شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 863شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 864شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 865شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 866شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 867شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 868شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 869شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 870شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 871شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 872شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 873شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 874شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 875شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 876شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 877شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 878شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 879شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 880شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 881شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 882شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 883شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 884شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 885شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 886شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 887شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 888شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 889شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 890شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 891شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...892شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 893شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 894شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 895شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 896شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 897شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...898شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...899شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...900شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 901شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 902شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...903شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...904شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...905شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...906شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...907شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...908شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...909شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...910شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 911شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 912شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 913شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...914شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 915شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...916شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...917شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 918شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...919شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...920شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 921شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 922شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 923شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...924شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 925شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 926شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...927شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...928شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...929شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...930شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...931شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 932شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...933شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...934شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...935شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 936شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 937شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 938شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 939شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 940شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 941شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 942شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...943شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...944شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 945شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 946شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...947شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 948شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 949شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 950شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 951شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 952شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 953شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 954شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...955شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 956شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...957شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 958شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 959شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 960شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 961شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 962شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 963شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 964شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 965شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...966شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...967شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...968شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...969شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...970شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...971شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...972شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...973شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...974شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...975شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...976شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...977شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 978شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...979شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 980شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 981شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 982شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...983شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...984شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 985شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 986شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 987شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...988شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...989شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 990شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 991شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 992شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 993شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 994شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...995شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 996شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 997شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...998شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...999شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 1000شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 1001شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 1002شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 1003شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 1004شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 1005شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 1006شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...1007شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...1008شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...1009شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 1010شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...1011شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 1012شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 1013شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 1014شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 1015شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 1016شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 1017شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 1018شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 1019شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...1020شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...1021شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...1022شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...1023شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 1024شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...1025شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 1026شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 1027شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 1028شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 1029شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 1030شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 1031شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 1032شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 1033شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 1034شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 1035شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 1036شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...1037شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...1038شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...1039شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...1040شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1041شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1042شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1043شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1044شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1045شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1046شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1047شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1048شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1049شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1050شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1051شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1052شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1053شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1054شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1055شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1056شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1057شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1058شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1059شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1060شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1061شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1062شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1063شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1064شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1065شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1066شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1067شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1068شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1069شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1070شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1071شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1072شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1073شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1074شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1075شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1076شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1077شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1078شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1079شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1080شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1081شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1082شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1083شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1084شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1085شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1086شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1087شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1088شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1089شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1090شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1091شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1092شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1093شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1094شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1095شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1096شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1097شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1098شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1099شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1100شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1101شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1102شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1103شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1104شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1105شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1106شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1107شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1108شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1109شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1110شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1111شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1112شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1113شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1114شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1115شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1116شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1117شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1118شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1119شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1120شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1121شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1122شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1123شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1124شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1125شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1126شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1127شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1128شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1129شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1130شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1131شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1132شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1133شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1134شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1135شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1136شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1137شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1138شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1139شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1140شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1141شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1142شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1143شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1144شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1145شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1146شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1147شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1148شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1149شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1150شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1151شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1152شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1153شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1154شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1155شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1156شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1157شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1158شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1159شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1160شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1161شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1162شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1163شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1164شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1165شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1166شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1167شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1168شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1169شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1170شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1171شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1172شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1173شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1174شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1175شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1176شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1177شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1178شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1179شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1180شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1181شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1182شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1183شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1184شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1185شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1186شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1187شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1188شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1189شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1190شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1191شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1192شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1193شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1194شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1195شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1196شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1197شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1198شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1199شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1200شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1201شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1202شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1203شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1204شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1205شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1206شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1207شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1208شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1209شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1210شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1211شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1212شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1213شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1214شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1215شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1216شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1217شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1218شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1219شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1220شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1221شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1222شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1223شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1224شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1225شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1226شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1227شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1228شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1229شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1230شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1231شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1232شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1233شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1234شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1235شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1236شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1237شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1238شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1239شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1240شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1241شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1242شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1243شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1244شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1245شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1246شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1247شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1248شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1249شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1250شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1251شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1252شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1253شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1254شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1255شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1256شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1257شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1258شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1259شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1260شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1261شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1262شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1263شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1264شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1265شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1266شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1267شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1268شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1269شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1270شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1271شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1272شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1273شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1274شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1275شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1276شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1277شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1278شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1279شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1280شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1281شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1282شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1283شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1284شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1285شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1286شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1287شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1288شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1289شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1290شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1291شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1292شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1293شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1294شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1295شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1296شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1297شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1298شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1299شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1300شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1301شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1302شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1303شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1304شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1305شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1306شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1307شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1308شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1309شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1310شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1311شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1312شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1313شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1314شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1315شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1316شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1317شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1318شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1319شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1320شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1321شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1322شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1323شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1324شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1325شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1326شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1327شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1328شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1329شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1330شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1331شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1332شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1333شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1334شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1335شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1336شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1337شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1338شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1339شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1340شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1341شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1342شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1343شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1344شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1345شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1346شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1347شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1348شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1349شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1350شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1351شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1352شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1353شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1354شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1355شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1356شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1357شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1358شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1359شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1360شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1361شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1362شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1363شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1364شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1365شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1366شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1367شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1368شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1369شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1370شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1371شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1372شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1373شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1374شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1375شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1376شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1377شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1378شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1379شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1380شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1381شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1382شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1383شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1384شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1385شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1386شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1387شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1388شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1389شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1390شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1391شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1392شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1393شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1394شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1395شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1396شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1397شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1398شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1399شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1400شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1401شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1402شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1403شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1404شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1405شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1406شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1407شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1408شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1409شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1410شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1411شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1412شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1413شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1414شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1415شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1416شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1417شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1418شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1419شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1420شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1421شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1422شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1423شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1424شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1425شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1426شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1427شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1428شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1429شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1430شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1431شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1432شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1433شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1434شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1435شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1436شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1437شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1438شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1439شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1440شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1441شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1442شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1443شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1444شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1445شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1446شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1447شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1448شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1449شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1450شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1451شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1452شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1453شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1454شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1455شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1456شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1457شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1458شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1459شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1460شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1461شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1462شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1463شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1464شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1465شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1466شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1467شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1468شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1469شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1470شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1471شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1472شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1473شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1474شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1475شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1476شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1477شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1478شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1479شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1480شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1481شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1482شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1483شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1484شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1485شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1486شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1487شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1488شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1489شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1490شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1491شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1492شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1493شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1494شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1495شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1496شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1497شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1498شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1499شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1500شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1501شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1502شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1503شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1504شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1505شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1506شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1507شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1508شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1509شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1510شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1511شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1512شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1513شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1514شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1515شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1516شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1517شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1518شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1519شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1520شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1521شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1522شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1523شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1524شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1525شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1526شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1527شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1528شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1529شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1530شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1531شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1532شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1533شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1534شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1535شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1536شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1537شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1538شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1539شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1540شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1541شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1542شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1543شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1544شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1545شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1546شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1547شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1548شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1549شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1550شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1551شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1552شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1553شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1554شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1555شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1556شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1557شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1558شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1559شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1560شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1561شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1562شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1563شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1564شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1565شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1566شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1567شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1568شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1569شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1570شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1571شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1572شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1573شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1574شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1575شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1576شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1577شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1578شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1579شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1580شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1581شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1582شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1583شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1584شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1585شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1586شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1587شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1588شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1589شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1590شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1591شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1592شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1593شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1594شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1595شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1596شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1597شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1598شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1599شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1600شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1601شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1602شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1603شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1604شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1605شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1606شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1607شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1608شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1609شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1610شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1611شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1612شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1613شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1614شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1615شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1616شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1617شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1618شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1619شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1620شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1621شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1622شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1623شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1624شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1625شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1626شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1627شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1628شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1629شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1630شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1631شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1632شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1633شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1634شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1635شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1636شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1637شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1638شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1639شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1640شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1641شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1642شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1643شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1644شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1645شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1646شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1647شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1648شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1649شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1650شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1651شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1652شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1653شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1654شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1655شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1656شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1657شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1658شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1659شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1660شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1661شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1662شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1663شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1664شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1665شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1666شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1667شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1668شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1669شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1670شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1671شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1672شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1673شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1674شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1675شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1676شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1677شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1678شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1679شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1680شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1681شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1682شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1683شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1684شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1685شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1686شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1687شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1688شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1689شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1690شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1691شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1692شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1693شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1694شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1695شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1696شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1697شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1698شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1699شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1700شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1701شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1702شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1703شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1704شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1705شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1706شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1707شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1708شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1709شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1710شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1711شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1712شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1713شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1714شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1715شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1716شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1717شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1718شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1719شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1720شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1721شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1722شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1723شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1724شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1725شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1726شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1727شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1728شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1729شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1730شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1731شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1732شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1733شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1734شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1735شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1736شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1737شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1738شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1739شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1740شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1741شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1742شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1743شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1744شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1745شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1746شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1747شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1748شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1749شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1750شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1751شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1752شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1753شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1754شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1755شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1756شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1757شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1758شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1759شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1760شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1761شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1762شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1763شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1764شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1765شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1766شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1767شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1768شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1769شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1770شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1771شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1772شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1773شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1774شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1775شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1776شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1777شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1778شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1779شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1780شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1781شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1782شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1783شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1784شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1785شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1786شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1787شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1788شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1789شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1790شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1791شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1792شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1793شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1794شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1795شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1796شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1797شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1798شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1799شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1800شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1801شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1802شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1803شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1804شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1805شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1806شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1807شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1808شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1809شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1810شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1811شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1812شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1813شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1814شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1815شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1816شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1817شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1818شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1819شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1820شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1821شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1822شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1823شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1824شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1825شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1826شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1827شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1828شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1829شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1830شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1831شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1832شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1833شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1834شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1835شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1836شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1837شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1838شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1839شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1840شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1841شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1842شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1843شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1844شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1845شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1846شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1847شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1848شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1849شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1850شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1851شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1852شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1853شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1854شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1855شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1856شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1857شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1858شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1859شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1860شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1861شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1862شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1863شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1864شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1865شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1866شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1867شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1868شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1869شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1870شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1871شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1872شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1873شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1874شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1875شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1876شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1877شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1878شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1879شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1880شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1881شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1882شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1883شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