به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۲۳: ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان طلب

2420عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان طلب

وز نفس اهل درد مایه درمان طلب

پرده اعلاست عشق، گر ملکی، این گشای

لجه دریاست عشق، گر گهری، آن طلب

چند مرادت ز فقر، کشف و کرامات چند

چون خضرت آشناست، چشمه حیوان طلب

شیر شو و صید را در ته چنگال کش

مرد شو و خصم را بر سر میدان طلب

هست مراد کسان دولت روز وصال

آنچه مراد من است در هجران آن طلب

هر که شبی زنده داشت همدم روح الله است

نان چه ربایی ز خوان چاشنی جان طلب

مست شو، ای هوشیار، لیک نه زین باده خور

از قدح مصطفی باده احسان طلب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۲۲: ای ترا در دیده من جای خواب 2شمارهٔ ۱۲۳: ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان ...3شمارهٔ ۱۲۴: ای ترک کمان ابرو، من کشته ابرویت 4شمارهٔ ۱۲۵: امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت 5شمارهٔ ۱۲۶: تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داش ...6شمارهٔ ۱۲۷: بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت 7شمارهٔ ۱۲۸: افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت 8شمارهٔ ۱۲۹: تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت 9شمارهٔ ۱۳۰: جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت 10شمارهٔ ۱۳۱: بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیس ...11شمارهٔ ۱۳۲: در هجر توام کار به جز آه و فغان ن ...12شمارهٔ ۱۳۳: آبادتر آن سینه که از عشق خراب است 13شمارهٔ ۱۳۴: خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ...14شمارهٔ ۱۳۵: ما را چه غم امروز که معشوقه به کا ...15شمارهٔ ۱۳۶: روی تو به پیش نظر آسایش جان است 16شمارهٔ ۱۳۷: زلف تو به هر آب مصفا نتوان شست 17شمارهٔ ۱۳۸: ای عید دوم آمده روی چو نگارت 18شمارهٔ ۱۳۹: ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت 19شمارهٔ ۱۴۰: دلی کش صبر نبود آن من نیست 20شمارهٔ ۱۴۱: دل کازاد باشد آن من نیست 21شمارهٔ ۱۴۲: به بالین غریبانت گذر نیست 22شمارهٔ ۱۴۳: دل ما را ز دست غم امان نیست 23شمارهٔ ۱۴۴: مرا در آرزویت غم ندیم است 24شمارهٔ ۱۴۵: گرفته در بر اندام تو سیم است 25شمارهٔ ۱۴۶: ز من نازک میانی دور مانده ست 26شمارهٔ ۱۴۷: دل مسکین من در بند مانده ست 27شمارهٔ ۱۴۸: مجو صبرم که جای آن نمانده ست 28شمارهٔ ۱۴۹: نگارا، چون تو زیبا کس ندیده ست 29شمارهٔ ۱۵۰: مرا وقتی دلی آزاد بوده ست 30شمارهٔ ۱۵۱: منم امروز و صد تیمار در دست 31شمارهٔ ۱۵۲: صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست 32شمارهٔ ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست 33شمارهٔ ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست 34شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 35شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 36شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 37شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 38شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 39شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 40شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 41شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 42شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 43شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 44شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 45شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 46شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 47شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 48شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 49شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 50شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 51شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 52شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 53شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 54شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 55شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 56شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 57شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 58شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 59شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 60شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 61شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 62شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 63شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...64شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...65شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...66شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...67شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...68شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...69شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 70شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...71شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...72شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...73شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...74شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...75شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...76شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...77شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...78شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 79شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...80شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 81شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...82شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...83شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...84شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...85شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...86شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...87شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 88شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...89شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...90شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...91شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...92شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 93شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 94شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...95شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 96شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 97شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...98شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...99شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...100شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 101شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 102شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 103شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...104شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...105شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...106شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...107شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 108شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...109شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 110شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...111شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...112شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...113شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...114شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 115شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 116شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...117شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...118شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...119شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 120شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 121شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 122شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 123شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...124شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...125شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 126شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 127شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 128شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 129شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 130شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 131شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 132شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 133شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 134شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 135شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 136شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 137شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 138شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 139شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 140شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 141شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 142شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 143شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 144شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 145شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 146شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 147شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 148شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 149شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 150شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...151شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 152شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 153شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...154شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...155شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 156شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 157شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 158شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 159شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 160شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 161شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 162شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...163شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 164شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...165شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...166شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...167شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 168شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 169شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...170شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 171شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 172شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 173شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...174شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...175شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 176شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 177شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 178شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...179شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 180شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 181شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 182شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 183شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...184شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 185شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 186شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 187شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 188شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 189شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 190شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...191شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 192شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 193شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 194شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...195شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...196شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 197شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 198شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...199شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...200شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...201شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 202شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 203شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 204شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 205شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 206شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 207شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 208شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...209شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 210شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 211شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 212شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 213شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...214شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...215شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 216شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...217شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 218شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...219شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...220شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 221شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 222شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 223شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 224شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 225شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...226شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 227شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 228شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 229شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 230شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 231شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 232شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 233شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 234شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 235شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 236شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 237شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 238شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 239شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 240شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 241شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 242شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 243شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 244شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 245شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 246شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 247شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 248شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 249شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 250شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 251شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 252شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 253شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 254شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 255شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 256شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 257شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 258شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...259شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 260شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 261شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 262شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...263شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 264شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 265شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...266شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 267شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 268شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...269شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...270شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 271شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...272شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...273شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...274شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 275شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 276شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 277شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...278شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...279شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 280شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 281شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 282شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...283شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...284شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...285شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 286شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...287شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 288شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 289شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...290شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...291شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...292شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...293شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...294شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...295شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...296شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...297شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...298شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...299شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...300شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...301شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...302شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...303شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...304شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...305شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...306شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...307شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...308شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...309شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...310شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...311شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...312شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...313شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...314شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...315شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 316شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...317شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...318شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...319شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...320شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...321شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...322شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...323شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...324شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...325شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...326شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...327شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 328شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...329شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...330شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...331شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...332شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...333شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...334شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...335شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...336شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 337شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...338شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...339شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...340شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...341شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...342شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...343شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...344شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...345شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...346شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...347شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 348شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 349شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...350شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...351شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...352شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 353شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...354شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 355شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...356شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 357شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...358شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 359شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...360شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 361شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...362شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...363شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 364شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 365شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 366شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 367شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 368شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...369شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 370شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...371شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...372شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 373شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 374شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 375شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 376شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 377شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 378شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...379شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 380شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 381شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 382شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 383شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...384شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 385شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 386شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 387شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 388شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 389شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 390شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 391شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 392شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 393شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 394شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 395شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 396شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 397شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 398شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 399شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 400شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 401شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 402شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 403شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 404شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 405شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 406شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 407شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 408شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 409شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 410شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 411شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 412شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 413شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 414شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 415شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 416شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 417شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 418شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 419شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 420شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 421شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 422شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 423شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 424شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 425شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 426شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 427شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 428شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 429شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 430شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 431شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 432شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 433شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 434شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 435شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 436شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 437شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 438شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 439شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 440شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 441شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 442شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 443شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 444شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 445شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 446شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 447شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 448شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 449شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 450شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 451شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 452شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 453شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 454شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 455شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 456شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 457شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 458شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 459شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 460شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 461شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 462شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 463شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 464شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 465شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 466شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 467شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 468شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 469شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 470شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 471شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 472شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 473شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 474شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 475شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 476شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 477شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 478شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 479شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 480شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 481شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 482شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...483شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...484شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...485شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...486شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...487شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...488شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...489شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...490شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...491شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...492شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...493شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...494شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...495شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...496شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 497شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...498شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...499شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...500شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...501شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...502شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 503شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...504شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...505شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...506شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...507شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...508شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...509شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...510شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...511شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...512شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...513شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...514شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...515شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...516شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...517شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...518شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...519شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...520شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...521شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...522شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...523شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...524شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 525شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...526شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 527شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...528شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...529شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...530شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...531شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 532شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...533شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...534شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...535شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...536شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...537شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...538شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...539شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...540شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...541شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...542شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...543شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 544شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 545شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 546شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 547شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...548شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...549شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...550شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 551شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...552شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...553شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 554شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...555شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...556شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...557شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 558شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...559شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...560شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...561شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...562شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 563شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...564شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...565شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...566شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...567شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...568شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 569شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...570شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...571شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 572شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...573شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...574شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 575شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...576شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 577شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...578شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 579شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 580شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 581شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 582شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 583شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...584شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 585شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 586شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 587شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...588شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 589شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 590شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...591شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 592شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...593شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...594شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 595شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...596شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 597شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 598شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 599شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...600شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 601شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...602شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 603شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 604شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 605شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...606شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 607شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...608شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...609شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 610شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 611شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 612شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 613شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 614شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...615شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 616شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 617شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...618شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 619شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 620شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 621شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...622شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 623شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 624شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 625شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 626شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 627شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 628شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 629شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 630شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 631شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 632شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 633شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 634شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 635شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 636شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...637شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 638شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 639شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 640شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 641شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 642شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 643شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 644شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 645شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 646شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...647شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...648شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 649شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 650شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 651شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 652شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 653شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 654شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 655شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 656شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 657شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 658شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 659شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 660شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 661شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 662شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 663شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 664شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 665شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 666شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 667شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 668شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 669شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 670شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 671شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 672شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 673شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 674شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 675شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 676شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 677شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 678شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 679شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...680شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 681شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 682شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 683شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 684شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 685شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 686شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 687شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 688شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 689شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 690شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 691شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 692شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 693شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 694شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 695شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 696شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...697شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 698شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...699شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 700شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 701شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...702شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 703شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 704شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 705شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...706شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 707شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 708شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...709شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 710شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...711شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 712شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...713شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 714شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 715شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...716شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 717شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 718شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 719شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 720شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 721شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 722شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...723شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...724شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 725شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...726شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 727شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 728شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 729شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...730شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...731شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 732شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 733شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 734شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 735شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 736شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 737شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 738شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...739شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...740شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 741شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 742شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 743شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 744شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 745شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 746شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 747شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 748شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 749شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 750شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...751شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 752شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...753شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 754شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 755شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 756شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 757شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 758شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 759شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 760شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 761شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 762شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 763شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 764شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 765شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 766شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 767شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...768شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...769شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...770شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...771شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 772شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...773شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 774شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 775شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...776شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...777شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 778شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...779شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 780شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 781شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 782شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...783شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 784شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 785شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 786شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 787شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 788شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 789شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 790شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 791شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 792شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...793شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...794شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 795شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 796شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 797شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 798شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 799شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 800شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 801شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 802شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 803شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 804شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 805شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 806شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 807شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 808شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 809شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 810شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 811شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 812شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 813شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 814شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 815شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 816شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 817شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 818شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...819شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 820شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 821شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 822شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...823شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...824شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 825شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 826شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 827شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 828شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 829شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...830شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 831شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 832شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 833شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 834شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 835شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 836شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 837شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 838شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 839شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 840شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 841شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 842شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 843شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 844شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 845شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 846شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 847شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 848شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 849شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 850شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 851شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 852شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 853شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 854شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 855شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 856شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 857شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 858شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 859شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 860شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 861شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 862شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 863شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 864شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 865شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 866شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 867شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 868شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 869شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 870شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 871شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 872شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 873شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 874شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 875شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 876شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 877شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 878شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 879شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 880شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 881شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 882شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 883شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...884شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 885شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 886شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 887شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 888شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 889شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...890شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...891شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...892شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 893شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 894شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...895شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...896شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...897شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...898شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...899شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...900شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...901شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...902شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 903شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 904شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 905شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...906شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 907شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...908شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...909شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 910شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...911شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...912شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 913شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 914شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 915شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...916شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 917شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 918شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...919شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...920شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...921شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...922شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...923شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 924شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...925شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...926شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...927شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 928شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 929شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 930شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 931شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 932شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 933شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 934شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...935شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...936شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 937شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 938شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...939شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 940شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 941شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 942شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 943شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 944شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 945شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 946شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...947شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 948شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...949شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 950شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 951شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 952شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 953شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 954شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 955شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 956شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 957شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...958شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...959شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...960شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...961شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...962شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...963شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...964شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...965شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...966شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...967شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...968شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...969شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 970شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...971شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 972شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 973شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 974شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...975شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...976شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 977شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 978شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 979شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...980شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...981شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 982شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 983شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 984شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 985شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 986شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...987شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 988شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 989شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...990شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...991شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 992شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 993شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 994شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 995شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 996شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 997شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 998شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...999شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...1000شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...1001شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 1002شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...1003شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 1004شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 1005شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 1006شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 1007شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 1008شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 1009شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 1010شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 1011شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...1012شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...1013شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...1014شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...1015شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 1016شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...1017شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 1018شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 1019شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 1020شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 1021شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 1022شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 1023شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 1024شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 1025شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 1026شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 1027شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 1028شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...1029شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...1030شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...1031شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...1032شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1033شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1034شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1035شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1036شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1037شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1038شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1039شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1040شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1041شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1042شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1043شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1044شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1045شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1046شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1047شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1048شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1049شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1050شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1051شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1052شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1053شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1054شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1055شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1056شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1057شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1058شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1059شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1060شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1061شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1062شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1063شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1064شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1065شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1066شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1067شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1068شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1069شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1070شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1071شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1072شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1073شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1074شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1075شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1076شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1077شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1078شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1079شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1080شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1081شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1082شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1083شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1084شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1085شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1086شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1087شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1088شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1089شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1090شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1091شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1092شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1093شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1094شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1095شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1096شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1097شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1098شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1099شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1100شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1101شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1102شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1103شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1104شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1105شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1106شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1107شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1108شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1109شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1110شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1111شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1112شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1113شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1114شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1115شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1116شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1117شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