کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلم در عاشقی آواره شد آواره تر بادا

    تنم از بیدلی بیچاره شد بیچاره تر بادا

    به تاراج عزیزان زلف تو عیارییی دارد

    به خونریز غریبان چشم تو عیاره تر بادا

    رخت تازه ست و بهر مردن خود تازه تر خواهم

    دلت خاره ست و بهر کشتن من خاره تر بادا

    گر ای زهد، دعای خیر می گویی مرا این گو

    که آن آواره از کوی بتان آواره تر بادا

    همه گویند کز خونخواریش خلقی به جان آمد

    من این گویم که بهر جان من خونخواره تر بادا

    دل من پاره گشت از غم نه زانگونه که به گردد

    وگر جانان بدین شاد است، یارب، پاره تر بادا

    چو باتر دامنی خو کرد خسرو با دو چشم تر

    به آب چشم پاکان دامنش همواره تر بادا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha