به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۰: گل من سبزه زاری کرد پیدا

2580عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گل من سبزه زاری کرد پیدا

زمانه نوبهاری کرد پیدا

در این موسم که از تأثیر نوروز

جهان نو روزگاری کرد پیدا

ز کوه ابر سنگ ژاله افتاد

زر گل را، عیاری کرد پیدا

شدم موی و فرو رفتم به رویش

همانم خارخاری کرد پیدا

نهانی خارخاری داشت آن شوخ

به حمدالله که باری کرد پیدا

ببین خسرو، اگر جانت به کار است

که جان را باز کاری کرد پیدا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۹: صبا نو کرد باغ و بوستان را 2شمارهٔ ۱۰: گل من سبزه زاری کرد پیدا 3شمارهٔ ۱۱: چو بگشایی لب شکر شکن را 4شمارهٔ ۱۲: درآمد در دل آن سلطان دلها 5شمارهٔ ۱۳: زهی وصف لبت ذکر زبانها 6شمارهٔ ۱۴: بهر شکار آمد برون کژ کرده ابر و نا ...7شمارهٔ ۱۵: جانم از آرام رفت، آرام جان من کجا 8شمارهٔ ۱۶: بشکفت گلها در چمن، ای گلستان من بی ...9شمارهٔ ۱۷: وقت گل است نوش کن باده چون گلاب را 10شمارهٔ ۱۸: شکل دل بردن که تو داری نباشد دلبری ...11شمارهٔ ۱۹: گر چه از ما واگسستی صحبت دیرینه را 12شمارهٔ ۲۰: تا نظر سوی دو چشم تست یاران ترا 13شمارهٔ ۲۱: این چه روزست اینکه یار از در درآمد ...14شمارهٔ ۲۲: گنج عشق تو نهان شد در دل ویران ما 15شمارهٔ ۲۳: در خم گیسوی کافر کیش داری تارها 16شمارهٔ ۲۴: گم شدم در سر آن کوی، مجویید مرا 17شمارهٔ ۲۵: ای شده ماه نما دیده بدخوی مرا 18شمارهٔ ۲۶: وه که سوز درونم خبری نیست ترا 19شمارهٔ ۲۷: خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا 20شمارهٔ ۲۸: قدری بخند و از رخ قمری نمای ما را 21شمارهٔ ۲۹: هر که زیر پیرهن بیند مرا 22شمارهٔ ۳۰: ای جهانی بنده چون من مر ترا 23شمارهٔ ۳۱: باغم عشق تو می سازیم ما 24شمارهٔ ۳۲: شاخ نرگس را ببرد اینک صبا 25شمارهٔ ۳۳: وه که اگر روی تو در نظر آید مرا 26شمارهٔ ۳۴: ای به بدی کرده باز چشم بدآموز را 27شمارهٔ ۳۵: طاقت دوری نماند عاشق دلتنگ را 28شمارهٔ ۳۶: ای رخ زیبای تو آینه سینه ها 29شمارهٔ ۳۷: آن شه به سوی میدان خوش می رود سوار ...30شمارهٔ ۳۸: نوشین لبی که لعلش نو کرد جام جم را 31شمارهٔ ۳۹: گفتی ز دل برون کن غمهای بیکران را 32شمارهٔ ۴۰: دیدم بسی زمانه مردآزمای را 33شمارهٔ ۴۱: جان بر لب است عاشق بخت آزمای را 34شمارهٔ ۴۲: هنگام آشتی ست بت خشمناک را 35شمارهٔ ۴۳: آنکو شناخت گردش خورشید و ماه را 36شمارهٔ ۴۴: باز آرزوی آن بت چین می کند مرا 37شمارهٔ ۴۵: ز دور نیست میسر نظر به روی تو ما ر ...38شمارهٔ ۴۶: زمانه حله نو بست روی صحرا را 39شمارهٔ ۴۷: زهی بریخته بر لاله مشک سارا را 40شمارهٔ ۴۸: شفاعت آمدم، ای دوست، دیده خود را 41شمارهٔ ۴۹: بهار پرده برانداخت روی نیکو را 42شمارهٔ ۵۰: شناخت آنکه غم و محنت جدایی را 43شمارهٔ ۵۱: گذشت عمر و هنوز از تقلب و سودا 44شمارهٔ ۵۲: ای صبا، بوسه زن ز من در او را 45شمارهٔ ۵۳: مهر بگشای لعل میگون را 46شمارهٔ ۵۴: الا دمعی سارعت والهوا 47شمارهٔ ۵۵: بگذشت و نظر نکرد ما را 48شمارهٔ ۵۶: ای زلف چلیپای تو، غارتگر دینها 49شمارهٔ ۵۷: ای باد، برقع برفگن آن روی آتشناک ر ...50شمارهٔ ۵۸: ای شهسوار، نرم ترک ران سمند را 51شمارهٔ ۵۹: باز دل گم گشت در کویت من دیوانه را 52شمارهٔ ۶۰: آورده ام شفیع دل زار خویش را 53شمارهٔ ۶۱: بشکافت غم این جان جگرخواره ما را 54شمارهٔ ۶۲: باز خدنگ شوق زد عشق در آب و خاک ما 55شمارهٔ ۶۳: بس بود اینکه سوی خود راه دهی نسیم ...56شمارهٔ ۶۴: بشکفت گل در بوستان آن غنچه خندان ک ...57شمارهٔ ۶۵: برو، ای باد و پیش دیگران ده جلو بس ...58شمارهٔ ۶۶: برقع برافگن، ای پری، حسن بلاانگیز ...59شمارهٔ ۶۷: بهر تو خلقی می کشد آخر من بدنام را 60شمارهٔ ۶۸: پرده عاشقان درد پرده کند چو روی را 61شمارهٔ ۶۹: بسی شب با مهی بودم کجا شد آن همه ش ...62شمارهٔ ۷۰: چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجا 63شمارهٔ ۷۱: جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بو ...64شمارهٔ ۷۲: چو خواهی برد روزی عاقبت این جان مف ...65شمارهٔ ۷۳: چه اقبال است این رب که دولت داده ر ...66شمارهٔ ۷۴: دیوانه می کنی دل و جان خراب را 67شمارهٔ ۷۵: دلم در عاشقی آواره شد آواره تر باد ...68شمارهٔ ۷۶: رفت آنکه چشم راحت خوش می غنود ما ر ...69شمارهٔ ۷۷: رخت صبوری تمام سوخته شد سینه را 70شمارهٔ ۷۸: رسید باد صبا تازه کرد جان مرا 71شمارهٔ ۷۹: شبم خیال تو بس، با قمر چه کار مرا 72شمارهٔ ۸۰: عشق از پی جان گرفت ما را 73شمارهٔ ۸۱: گر چه بر بود عقل و دین مرا 74شمارهٔ ۸۲: سری دارم که سامان نیست او را 75شمارهٔ ۸۳: گیرم که می نیرزم من بنده همدمی را 76شمارهٔ ۸۴: گذشت آرزو از حد به پای بوس تو ما ر ...77شمارهٔ ۸۵: من به هوس همی خورم ناوک سینه دوز ر ...78شمارهٔ ۸۶: من و پیچاک زلف آن بت و بیداری شبها 79شمارهٔ ۸۷: نازکیی که دیده ام آن رخ همچو لاله ...80شمارهٔ ۸۸: یا رب، که داد آینه آن بت پرست را 81شمارهٔ ۸۹: وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا 82شمارهٔ ۹۰: دیوانه کرد زلف تو در یک نظر مرا 83شمارهٔ ۹۱: که ره نمود ندانم قبای تنگ ترا 84شمارهٔ ۹۲: باز مدار، ای پسر، غمزه نیم خواب را 85شمارهٔ ۹۳: دلبرا، عمریست تا من دوست می دارم ت ...86شمارهٔ ۹۴: جان به خاموشی برآمد بی زبانی چند ر ...87شمارهٔ ۹۵: شب به روز آمد بسی کز دل نهادی یاد ...88شمارهٔ ۹۶: من زبهرت دوست دارم جان عشق اندیش ر ...89شمارهٔ ۹۷: بی روی تو خوش کردم من تلخی هجران ر ...90شمارهٔ ۹۸: ساقیا، پیش آر جام با صفای خویش را 91شمارهٔ ۹۹: بس که اندر دل فرو بردم هوای نیش را 92شمارهٔ ۱۰۰: بهار آمد و سبزه نو شد به جوها 93شمارهٔ ۱۰۱: ای از مژه تو رخنه در جانها 94شمارهٔ ۱۰۲: باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش ...95شمارهٔ ۱۰۳: ای بی تو گلهای چمن شسته به خون رخ ...96شمارهٔ ۱۰۴: اشکم برون می افگند راز از درون پر ...97شمارهٔ ۱۰۵: بگشاد صبح عید ز رخ چون نقاب را 98شمارهٔ ۱۰۶: شبی دیدم چو مه بر بام او را 99شمارهٔ ۱۰۷: رخ چو عید تو دل برد بهر قربان را 100شمارهٔ ۱۰۸: ای خط خوش از مشک تر انگیخته مه را 101شمارهٔ ۱۰۹: باز برقع بر رخ چون ماه بربستی نقا ...102شمارهٔ ۱۱۰: روز عید است به من ده می نابی چو گ ...103شمارهٔ ۱۱۱: زاد چون از صبح روشن آفتاب 104شمارهٔ ۱۱۲: قندی ست آتشین رو، شمعی ست انگبین ...105شمارهٔ ۱۱۳: می ریزد ازتری ز تو، ای جان فزای آ ...106شمارهٔ ۱۱۴: ای نازنین که ماه منی امشب 107شمارهٔ ۱۱۵: زهی نموده ازان زلف و عارض و رخ خو ...108شمارهٔ ۱۱۶: چه آفت ست نمی دانم این به زیر نقا ...109شمارهٔ ۱۱۷: اگر به گوشه نشینان نماید آن رخ خو ...110شمارهٔ ۱۱۸: ای تمامی خواب من برده ز چشم نیم خ ...111شمارهٔ ۱۱۹: ماهرویا، به خون من مشتاب 112شمارهٔ ۱۲۰: ای ز تو خورشید چرخ در مرض تف و تا ...113شمارهٔ ۱۲۱: شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب 114شمارهٔ ۱۲۲: ای ترا در دیده من جای خواب 115شمارهٔ ۱۲۳: ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان ...116شمارهٔ ۱۲۴: ای ترک کمان ابرو، من کشته ابرویت 117شمارهٔ ۱۲۵: امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت 118شمارهٔ ۱۲۶: تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داش ...119شمارهٔ ۱۲۷: بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت 120شمارهٔ ۱۲۸: افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت 121شمارهٔ ۱۲۹: تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت 122شمارهٔ ۱۳۰: جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت 123شمارهٔ ۱۳۱: بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیس ...124شمارهٔ ۱۳۲: در هجر توام کار به جز آه و فغان ن ...125شمارهٔ ۱۳۳: آبادتر آن سینه که از عشق خراب است 126شمارهٔ ۱۳۴: خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ...127شمارهٔ ۱۳۵: ما را چه غم امروز که معشوقه به کا ...128شمارهٔ ۱۳۶: روی تو به پیش نظر آسایش جان است 129شمارهٔ ۱۳۷: زلف تو به هر آب مصفا نتوان شست 130شمارهٔ ۱۳۸: ای عید دوم آمده روی چو نگارت 131شمارهٔ ۱۳۹: ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت 132شمارهٔ ۱۴۰: دلی کش صبر نبود آن من نیست 133شمارهٔ ۱۴۱: دل کازاد باشد آن من نیست 134شمارهٔ ۱۴۲: به بالین غریبانت گذر نیست 135شمارهٔ ۱۴۳: دل ما را ز دست غم امان نیست 136شمارهٔ ۱۴۴: مرا در آرزویت غم ندیم است 137شمارهٔ ۱۴۵: گرفته در بر اندام تو سیم است 138شمارهٔ ۱۴۶: ز من نازک میانی دور مانده ست 139شمارهٔ ۱۴۷: دل مسکین من در بند مانده ست 140شمارهٔ ۱۴۸: مجو صبرم که جای آن نمانده ست 141شمارهٔ ۱۴۹: نگارا، چون تو زیبا کس ندیده ست 142شمارهٔ ۱۵۰: مرا وقتی دلی آزاد بوده ست 143شمارهٔ ۱۵۱: منم امروز و صد تیمار در دست 144شمارهٔ ۱۵۲: صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست 145شمارهٔ ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست 146شمارهٔ ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست 147شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 148شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 149شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 150شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 151شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 152شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 153شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 154شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 155شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 156شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 157شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 158شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 159شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 160شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 161شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 162شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 163شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 164شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 165شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 166شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 167شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 168شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 169شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 170شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 171شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 172شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 173شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 174شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 175شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 176شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...177شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...178شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...179شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...180شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...181شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...182شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 183شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...184شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...185شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...186شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...187شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...188شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...189شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...190شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...191شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 192شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...193شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 194شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...195شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...196شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...197شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...198شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...199شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...200شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 201شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...202شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...203شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...204شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...205شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 206شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 207شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...208شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 209شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 210شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...211شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...212شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...213شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 214شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 215شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 216شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...217شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...218شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...219شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...220شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 221شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...222شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 223شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...224شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...225شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...226شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...227شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 228شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 229شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...230شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...231شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...232شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 233شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 234شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 235شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 236شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...237شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...238شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 239شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 240شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 241شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 242شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 243شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 244شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 245شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 246شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 247شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 248شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 249شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 250شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 251شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 252شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 253شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 254شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 255شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 256شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 257شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 258شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 259شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 260شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 261شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 262شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 263شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...264شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 265شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 266شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...267شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...268شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 269شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 270شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 271شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 272شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 273شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 274شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 275شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...276شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 277شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...278شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...279شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...280شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 281شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 282شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...283شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 284شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 285شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 286شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...287شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...288شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 289شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 290شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 291شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...292شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 293شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 294شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 295شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 296شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...297شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 298شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 299شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 300شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 301شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 302شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 303شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...304شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 305شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 306شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 307شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...308شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...309شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 310شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 311شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...312شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...313شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...314شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 315شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 316شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 317شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 318شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 319شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 320شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 321شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...322شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 323شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 324شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 325شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 326شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...327شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...328شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 329شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...330شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 331شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...332شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...333شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 334شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 335شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 336شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 337شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 338شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...339شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 340شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 341شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 342شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 343شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 344شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 345شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 346شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 347شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 348شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 349شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 350شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 351شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 352شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 353شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 354شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 355شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 356شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 357شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 358شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 359شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 360شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 361شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 362شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 363شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 364شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 365شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 366شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 367شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 368شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 369شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 370شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 371شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...372شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 373شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 374شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 375شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...376شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 377شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 378شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...379شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 380شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 381شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...382شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...383شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 384شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...385شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...386شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...387شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 388شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 389شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 390شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...391شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...392شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 393شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 394شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 395شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...396شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...397شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...398شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 399شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...400شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 401شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 402شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...403شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...404شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...405شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...406شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...407شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...408شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...409شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...410شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...411شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...412شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...413شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...414شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...415شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...416شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...417شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...418شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...419شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...420شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...421شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...422شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...423شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...424شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...425شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...426شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...427شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...428شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 429شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...430شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...431شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...432شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...433شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...434شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...435شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...436شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...437شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...438شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...439شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...440شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 441شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...442شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...443شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...444شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...445شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...446شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...447شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...448شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...449شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 450شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...451شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...452شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...453شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...454شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...455شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...456شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...457شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...458شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...459شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...460شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 461شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 462شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...463شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...464شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...465شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 466شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...467شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 468شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...469شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 470شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...471شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 472شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...473شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 474شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...475شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...476شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 477شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 478شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 479شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 480شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 481شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...482شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 483شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...484شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...485شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 486شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 487شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 488شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 489شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 490شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 491شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...492شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 493شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 494شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 495شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 496شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...497شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 498شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 499شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 500شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 501شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 502شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 503شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 504شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 505شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 506شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 507شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 508شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 509شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 510شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 511شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 512شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 513شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 514شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 515شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 516شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 517شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 518شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 519شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 520شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 521شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 522شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 523شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 524شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 525شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 526شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 527شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 528شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 529شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 530شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 531شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 532شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 533شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 534شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 535شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 536شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 537شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 538شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 539شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 540شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 541شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 542شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 543شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 544شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 545شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 546شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 547شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 548شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 549شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 550شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 551شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 552شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 553شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 554شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 555شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 556شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 557شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 558شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 559شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 560شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 561شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 562شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 563شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 564شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 565شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 566شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 567شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 568شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 569شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 570شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 571شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 572شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 573شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 574شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 575شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 576شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 577شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 578شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 579شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 580شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 581شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 582شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 583شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 584شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 585شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 586شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 587شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 588شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 589شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 590شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 591شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 592شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 593شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 594شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 595شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...596شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...597شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...598شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...599شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...600شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...601شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...602شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...603شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...604شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...605شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...606شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...607شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...608شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...609شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 610شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...611شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...612شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...613شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...614شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...615شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 616شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...617شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...618شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...619شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...620شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...621شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...622شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...623شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...624شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...625شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...626شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...627شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...628شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...629شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...630شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...631شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...632شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...633شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...634شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...635شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...636شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...637شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 638شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...639شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 640شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...641شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...642شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...643شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...644شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 645شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...646شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...647شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...648شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...649شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...650شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...651شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...652شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...653شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...654شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...655شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...656شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 657شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 658شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 659شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 660شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...661شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...662شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...663شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 664شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...665شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...666شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 667شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...668شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...669شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...670شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 671شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...672شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...673شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...674شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...675شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 676شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...677شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...678شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...679شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...680شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...681شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 682شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...683شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...684شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 685شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...686شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...687شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 688شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...689شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 690شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...691شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 692شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 693شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 694شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 695شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 696شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...697شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 698شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 699شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 700شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...701شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 702شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 703شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...704شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 705شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...706شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...707شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 708شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...709شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 710شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 711شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 712شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...713شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 714شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...715شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 716شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 717شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 718شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...719شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 720شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...721شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...722شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 723شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 724شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 725شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 726شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 727شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...728شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 729شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 730شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...731شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 732شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 733شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 734شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...735شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 736شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 737شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 738شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 739شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 740شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 741شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 742شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 743شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 744شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 745شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 746شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 747شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 748شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 749شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...750شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 751شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 752شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 753شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 754شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 755شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 756شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 757شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 758شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 759شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...760شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...761شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 762شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 763شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 764شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 765شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 766شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 767شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 768شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 769شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 770شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 771شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 772شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 773شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 774شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 775شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 776شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 777شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 778شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 779شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 780شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 781شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 782شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 783شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 784شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 785شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 786شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 787شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 788شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 789شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 790شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 791شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 792شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...793شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 794شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 795شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 796شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 797شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 798شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 799شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 800شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 801شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 802شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 803شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 804شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 805شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 806شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 807شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 808شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 809شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...810شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 811شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...812شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 813شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 814شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...815شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 816شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 817شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 818شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...819شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 820شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 821شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...822شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 823شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...824شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 825شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...826شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 827شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 828شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...829شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 830شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 831شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 832شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 833شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 834شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 835شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...836شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...837شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 838شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...839شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 840شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 841شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 842شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...843شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...844شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 845شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 846شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 847شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 848شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 849شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 850شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 851شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...852شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...853شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 854شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 855شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 856شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 857شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 858شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 859شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 860شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 861شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 862شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 863شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...864شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 865شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...866شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 867شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 868شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 869شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 870شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 871شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 872شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 873شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 874شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 875شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 876شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 877شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 878شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 879شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 880شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...881شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...882شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...883شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...884شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 885شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...886شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 887شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 888شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...889شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...890شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 891شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...892شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 893شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 894شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 895شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...896شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 897شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 898شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 899شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 900شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 901شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 902شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 903شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 904شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 905شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...906شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...907شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 908شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 909شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 910شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 911شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 912شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 913شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 914شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 915شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 916شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 917شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 918شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 919شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 920شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 921شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 922شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 923شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 924شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 925شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 926شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 927شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 928شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 929شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 930شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 931شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...932شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 933شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 934شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 935شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...936شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...937شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 938شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 939شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 940شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 941شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 942شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...943شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 944شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 945شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 946شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 947شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 948شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 949شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 950شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 951شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 952شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 953شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 954شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 955شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 956شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 957شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 958شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 959شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 960شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 961شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 962شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 963شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 964شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 965شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 966شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 967شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 968شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 969شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 970شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 971شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 972شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 973شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 974شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 975شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 976شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 977شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 978شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 979شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 980شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 981شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 982شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 983شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 984شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 985شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 986شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 987شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 988شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 989شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 990شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 991شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 992شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 993شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 994شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 995شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 996شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...997شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 998شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 999شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 1000شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 1001شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 1002شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...1003شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...1004شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...1005شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 1006شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 1007شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...1008شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...1009شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...1010شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...1011شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...1012شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...1013شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...1014شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...1015شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 1016شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 1017شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 1018شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...1019شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 1020شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...1021شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...1022شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 1023شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...1024شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...1025شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 1026شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 1027شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 1028شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...1029شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 1030شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 1031شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...1032شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...1033شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...1034شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...1035شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...1036شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 1037شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...1038شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...1039شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...1040شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 1041شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 1042شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 1043شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 1044شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 1045شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 1046شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 1047شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...1048شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...1049شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 1050شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 1051شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...1052شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 1053شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 1054شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 1055شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 1056شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 1057شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 1058شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 1059شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...1060شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 1061شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...1062شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 1063شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 1064شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 1065شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 1066شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 1067شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 1068شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 1069شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 1070شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...1071شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...1072شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...1073شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...1074شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...1075شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...1076شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...1077شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...1078شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...1079شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...1080شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...1081شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...1082شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 1083شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...1084شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 1085شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 1086شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 1087شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...1088شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...1089شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 1090شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 1091شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 1092شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...1093شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...1094شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 1095شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 1096شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 1097شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 1098شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 1099شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...1100شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 1101شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 1102شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...1103شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...1104شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 1105شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 1106شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 1107شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 1108شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 1109شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 1110شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 1111شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...1112شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...1113شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...1114شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 1115شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...1116شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 1117شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 1118شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 1119شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 1120شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 1121شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 1122شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 1123شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 1124شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...1125شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...1126شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...1127شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...1128شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 1129شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...1130شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 1131شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 1132شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 1133شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 1134شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 1135شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 1136شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 1137شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 1138شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 1139شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 1140شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 1141شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...1142شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...1143شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...1144شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...1145شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1146شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1147شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1148شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1149شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1150شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1151شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1152شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1153شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1154شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1155شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1156شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1157شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1158شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1159شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1160شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1161شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1162شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1163شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1164شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1165شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1166شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1167شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1168شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1169شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1170شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1171شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1172شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1173شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1174شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1175شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1176شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1177شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1178شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1179شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1180شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1181شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1182شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1183شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1184شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1185شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1186شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1187شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1188شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1189شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1190شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1191شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1192شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1193شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1194شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1195شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1196شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1197شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1198شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1199شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1200شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1201شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1202شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1203شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1204شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1205شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1206شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1207شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1208شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1209شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1210شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1211شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1212شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1213شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1214شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1215شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1216شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1217شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1218شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1219شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1220شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1221شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1222شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1223شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1224شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1225شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1226شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1227شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1228شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1229شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1230شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1231شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1232شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1233شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1234شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1235شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1236شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1237شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1238شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1239شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1240شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1241شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1242شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1243شