به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۳۹: ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت

2890عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت

سرفتنه خوبان جهان چشم سیاهت

تو پادشه کشور حسنی و ملاحت

خوبان جهانند همه خیل و سپاهت

هر گه که ز بازار روی جانب خانه

چون اشک روان گردم و گیرم سر راهت

نزدیک توام چون نگذارند رقیبان

دزدیده بیایم، کنم از دور نگاهت

خسرو چه کنی ناله و هر دم چه کشی آه؟

آن سرو روان را چه غم از ناله و آهت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۳۸: ای عید دوم آمده روی چو نگارت 2شمارهٔ ۱۳۹: ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت 3شمارهٔ ۱۴۰: دلی کش صبر نبود آن من نیست 4شمارهٔ ۱۴۱: دل کازاد باشد آن من نیست 5شمارهٔ ۱۴۲: به بالین غریبانت گذر نیست 6شمارهٔ ۱۴۳: دل ما را ز دست غم امان نیست 7شمارهٔ ۱۴۴: مرا در آرزویت غم ندیم است 8شمارهٔ ۱۴۵: گرفته در بر اندام تو سیم است 9شمارهٔ ۱۴۶: ز من نازک میانی دور مانده ست 10شمارهٔ ۱۴۷: دل مسکین من در بند مانده ست 11شمارهٔ ۱۴۸: مجو صبرم که جای آن نمانده ست 12شمارهٔ ۱۴۹: نگارا، چون تو زیبا کس ندیده ست 13شمارهٔ ۱۵۰: مرا وقتی دلی آزاد بوده ست 14شمارهٔ ۱۵۱: منم امروز و صد تیمار در دست 15شمارهٔ ۱۵۲: صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست 16شمارهٔ ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست 17شمارهٔ ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست 18شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 19شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 20شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 21شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 22شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 23شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 24شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 25شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 26شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 27شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 28شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 29شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 30شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 31شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 32شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 33شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 34شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 35شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 36شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 37شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 38شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 39شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 40شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 41شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 42شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 43شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 44شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 45شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 46شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 47شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...48شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...49شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...50شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...51شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...52شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...53شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 54شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...55شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...56شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...57شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...58شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...59شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...60شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...61شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...62شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 63شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...64شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 65شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...66شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...67شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...68شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...69شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...70شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...71شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 72شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...73شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...74شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...75شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...76شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 77شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 78شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...79شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 80شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 81شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...82شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...83شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...84شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 85شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 86شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 87شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...88شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...89شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...90شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...91شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 92شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...93شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 94شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...95شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...96شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...97شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...98شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 99شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 100شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...101شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...102شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...103شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 104شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 105شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 106شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 107شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...108شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...109شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 110شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 111شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 112شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 113شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 114شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 115شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 116شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 117شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 118شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 119شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 120شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 121شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 122شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 123شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 124شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 125شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 126شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 127شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 128شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 129شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 130شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 131شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 132شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 133شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 134شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...135شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 136شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 137شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...138شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...139شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 140شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 141شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 142شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 143شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 144شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 145شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 146شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...147شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 148شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...149شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...150شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...151شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 152شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 153شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...154شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 155شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 156شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 157شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...158شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...159شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 160شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 161شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 162شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...163شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 164شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 165شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 166شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 167شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...168شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 169شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 170شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 171شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 172شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 173شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 174شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...175شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 176شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 177شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 178شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...179شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...180شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 181شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 182شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...183شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...184شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...185شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 186شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 187شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 188شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 189شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 190شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 191شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 192شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...193شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 194شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 195شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 196شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 197شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...198شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...199شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 200شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...201شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 202شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...203شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...204شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 205شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 206شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 207شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 208شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 209شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...210شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 211شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 212شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 213شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 214شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 215شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 216شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 217شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 218شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 219شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 220شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 221شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 222شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 223شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 224شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 225شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 226شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 227شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 228شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 229شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 230شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 231شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 232شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 233شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 234شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 235شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 236شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 237شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 238شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 239شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 240شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 241شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 242شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...243شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 244شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 245شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 246شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...247شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 248شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 249شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...250شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 251شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 252شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...253شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...254شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 255شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...256شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...257شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...258شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 259شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 260شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 261شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...262شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...263شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 264شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 265شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 266شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...267شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...268شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...269شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 270شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...271شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 272شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 273شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...274شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...275شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...276شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...277شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...278شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...279شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...280شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...281شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...282شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...283شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...284شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...285شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...286شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...287شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...288شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...289شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...290شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...291شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...292شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...293شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...294شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...295شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...296شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...297شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...298شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...299شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 300شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...301شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...302شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...303شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...304شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...305شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...306شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...307شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...308شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...309شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...310شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...311شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 312شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...313شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...314شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...315شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...316شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...317شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...318شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...319شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...320شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 321شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...322شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...323شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...324شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...325شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...326شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...327شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...328شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...329شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...330شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...331شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 332شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 333شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...334شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...335شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...336شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 337شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...338شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 339شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...340شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 341شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...342شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 343شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...344شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 345شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...346شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...347شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 348شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 349شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 350شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 351شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 352شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...353شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 354شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...355شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...356شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 357شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 358شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 359شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 360شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 361شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 362شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...363شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 364شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 365شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 366شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 367شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...368شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 369شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 370شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 371شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 372شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 373شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 374شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 375شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 376شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 377شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 378شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 379شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 380شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 381شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 382شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 383شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 384شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 385شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 386شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 387شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 388شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 389شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 390شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 391شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 392شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 393شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 394شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 395شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 396شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 397شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 398شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 399شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 400شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 401شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 402شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 403شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 404شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 405شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 406شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 407شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 408شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 409شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 410شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 411شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 412شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 413شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 414شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 415شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 416شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 417شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 418شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 419شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 420شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 421شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 422شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 423شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 424شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 425شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 426شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 427شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 428شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 429شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 430شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 431شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 432شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 433شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 434شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 435شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 436شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 437شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 438شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 439شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 440شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 441شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 442شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 443شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 444شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 445شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 446شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 447شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 448شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 449شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 450شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 451شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 452شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 453شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 454شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 455شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 456شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 457شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 458شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 459شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 460شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 461شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 462شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 463شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 464شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 465شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 466شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...467شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...468شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...469شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...470شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...471شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...472شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...473شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...474شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...475شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...476شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...477شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...478شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...479شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...480شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 481شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...482شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...483شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...484شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...485شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...486شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 487شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...488شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...489شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...490شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...491شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...492شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...493شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...494شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...495شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...496شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...497شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...498شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...499شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...500شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...501شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...502شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...503شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...504شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...505شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...506شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...507شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...508شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 509شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...510شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 511شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...512شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...513شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...514شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...515شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 516شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...517شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...518شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...519شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...520شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...521شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...522شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...523شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...524شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...525شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...526شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...527شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 528شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 529شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 530شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 531شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...532شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...533شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...534شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 535شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...536شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...537شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 538شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...539شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...540شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...541شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 542شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...543شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...544شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...545شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...546شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 547شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...548شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...549شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...550شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...551شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...552شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 553شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...554شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...555شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 556شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...557شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...558شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 559شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...560شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 561شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...562شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 563شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 564شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 565شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 566شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 567شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...568شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 569شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 570شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 571شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...572شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 573شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 574شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...575شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 576شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...577شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...578شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 579شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...580شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 581شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 582شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 583شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...584شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 585شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...586شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 587شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 588شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 589شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...590شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 591شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...592شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...593شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 594شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 595شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 596شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 597شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 598شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...599شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 600شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 601شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...602شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 603شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 604شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 605شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...606شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 607شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 608شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 609شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 610شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 611شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 612شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 613شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 614شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 615شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 616شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 617شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 618شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 619شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 620شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...621شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 622شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 623شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 624شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 625شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 626شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 627شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 628شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 629شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 630شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...631شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...632شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 633شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 634شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 635شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 636شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 637شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 638شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 639شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 640شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 641شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 642شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 643شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 644شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 645شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 646شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 647شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 648شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 649شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 650شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 651شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 652شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 653شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 654شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 655شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 656شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 657شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 658شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 659شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 660شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 661شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 662شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 663شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...664شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 665شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 666شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 667شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 668شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 669شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 670شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 671شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 672شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 673شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 674شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 675شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 676شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 677شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 678شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 679شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 680شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...681شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 682شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...683شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 684شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 685شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...686شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 687شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 688شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 689شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...690شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 691شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 692شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...693شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 694شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...695شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 696شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...697شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 698شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 699شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...700شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 701شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 702شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 703شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 704شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 705شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 706شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...707شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...708شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 709شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...710شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 711شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 712شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 713شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...714شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...715شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 716شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 717شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 718شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 719شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 720شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 721شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 722شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...723شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...724شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 725شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 726شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 727شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 728شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 729شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 730شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 731شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 732شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 733شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 734شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...735شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 736شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...737شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 738شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 739شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 740شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 741شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 742شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 743شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 744شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 745شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 746شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 747شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 748شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 749شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 750شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 751شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...752شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...753شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...754شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...755شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 756شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...757شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 758شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 759شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...760شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...761شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 762شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...763شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 764شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 765شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 766شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...767شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 768شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 769شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 770شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 771شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 772شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 773شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 774شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 775شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 776شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...777شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...778شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 779شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 780شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 781شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 782شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 783شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 784شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 785شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 786شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 787شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 788شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 789شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 790شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 791شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 792شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 793شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 794شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 795شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 796شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 797شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 798شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 799شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 800شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 801شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 802شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...803شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 804شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 805شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 806شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...807شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...808شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 809شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 810شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 811شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 812شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 813شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...814شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 815شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 816شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 817شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 818شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 819شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 820شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 821شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 822شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 823شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 824شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 825شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 826شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 827شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 828شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 829شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 830شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 831شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 832شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 833شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 834شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 835شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 836شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 837شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 838شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 839شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 840شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 841شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 842شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 843شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 844شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 845شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 846شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 847شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 848شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 849شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 850شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 851شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 852شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 853شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 854شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 855شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 856شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 857شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 858شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 859شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 860شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 861شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 862شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 863شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 864شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 865شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 866شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 867شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...868شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 869شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 870شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 871شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 872شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 873شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...874شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...875شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...876شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 877شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 878شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...879شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...880شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...881شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...882شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...883شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...884شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...885شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...886شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 887شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 888شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 889شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...890شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 891شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...892شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...893شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 894شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...895شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...896شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 897شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 898شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 899شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...900شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 901شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 902شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...903شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...904شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...905شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...906شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...907شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 908شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...909شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...910شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...911شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 912شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 913شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 914شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 915شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 916شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 917شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 918شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...919شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...920شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 921شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 922شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...923شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 924شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 925شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 926شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 927شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 928شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 929شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 930شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...931شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 932شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...933شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 934شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 935شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 936شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 937شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 938شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 939شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 940شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 941شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...942شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...943شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...944شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...945شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...946شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...947شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...948شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...949شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...950شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...951شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...952شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...953شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 954شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...955شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 956شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 957شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 958شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...959شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...960شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 961شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 962شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 963شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...964شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...965شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 966شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 967شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 968شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 969شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 970شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...971شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 972شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 973شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...974شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...975شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 976شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 977شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 978شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 979شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 980شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 981شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 982شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...983شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...984شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...985شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 986شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...987شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 988شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 989شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 990شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 991شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 992شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 993شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 994شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 995شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...996شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...997شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...998شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...999شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 1000شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...1001شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 1002شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 1003شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 1004شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 1005شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 1006شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 1007شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 1008شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 1009شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 1010شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 1011شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 1012شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...1013شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...1014شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...1015شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...1016شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1017شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1018شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1019شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1020شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1021شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1022شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1023شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1024شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1025شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1026شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1027شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1028شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1029شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1030شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1031شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1032شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1033شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1034شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1035شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1036شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1037شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1038شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1039شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1040شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1041شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1042شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1043شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1044شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1045شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1046شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1047شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1048شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1049شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1050شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1051شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1052شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1053شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1054شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1055شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1056شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1057شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1058شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1059شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1060شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1061شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1062شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1063شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1064شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1065شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1066شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1067شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1068شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1069شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1070شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1071شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1072شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1073شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1074شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1075شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1076شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1077شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1078شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1079شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1080شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1081شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1082شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1083شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1084شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1085شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1086شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1087شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1088شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1089شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1090شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1091شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1092شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1093شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1094شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1095شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1096شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1097شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1098شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1099شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1100شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1101شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1102شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1103شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1104شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1105شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1106شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1107شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1108شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1109شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