به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۲۶: تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داشت

2320عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داشت

از جان گله دارم که مرا زنده چرا داشت

اندوه جدایی ز کسی پرس که یک چند

دور فلک از صبحت یارانش جدا داشت

دیوار ترا من حله خار نخواهم

هجرت به دلم گر چه که صد رخنه روا داشت

داغی دگر اینست که از گریه بشستم

آن داغ که دامانت ز خون دل ما داشت

صوفی که خرامیدن تو دیده به صد صدق

بدرید مصلا و کله در ته پا داشت

خسرو به وفای تو دهد جان که در آفاق

گویند همه کان سگ دیوانه وفا داشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۲۵: امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت 2شمارهٔ ۱۲۶: تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داش ...3شمارهٔ ۱۲۷: بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت 4شمارهٔ ۱۲۸: افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت 5شمارهٔ ۱۲۹: تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت 6شمارهٔ ۱۳۰: جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت 7شمارهٔ ۱۳۱: بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیس ...8شمارهٔ ۱۳۲: در هجر توام کار به جز آه و فغان ن ...9شمارهٔ ۱۳۳: آبادتر آن سینه که از عشق خراب است 10شمارهٔ ۱۳۴: خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ...11شمارهٔ ۱۳۵: ما را چه غم امروز که معشوقه به کا ...12شمارهٔ ۱۳۶: روی تو به پیش نظر آسایش جان است 13شمارهٔ ۱۳۷: زلف تو به هر آب مصفا نتوان شست 14شمارهٔ ۱۳۸: ای عید دوم آمده روی چو نگارت 15شمارهٔ ۱۳۹: ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت 16شمارهٔ ۱۴۰: دلی کش صبر نبود آن من نیست 17شمارهٔ ۱۴۱: دل کازاد باشد آن من نیست 18شمارهٔ ۱۴۲: به بالین غریبانت گذر نیست 19شمارهٔ ۱۴۳: دل ما را ز دست غم امان نیست 20شمارهٔ ۱۴۴: مرا در آرزویت غم ندیم است 21شمارهٔ ۱۴۵: گرفته در بر اندام تو سیم است 22شمارهٔ ۱۴۶: ز من نازک میانی دور مانده ست 23شمارهٔ ۱۴۷: دل مسکین من در بند مانده ست 24شمارهٔ ۱۴۸: مجو صبرم که جای آن نمانده ست 25شمارهٔ ۱۴۹: نگارا، چون تو زیبا کس ندیده ست 26شمارهٔ ۱۵۰: مرا وقتی دلی آزاد بوده ست 27شمارهٔ ۱۵۱: منم امروز و صد تیمار در دست 28شمارهٔ ۱۵۲: صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست 29شمارهٔ ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست 30شمارهٔ ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست 31شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 32شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 33شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 34شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 35شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 36شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 37شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 38شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 39شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 40شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 41شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 42شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 43شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 44شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 45شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 46شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 47شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 48شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 49شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 50شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 51شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 52شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 53شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 54شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 55شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 56شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 57شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 58شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 59شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 60شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...61شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...62شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...63شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...64شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...65شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...66شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 67شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...68شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...69شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...70شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...71شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...72شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...73شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...74شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...75شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 76شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...77شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 78شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...79شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...80شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...81شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...82شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...83شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...84شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 85شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...86شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...87شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...88شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...89شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 90شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 91شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...92شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 93شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 94شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...95شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...96شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...97شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 98شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 99شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 100شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...101شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...102شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...103شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...104شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 105شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...106شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 107شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...108شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...109شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...110شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...111شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 112شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 113شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...114شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...115شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...116شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 117شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 118شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 119شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 120شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...121شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...122شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 123شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 124شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 125شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 126شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 127شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 128شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 129شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 130شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 131شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 132شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 133شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 134شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 135شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 136شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 137شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 138شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 139شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 140شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 141شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 142شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 143شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 144شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 145شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 146شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 147شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...148شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 149شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 150شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...151شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...152شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 153شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 154شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 155شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 156شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 157شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 158شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 159شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...160شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 161شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...162شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...163شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...164شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 165شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 166شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...167شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 168شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 169شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 170شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...171شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...172شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 173شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 174شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 175شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...176شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 177شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 178شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 179شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 180شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...181شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 182شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 183شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 184شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 185شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 186شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 187شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...188شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 189شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 190شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 191شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...192شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...193شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 194شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 195شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...196شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...197شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...198شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 199شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 200شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 201شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 202شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 203شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 204شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 205شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...206شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 207شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 208شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 209شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 210شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...211شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...212شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 213شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...214شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 215شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...216شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...217شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 218شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 219شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 220شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 221شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 222شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...223شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 224شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 225شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 226شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 227شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 228شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 229شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 230شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 231شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 232شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 233شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 234شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 235شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 236شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 237شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 238شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 239شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 240شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 241شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 242شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 243شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 244شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 245شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 246شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 247شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 248شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 249شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 250شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 251شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 252شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 253شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 254شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 255شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...256شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 257شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 258شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 259شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...260شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 261شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 262شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...263شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 264شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 265شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...266شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...267شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 268شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...269شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...270شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...271شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 272شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 273شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 274شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...275شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...276شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 277شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 278شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 279شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...280شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...281شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...282شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 283شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...284شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 285شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 286شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...287شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...288شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...289شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...290شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...291شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...292شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...293شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...294شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...295شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...296شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...297شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...298شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...299شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...300شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...301شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...302شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...303شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...304شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...305شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...306شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...307شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...308شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...309شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...310شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...311شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...312شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 313شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...314شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...315شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...316شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...317شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...318شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...319شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...320شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...321شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...322شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...323شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...324شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 325شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...326شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...327شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...328شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...329شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...330شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...331شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...332شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...333شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 334شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...335شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...336شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...337شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...338شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...339شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...340شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...341شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...342شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...343شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...344شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 345شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 346شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...347شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...348شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...349شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 350شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...351شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 352شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...353شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 354شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...355شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 356شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...357شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 358شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...359شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...360شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 361شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 362شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 363شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 364شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 365شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...366شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 367شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...368شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...369شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 370شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 371شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 372شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 373شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 374شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 375شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...376شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 377شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 378شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 379شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 380شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...381شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 382شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 383شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 384شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 385شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 386شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 387شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 388شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 389شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 390شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 391شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 392شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 393شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 394شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 395شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 396شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 397شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 398شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 399شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 400شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 401شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 402شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 403شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 404شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 405شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 406شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 407شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 408شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 409شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 410شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 411شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 412شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 413شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 414شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 415شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 416شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 417شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 418شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 419شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 420شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 421شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 422شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 423شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 424شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 425شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 426شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 427شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 428شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 429شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 430شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 431شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 432شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 433شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 434شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 435شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 436شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 437شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 438شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 439شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 440شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 441شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 442شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 443شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 444شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 445شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 446شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 447شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 448شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 449شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 450شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 451شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 452شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 453شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 454شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 455شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 456شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 457شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 458شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 459شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 460شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 461شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 462شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 463شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 464شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 465شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 466شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 467شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 468شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 469شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 470شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 471شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 472شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 473شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 474شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 475شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 476شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 477شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 478شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 479شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...480شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...481شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...482شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...483شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...484شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...485شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...486شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...487شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...488شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...489شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...490شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...491شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...492شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...493شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 494شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...495شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...496شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...497شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...498شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...499شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 500شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...501شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...502شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...503شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...504شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...505شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...506شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...507شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...508شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...509شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...510شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...511شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...512شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...513شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...514شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...515شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...516شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...517شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...518شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...519شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...520شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...521شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 522شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...523شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 524شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...525شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...526شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...527شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...528شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 529شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...530شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...531شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...532شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...533شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...534شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...535شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...536شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...537شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...538شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...539شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...540شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 541شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 542شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 543شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 544شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...545شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...546شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...547شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 548شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...549شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...550شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 551شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...552شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...553شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...554شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 555شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...556شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...557شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...558شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...559شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 560شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...561شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...562شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...563شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...564شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...565شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 566شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...567شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...568شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 569شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...570شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...571شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 572شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...573شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 574شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...575شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 576شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 577شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 578شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 579شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 580شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...581شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 582شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 583شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 584شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...585شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 586شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 587شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...588شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 589شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...590شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...591شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 592شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...593شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 594شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 595شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 596شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...597شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 598شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...599شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 600شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 601شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 602شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...603شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 604شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...605شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...606شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 607شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 608شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 609شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 610شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 611شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...612شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 613شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 614شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...615شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 616شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 617شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 618شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...619شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 620شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 621شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 622شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 623شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 624شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 625شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 626شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 627شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 628شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 629شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 630شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 631شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 632شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 633شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...634شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 635شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 636شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 637شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 638شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 639شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 640شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 641شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 642شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 643شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...644شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...645شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 646شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 647شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 648شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 649شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 650شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 651شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 652شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 653شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 654شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 655شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 656شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 657شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 658شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 659شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 660شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 661شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 662شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 663شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 664شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 665شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 666شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 667شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 668شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 669شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 670شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 671شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 672شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 673شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 674شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 675شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 676شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...677شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 678شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 679شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 680شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 681شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 682شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 683شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 684شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 685شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 686شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 687شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 688شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 689شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 690شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 691شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 692شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 693شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...694شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 695شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...696شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 697شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 698شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...699شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 700شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 701شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 702شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...703شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 704شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 705شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...706شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 707شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...708شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 709شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...710شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 711شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 712شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...713شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 714شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 715شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 716شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 717شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 718شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 719شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...720شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...721شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 722شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...723شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 724شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 725شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 726شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...727شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...728شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 729شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 730شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 731شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 732شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 733شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 734شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 735شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...736شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...737شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 738شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 739شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 740شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 741شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 742شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 743شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 744شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 745شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 746شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 747شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...748شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 749شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...750شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 751شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 752شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 753شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 754شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 755شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 756شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 757شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 758شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 759شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 760شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 761شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 762شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 763شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 764شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...765شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...766شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...767شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...768شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 769شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...770شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 771شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 772شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...773شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...774شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 775شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...776شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 777شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 778شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 779شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...780شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 781شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 782شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 783شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 784شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 785شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 786شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 787شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 788شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 789شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...790شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...791شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 792شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 793شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 794شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 795شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 796شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 797شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 798شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 799شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 800شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 801شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 802شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 803شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 804شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 805شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 806شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 807شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 808شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 809شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 810شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 811شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 812شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 813شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 814شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 815شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...816شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 817شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 818شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 819شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...820شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...821شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 822شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 823شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 824شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 825شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 826شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...827شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 828شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 829شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 830شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 831شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 832شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 833شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 834شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 835شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 836شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 837شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 838شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 839شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 840شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 841شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 842شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 843شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 844شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 845شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 846شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 847شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 848شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 849شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 850شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 851شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 852شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 853شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 854شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 855شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 856شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 857شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 858شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 859شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 860شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 861شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 862شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 863شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 864شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 865شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 866شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 867شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 868شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 869شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 870شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 871شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 872شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 873شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 874شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 875شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 876شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 877شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 878شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 879شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 880شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...881شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 882شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 883شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 884شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 885شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 886شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...887شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...888شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...889شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 890شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 891شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...892شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...893شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...894شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...895شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...896شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...897شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...898شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...899شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 900شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 901شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 902شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...903شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 904شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...905شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...906شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 907شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...908شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...909شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 910شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 911شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 912شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...913شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 914شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 915شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...916شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...917شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...918شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...919شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...920شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 921شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...922شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...923شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...924شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 925شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 926شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 927شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 928شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 929شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 930شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 931شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...932شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...933شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 934شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 935شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...936شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 937شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 938شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 939شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 940شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 941شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 942شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 943شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...944شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 945شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...946شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 947شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 948شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 949شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 950شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 951شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 952شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 953شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 954شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...955شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...956شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...957شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...958شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...959شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...960شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...961شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...962شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...963شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...964شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...965شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...966شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 967شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...968شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 969شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 970شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 971شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...972شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...973شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 974شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 975شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 976شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...977شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...978شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 979شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 980شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 981شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 982شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 983شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...984شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 985شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 986شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...987شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...988شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 989شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 990شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 991شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 992شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 993شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 994شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 995شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...996شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...997شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...998شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 999شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...1000شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 1001شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 1002شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 1003شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 1004شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 1005شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 1006شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 1007شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 1008شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...1009شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...1010شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...1011شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...1012شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 1013شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...1014شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 1015شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 1016شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 1017شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 1018شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 1019شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 1020شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 1021شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 1022شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 1023شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 1024شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 1025شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...1026شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...1027شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...1028شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...1029شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1030شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1031شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1032شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1033شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1034شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1035شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1036شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1037شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1038شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1039شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1040شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1041شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1042شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1043شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1044شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1045شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1046شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1047شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1048شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1049شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1050شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1051شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1052شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1053شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1054شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1055شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1056شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1057شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1058شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1059شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1060شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1061شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1062شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1063شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1064شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1065شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1066شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1067شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1068شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1069شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1070شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1071شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1072شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1073شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1074شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1075شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1076شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1077شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1078شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1079شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1080شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1081شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1082شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1083شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1084شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1085شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1086شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1087شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1088شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1089شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1090شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1091شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1092شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1093شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1094شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1095شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1096شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1097شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1098شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1099شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1100شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1101شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1102شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1103شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1104شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1105شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1106شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1107شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1108شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1109شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1110شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1111شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1112شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1113شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1114شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1115شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1116شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1117شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1118شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1119شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1120شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1121شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1122شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1123شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1124شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1125شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1126شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1127شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1128شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1129شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1130شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1131شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1132شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1133شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1134شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1135شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1136شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1137شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1138شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1139شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1140شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1141شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1142شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1143شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1144شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1145شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1146شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1147شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1148شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1149شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1150شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1151شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1152شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1153شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1154شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1155شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1156شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1157شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1158شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1159شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1160شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1161شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1162شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1163شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1164شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1165شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1166شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1167شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1168شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1169شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1170شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1171شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1172شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1173شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1174شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1175شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1176شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1177شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1178شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1179شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1180شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1181شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1182شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1183شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1184شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1185شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1186شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1187شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1188شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1189شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1190شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1191شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1192شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1193شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1194شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1195شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1196شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1197شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1198شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1199شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1200شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1201شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1202شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1203شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1204شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1205شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1206شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1207شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1208شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1209شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1210شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1211شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1212شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1213شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1214شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1215شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1216شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1217شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1218شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1219شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1220شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1221شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1222شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1223شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1224شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1225شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1226شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1227شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1228شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1229شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1230شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1231شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1232شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1233شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1234شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1235شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1236شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1237شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1238شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1239شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1240شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1241شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1242شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1243شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1244شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1245شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1246شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1247شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1248شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1249شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1250شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1251شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1252شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1253شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1254شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1255شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1256شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1257شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1258شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1259شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1260شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1261شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1262شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1263شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1264شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1265شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1266شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1267شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1268شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1269شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1270شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1271شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1272شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1273شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1274شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1275شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1276شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1277شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1278شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1279شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1280شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1281شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1282شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1283شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1284شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1285شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1286شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1287شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1288شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1289شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1290شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1291شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1292شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1293شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1294شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1295شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1296شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1297شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1298شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1299شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1300شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1301شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1302شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1303شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1304شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1305شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1306شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1307شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1308شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1309شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1310شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1311شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1312شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1313شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1314شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1315شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1316شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1317شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1318شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1319شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1320شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1321شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1322شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1323شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1324شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1325شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1326شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1327شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1328شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1329شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1330شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1331شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1332شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1333شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1334شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1335شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1336شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1337شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1338شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1339شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1340شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1341شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1342شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1343شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1344شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1345شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1346شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1347شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1348شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1349شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1350شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1351شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1352شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1353شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1354شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1355شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1356شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1357شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1358شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1359شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1360شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1361شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1362شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1363شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1364شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1365شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1366شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1367شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1368شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1369شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1370شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1371شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1372شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1373شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1374شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1375شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1376شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1377شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1378شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1379شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1380شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1381شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1382شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1383شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1384شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1385شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1386شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1387شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1388شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1389شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1390شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1391شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1392شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1393شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1394شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1395شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1396شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1397شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1398شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1399شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1400شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1401شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1402شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1403شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1404شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1405شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1406شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1407شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1408شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1409شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1410شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1411شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1412شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1413شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1414شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1415شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1416شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1417شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1418شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1419شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1420شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1421شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1422شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1423شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1424شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1425شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1426شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1427شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1428شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1429شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1430شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1431شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1432شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1433شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1434شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1435شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1436شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1437شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1438شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1439شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1440شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1441شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1442شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1443شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1444شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1445شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1446شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1447شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1448شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1449شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1450شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1451شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1452شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1453شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1454شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1455شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1456شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1457شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1458شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1459شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1460شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1461شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1462شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1463شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1464شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1465شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1466شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1467شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1468شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1469شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1470شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1471شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1472شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1473شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1474شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1475شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1476شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1477شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1478شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1479شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1480شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1481شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1482شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1483شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1484شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1485شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1486شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1487شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1488شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1489شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1490شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1491شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1492شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1493شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1494شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