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1244شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1245شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1246شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1247شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1248شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1249شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1250شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1251شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1252شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1253شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1254شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1255شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1256شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1257شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1258شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1259شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1260شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1261شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1262شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1263شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1264شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1265شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1266شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1267شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1268شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1269شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1270شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1271شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1272شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1273شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1274شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1275شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1276شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1277شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1278شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1279شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1280شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1281شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1282شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1283شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1284شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1285شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1286شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1287شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1288شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1289شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1290شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1291شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1292شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1293شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1294شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1295شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1296شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1297شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1298شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1299شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1300شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1301شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1302شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1303شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1304شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1305شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1306شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1307شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1308شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1309شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1310شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1311شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1312شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1313شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1314شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1315شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1316شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1317شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1318شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1319شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1320شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1321شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1322شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1323شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1324شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1325شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1326شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1327شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1328شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1329شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1330شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1331شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1332شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1333شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1334شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1335شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1336شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1337شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1338شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1339شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1340شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1341شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1342شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1343شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1344شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1345شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1346شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1347شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1348شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1349شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1350شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1351شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1352شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1353شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1354شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1355شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1356شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1357شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1358شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1359شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1360شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1361شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1362شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1363شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1364شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1365شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1366شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1367شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1368شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1369شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1370شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1371شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1372شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1373شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1374شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1375شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1376شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1377شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1378شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1379شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1380شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1381شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1382شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1383شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1384شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1385شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1386شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1387شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1388شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1389شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1390شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1391شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1392شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1393شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1394شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1395شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1396شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1397شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1398شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1399شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1400شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1401شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1402شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1403شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1404شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1405شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1406شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1407شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1408شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1409شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1410شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1411شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1412شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1413شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1414شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1415شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1416شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1417شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1418شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1419شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1420شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1421شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1422شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1423شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1424شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1425شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1426شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1427شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1428شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1429شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1430شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1431شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1432شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1433شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1434شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1435شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1436شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1437شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1438شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1439شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1440شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1441شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1442شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1443شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1444شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1445شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1446شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1447شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1448شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1449شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1450شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1451شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1452شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1453شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1454شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1455شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1456شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1457شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1458شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1459شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1460شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1461شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1462شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1463شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1464شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1465شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1466شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1467شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1468شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1469شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1470شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1471شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1472شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1473شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1474شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1475شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1476شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1477شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1478شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1479شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1480شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1481شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1482شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1483شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1484شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1485شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1486شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1487شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1488شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1489شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1490شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1491شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