کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    می ریزد ازتری ز تو، ای جان فزای آب

    ما تشنه ایم تشنه خود را نمای آب

    خاک در تو بر سر و چشم پر آب ماست

    پیوسته گر چه خاک شود زیر پای آب

    آب حیاتی و نشوی آشنای من

    تا چشمهای من نشود آشنای آب

    چون در کنار آب خرامی، خیال تو

    گویی که هست مردمک چشمهای آب

    ای چشمه زلال، مرو کز برای تو

    مردم چنانکه مردم آبی برای آب

    می نالم و برای تو می ریزم آب چشم

    این ناله من است بگو یا صدای آب

    آب روان کجا رسد اندر سرشک من

    خواهی بپرس ز آب روان ماجرای آب

    زین پیشتر به دیده من جای آب بود

    اکنون ببین که هست همه خون به جای آب

    از آب چشم بنده بگردد، اگر چه هست

    سنگین دل تو سخت تر از آسیای آب

    بگداختم چو آب و بسودی مرا به دل

    کس دل چنین به سنگ نساید به جای آب

    اکنون که آب چشم بلا گشت مر مرا

    چشم مرا که باز خرد از بلای آب

    خسرو ازین سپس نگذارد عنان تو

    گو برق بار آتش و گو ابر زای آب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha