به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۱۹: ماهرویا، به خون من مشتاب

2510عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ماهرویا، به خون من مشتاب

کشتن عاشقان که دید صواب

چشمت، ار خون من بریخت چه شد

ترک با تیغ بود مست و خراب

تا گل از شرم رویت آب شود

یک زمان برفگن ز چهره نقاب

مثل خود در جهان کجا بینی

گه در آیینه بنگری گه در آب

آرزو می کند مرا با تو

گوشه خلوت و شراب و کباب

وین تمناست در سرم همه عمر

زین هوس چشم من نگیرد خواب

وز غم روی شاهدان ما را

تا به کی پند می دهند اصحاب

هر که دعوی کند ز خوبان صبر

نشنود کل مدع کذاب

چه ملامت کنید خسرو را

فاتقوالله یا اولی الالباب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۱۸: ای تمامی خواب من برده ز چشم نیم خ ...2شمارهٔ ۱۱۹: ماهرویا، به خون من مشتاب 3شمارهٔ ۱۲۰: ای ز تو خورشید چرخ در مرض تف و تا ...4شمارهٔ ۱۲۱: شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب 5شمارهٔ ۱۲۲: ای ترا در دیده من جای خواب 6شمارهٔ ۱۲۳: ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان ...7شمارهٔ ۱۲۴: ای ترک کمان ابرو، من کشته ابرویت 8شمارهٔ ۱۲۵: امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت 9شمارهٔ ۱۲۶: تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داش ...10شمارهٔ ۱۲۷: بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت 11شمارهٔ ۱۲۸: افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت 12شمارهٔ ۱۲۹: تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت 13شمارهٔ ۱۳۰: جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت 14شمارهٔ ۱۳۱: بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیس ...15شمارهٔ ۱۳۲: در هجر توام کار به جز آه و فغان ن ...16شمارهٔ ۱۳۳: آبادتر آن سینه که از عشق خراب است 17شمارهٔ ۱۳۴: خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ...18شمارهٔ ۱۳۵: ما را چه غم امروز که معشوقه به کا ...19شمارهٔ ۱۳۶: روی تو به پیش نظر آسایش جان است 20شمارهٔ ۱۳۷: زلف تو به هر آب مصفا نتوان شست 21شمارهٔ ۱۳۸: ای عید دوم آمده روی چو نگارت 22شمارهٔ ۱۳۹: ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت 23شمارهٔ ۱۴۰: دلی کش صبر نبود آن من نیست 24شمارهٔ ۱۴۱: دل کازاد باشد آن من نیست 25شمارهٔ ۱۴۲: به بالین غریبانت گذر نیست 26شمارهٔ ۱۴۳: دل ما را ز دست غم امان نیست 27شمارهٔ ۱۴۴: مرا در آرزویت غم ندیم است 28شمارهٔ ۱۴۵: گرفته در بر اندام تو سیم است 29شمارهٔ ۱۴۶: ز من نازک میانی دور مانده ست 30شمارهٔ ۱۴۷: دل مسکین من در بند مانده ست 31شمارهٔ ۱۴۸: مجو صبرم که جای آن نمانده ست 32شمارهٔ ۱۴۹: نگارا، چون تو زیبا کس ندیده ست 33شمارهٔ ۱۵۰: مرا وقتی دلی آزاد بوده ست 34شمارهٔ ۱۵۱: منم امروز و صد تیمار در دست 35شمارهٔ ۱۵۲: صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست 36شمارهٔ ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست 37شمارهٔ ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست 38شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 39شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 40شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 41شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 42شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 43شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 44شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 45شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 46شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 47شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 48شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 49شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 50شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 51شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 52شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 53شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 54شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 55شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 56شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 57شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 58شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 59شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 60شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 61شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 62شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 63شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 64شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 65شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 66شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 67شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...68شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...69شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...70شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...71شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...72شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...73شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 74شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...75شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...76شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...77شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...78شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...79شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...80شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...81شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...82شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 83شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...84شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 85شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...86شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...87شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...88شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...89شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...90شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...91شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 92شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...93شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...94شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...95شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...96شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 97شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 98شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...99شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 100شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 101شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...102شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...103شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...104شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 105شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 106شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 107شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...108شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...109شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...110شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...111شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 112شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...113شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 114شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...115شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...116شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...117شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...118شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 119شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 120شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...121شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...122شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...123شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 124شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 125شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 126شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 127شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...128شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...129شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 130شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 131شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 132شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 133شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 134شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 135شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 136شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 137شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 138شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 139شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 140شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 141شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 142شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 143شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 144شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 145شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 146شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 147شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 148شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 149شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 150شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 151شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 152شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 153شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 154شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...155شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 156شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 157شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...158شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...159شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 160شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 161شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 162شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 163شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 164شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 165شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 166شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...167شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 168شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...169شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...170شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...171شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 172شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 173شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...174شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 175شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 176شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 177شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...178شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...179شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 180شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 181شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 182شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...183شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 184شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 185شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 186شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 187شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...188شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 189شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 190شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 191شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 192شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 193شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 194شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...195شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 196شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 197شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 198شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...199شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...200شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 201شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 202شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...203شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...204شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...205شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 206شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 207شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 208شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 209شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 210شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 211شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 212شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...213شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 214شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 215شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 216شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 217شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...218شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...219شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 220شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...221شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 222شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...223شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...224شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 225شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 226شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 227شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 228شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 229شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...230شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 231شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 232شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 233شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 234شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 235شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 236شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 237شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 238شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 239شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 240شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 241شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 242شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 243شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 244شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 245شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 246شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 247شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 248شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 249شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 250شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 251شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 252شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 253شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 254شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 255شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 256شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 257شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 258شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 259شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 260شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 261شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 262شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...263شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 264شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 265شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 266شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...267شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 268شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 269شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...270شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 271شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 272شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...273شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...274شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 275شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...276شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...277شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...278شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 279شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 280شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 281شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...282شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...283شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 284شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 285شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 286شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...287شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...288شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...289شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 290شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...291شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 292شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 293شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...294شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...295شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...296شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...297شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...298شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...299شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...300شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...301شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...302شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...303شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...304شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...305شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...306شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...307شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...308شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...309شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...310شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...311شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...312شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...313شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...314شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...315شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...316شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...317شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...318شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...319شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 320شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...321شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...322شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...323شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...324شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...325شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...326شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...327شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...328شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...329شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...330شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...331شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 332شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...333شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...334شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...335شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...336شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...337شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...338شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...339شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...340شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 341شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...342شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...343شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...344شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...345شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...346شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...347شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...348شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...349شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...350شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...351شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 352شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 353شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...354شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...355شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...356شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 357شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...358شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 359شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...360شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 361شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...362شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 363شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...364شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 365شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...366شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...367شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 368شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 369شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 370شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 371شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 372شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...373شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 374شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...375شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...376شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 377شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 378شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 379شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 380شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 381شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 382شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...383شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 384شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 385شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 386شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 387شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...388شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 389شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 390شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 391شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 392شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 393شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 394شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 395شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 396شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 397شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 398شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 399شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 400شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 401شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 402شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 403شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 404شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 405شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 406شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 407شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 408شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 409شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 410شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 411شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 412شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 413شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 414شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 415شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 416شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 417شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 418شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 419شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 420شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 421شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 422شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 423شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 424شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 425شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 426شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 427شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 428شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 429شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 430شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 431شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 432شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 433شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 434شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 435شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 436شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 437شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 438شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 439شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 440شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 441شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 442شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 443شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 444شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 445شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 446شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 447شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 448شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 449شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 450شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 451شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 452شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 453شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 454شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 455شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 456شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 457شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 458شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 459شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 460شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 461شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 462شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 463شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 464شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 465شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 466شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 467شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 468شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 469شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 470شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 471شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 472شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 473شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 474شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 475شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 476شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 477شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 478شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 479شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 480شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 481شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 482شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 483شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 484شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 485شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 486شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...487شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...488شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...489شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...490شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...491شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...492شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...493شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...494شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...495شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...496شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...497شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...498شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...499شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...500شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 501شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...502شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...503شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...504شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...505شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...506شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 507شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...508شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...509شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...510شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...511شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...512شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...513شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...514شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...515شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...516شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...517شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...518شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...519شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...520شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...521شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...522شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...523شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...524شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...525شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...526شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...527شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...528شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 529شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...530شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 531شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...532شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...533شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...534شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...535شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 536شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...537شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...538شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...539شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...540شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...541شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...542شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...543شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...544شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...545شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...546شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...547شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 548شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 549شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 550شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 551شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...552شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...553شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...554شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 555شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...556شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...557شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 558شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...559شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...560شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...561شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 562شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...563شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...564شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...565شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...566شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 567شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...568شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...569شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...570شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...571شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...572شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 573شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...574شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...575شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 576شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...577شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...578شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 579شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...580شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 581شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...582شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 583شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 584شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 585شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 586شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 587شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...588شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 589شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 590شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 591شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...592شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 593شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 594شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...595شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 596شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...597شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...598شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 599شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...600شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 601شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 602شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 603شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...604شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 605شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...606شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 607شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 608شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 609شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...610شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 611شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...612شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...613شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 614شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 615شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 616شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 617شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 618شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...619شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 620شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 621شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...622شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 623شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 624شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 625شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...626شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 627شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 628شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 629شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 630شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 631شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 632شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 633شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 634شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 635شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 636شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 637شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 638شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 639شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 640شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...641شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 642شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 643شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 644شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 645شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 646شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 647شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 648شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 649شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 650شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...651شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...652شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 653شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 654شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 655شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 656شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 657شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 658شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 659شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 660شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 661شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 662شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 663شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 664شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 665شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 666شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 667شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 668شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 669شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 670شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 671شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 672شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 673شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 674شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 675شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 676شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 677شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 678شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 679شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 680شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 681شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 682شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 683شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...684شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 685شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 686شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 687شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 688شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 689شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 690شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 691شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 692شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 693شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 694شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 695شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 696شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 697شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 698شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 699شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 700شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...701شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 702شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...703شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 704شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 705شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...706شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 707شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 708شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 709شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...710شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 711شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 712شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...713شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 714شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...715شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 716شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...717شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 718شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 719شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...720شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 721شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 722شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 723شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 724شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 725شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 726شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...727شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...728شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 729شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...730شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 731شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 732شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 733شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...734شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...735شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 736شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 737شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 738شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 739شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 740شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 741شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 742شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...743شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...744شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 745شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 746شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 747شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 748شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 749شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 750شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 751شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 752شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 753شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 754شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...755شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 756شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...757شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 758شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 759شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 760شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 761شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 762شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 763شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 764شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 765شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 766شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 767شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 768شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 769شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 770شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 771شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...772شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...773شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...774شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...775شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 776شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...777شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 778شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 779شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...780شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...781شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 782شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...783شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 784شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 785شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 786شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...787شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 788شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 789شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 790شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 791شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 792شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 793شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 794شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 795شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 796شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...797شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...798شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 799شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 800شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 801شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 802شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 803شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 804شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 805شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 806شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 807شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 808شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 809شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 810شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 811شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 812شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 813شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 814شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 815شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 816شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 817شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 818شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 819شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 820شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 821شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 822شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...823شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 824شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 825شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 826شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...827شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...828شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 829شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 830شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 831شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 832شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 833شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...834شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 835شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 836شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 837شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 838شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 839شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 840شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 841شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 842شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 843شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 844شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 845شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 846شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 847شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 848شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 849شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 850شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 851شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 852شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 853شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 854شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 855شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 856شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 857شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 858شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 859شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 860شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 861شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 862شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 863شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 864شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 865شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 866شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 867شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 868شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 869شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 870شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 871شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 872شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 873شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 874شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 875شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 876شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 877شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 878شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 879شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 880شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 881شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 882شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 883شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 884شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 885شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 886شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 887شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...888شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 889شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 890شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 891شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 892شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 893شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...894شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...895شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...896شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 897شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 898شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...899شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...900شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...901شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...902شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...903شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...904شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...905شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...906شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 907شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 908شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 909شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...910شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 911شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...912شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...913شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 914شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...915شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...916شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 917شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 918شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 919شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...920شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 921شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 922شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...923شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...924شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...925شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...926شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...927شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 928شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...929شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...930شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...931شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 932شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 933شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 934شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 935شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 936شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 937شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 938شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...939شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...940شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 941شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 942شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...943شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 944شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 945شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 946شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 947شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 948شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 949شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 950شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...951شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 952شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...953شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 954شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 955شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 956شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 957شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 958شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 959شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 960شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 961شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...962شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...963شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...964شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...965شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...966شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...967شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...968شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...969شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...970شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...971شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...972شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...973شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 974شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...975شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 976شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 977شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 978شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...979شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...980شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 981شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 982شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 983شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...984شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...985شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 986شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 987شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 988شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 989شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 990شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...991شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 992شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 993شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...994شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...995شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 996شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 997شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 998شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 999شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 1000شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 1001شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 1002شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...1003شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...1004شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...1005شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 1006شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...1007شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 1008شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 1009شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 1010شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 1011شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 1012شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 1013شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 1014شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 1015شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...1016شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...1017شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...1018شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...1019شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 1020شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...1021شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 1022شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 1023شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 1024شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 1025شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 1026شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 1027شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 1028شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 1029شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 1030شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 1031شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 1032شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...1033شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...1034شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...1035شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...1036شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1037شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1038شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1039شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1040شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1041شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1042شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1043شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1044شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1045شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1046شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1047شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1048شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1049شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1050شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1051شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1052شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1053شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1054شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1055شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1056شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1057شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1058شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1059شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1060شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1061شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1062شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1063شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1064شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1065شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1066شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1067شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1068شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1069شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1070شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1071شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1072شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1073شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1074شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1075شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1076شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1077شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1078شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1079شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1080شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1081شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1082شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1083شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1084شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1085شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1086شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1087شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1088شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1089شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1090شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1091شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1092شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1093شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1094شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1095شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1096شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1097شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1098شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1099شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1100شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1101شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1102شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1103شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1104شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1105شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1106شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1107شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1108شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1109شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1110شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1111شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1112شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1113شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1114شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1115شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1116شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1117شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1118شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1119شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1120شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1121شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1122شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1123شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1124شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1125شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1126شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1127شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1128شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1129شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1130شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1131شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1132شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1133شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1134شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1135شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1136شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1137شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1138شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1139شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1140شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1141شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1142شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1143شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1144شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1145شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1146شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1147شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1148شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1149شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1150شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1151شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1152شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1153شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1154شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1155شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1156شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1157شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1158شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1159شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1160شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1161شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1162شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1163شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1164شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1165شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1166شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1167شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1168شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1169شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1170شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1171شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1172شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1173شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1174شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1175شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1176شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1177شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1178شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1179شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1180شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1181شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1182شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1183شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1184شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1185شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1186شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1187شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1188شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1189شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1190شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1191شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1192شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1193شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1194شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1195شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1196شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1197شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1198شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1199شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1200شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1201شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1202شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1203شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1204شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1205شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1206شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1207شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1208شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1209شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1210شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1211شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1212شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1213شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1214شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1215شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1216شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1217شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1218شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1219شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1220شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1221شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1222شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1223شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1224شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1225شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1226شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1227شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1228شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1229شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1230شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1231شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1232شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1233شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1234شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1235شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1236شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1237شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1238شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1239شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1240شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1241شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1242شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1243شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1244شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1245شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1246شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1247شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1248شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1249شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1250شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1251شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1252شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1253شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1254شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1255شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1256شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1257شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1258شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1259شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1260شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1261شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1262شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1263شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1264شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1265شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1266شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1267شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1268شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1269شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1270شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1271شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1272شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1273شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1274شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1275شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1276شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1277شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1278شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1279شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1280شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1281شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1282شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1283شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1284شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1285شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1286شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1287شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1288شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1289شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1290شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1291شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1292شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1293شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1294شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1295شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1296شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1297شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1298شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1299شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1300شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1301شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1302شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1303شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1304شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1305شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1306شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1307شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1308شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1309شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1310شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1311شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1312شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1313شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1314شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1315شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1316شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1317شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1318شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1319شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1320شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1321شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1322شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1323شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1324شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1325شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1326شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1327شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1328شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1329شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1330شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1331شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1332شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1333شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1334شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1335شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1336شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1337شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1338شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1339شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1340شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1341شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1342شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1343شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1344شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1345شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1346شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1347شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1348شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1349شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1350شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1351شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1352شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1353شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1354شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1355شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1356شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1357شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1358شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1359شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1360شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1361شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1362شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1363شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1364شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1365شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1366شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1367شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1368شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1369شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1370شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1371شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1372شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1373شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1374شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1375شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1376شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1377شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1378شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1379شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1380شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1381شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1382شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1383شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1384شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1385شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1386شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1387شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1388شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1389شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1390شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1391شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1392شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1393شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1394شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1395شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1396شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1397شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1398شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1399شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1400شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1401شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1402شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1403شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1404شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1405شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1406شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1407شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1408شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1409شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1410شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1411شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1412شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1413شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1414شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1415شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1416شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1417شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1418شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1419شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1420شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1421شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1422شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1423شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1424شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1425شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1426شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1427شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1428شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1429شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1430شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1431شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1432شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1433شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1434شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1435شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1436شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1437شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1438شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1439شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1440شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1441شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1442شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1443شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1444شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1445شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1446شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1447شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1448شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1449شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1450شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1451شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1452شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1453شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1454شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1455شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1456شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1457شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1458شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1459شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1460شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1461شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1462شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1463شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1464شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1465شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1466شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1467شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1468شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1469شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1470شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1471شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1472شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1473شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1474شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1475شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1476شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1477شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1478شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1479شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1480شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1481شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1482شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1483شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1484شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1485شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1486شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1487شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1488شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1489شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1490شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1491شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1492شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1493شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1494شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1495شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1496شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1497شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1498شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1499شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1500شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1501شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1502شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1503شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1504شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1505شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1506شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1507شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1508شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1509شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1510شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1511شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1512شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1513شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1514شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1515شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1516شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1517شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1518شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1519شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1520شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1521شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1522شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1523شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1524شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1525شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1526شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1527شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1528شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1529شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1530شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1531شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1532شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1533شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1534شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1535شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1536شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1537شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1538شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1539شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1540شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1541شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1542شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1543شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1544شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1545شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1546شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1547شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1548شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1549شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1550شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1551شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1552شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1553شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1554شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1555شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1556شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1557شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1558شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1559شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1560شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1561شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1562شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1563شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1564شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1565شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1566شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1567شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1568شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1569شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1570شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1571شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1572شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1573شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1574شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1575شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1576شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1577شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1578شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1579شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1580شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1581شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1582شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1583شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1584شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1585شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1586شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1587شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1588شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1589شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1590شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1591شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1592شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1593شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1594شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1595شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1596شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1597شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1598شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1599شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1600شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1601شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1602شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1603شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1604شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1605شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1606شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1607شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1608شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1609شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1610شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1611شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1612شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1613شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1614شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1615شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1616شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1617شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1618شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1619شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1620شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1621شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1622شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1623شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1624شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1625شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1626شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1627شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1628شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1629شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1630شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1631شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1632شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1633شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1634شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1635شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1636شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1637شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1638شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1639شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1640شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1641شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1642شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1643شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1644شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1645شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1646شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1647شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1648شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1649شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1650شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1651شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1652شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1653شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1654شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1655شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1656شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1657شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1658شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1659شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1660شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1661شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1662شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1663شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1664شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1665شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1666شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1667شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1668شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1669شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1670شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1671شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1672شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1673شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1674شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1675شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1676شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1677شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1678شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1679شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1680شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1681شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1682شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1683شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1684شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1685شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1686شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1687شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1688شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1689شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1690شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1691شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1692شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1693شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1694شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1695شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1696شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1697شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1698شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1699شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1700شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1701شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1702شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1703شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1704شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1705شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1706شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1707شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1708شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1709شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1710شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1711شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1712شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1713شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1714شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1715شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1716شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1717شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1718شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1719شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1720شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1721شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1722شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1723شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1724شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1725شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1726شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1727شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1728شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1729شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1730شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1731شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1732شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1733شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1734شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1735شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1736شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1737شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1738شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1739شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1740شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1741شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1742شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1743شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1744شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1745شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1746شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1747شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1748شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1749شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1750شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1751شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1752شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1753شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1754شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1755شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1756شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1757شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1758شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1759شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1760شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1761شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1762شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1763شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1764شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1765شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1766شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1767شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1768شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1769شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1770شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1771شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1772شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1773شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1774شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1775شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1776شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1777شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1778شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1779شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1780شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1781شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1782شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1783شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1784شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1785شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1786شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1787شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1788شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1789شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1790شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1791شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1792شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1793شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1794شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1795شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1796شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1797شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1798شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1799شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1800شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1801شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1802شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1803شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1804شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1805شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1806شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1807شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1808شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1809شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1810شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1811شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1812شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1813شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1814شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1815شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1816شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1817شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1818شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1819شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1820شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1821شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1822شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1823شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1824شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1825شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1826شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1827شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1828شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1829شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1830شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1831شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1832شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1833شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1834شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1835شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1836شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1837شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1838شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1839شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1840شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1841شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1842شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1843شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1844شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1845شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1846شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1847شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1848شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1849شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1850شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1851شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1852شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1853شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1854شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1855شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1856شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1857شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1858شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1859شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1860شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1861شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1862شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1863شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1864شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1865شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1866شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1867شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1868شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1869شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1870شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1871شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1872شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1873شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1874شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1875شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1876شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1877شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1878شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1879شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