1492شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1493شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1494شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1495شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1496شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1497شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1498شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1499شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1500شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1501شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1502شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1503شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1504شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1505شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1506شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1507شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1508شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1509شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1510شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1511شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1512شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1513شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1514شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1515شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1516شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1517شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1518شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1519شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1520شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1521شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1522شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1523شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1524شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1525شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1526شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1527شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1528شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1529شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1530شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1531شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1532شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1533شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1534شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1535شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1536شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1537شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1538شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1539شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1540شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1541شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1542شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1543شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1544شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1545شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1546شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1547شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1548شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1549شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1550شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1551شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1552شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1553شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1554شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1555شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1556شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1557شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1558شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1559شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1560شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1561شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1562شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1563شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1564شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1565شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1566شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1567شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1568شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1569شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1570شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1571شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1572شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1573شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1574شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1575شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1576شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1577شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1578شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1579شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1580شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1581شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1582شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1583شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1584شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1585شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1586شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1587شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1588شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1589شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1590شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1591شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1592شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1593شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1594شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1595شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1596شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1597شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1598شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1599شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1600شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1601شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1602شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1603شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1604شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1605شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1606شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1607شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1608شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1609شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1610شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1611شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1612شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1613شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1614شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1615شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1616شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1617شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1618شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1619شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1620شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1621شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1622شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1623شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1624شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1625شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1626شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1627شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1628شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1629شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1630شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1631شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1632شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1633شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1634شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1635شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1636شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1637شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1638شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1639شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1640شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1641شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1642شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1643شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1644شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1645شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1646شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1647شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1648شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1649شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1650شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1651شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1652شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1653شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1654شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1655شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1656شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1657شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1658شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1659شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1660شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1661شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1662شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1663شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1664شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1665شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1666شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1667شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1668شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1669شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1670شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1671شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1672شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1673شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1674شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1675شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1676شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1677شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1678شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1679شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1680شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1681شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1682شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1683شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1684شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1685شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1686شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1687شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1688شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1689شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1690شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1691شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1692شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1693شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1694شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1695شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1696شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1697شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1698شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1699شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1700شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1701شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1702شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1703شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1704شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1705شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1706شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1707شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1708شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1709شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1710شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1711شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1712شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1713شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1714شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1715شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1716شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1717شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1718شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1719شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1720شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1721شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1722شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1723شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1724شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1725شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1726شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1727شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1728شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1729شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1730شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1731شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1732شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1733شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1734شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1735شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1736شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1737شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1738شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1739شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1740شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1741شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1742شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1743شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1744شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1745شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1746شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1747شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1748شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1749شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1750شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1751شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1752شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1753شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1754شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1755شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1756شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1757شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1758شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1759شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1760شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1761شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1762شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1763شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1764شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1765شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1766شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1767شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1768شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1769شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1770شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1771شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1772شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1773شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1774شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1775شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1776شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1777شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1778شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1779شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1780شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1781شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1782شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1783شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1784شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1785شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1786شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1787شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1788شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1789شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1790شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1791شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1792شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1793شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1794شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1795شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1796شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1797شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1798شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1799شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1800شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1801شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1802شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1803شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1804شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1805شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1806شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1807شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1808شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1809شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1810شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1811شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1812شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1813شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1814شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1815شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1816شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1817شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1818شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1819شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1820شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1821شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1822شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1823شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1824شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1825شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1826شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1827شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1828شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1829شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1830شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1831شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1832شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1833شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1834شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1835شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1836شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1837شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1838شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1839شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1840شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1841شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1842شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1843شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1844شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1845شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1846شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1847شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1848شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1849شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1850شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1851شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1852شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1853شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1854شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1855شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1856شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1857شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1858شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1859شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1860شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1861شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1862شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1863شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1864شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1865شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1866شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1867شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1868شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1869شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1870شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1871شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1872شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1873شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1874شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1875شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1876شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1877شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1878شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1879شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1880شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1881شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1882شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1883شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1884شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1885شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1886شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1887شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1888شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1889شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1890شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1891شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1892شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1893شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1894شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1895شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1896شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1897شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1898شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1899شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1900شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1901شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1902شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1903شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1904شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1905شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1906شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1907شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1908شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1909شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1910شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1911شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1912شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1913شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1914شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1915شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1916شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1917شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1918شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1919شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1920شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1921شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1922شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1923شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1924شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1925شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1926شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1927شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1928شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1929شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1930شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1931شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1932شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1933شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1934شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1935شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1936شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1937شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1938شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1939شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1940شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1941شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1942شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1943شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1944شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1945شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1946شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1947شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1948شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1949شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1950شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1951شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1952شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1953شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1954شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1955شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1956شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1957شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1958شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1959شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1960شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1961شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1962شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1963شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1964شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1965شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1966شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1967شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1968شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1969شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1970شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1971شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1972شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1973شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1974شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1975شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1976شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1977شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1978شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1979شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1980شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1981شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1982شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1983شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1984شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1985شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1986شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1987شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1988شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