به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۷۱: جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بوده را

2730عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بوده را

آخر به رحمت باز کن آن چشم خواب آلوده را

ناخوانده سویت آمدم، ناگفته رفتی از برم

یعنی سیاست این بود فرمان نافرموده را

رفتی همانا وه که من زنده بمانم در غمت

یارب، کجا یابم دگر آن صبر وقتی بوده را

باز آی و بنشین ساعتی، آخر چه کم خواهد شدن

گر شاد گردانی دمی یاران غم فرموده را

کشتی مرا و نیستم غم جز غم نادیدنت

گر می توانی باز بخش این جان نابخشوده را

ناصح به ترک گلرخان تا چند پندم می دهی

چون خارخارم به نشد، بگذار این بیهوده را

پیموده ساقی در قدح بیهوشی عشاق را

گویی فزون با بنده داد آن ساغر پیموده را

دستی بسودم بر لبت، تلخی بگفتی چیست این؟

کز زهر دادی چاشنی چندین نبات سوده را

سودای خسرو هر شبی پایان ندارد هیچ گه

آخر گره بر زن یکی آن جعد ناپیموده را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۰: چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجا 2شمارهٔ ۷۱: جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بو ...3شمارهٔ ۷۲: چو خواهی برد روزی عاقبت این جان مف ...4شمارهٔ ۷۳: چه اقبال است این رب که دولت داده ر ...5شمارهٔ ۷۴: دیوانه می کنی دل و جان خراب را 6شمارهٔ ۷۵: دلم در عاشقی آواره شد آواره تر باد ...7شمارهٔ ۷۶: رفت آنکه چشم راحت خوش می غنود ما ر ...8شمارهٔ ۷۷: رخت صبوری تمام سوخته شد سینه را 9شمارهٔ ۷۸: رسید باد صبا تازه کرد جان مرا 10شمارهٔ ۷۹: شبم خیال تو بس، با قمر چه کار مرا 11شمارهٔ ۸۰: عشق از پی جان گرفت ما را 12شمارهٔ ۸۱: گر چه بر بود عقل و دین مرا 13شمارهٔ ۸۲: سری دارم که سامان نیست او را 14شمارهٔ ۸۳: گیرم که می نیرزم من بنده همدمی را 15شمارهٔ ۸۴: گذشت آرزو از حد به پای بوس تو ما ر ...16شمارهٔ ۸۵: من به هوس همی خورم ناوک سینه دوز ر ...17شمارهٔ ۸۶: من و پیچاک زلف آن بت و بیداری شبها 18شمارهٔ ۸۷: نازکیی که دیده ام آن رخ همچو لاله ...19شمارهٔ ۸۸: یا رب، که داد آینه آن بت پرست را 20شمارهٔ ۸۹: وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا 21شمارهٔ ۹۰: دیوانه کرد زلف تو در یک نظر مرا 22شمارهٔ ۹۱: که ره نمود ندانم قبای تنگ ترا 23شمارهٔ ۹۲: باز مدار، ای پسر، غمزه نیم خواب را 24شمارهٔ ۹۳: دلبرا، عمریست تا من دوست می دارم ت ...25شمارهٔ ۹۴: جان به خاموشی برآمد بی زبانی چند ر ...26شمارهٔ ۹۵: شب به روز آمد بسی کز دل نهادی یاد ...27شمارهٔ ۹۶: من زبهرت دوست دارم جان عشق اندیش ر ...28شمارهٔ ۹۷: بی روی تو خوش کردم من تلخی هجران ر ...29شمارهٔ ۹۸: ساقیا، پیش آر جام با صفای خویش را 30شمارهٔ ۹۹: بس که اندر دل فرو بردم هوای نیش را 31شمارهٔ ۱۰۰: بهار آمد و سبزه نو شد به جوها 32شمارهٔ ۱۰۱: ای از مژه تو رخنه در جانها 33شمارهٔ ۱۰۲: باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش ...34شمارهٔ ۱۰۳: ای بی تو گلهای چمن شسته به خون رخ ...35شمارهٔ ۱۰۴: اشکم برون می افگند راز از درون پر ...36شمارهٔ ۱۰۵: بگشاد صبح عید ز رخ چون نقاب را 37شمارهٔ ۱۰۶: شبی دیدم چو مه بر بام او را 38شمارهٔ ۱۰۷: رخ چو عید تو دل برد بهر قربان را 39شمارهٔ ۱۰۸: ای خط خوش از مشک تر انگیخته مه را 40شمارهٔ ۱۰۹: باز برقع بر رخ چون ماه بربستی نقا ...41شمارهٔ ۱۱۰: روز عید است به من ده می نابی چو گ ...42شمارهٔ ۱۱۱: زاد چون از صبح روشن آفتاب 43شمارهٔ ۱۱۲: قندی ست آتشین رو، شمعی ست انگبین ...44شمارهٔ ۱۱۳: می ریزد ازتری ز تو، ای جان فزای آ ...45شمارهٔ ۱۱۴: ای نازنین که ماه منی امشب 46شمارهٔ ۱۱۵: زهی نموده ازان زلف و عارض و رخ خو ...47شمارهٔ ۱۱۶: چه آفت ست نمی دانم این به زیر نقا ...48شمارهٔ ۱۱۷: اگر به گوشه نشینان نماید آن رخ خو ...49شمارهٔ ۱۱۸: ای تمامی خواب من برده ز چشم نیم خ ...50شمارهٔ ۱۱۹: ماهرویا، به خون من مشتاب 51شمارهٔ ۱۲۰: ای ز تو خورشید چرخ در مرض تف و تا ...52شمارهٔ ۱۲۱: شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب 53شمارهٔ ۱۲۲: ای ترا در دیده من جای خواب 54شمارهٔ ۱۲۳: ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان ...55شمارهٔ ۱۲۴: ای ترک کمان ابرو، من کشته ابرویت 56شمارهٔ ۱۲۵: امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت 57شمارهٔ ۱۲۶: تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داش ...58شمارهٔ ۱۲۷: بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت 59شمارهٔ ۱۲۸: افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت 60شمارهٔ ۱۲۹: تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت 61شمارهٔ ۱۳۰: جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت 62شمارهٔ ۱۳۱: بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیس ...63شمارهٔ ۱۳۲: در هجر توام کار به جز آه و فغان ن ...64شمارهٔ ۱۳۳: آبادتر آن سینه که از عشق خراب است 65شمارهٔ ۱۳۴: خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ...66شمارهٔ ۱۳۵: ما را چه غم امروز که معشوقه به کا ...67شمارهٔ ۱۳۶: روی تو به پیش نظر آسایش جان است 68شمارهٔ ۱۳۷: زلف تو به هر آب مصفا نتوان شست 69شمارهٔ ۱۳۸: ای عید دوم آمده روی چو نگارت 70شمارهٔ ۱۳۹: ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت 71شمارهٔ ۱۴۰: دلی کش صبر نبود آن من نیست 72شمارهٔ ۱۴۱: دل کازاد باشد آن من نیست 73شمارهٔ ۱۴۲: به بالین غریبانت گذر نیست 74شمارهٔ ۱۴۳: دل ما را ز دست غم امان نیست 75شمارهٔ ۱۴۴: مرا در آرزویت غم ندیم است 76شمارهٔ ۱۴۵: گرفته در بر اندام تو سیم است 77شمارهٔ ۱۴۶: ز من نازک میانی دور مانده ست 78شمارهٔ ۱۴۷: دل مسکین من در بند مانده ست 79شمارهٔ ۱۴۸: مجو صبرم که جای آن نمانده ست 80شمارهٔ ۱۴۹: نگارا، چون تو زیبا کس ندیده ست 81شمارهٔ ۱۵۰: مرا وقتی دلی آزاد بوده ست 82شمارهٔ ۱۵۱: منم امروز و صد تیمار در دست 83شمارهٔ ۱۵۲: صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست 84شمارهٔ ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست 85شمارهٔ ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست 86شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 87شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 88شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 89شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 90شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 91شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 92شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 93شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 94شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 95شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 96شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 97شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 98شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 99شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 100شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 101شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 102شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 103شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 104شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 105شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 106شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 107شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 108شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 109شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 110شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 111شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 112شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 113شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 114شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 115شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...116شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...117شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...118شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...119شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...120شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...121شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 122شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...123شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...124شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...125شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...126شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...127شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...128شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...129شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...130شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 131شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...132شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 133شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...134شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...135شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...136شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...137شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...138شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...139شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 140شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...141شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...142شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...143شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...144شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 145شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 146شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...147شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 148شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 149شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...150شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...151شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...152شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 153شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 154شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 155شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...156شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...157شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...158شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...159شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 160شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...161شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 162شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...163شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...164شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...165شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...166شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 167شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 168شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...169شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...170شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...171شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 172شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 173شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 174شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 175شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...176شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...177شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 178شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 179شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 180شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 181شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 182شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 183شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 184شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 185شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 186شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 187شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 188شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 189شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 190شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 191شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 192شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 193شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 194شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 195شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 196شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 197شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 198شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 199شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 200شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 201شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 202شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...203شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 204شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 205شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...206شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...207شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 208شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 209شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 210شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 211شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 212شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 213شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 214شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...215شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 216شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...217شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...218شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...219شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 220شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 221شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...222شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 223شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 224شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 225شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...226شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...227شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 228شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 229شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 230شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...231شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 232شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 233شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 234شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 235شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...236شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 237شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 238شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 239شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 240شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 241شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 242شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...243شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 244شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 245شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 246شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...247شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...248شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 249شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 250شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...251شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...252شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...253شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 254شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 255شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 256شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 257شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 258شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 259شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 260شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...261شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 262شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 263شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 264شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 265شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...266شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...267شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 268شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...269شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 270شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...271شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...272شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 273شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 274شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 275شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 276شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 277شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...278شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 279شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 280شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 281شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 282شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 283شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 284شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 285شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 286شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 287شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 288شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 289شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 290شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 291شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 292شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 293شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 294شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 295شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 296شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 297شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 298شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 299شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 300شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 301شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 302شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 303شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 304شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 305شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 306شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 307شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 308شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 309شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 310شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...311شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 312شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 313شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 314شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...315شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 316شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 317شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...318شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 319شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 320شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...321شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...322شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 323شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...324شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...325شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...326شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 327شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 328شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 329شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...330شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...331شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 332شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 333شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 334شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...335شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...336شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...337شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 338شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...339شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 340شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 341شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...342شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...343شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...344شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...345شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...346شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...347شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...348شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...349شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...350شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...351شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...352شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...353شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...354شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...355شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...356شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...357شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...358شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...359شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...360شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...361شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...362شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...363شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...364شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...365شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...366شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...367شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 368شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...369شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...370شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...371شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...372شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...373شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...374شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...375شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...376شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...377شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...378شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...379شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 380شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...381شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...382شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...383شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...384شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...385شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...386شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...387شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...388شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 389شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...390شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...391شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...392شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...393شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...394شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...395شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...396شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...397شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...398شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...399شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 400شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 401شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...402شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...403شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...404شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 405شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...406شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 407شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...408شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 409شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...410شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 411شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...412شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 413شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...414شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...415شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 416شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 417شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 418شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 419شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 420شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...421شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 422شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...423شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...424شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 425شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 426شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 427شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 428شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 429شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 430شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...431شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 432شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 433شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 434شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 435شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...436شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 437شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 438شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 439شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 440شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 441شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 442شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 443شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 444شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 445شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 446شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 447شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 448شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 449شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 450شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 451شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 452شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 453شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 454شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 455شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 456شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 457شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 458شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 459شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 460شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 461شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 462شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 463شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 464شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 465شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 466شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 467شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 468شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 469شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 470شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 471شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 472شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 473شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 474شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 475شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 476شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 477شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 478شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 479شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 480شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 481شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 482شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 483شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 484شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 485شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 486شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 487شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 488شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 489شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 490شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 491شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 492شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 493شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 494شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 495شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 496شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 497شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 498شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 499شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 500شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 501شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 502شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 503شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 504شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 505شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 506شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 507شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 508شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 509شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 510شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 511شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 512شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 513شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 514شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 515شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 516شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 517شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 518شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 519شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 520شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 521شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 522شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 523شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 524شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 525شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 526شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 527شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 528شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 529شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 530شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 531شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 532شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 533شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 534شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...535شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...536شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...537شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...538شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...539شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...540شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...541شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...542شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...543شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...544شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...545شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...546شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...547شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...548شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 549شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...550شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...551شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...552شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...553شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...554شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 555شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...556شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...557شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...558شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...559شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...560شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...561شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...562شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...563شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...564شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...565شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...566شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...567شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...568شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...569شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...570شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...571شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...572شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...573شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...574شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...575شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...576شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 577شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...578شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 579شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...580شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...581شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...582شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...583شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 584شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...585شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...586شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...587شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...588شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...589شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...590شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...591شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...592شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...593شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...594شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...595شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 596شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 597شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 598شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 599شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...600شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...601شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...602شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 603شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...604شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...605شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 606شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...607شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...608شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...609شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 610شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...611شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...612شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...613شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...614شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 615شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...616شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...617شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...618شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...619شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...620شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 621شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...622شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...623شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 624شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...625شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...626شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 627شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...628شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 629شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...630شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 631شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 632شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 633شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 634شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 635شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...636شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 637شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 638شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 639شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...640شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 641شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 642شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...643شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 644شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...645شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...646شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 647شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...648شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 649شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 650شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 651شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...652شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 653شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...654شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 655شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 656شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 657شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...658شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 659شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...660شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...661شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 662شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 663شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 664شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 665شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 666شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...667شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 668شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 669شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...670شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 671شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 672شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 673شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...674شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 675شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 676شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 677شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 678شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 679شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 680شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 681شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 682شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 683شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 684شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 685شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 686شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 687شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 688شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...689شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 690شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 691شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 692شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 693شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 694شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 695شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 696شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 697شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 698شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...699شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...700شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 701شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 702شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 703شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 704شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 705شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 706شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 707شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 708شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 709شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 710شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 711شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 712شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 713شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 714شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 715شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 716شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 717شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 718شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 719شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 720شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 721شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 722شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 723شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 724شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 725شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 726شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 727شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 728شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 729شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 730شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 731شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...732شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 733شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 734شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 735شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 736شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 737شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 738شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 739شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 740شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 741شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 742شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 743شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 744شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 745شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 746شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 747شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 748شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...749شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 750شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...751شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 752شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 753شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...754شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 755شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 756شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 757شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...758شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 759شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 760شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...761شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 762شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...763شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 764شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...765شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 766شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 767شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...768شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 769شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 770شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 771شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 772شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 773شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 774شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...775شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...776شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 777شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...778شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 779شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 780شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 781شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...782شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...783شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 784شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 785شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 786شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 787شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 788شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 789شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 790شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...791شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...792شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 793شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 794شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 795شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 796شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 797شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 798شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 799شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 800شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 801شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 802شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...803شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 804شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...805شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 806شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 807شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 808شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 809شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 810شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 811شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 812شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 813شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 814شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 815شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 816شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 817شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 818شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 819شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...820شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...821شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...822شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...823شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 824شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...825شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 826شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 827شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...828شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...829شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 830شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...831شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 832شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 833شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 834شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...835شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 836شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 837شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 838شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 839شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 840شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 841شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 842شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 843شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 844شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...845شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...846شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 847شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 848شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 849شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 850شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 851شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 852شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 853شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 854شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 855شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 856شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 857شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 858شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 859شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 860شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 861شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 862شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 863شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 864شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 865شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 866شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 867شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 868شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 869شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 870شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...871شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 872شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 873شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 874شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...875شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...876شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 877شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 878شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 879شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 880شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 881شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...882شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 883شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 884شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 885شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 886شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 887شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 888شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 889شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 890شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 891شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 892شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 893شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 894شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 895شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 896شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 897شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 898شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 899شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 900شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 901شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 902شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 903شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 904شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 905شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 906شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 907شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 908شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 909شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 910شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 911شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 912شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 913شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 914شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 915شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 916شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 917شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 918شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 919شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 920شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 921شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 922شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 923شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 924شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 925شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 926شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 927شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 928شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 929شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 930شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 931شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 932شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 933شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 934شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 935شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...936شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 937شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 938شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 939شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 940شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 941شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...942شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...943شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...944شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 945شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 946شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...947شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...948شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...949شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...950شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...951شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...952شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...953شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...954شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 955شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 956شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 957شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...958شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 959شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...960شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...961شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 962شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...963شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...964شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 965شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 966شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 967شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...968شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 969شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 970شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...971شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...972شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...973شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...974شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...975شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 976شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...977شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...978شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...979شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 980شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 981شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 982شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 983شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 984شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 985شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 986شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...987شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...988شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 989شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 990شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...991شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 992شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 993شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 994شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 995شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 996شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 997شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 998شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...999شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 1000شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...1001شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 1002شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 1003شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 1004شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 1005شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 1006شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 1007شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 1008شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 1009شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...1010شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...1011شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...1012شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...1013شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...1014شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...1015شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...1016شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...1017شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...1018شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...1019شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...1020شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...1021شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 1022شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...1023شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 1024شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 1025شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 1026شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...1027شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...1028شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 1029شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 1030شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 1031شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...1032شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...1033شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 1034شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 1035شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 1036شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 1037شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 1038شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...1039شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 1040شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 1041شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...1042شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...1043شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 1044شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 1045شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 1046شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 1047شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 1048شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 1049شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 1050شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...1051شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...1052شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...1053شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 1054شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...1055شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 1056شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 1057شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 1058شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 1059شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 1060شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 1061شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 1062شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 1063شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...1064شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...1065شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...1066شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...1067شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 1068شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...1069شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 1070شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 1071شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 1072شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 1073شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 1074شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 1075شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 1076شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 1077شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 1078شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 1079شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 1080شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...1081شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...1082شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...1083شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...1084شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1085شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1086شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1087شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1088شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1089شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1090شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1091شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1092شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1093شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1094شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1095شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1096شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1097شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1098شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1099شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1100شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1101شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1102شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1103شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1104شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1105شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1106شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1107شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1108شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1109شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1110شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1111شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1112شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1113شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1114شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1115شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1116شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1117شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1118شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1119شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1120شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1121شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1122شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1123شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1124شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1125شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1126شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1127شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1128شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1129شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1130شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1131شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1132شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1133شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1134شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1135شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1136شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1137شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1138شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1139شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1140شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1141شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1142شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1143شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1144شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1145شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1146شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1147شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1148شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1149شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1150شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1151شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1152شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1153شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1154شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1155شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1156شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1157شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1158شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1159شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1160شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1161شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1162شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1163شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1164شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1165شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1166شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1167شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1168شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1169شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1170شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1171شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1172شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1173شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1174شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1175شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1176شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1177شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1178شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1179شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1180شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1181شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1182شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1183شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1184شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1185شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1186شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1187شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1188شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1189شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1190شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1191شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1192شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1193شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1194شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1195شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1196شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1197شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1198شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1199شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1200شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1201شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1202شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1203شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1204شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1205شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1206شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1207شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1208شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1209شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1210شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1211شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1212شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1213شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1214شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1215شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1216شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1217شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1218شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1219شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1220شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1221شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1222شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1223شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1224شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1225شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1226شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1227شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1228شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1229شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1230شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1231شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1232شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1233شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1234شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1235شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1236شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1237شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1238شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1239شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1240شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1241شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1242شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1243شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1244شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1245شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1246شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1247شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1248شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1249شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1250شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1251شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1252شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1253شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1254شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1255شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1256شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1257شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1258شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1259شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1260شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1261شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1262شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1263شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1264شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1265شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1266شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1267شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1268شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1269شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1270شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1271شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1272شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1273شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1274شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1275شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1276شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1277شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1278شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1279شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1280شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1281شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1282شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1283شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1284شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1285شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1286شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1287شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1288شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1289شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1290شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1291شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1292شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1293شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1294شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1295شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1296شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1297شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1298شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1299شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1300شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1301شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1302شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1303شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1304شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1305شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1306شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1307شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1308شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1309شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1310شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1311شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1312شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1313شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1314شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1315شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1316شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1317شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1318شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1319شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1320شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1321شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1322شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1323شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1324شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1325شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1326شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1327شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1328شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1329شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1330شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1331شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1332شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1333شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1334شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1335شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1336شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1337شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1338شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1339شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1340شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1341شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1342شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1343شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1344شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1345شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1346شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1347شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1348شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1349شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1350شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1351شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1352شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1353شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1354شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1355شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1356شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1357شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1358شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1359شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1360شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1361شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1362شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1363شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1364شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1365شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1366شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1367شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1368شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1369شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1370شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1371شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1372شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1373شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1374شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1375شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1376شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1377شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1378شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1379شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1380شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1381شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1382شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1383شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1384شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1385شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1386شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1387شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1388شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1389شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1390شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1391شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1392شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1393شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1394شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1395شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1396شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1397شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1398شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1399شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1400شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1401شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1402شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1403شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1404شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1405شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1406شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1407شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1408شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1409شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1410شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1411شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1412شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1413شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1414شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1415شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1416شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1417شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1418شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1419شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1420شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1421شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1422شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1423شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1424شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1425شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1426شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1427شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1428شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1429شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1430شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1431شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1432شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1433شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1434شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1435شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1436شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1437شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1438شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1439شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1440شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1441شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1442شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1443شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1444شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1445شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1446شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1447شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1448شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1449شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1450شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1451شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1452شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1453شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1454شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1455شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1456شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1457شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1458شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1459شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1460شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1461شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1462شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1463شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1464شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1465شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1466شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1467شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1468شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1469شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1470شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1471شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1472شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1473شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1474شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1475شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1476شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1477شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1478شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1479شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1480شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1481شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1482شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1483شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1484شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1485شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1486شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1487شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1488شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1489شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1490شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1491شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1492شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1493شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1494شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1495شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1496شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1497شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1498شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1499شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1500شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1501شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1502شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1503شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1504شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1505شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1506شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1507شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1508شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1509شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1510شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1511شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1512شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1513شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1514شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1515شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1516شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1517شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1518شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1519شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1520شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1521شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1522شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1523شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1524شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1525شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1526شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1527شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1528شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1529شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1530شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1531شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1532شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1533شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1534شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1535شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1536شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1537شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1538شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1539شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1540شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1541شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1542شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1543شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1544شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1545شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1546شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1547شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1548شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1549شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1550شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1551شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1552شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1553شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1554شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1555شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1556شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1557شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1558شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1559شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1560شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1561شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1562شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1563شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1564شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1565شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1566شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1567شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1568شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1569شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1570شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1571شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1572شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1573شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1574شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1575شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1576شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1577شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1578شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1579شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1580شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1581شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1582شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1583شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1584شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1585شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1586شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1587شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1588شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1589شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1590شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1591شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1592شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1593شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1594شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1595شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1596شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1597شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1598شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1599شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1600شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1601شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1602شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1603شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