1495شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1496شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1497شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1498شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1499شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1500شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1501شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1502شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1503شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1504شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1505شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1506شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1507شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1508شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1509شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1510شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1511شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1512شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1513شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1514شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1515شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1516شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1517شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1518شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1519شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1520شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1521شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1522شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1523شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1524شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1525شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1526شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1527شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1528شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1529شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1530شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1531شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1532شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1533شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1534شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1535شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1536شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1537شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1538شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1539شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1540شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1541شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1542شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1543شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1544شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1545شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1546شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1547شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1548شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1549شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1550شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1551شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1552شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1553شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1554شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1555شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1556شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1557شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1558شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1559شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1560شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1561شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1562شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1563شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1564شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1565شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1566شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1567شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1568شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1569شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1570شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1571شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1572شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1573شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1574شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1575شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1576شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1577شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1578شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1579شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1580شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1581شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1582شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1583شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1584شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1585شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1586شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1587شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1588شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1589شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1590شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1591شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1592شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1593شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1594شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1595شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1596شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1597شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1598شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1599شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1600شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1601شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1602شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1603شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1604شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1605شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1606شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1607شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1608شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1609شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1610شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1611شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1612شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1613شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1614شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1615شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1616شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1617شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1618شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1619شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1620شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1621شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1622شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1623شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1624شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1625شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1626شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1627شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1628شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1629شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1630شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1631شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1632شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1633شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1634شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1635شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1636شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1637شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1638شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1639شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1640شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1641شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1642شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1643شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1644شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1645شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1646شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1647شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1648شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1649شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1650شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1651شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1652شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1653شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1654شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1655شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1656شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1657شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1658شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1659شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1660شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1661شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1662شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1663شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1664شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1665شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1666شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1667شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1668شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1669شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1670شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1671شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1672شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1673شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1674شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1675شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1676شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1677شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1678شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1679شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1680شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1681شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1682شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1683شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1684شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1685شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1686شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1687شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1688شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1689شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1690شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1691شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1692شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1693شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1694شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1695شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1696شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1697شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1698شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1699شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1700شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1701شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1702شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1703شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1704شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1705شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1706شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1707شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1708شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1709شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1710شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1711شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1712شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1713شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1714شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1715شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1716شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1717شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1718شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1719شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1720شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1721شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1722شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1723شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1724شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1725شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1726شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1727شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1728شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1729شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1730شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1731شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1732شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1733شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1734شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1735شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1736شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1737شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1738شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1739شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1740شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1741شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1742شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1743شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1744شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1745شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1746شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1747شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1748شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1749شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1750شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1751شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1752شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1753شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1754شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1755شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1756شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1757شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1758شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1759شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1760شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1761شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1762شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1763شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1764شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1765شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1766شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1767شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1768شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1769شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1770شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1771شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1772شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1773شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1774شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1775شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1776شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1777شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1778شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1779شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1780شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1781شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1782شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1783شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1784شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1785شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1786شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1787شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1788شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1789شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1790شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1791شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1792شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1793شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1794شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1795شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1796شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1797شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1798شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1799شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1800شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1801شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1802شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1803شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1804شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1805شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1806شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1807شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1808شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1809شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1810شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1811شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1812شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1813شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1814شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1815شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1816شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1817شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1818شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1819شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1820شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1821شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1822شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1823شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1824شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1825شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1826شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1827شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1828شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1829شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1830شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1831شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1832شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1833شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1834شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1835شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1836شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1837شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1838شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1839شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1840شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1841شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1842شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1843شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1844شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1845شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1846شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1847شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1848شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1849شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1850شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1851شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1852شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1853شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1854شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1855شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1856شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1857شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1858شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1859شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1860شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1861شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1862شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1863شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1864شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1865شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1866شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1867شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1868شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1869شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1870شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1871شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1872شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