1118شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1119شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1120شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1121شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1122شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1123شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1124شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1125شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1126شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1127شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1128شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1129شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1130شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1131شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1132شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1133شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1134شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1135شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1136شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1137شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1138شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1139شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1140شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1141شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1142شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1143شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1144شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1145شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1146شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1147شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1148شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1149شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1150شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1151شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1152شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1153شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1154شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1155شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1156شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1157شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1158شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1159شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1160شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1161شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1162شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1163شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1164شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1165شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1166شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1167شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1168شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1169شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1170شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1171شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1172شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1173شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1174شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1175شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1176شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1177شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1178شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1179شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1180شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1181شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1182شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1183شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1184شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1185شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1186شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1187شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1188شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1189شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1190شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1191شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1192شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1193شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1194شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1195شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1196شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1197شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1198شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1199شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1200شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1201شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1202شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1203شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1204شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1205شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1206شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1207شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1208شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1209شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1210شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1211شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1212شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1213شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1214شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1215شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1216شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1217شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1218شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1219شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1220شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1221شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1222شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1223شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1224شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1225شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1226شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1227شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1228شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1229شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1230شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1231شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1232شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1233شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1234شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1235شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1236شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1237شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1238شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1239شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1240شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1241شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1242شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1243شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1244شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1245شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1246شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1247شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1248شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1249شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1250شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1251شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1252شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1253شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1254شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1255شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1256شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1257شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1258شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1259شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1260شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1261شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1262شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1263شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1264شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1265شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1266شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1267شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1268شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1269شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1270شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1271شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1272شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1273شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1274شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1275شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1276شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1277شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1278شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1279شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1280شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1281شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1282شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1283شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1284شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1285شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1286شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1287شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1288شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1289شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1290شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1291شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1292شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1293شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1294شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1295شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1296شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1297شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1298شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1299شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1300شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1301شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1302شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1303شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1304شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1305شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1306شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1307شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1308شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1309شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1310شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1311شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1312شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1313شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1314شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1315شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1316شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1317شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1318شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1319شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1320شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1321شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1322شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1323شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1324شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1325شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1326شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1327شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1328شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1329شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1330شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1331شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1332شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1333شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1334شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1335شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1336شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1337شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1338شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1339شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1340شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1341شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1342شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1343شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1344شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1345شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1346شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1347شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1348شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1349شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1350شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1351شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1352شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1353شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1354شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1355شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1356شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1357شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1358شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1359شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1360شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1361شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1362شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1363شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1364شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1365شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1366شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1367شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1368شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1369شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1370شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1371شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1372شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1373شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1374شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1375شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1376شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1377شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1378شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1379شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1380شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1381شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1382شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1383شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1384شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1385شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1386شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1387شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1388شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1389شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1390شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1391شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1392شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1393شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1394شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1395شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1396شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1397شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1398شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1399شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1400شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1401شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1402شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1403شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1404شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1405شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1406شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1407شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1408شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1409شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1410شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1411شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1412شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1413شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1414شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1415شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1416شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1417شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1418شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1419شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1420شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1421شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1422شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1423شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1424شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1425شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1426شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1427شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1428شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1429شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1430شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1431شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1432شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1433شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1434شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1435شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1436شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1437شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1438شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1439شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1440شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1441شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1442شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1443شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1444شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1445شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1446شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1447شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1448شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1449شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1450شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1451شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1452شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1453شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1454شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1455شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1456شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1457شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1458شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1459شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1460شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1461شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1462شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1463شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1464شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1465شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1466شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1467شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1468شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1469شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1470شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1471شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1472شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1473شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1474شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1475شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1476شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1477شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1478شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1479شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1480شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1481شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1482شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1483شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1484شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1485شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1486شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1487شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1488شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1489شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1490شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1491شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1492شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1493شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1494شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1495شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1496شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