1604شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1605شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1606شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1607شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1608شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1609شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1610شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1611شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1612شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1613شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1614شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1615شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1616شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1617شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1618شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1619شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1620شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1621شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1622شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1623شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1624شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1625شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1626شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1627شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1628شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1629شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1630شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1631شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1632شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1633شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1634شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1635شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1636شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1637شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1638شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1639شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1640شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1641شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1642شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1643شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1644شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1645شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1646شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1647شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1648شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1649شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1650شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1651شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1652شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1653شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1654شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1655شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1656شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1657شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1658شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1659شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1660شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1661شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1662شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1663شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1664شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1665شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1666شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1667شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1668شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1669شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1670شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1671شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1672شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1673شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1674شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1675شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1676شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1677شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1678شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1679شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1680شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1681شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1682شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1683شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1684شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1685شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1686شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1687شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1688شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1689شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1690شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1691شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1692شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1693شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1694شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1695شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1696شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1697شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1698شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1699شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1700شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1701شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1702شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1703شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1704شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1705شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1706شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1707شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1708شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1709شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1710شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1711شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1712شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1713شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1714شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1715شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1716شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1717شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1718شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1719شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1720شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1721شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1722شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1723شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1724شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1725شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1726شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1727شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1728شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1729شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1730شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1731شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1732شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1733شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1734شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1735شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1736شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1737شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1738شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1739شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1740شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1741شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1742شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1743شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1744شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1745شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1746شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1747شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1748شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1749شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1750شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1751شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1752شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1753شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1754شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1755شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1756شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1757شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1758شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1759شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1760شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1761شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1762شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1763شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1764شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1765شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1766شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1767شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1768شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1769شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1770شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1771شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1772شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1773شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1774شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1775شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1776شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1777شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1778شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1779شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1780شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1781شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1782شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1783شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1784شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1785شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1786شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1787شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1788شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1789شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1790شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1791شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1792شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1793شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1794شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1795شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1796شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1797شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1798شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1799شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1800شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1801شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1802شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1803شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1804شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1805شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1806شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1807شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1808شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1809شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1810شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1811شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1812شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1813شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1814شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1815شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1816شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1817شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1818شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1819شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1820شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1821شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1822شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1823شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1824شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1825شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1826شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1827شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1828شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1829شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1830شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1831شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1832شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1833شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1834شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1835شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1836شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1837شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1838شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1839شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1840شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1841شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1842شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1843شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1844شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1845شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1846شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1847شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1848شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1849شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1850شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1851شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1852شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1853شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1854شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1855شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1856شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1857شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1858شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1859شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1860شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1861شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1862شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1863شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1864شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1865شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1866شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1867شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1868شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1869شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1870شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1871شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1872شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1873شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1874شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1875شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1876شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1877شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1878شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1879شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1880شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1881شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1882شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1883شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1884شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1885شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1886شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1887شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1888شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1889شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1890شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1891شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1892شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1893شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1894شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1895شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1896شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1897شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1898شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1899شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1900شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1901شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1902شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1903شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1904شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1905شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1906شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1907شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1908شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1909شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1910شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1911شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1912شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1913شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1914شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1915شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1916شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1917شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1918شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1919شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1920شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1921شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1922شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1923شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1924شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1925شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1926شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1927شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