به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۲۲: ای ترا در دیده من جای خواب

2810عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای ترا در دیده من جای خواب

دیده بی خوابم از تو جای آب

شب چو خوابم نیست بهر دیدنت

چند سازم خویش را عمدا به خواب

گل شد از عکس رخت در چشم من

زاتش دل می کشم زان گل گلاب

با خیال زلف و رویت چشم من

نیمه ابرست و نیمی آفتاب

زان لب میگون که هوش از من ببرد

خون همی گریم چو بر آتش کباب

از لبت دارم سؤالی، چون کنم

تنگ می آید دهانت در جواب

مست گشتم بسکه خوردم خون دل

چون نگردم مست با چندین شراب

هست خورشید قیامت روی تو

خط مشکین دفتر یوم الحساب

زان قیامت عالمی در جنت است

بنده خسرو تا قیامت در عذاب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۲۱: شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب 2شمارهٔ ۱۲۲: ای ترا در دیده من جای خواب 3شمارهٔ ۱۲۳: ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان ...4شمارهٔ ۱۲۴: ای ترک کمان ابرو، من کشته ابرویت 5شمارهٔ ۱۲۵: امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت 6شمارهٔ ۱۲۶: تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داش ...7شمارهٔ ۱۲۷: بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت 8شمارهٔ ۱۲۸: افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت 9شمارهٔ ۱۲۹: تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت 10شمارهٔ ۱۳۰: جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت 11شمارهٔ ۱۳۱: بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیس ...12شمارهٔ ۱۳۲: در هجر توام کار به جز آه و فغان ن ...13شمارهٔ ۱۳۳: آبادتر آن سینه که از عشق خراب است 14شمارهٔ ۱۳۴: خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ...15شمارهٔ ۱۳۵: ما را چه غم امروز که معشوقه به کا ...16شمارهٔ ۱۳۶: روی تو به پیش نظر آسایش جان است 17شمارهٔ ۱۳۷: زلف تو به هر آب مصفا نتوان شست 18شمارهٔ ۱۳۸: ای عید دوم آمده روی چو نگارت 19شمارهٔ ۱۳۹: ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت 20شمارهٔ ۱۴۰: دلی کش صبر نبود آن من نیست 21شمارهٔ ۱۴۱: دل کازاد باشد آن من نیست 22شمارهٔ ۱۴۲: به بالین غریبانت گذر نیست 23شمارهٔ ۱۴۳: دل ما را ز دست غم امان نیست 24شمارهٔ ۱۴۴: مرا در آرزویت غم ندیم است 25شمارهٔ ۱۴۵: گرفته در بر اندام تو سیم است 26شمارهٔ ۱۴۶: ز من نازک میانی دور مانده ست 27شمارهٔ ۱۴۷: دل مسکین من در بند مانده ست 28شمارهٔ ۱۴۸: مجو صبرم که جای آن نمانده ست 29شمارهٔ ۱۴۹: نگارا، چون تو زیبا کس ندیده ست 30شمارهٔ ۱۵۰: مرا وقتی دلی آزاد بوده ست 31شمارهٔ ۱۵۱: منم امروز و صد تیمار در دست 32شمارهٔ ۱۵۲: صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست 33شمارهٔ ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست 34شمارهٔ ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست 35شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 36شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 37شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 38شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 39شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 40شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 41شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 42شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 43شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 44شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 45شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 46شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 47شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 48شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 49شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 50شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 51شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 52شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 53شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 54شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 55شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 56شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 57شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 58شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 59شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 60شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 61شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 62شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 63شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 64شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...65شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...66شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...67شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...68شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...69شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...70شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 71شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...72شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...73شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...74شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...75شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...76شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...77شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...78شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...79شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 80شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...81شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 82شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...83شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...84شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...85شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...86شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...87شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...88شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 89شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...90شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...91شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...92شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...93شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 94شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 95شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...96شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 97شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 98شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...99شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...100شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...101شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 102شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 103شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 104شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...105شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...106شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...107شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...108شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 109شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...110شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 111شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...112شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...113شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...114شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...115شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 116شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 117شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...118شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...119شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...120شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 121شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 122شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 123شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 124شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...125شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...126شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 127شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 128شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 129شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 130شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 131شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 132شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 133شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 134شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 135شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 136شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 137شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 138شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 139شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 140شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 141شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 142شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 143شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 144شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 145شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 146شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 147شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 148شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 149شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 150شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 151شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...152شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 153شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 154شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...155شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...156شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 157شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 158شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 159شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 160شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 161شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 162شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 163شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...164شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 165شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...166شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...167شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...168شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 169شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 170شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...171شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 172شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 173شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 174شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...175شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...176شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 177شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 178شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 179شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...180شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 181شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 182شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 183شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 184شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...185شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 186شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 187شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 188شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 189شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 190شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 191شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...192شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 193شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 194شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 195شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...196شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...197شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 198شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 199شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...200شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...201شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...202شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 203شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 204شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 205شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 206شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 207شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 208شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 209شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...210شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 211شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 212شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 213شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 214شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...215شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...216شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 217شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...218شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 219شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...220شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...221شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 222شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 223شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 224شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 225شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 226شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...227شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 228شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 229شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 230شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 231شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 232شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 233شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 234شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 235شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 236شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 237شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 238شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 239شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 240شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 241شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 242شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 243شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 244شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 245شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 246شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 247شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 248شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 249شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 250شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 251شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 252شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 253شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 254شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 255شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 256شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 257شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 258شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 259شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...260شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 261شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 262شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 263شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...264شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 265شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 266شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...267شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 268شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 269شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...270شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...271شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 272شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...273شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...274شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...275شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 276شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 277شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 278شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...279شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...280شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 281شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 282شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 283شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...284شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...285شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...286شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 287شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...288شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 289شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 290شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...291شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...292شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...293شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...294شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...295شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...296شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...297شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...298شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...299شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...300شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...301شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...302شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...303شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...304شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...305شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...306شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...307شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...308شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...309شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...310شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...311شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...312شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...313شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...314شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...315شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...316شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 317شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...318شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...319شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...320شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...321شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...322شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...323شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...324شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...325شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...326شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...327شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...328شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 329شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...330شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...331شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...332شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...333شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...334شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...335شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...336شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...337شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 338شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...339شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...340شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...341شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...342شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...343شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...344شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...345شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...346شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...347شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...348شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 349شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 350شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...351شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...352شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...353شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 354شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...355شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 356شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...357شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 358شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...359شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 360شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...361شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 362شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...363شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...364شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 365شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 366شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 367شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 368شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 369شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...370شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 371شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...372شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...373شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 374شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 375شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 376شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 377شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 378شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 379شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...380شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 381شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 382شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 383شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 384شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...385شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 386شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 387شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 388شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 389شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 390شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 391شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 392شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 393شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 394شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 395شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 396شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 397شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 398شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 399شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 400شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 401شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 402شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 403شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 404شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 405شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 406شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 407شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 408شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 409شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 410شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 411شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 412شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 413شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 414شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 415شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 416شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 417شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 418شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 419شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 420شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 421شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 422شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 423شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 424شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 425شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 426شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 427شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 428شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 429شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 430شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 431شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 432شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 433شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 434شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 435شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 436شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 437شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 438شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 439شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 440شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 441شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 442شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 443شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 444شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 445شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 446شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 447شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 448شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 449شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 450شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 451شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 452شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 453شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 454شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 455شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 456شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 457شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 458شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 459شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 460شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 461شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 462شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 463شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 464شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 465شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 466شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 467شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 468شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 469شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 470شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 471شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 472شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 473شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 474شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 475شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 476شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 477شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 478شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 479شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 480شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 481شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 482شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 483شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...484شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...485شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...486شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...487شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...488شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...489شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...490شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...491شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...492شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...493شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...494شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...495شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...496شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...497شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 498شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...499شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...500شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...501شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...502شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...503شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 504شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...505شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...506شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...507شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...508شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...509شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...510شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...511شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...512شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...513شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...514شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...515شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...516شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...517شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...518شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...519شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...520شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...521شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...522شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...523شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...524شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...525شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 526شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...527شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 528شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...529شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...530شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...531شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...532شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 533شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...534شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...535شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...536شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...537شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...538شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...539شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...540شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...541شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...542شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...543شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...544شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 545شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 546شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 547شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 548شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...549شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...550شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...551شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 552شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...553شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...554شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 555شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...556شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...557شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...558شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 559شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...560شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...561شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...562شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...563شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 564شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...565شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...566شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...567شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...568شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...569شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 570شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...571شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...572شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 573شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...574شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...575شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 576شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...577شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 578شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...579شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 580شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 581شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 582شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 583شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 584شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...585شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 586شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 587شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 588شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...589شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 590شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 591شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...592شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 593شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...594شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...595شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 596شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...597شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 598شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 599شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 600شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...601شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 602شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...603شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 604شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 605شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 606شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...607شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 608شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...609شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...610شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 611شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 612شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 613شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 614شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 615شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...616شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 617شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 618شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...619شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 620شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 621شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 622شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...623شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 624شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 625شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 626شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 627شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 628شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 629شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 630شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 631شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 632شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 633شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 634شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 635شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 636شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 637شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...638شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 639شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 640شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 641شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 642شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 643شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 644شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 645شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 646شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 647شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...648شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...649شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 650شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 651شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 652شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 653شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 654شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 655شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 656شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 657شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 658شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 659شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 660شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 661شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 662شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 663شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 664شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 665شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 666شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 667شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 668شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 669شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 670شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 671شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 672شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 673شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 674شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 675شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 676شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 677شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 678شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 679شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 680شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...681شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 682شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 683شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 684شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 685شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 686شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 687شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 688شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 689شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 690شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 691شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 692شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 693شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 694شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 695شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 696شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 697شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...698شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 699شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...700شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 701شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 702شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...703شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 704شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 705شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 706شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...707شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 708شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 709شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...710شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 711شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...712شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 713شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...714شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 715شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 716شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...717شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 718شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 719شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 720شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 721شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 722شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 723شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...724شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...725شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 726شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...727شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 728شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 729شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 730شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...731شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...732شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 733شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 734شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 735شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 736شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 737شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 738شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 739شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...740شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...741شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 742شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 743شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 744شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 745شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 746شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 747شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 748شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 749شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 750شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 751شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...752شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 753شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...754شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 755شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 756شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 757شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 758شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 759شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 760شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 761شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 762شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 763شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 764شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 765شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 766شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 767شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 768شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...769شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...770شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...771شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...772شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 773شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...774شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 775شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 776شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...777شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...778شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 779شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...780شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 781شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 782شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 783شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...784شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 785شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 786شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 787شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 788شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 789شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 790شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 791شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 792شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 793شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...794شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...795شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 796شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 797شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 798شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 799شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 800شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 801شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 802شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 803شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 804شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 805شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 806شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 807شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 808شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 809شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 810شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 811شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 812شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 813شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 814شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 815شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 816شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 817شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 818شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 819شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...820شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 821شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 822شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 823شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...824شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...825شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 826شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 827شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 828شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 829شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 830شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...831شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 832شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 833شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 834شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 835شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 836شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 837شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 838شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 839شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 840شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 841شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 842شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 843شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 844شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 845شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 846شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 847شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 848شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 849شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 850شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 851شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 852شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 853شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 854شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 855شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 856شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 857شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 858شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 859شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 860شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 861شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 862شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 863شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 864شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 865شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 866شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 867شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 868شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 869شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 870شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 871شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 872شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 873شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 874شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 875شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 876شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 877شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 878شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 879شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 880شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 881شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 882شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 883شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 884شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...885شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 886شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 887شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 888شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 889شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 890شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...891شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...892شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...893شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 894شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 895شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...896شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...897شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...898شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...899شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...900شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...901شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...902شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...903شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 904شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 905شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 906شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...907شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 908شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...909شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...910شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 911شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...912شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...913شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 914شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 915شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 916شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...917شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 918شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 919شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...920شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...921شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...922شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...923شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...924شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 925شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...926شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...927شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...928شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 929شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 930شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 931شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 932شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 933شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 934شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 935شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...936شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...937شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 938شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 939شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...940شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 941شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 942شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 943شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 944شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 945شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 946شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 947شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...948شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 949شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...950شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 951شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 952شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 953شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 954شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 955شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 956شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 957شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 958شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...959شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...960شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...961شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...962شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...963شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...964شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...965شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...966شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...967شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...968شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...969شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...970شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 971شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...972شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 973شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 974شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 975شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...976شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...977شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 978شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 979شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 980شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...981شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...982شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 983شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 984شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 985شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 986شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 987شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...988شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 989شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 990شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...991شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...992شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 993شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 994شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 995شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 996شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 997شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 998شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 999شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...1000شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...1001شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...1002شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 1003شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...1004شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 1005شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 1006شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 1007شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 1008شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 1009شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 1010شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 1011شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 1012شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...1013شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...1014شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...1015شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...1016شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 1017شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...1018شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 1019شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 1020شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 1021شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 1022شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 1023شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 1024شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 1025شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 1026شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 1027شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 1028شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 1029شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...1030شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...1031شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...1032شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...1033شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1034شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1035شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1036شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1037شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1038شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1039شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1040شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1041شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1042شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1043شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1044شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1045شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1046شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1047شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1048شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1049شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1050شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1051شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1052شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1053شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1054شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1055شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1056شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1057شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1058شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1059شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1060شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1061شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1062شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1063شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1064شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1065شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1066شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1067شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1068شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1069شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1070شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1071شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1072شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1073شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1074شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1075شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1076شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1077شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1078شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1079شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1080شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1081شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1082شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1083شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1084شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1085شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1086شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1087شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1088شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1089شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1090شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1091شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1092شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1093شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1094شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1095شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1096شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1097شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1098شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1099شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1100شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1101شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1102شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1103شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1104شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1105شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1106شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1107شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1108شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1109شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1110شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1111شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1112شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1113شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1114شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1115شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1116شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1117شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1118شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1119شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1120شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1121شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1122شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1123شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1124شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1125شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1126شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1127شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1128شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1129شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1130شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1131شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1132شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1133شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1134شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1135شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1136شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1137شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1138شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1139شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1140شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1141شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1142شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1143شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1144شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1145شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1146شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1147شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1148شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1149شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1150شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1151شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1152شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1153شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1154شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1155شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1156شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1157شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1158شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1159شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1160شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1161شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1162شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1163شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1164شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1165شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1166شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1167شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1168شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1169شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1170شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1171شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1172شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1173شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1174شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1175شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1176شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1177شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1178شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1179شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1180شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1181شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1182شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1183شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1184شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1185شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1186شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1187شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1188شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1189شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1190شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1191شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1192شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1193شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1194شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1195شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1196شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1197شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1198شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1199شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1200شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1201شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1202شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1203شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1204شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1205شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1206شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1207شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1208شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1209شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1210شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1211شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1212شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1213شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1214شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1215شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1216شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1217شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1218شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1219شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1220شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1221شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1222شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1223شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1224شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1225شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1226شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1227شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1228شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1229شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1230شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1231شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1232شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1233شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1234شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1235شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1236شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1237شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1238شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1239شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1240شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1241شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1242شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1243شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1244شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1245شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1246شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1247شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1248شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1249شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1250شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1251شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1252شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1253شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1254شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1255شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1256شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1257شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1258شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1259شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1260شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1261شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1262شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1263شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1264شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1265شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1266شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1267شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1268شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1269شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1270شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1271شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1272شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1273شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1274شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1275شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1276شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1277شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1278شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1279شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1280شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1281شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1282شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1283شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1284شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1285شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1286شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1287شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1288شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1289شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1290شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1291شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1292شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1293شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1294شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1295شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1296شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1297شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1298شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1299شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1300شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1301شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1302شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1303شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1304شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1305شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1306شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1307شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1308شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1309شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1310شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1311شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1312شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1313شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1314شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1315شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1316شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1317شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1318شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1319شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1320شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1321شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1322شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1323شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1324شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1325شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1326شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1327شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1328شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1329شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1330شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1331شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1332شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1333شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1334شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1335شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1336شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1337شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1338شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1339شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1340شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1341شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1342شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1343شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1344شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1345شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1346شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1347شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1348شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1349شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1350شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1351شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1352شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1353شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1354شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1355شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1356شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1357شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1358شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1359شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1360شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1361شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1362شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1363شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1364شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1365شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1366شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1367شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1368شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1369شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1370شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1371شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1372شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1373شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1374شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1375شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1376شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1377شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1378شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1379شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1380شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1381شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1382شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1383شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1384شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1385شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1386شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1387شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1388شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1389شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1390شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1391شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1392شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1393شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1394شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1395شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1396شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1397شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1398شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1399شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1400شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1401شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1402شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1403شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1404شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1405شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1406شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1407شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1408شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1409شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1410شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1411شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1412شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1413شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1414شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1415شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1416شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1417شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1418شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1419شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1420شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1421شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1422شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1423شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1424شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1425شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1426شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1427شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1428شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1429شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1430شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1431شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1432شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1433شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1434شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1435شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1436شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1437شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1438شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1439شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1440شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1441شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1442شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1443شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1444شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1445شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1446شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1447شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1448شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1449شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1450شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1451شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1452شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1453شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1454شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1455شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1456شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1457شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1458شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1459شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1460شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1461شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1462شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1463شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1464شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1465شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1466شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1467شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1468شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1469شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1470شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1471شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1472شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1473شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1474شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1475شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1476شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1477شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1478شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1479شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1480شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1481شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1482شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1483شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1484شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1485شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1486شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1487شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1488شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1489شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1490شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1491شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1492شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1493شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1494شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1495شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1496شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1497شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