1110شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1111شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1112شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1113شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1114شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1115شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1116شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1117شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1118شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1119شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1120شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1121شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1122شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1123شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1124شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1125شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1126شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1127شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1128شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1129شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1130شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1131شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1132شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1133شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1134شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1135شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1136شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1137شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1138شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1139شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1140شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1141شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1142شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1143شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1144شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1145شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1146شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1147شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1148شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1149شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1150شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1151شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1152شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1153شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1154شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1155شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1156شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1157شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1158شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1159شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1160شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1161شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1162شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1163شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1164شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1165شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1166شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1167شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1168شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1169شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1170شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1171شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1172شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1173شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1174شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1175شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1176شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1177شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1178شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1179شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1180شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1181شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1182شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1183شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1184شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1185شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1186شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1187شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1188شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1189شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1190شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1191شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1192شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1193شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1194شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1195شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1196شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1197شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1198شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1199شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1200شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1201شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1202شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1203شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1204شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1205شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1206شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1207شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1208شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1209شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1210شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1211شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1212شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1213شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1214شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1215شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1216شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1217شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1218شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1219شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1220شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1221شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1222شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1223شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1224شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1225شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1226شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1227شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1228شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1229شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1230شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1231شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1232شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1233شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1234شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1235شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1236شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1237شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1238شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1239شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1240شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1241شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1242شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1243شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1244شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1245شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1246شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1247شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1248شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1249شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1250شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1251شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1252شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1253شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1254شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1255شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1256شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1257شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1258شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1259شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1260شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1261شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1262شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1263شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1264شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1265شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1266شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1267شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1268شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1269شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1270شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1271شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1272شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1273شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1274شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1275شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1276شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1277شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1278شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1279شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1280شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1281شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1282شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1283شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1284شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1285شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1286شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1287شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1288شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1289شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1290شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1291شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1292شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1293شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1294شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1295شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1296شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1297شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1298شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1299شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1300شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1301شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1302شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1303شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1304شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1305شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1306شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1307شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1308شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1309شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1310شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1311شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1312شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1313شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1314شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1315شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1316شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1317شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1318شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1319شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1320شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1321شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1322شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1323شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1324شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1325شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1326شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1327شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1328شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1329شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1330شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1331شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1332شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1333شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1334شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1335شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1336شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1337شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1338شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1339شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1340شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1341شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1342شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1343شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1344شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1345شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1346شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1347شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1348شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1349شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1350شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1351شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1352شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1353شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1354شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1355شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1356شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1357شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1358شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1359شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1360شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1361شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1362شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1363شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1364شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1365شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1366شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1367شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1368شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1369شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1370شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1371شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1372شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1373شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1374شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1375شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1376شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1377شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1378شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1379شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1380شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1381شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1382شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1383شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1384شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1385شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1386شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1387شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1388شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1389شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1390شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1391شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1392شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1393شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1394شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1395شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1396شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1397شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1398شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1399شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1400شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1401شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1402شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1403شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1404شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1405شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1406شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1407شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1408شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1409شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1410شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1411شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1412شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1413شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1414شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1415شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1416شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1417شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1418شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1419شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1420شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1421شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1422شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1423شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1424شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1425شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1426شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1427شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1428شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1429شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1430شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1431شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1432شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1433شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1434شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1435شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1436شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1437شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1438شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1439شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1440شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1441شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1442شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1443شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1444شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1445شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1446شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1447شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1448شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1449شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1450شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1451شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1452شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1453شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1454شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1455شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1456شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1457شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1458شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1459شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1460شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1461شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1462شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1463شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1464شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1465شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1466شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1467شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1468شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1469شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1470شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1471شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1472شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1473شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1474شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1475شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1476شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1477شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1478شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1479شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1480شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1481شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1482شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1483شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1484شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