1497شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1498شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1499شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1500شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1501شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1502شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1503شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1504شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1505شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1506شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1507شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1508شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1509شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1510شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1511شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1512شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1513شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1514شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1515شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1516شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1517شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1518شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1519شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1520شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1521شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1522شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1523شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1524شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1525شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1526شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1527شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1528شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1529شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1530شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1531شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1532شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1533شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1534شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1535شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1536شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1537شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1538شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1539شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1540شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1541شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1542شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1543شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1544شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1545شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1546شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1547شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1548شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1549شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1550شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1551شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1552شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1553شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1554شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1555شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1556شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1557شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1558شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1559شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1560شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1561شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1562شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1563شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1564شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1565شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1566شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1567شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1568شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1569شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1570شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1571شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1572شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1573شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1574شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1575شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1576شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1577شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1578شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1579شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1580شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1581شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1582شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1583شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1584شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1585شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1586شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1587شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1588شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1589شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1590شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1591شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1592شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1593شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1594شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1595شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1596شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1597شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1598شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1599شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1600شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1601شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1602شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1603شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1604شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1605شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1606شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1607شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1608شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1609شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1610شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1611شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1612شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1613شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1614شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1615شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1616شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1617شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1618شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1619شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1620شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1621شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1622شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1623شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1624شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1625شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1626شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1627شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1628شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1629شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1630شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1631شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1632شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1633شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1634شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1635شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1636شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1637شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1638شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1639شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1640شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1641شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1642شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1643شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1644شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1645شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1646شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1647شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1648شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1649شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1650شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1651شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1652شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1653شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1654شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1655شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1656شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1657شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1658شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1659شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1660شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1661شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1662شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1663شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1664شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1665شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1666شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1667شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1668شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1669شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1670شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1671شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1672شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1673شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1674شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1675شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1676شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1677شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1678شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1679شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1680شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1681شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1682شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1683شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1684شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1685شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1686شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1687شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1688شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1689شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1690شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1691شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1692شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1693شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1694شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1695شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1696شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1697شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1698شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1699شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1700شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1701شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1702شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1703شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1704شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1705شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1706شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1707شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1708شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1709شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1710شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1711شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1712شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1713شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1714شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1715شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1716شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1717شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1718شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1719شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1720شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1721شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1722شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1723شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1724شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1725شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1726شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1727شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1728شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1729شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1730شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1731شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1732شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1733شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1734شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1735شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1736شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1737شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1738شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1739شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1740شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1741شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1742شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1743شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1744شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1745شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1746شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1747شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1748شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1749شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1750شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1751شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1752شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1753شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1754شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1755شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1756شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1757شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1758شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1759شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1760شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1761شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1762شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1763شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1764شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1765شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1766شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1767شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1768شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1769شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1770شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1771شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1772شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1773شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1774شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1775شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1776شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1777شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1778شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1779شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1780شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1781شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1782شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1783شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1784شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1785شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1786شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1787شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1788شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1789شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1790شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1791شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1792شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1793شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1794شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1795شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1796شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1797شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1798شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1799شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1800شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1801شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1802شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1803شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1804شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1805شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1806شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1807شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1808شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1809شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1810شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1811شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1812شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1813شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1814شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1815شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1816شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1817شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1818شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1819شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1820شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1821شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1822شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1823شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1824شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1825شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1826شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1827شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1828شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1829شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1830شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1831شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1832شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1833شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1834شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1835شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1836شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1837شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1838شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1839شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1840شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1841شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1842شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1843شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1844شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1845شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1846شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1847شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1848شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1849شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1850شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1851شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1852شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1853شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1854شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1855شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1856شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1857شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1858شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1859شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1860شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1861شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1862شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1863شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1864شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1865شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1866شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1867شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1868شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1869شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1870شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1871شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1872شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1873شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1874شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1875شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