1498شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1499شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1500شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1501شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1502شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1503شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1504شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1505شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1506شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1507شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1508شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1509شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1510شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1511شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1512شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1513شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1514شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1515شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1516شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1517شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1518شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1519شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1520شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1521شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1522شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1523شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1524شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1525شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1526شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1527شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1528شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1529شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1530شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1531شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1532شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1533شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1534شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1535شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1536شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1537شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1538شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1539شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1540شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1541شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1542شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1543شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1544شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1545شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1546شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1547شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1548شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1549شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1550شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1551شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1552شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1553شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1554شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1555شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1556شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1557شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1558شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1559شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1560شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1561شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1562شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1563شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1564شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1565شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1566شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1567شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1568شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1569شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1570شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1571شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1572شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1573شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1574شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1575شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1576شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1577شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1578شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1579شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1580شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1581شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1582شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1583شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1584شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1585شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1586شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1587شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1588شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1589شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1590شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1591شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1592شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1593شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1594شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1595شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1596شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1597شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1598شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1599شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1600شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1601شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1602شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1603شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1604شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1605شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1606شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1607شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1608شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1609شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1610شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1611شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1612شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1613شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1614شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1615شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1616شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1617شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1618شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1619شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1620شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1621شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1622شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1623شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1624شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1625شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1626شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1627شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1628شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1629شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1630شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1631شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1632شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1633شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1634شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1635شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1636شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1637شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1638شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1639شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1640شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1641شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1642شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1643شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1644شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1645شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1646شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1647شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1648شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1649شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1650شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1651شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1652شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1653شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1654شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1655شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1656شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1657شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1658شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1659شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1660شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1661شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1662شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1663شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1664شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1665شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1666شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1667شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1668شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1669شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1670شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1671شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1672شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1673شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1674شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1675شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1676شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1677شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1678شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1679شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1680شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1681شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1682شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1683شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1684شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1685شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1686شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1687شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1688شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1689شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1690شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1691شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1692شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1693شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1694شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1695شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1696شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1697شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1698شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1699شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1700شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1701شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1702شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1703شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1704شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1705شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1706شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1707شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1708شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1709شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1710شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1711شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1712شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1713شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1714شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1715شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1716شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1717شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1718شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1719شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1720شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1721شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1722شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1723شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1724شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1725شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1726شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1727شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1728شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1729شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1730شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1731شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1732شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1733شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1734شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1735شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1736شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1737شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1738شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1739شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1740شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1741شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1742شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1743شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1744شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1745شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1746شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1747شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1748شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1749شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1750شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1751شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1752شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1753شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1754شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1755شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1756شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1757شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1758شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1759شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1760شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1761شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1762شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1763شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1764شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1765شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1766شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1767شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1768شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1769شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1770شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1771شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1772شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1773شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1774شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1775شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1776شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1777شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1778شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1779شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1780شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1781شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1782شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1783شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1784شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1785شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1786شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1787شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1788شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1789شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1790شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1791شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1792شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1793شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1794شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1795شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1796شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1797شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1798شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1799شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1800شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1801شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1802شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1803شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1804شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1805شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1806شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1807شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1808شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1809شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1810شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1811شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1812شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1813شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1814شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1815شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1816شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1817شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1818شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1819شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1820شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1821شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1822شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1823شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1824شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1825شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1826شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1827شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1828شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1829شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1830شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1831شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1832شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1833شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1834شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1835شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1836شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1837شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1838شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1839شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1840شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1841شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1842شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1843شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1844شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1845شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1846شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1847شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1848شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1849شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1850شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1851شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1852شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1853شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1854شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1855شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1856شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1857شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1858شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1859شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1860شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1861شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1862شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1863شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1864شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1865شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1866شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1867شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1868شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1869شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1870شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1871شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1872شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1873شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1874شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1875شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1876شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