به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
زلف تو به هر آب مصفا نتوان شست
الا که به خونابه دلها نتوان شست
هر شب من و از گریه سر کوی تو شستن
بدبختی این دیده که آن پا نتوان شست
دریا ز پی بخت بداز دیده چه ریزم
چون بخت بد خویش به دریا نتوان شست
عشق از دل ما کم نتوان کرد که ذاتی ست
چون مایه آتش که ز خارا نتوان شست
از دردی خم شوی مصلای من امشب
کز آب دگر این لته ما نتوان شست
نوشیم می و بر سر خود جرعه فشانیم
هر جای که جرعه چکد آنجا نتوان شست
ای دوست، به خسرو بر سان شربت دردی
کز زمزم کعبه دم سگ را نتوان شست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.