1485شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1486شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1487شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1488شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1489شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1490شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1491شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1492شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1493شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1494شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1495شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1496شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1497شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1498شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1499شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1500شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1501شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1502شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1503شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1504شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1505شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1506شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1507شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1508شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1509شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1510شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1511شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1512شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1513شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1514شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1515شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1516شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1517شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1518شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1519شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1520شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1521شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1522شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1523شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1524شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1525شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1526شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1527شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1528شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1529شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1530شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1531شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1532شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1533شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1534شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1535شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1536شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1537شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1538شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1539شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1540شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1541شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1542شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1543شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1544شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1545شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1546شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1547شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1548شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1549شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1550شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1551شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1552شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1553شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1554شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1555شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1556شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1557شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1558شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1559شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1560شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1561شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1562شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1563شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1564شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1565شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1566شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1567شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1568شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1569شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1570شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1571شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1572شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1573شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1574شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1575شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1576شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1577شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1578شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1579شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1580شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1581شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1582شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1583شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1584شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1585شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1586شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1587شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1588شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1589شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1590شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1591شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1592شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1593شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1594شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1595شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1596شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1597شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1598شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1599شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1600شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1601شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1602شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1603شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1604شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1605شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1606شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1607شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1608شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1609شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1610شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1611شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1612شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1613شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1614شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1615شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1616شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1617شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1618شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1619شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1620شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1621شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1622شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1623شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1624شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1625شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1626شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1627شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1628شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1629شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1630شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1631شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1632شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1633شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1634شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1635شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1636شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1637شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1638شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1639شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1640شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1641شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1642شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1643شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1644شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1645شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1646شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1647شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1648شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1649شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1650شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1651شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1652شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1653شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1654شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1655شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1656شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1657شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1658شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1659شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1660شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1661شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1662شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1663شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1664شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1665شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1666شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1667شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1668شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1669شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1670شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1671شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1672شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1673شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1674شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1675شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1676شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1677شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1678شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1679شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1680شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1681شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1682شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1683شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1684شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1685شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1686شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1687شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1688شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1689شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1690شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1691شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1692شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1693شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1694شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1695شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1696شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1697شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1698شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1699شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1700شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1701شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1702شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1703شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1704شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1705شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1706شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1707شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1708شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1709شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1710شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1711شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1712شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1713شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1714شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1715شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1716شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1717شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1718شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1719شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1720شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1721شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1722شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1723شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1724شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1725شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1726شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1727شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1728شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1729شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1730شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1731شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1732شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1733شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1734شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1735شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1736شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1737شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1738شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1739شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1740شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1741شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1742شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1743شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1744شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1745شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1746شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1747شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1748شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1749شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1750شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1751شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1752شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1753شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1754شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1755شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1756شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1757شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1758شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1759شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1760شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1761شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1762شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1763شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1764شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1765شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1766شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1767شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1768شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1769شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1770شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1771شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1772شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1773شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1774شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1775شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1776شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1777شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1778شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1779شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1780شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1781شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1782شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1783شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1784شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1785شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1786شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1787شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1788شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1789شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1790شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1791شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1792شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1793شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1794شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1795شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1796شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1797شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1798شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1799شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1800شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1801شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1802شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1803شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1804شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1805شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1806شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1807شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1808شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1809شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1810شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1811شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1812شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1813شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1814شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1815شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1816شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1817شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1818شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1819شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1820شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1821شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1822شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1823شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1824شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1825شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1826شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1827شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1828شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1829شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1830شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1831شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1832شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1833شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1834شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1835شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1836شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1837شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1838شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1839شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1840شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1841شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1842شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1843شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1844شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1845شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1846شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1847شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1848شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1849شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1850شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1851شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1852شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1853شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1854شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1855شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1856شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1857شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1858شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1859شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