به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۸۱: گر چه بر بود عقل و دین مرا

2240عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گر چه بر بود عقل و دین مرا

بد مگویید نازنین مرا

گوشش از بار در گران گشته ست

نشنود ناله حزین مرا

آخر، ای باغبان، یکی بنمای

به من آن سرو راستین مرا

کرمی می کند رقیب خنک

که بسوزد دل غمین مرا

عشق در کار خوبرویان کن

زهد و تقوی و کفر و دین مرا

دست در گل همی زنم، لیکن

خار می گیرد آستین مرا

چشم من بود بر نگین دهانش

داد انگشتری نگین مرا

سوخته بینمش، اگر اثریست

در سحر آه آتشین مرا

خسروا، بگذر از سرم که ز اشک

بیم غرق است همنشین مرا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۰: عشق از پی جان گرفت ما را 2شمارهٔ ۸۱: گر چه بر بود عقل و دین مرا 3شمارهٔ ۸۲: سری دارم که سامان نیست او را 4شمارهٔ ۸۳: گیرم که می نیرزم من بنده همدمی را 5شمارهٔ ۸۴: گذشت آرزو از حد به پای بوس تو ما ر ...6شمارهٔ ۸۵: من به هوس همی خورم ناوک سینه دوز ر ...7شمارهٔ ۸۶: من و پیچاک زلف آن بت و بیداری شبها 8شمارهٔ ۸۷: نازکیی که دیده ام آن رخ همچو لاله ...9شمارهٔ ۸۸: یا رب، که داد آینه آن بت پرست را 10شمارهٔ ۸۹: وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا 11شمارهٔ ۹۰: دیوانه کرد زلف تو در یک نظر مرا 12شمارهٔ ۹۱: که ره نمود ندانم قبای تنگ ترا 13شمارهٔ ۹۲: باز مدار، ای پسر، غمزه نیم خواب را 14شمارهٔ ۹۳: دلبرا، عمریست تا من دوست می دارم ت ...15شمارهٔ ۹۴: جان به خاموشی برآمد بی زبانی چند ر ...16شمارهٔ ۹۵: شب به روز آمد بسی کز دل نهادی یاد ...17شمارهٔ ۹۶: من زبهرت دوست دارم جان عشق اندیش ر ...18شمارهٔ ۹۷: بی روی تو خوش کردم من تلخی هجران ر ...19شمارهٔ ۹۸: ساقیا، پیش آر جام با صفای خویش را 20شمارهٔ ۹۹: بس که اندر دل فرو بردم هوای نیش را 21شمارهٔ ۱۰۰: بهار آمد و سبزه نو شد به جوها 22شمارهٔ ۱۰۱: ای از مژه تو رخنه در جانها 23شمارهٔ ۱۰۲: باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش ...24شمارهٔ ۱۰۳: ای بی تو گلهای چمن شسته به خون رخ ...25شمارهٔ ۱۰۴: اشکم برون می افگند راز از درون پر ...26شمارهٔ ۱۰۵: بگشاد صبح عید ز رخ چون نقاب را 27شمارهٔ ۱۰۶: شبی دیدم چو مه بر بام او را 28شمارهٔ ۱۰۷: رخ چو عید تو دل برد بهر قربان را 29شمارهٔ ۱۰۸: ای خط خوش از مشک تر انگیخته مه را 30شمارهٔ ۱۰۹: باز برقع بر رخ چون ماه بربستی نقا ...31شمارهٔ ۱۱۰: روز عید است به من ده می نابی چو گ ...32شمارهٔ ۱۱۱: زاد چون از صبح روشن آفتاب 33شمارهٔ ۱۱۲: قندی ست آتشین رو، شمعی ست انگبین ...34شمارهٔ ۱۱۳: می ریزد ازتری ز تو، ای جان فزای آ ...35شمارهٔ ۱۱۴: ای نازنین که ماه منی امشب 36شمارهٔ ۱۱۵: زهی نموده ازان زلف و عارض و رخ خو ...37شمارهٔ ۱۱۶: چه آفت ست نمی دانم این به زیر نقا ...38شمارهٔ ۱۱۷: اگر به گوشه نشینان نماید آن رخ خو ...39شمارهٔ ۱۱۸: ای تمامی خواب من برده ز چشم نیم خ ...40شمارهٔ ۱۱۹: ماهرویا، به خون من مشتاب 41شمارهٔ ۱۲۰: ای ز تو خورشید چرخ در مرض تف و تا ...42شمارهٔ ۱۲۱: شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب 43شمارهٔ ۱۲۲: ای ترا در دیده من جای خواب 44شمارهٔ ۱۲۳: ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان ...45شمارهٔ ۱۲۴: ای ترک کمان ابرو، من کشته ابرویت 46شمارهٔ ۱۲۵: امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت 47شمارهٔ ۱۲۶: تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داش ...48شمارهٔ ۱۲۷: بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت 49شمارهٔ ۱۲۸: افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت 50شمارهٔ ۱۲۹: تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت 51شمارهٔ ۱۳۰: جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت 52شمارهٔ ۱۳۱: بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیس ...53شمارهٔ ۱۳۲: در هجر توام کار به جز آه و فغان ن ...54شمارهٔ ۱۳۳: آبادتر آن سینه که از عشق خراب است 55شمارهٔ ۱۳۴: خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ...56شمارهٔ ۱۳۵: ما را چه غم امروز که معشوقه به کا ...57شمارهٔ ۱۳۶: روی تو به پیش نظر آسایش جان است 58شمارهٔ ۱۳۷: زلف تو به هر آب مصفا نتوان شست 59شمارهٔ ۱۳۸: ای عید دوم آمده روی چو نگارت 60شمارهٔ ۱۳۹: ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت 61شمارهٔ ۱۴۰: دلی کش صبر نبود آن من نیست 62شمارهٔ ۱۴۱: دل کازاد باشد آن من نیست 63شمارهٔ ۱۴۲: به بالین غریبانت گذر نیست 64شمارهٔ ۱۴۳: دل ما را ز دست غم امان نیست 65شمارهٔ ۱۴۴: مرا در آرزویت غم ندیم است 66شمارهٔ ۱۴۵: گرفته در بر اندام تو سیم است 67شمارهٔ ۱۴۶: ز من نازک میانی دور مانده ست 68شمارهٔ ۱۴۷: دل مسکین من در بند مانده ست 69شمارهٔ ۱۴۸: مجو صبرم که جای آن نمانده ست 70شمارهٔ ۱۴۹: نگارا، چون تو زیبا کس ندیده ست 71شمارهٔ ۱۵۰: مرا وقتی دلی آزاد بوده ست 72شمارهٔ ۱۵۱: منم امروز و صد تیمار در دست 73شمارهٔ ۱۵۲: صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست 74شمارهٔ ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست 75شمارهٔ ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست 76شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 77شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 78شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 79شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 80شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 81شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 82شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 83شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 84شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 85شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 86شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 87شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 88شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 89شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 90شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 91شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 92شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 93شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 94شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 95شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 96شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 97شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 98شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 99شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 100شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 101شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 102شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 103شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 104شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 105شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...106شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...107شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...108شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...109شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...110شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...111شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 112شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...113شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...114شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...115شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...116شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...117شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...118شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...119شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...120شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 121شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...122شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 123شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...124شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...125شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...126شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...127شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...128شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...129شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 130شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...131شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...132شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...133شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...134شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 135شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 136شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...137شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 138شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 139شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...140شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...141شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...142شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 143شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 144شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 145شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...146شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...147شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...148شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...149شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 150شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...151شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 152شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...153شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...154شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...155شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...156شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 157شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 158شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...159شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...160شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...161شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 162شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 163شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 164شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 165شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...166شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...167شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 168شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 169شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 170شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 171شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 172شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 173شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 174شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 175شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 176شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 177شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 178شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 179شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 180شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 181شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 182شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 183شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 184شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 185شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 186شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 187شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 188شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 189شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 190شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 191شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 192شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...193شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 194شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 195شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...196شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...197شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 198شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 199شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 200شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 201شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 202شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 203شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 204شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...205شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 206شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...207شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...208شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...209شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 210شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 211شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...212شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 213شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 214شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 215شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...216شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...217شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 218شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 219شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 220شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...221شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 222شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 223شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 224شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 225شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...226شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 227شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 228شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 229شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 230شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 231شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 232شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...233شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 234شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 235شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 236شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...237شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...238شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 239شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 240شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...241شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...242شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...243شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 244شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 245شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 246شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 247شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 248شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 249شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 250شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...251شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 252شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 253شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 254شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 255شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...256شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...257شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 258شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...259شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 260شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...261شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...262شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 263شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 264شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 265شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 266شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 267شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...268شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 269شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 270شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 271شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 272شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 273شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 274شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 275شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 276شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 277شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 278شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 279شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 280شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 281شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 282شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 283شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 284شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 285شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 286شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 287شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 288شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 289شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 290شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 291شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 292شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 293شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 294شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 295شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 296شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 297شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 298شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 299شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 300شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...301شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 302شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 303شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 304شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...305شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 306شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 307شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...308شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 309شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 310شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...311شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...312شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 313شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...314شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...315شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...316شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 317شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 318شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 319شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...320شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...321شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 322شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 323شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 324شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...325شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...326شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...327شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 328شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...329شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 330شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 331شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...332شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...333شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...334شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...335شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...336شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...337شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...338شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...339شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...340شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...341شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...342شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...343شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...344شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...345شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...346شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...347شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...348شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...349شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...350شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...351شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...352شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...353شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...354شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...355شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...356شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...357شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 358شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...359شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...360شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...361شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...362شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...363شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...364شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...365شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...366شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...367شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...368شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...369شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 370شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...371شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...372شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...373شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...374شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...375شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...376شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...377شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...378شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 379شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...380شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...381شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...382شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...383شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...384شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...385شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...386شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...387شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...388شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...389شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 390شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 391شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...392شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...393شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...394شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 395شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...396شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 397شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...398شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 399شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...400شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 401شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...402شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 403شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...404شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...405شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 406شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 407شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 408شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 409شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 410شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...411شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 412شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...413شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...414شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 415شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 416شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 417شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 418شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 419شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 420شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...421شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 422شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 423شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 424شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 425شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...426شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 427شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 428شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 429شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 430شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 431شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 432شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 433شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 434شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 435شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 436شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 437شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 438شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 439شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 440شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 441شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 442شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 443شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 444شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 445شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 446شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 447شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 448شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 449شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 450شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 451شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 452شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 453شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 454شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 455شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 456شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 457شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 458شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 459شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 460شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 461شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 462شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 463شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 464شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 465شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 466شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 467شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 468شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 469شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 470شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 471شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 472شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 473شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 474شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 475شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 476شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 477شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 478شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 479شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 480شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 481شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 482شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 483شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 484شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 485شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 486شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 487شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 488شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 489شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 490شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 491شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 492شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 493شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 494شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 495شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 496شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 497شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 498شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 499شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 500شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 501شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 502شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 503شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 504شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 505شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 506شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 507شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 508شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 509شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 510شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 511شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 512شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 513شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 514شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 515شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 516شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 517شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 518شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 519شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 520شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 521شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 522شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 523شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 524شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...525شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...526شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...527شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...528شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...529شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...530شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...531شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...532شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...533شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...534شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...535شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...536شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...537شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...538شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 539شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...540شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...541شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...542شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...543شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...544شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 545شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...546شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...547شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...548شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...549شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...550شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...551شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...552شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...553شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...554شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...555شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...556شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...557شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...558شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...559شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...560شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...561شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...562شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...563شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...564شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...565شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...566شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 567شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...568شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 569شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...570شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...571شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...572شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...573شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 574شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...575شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...576شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...577شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...578شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...579شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...580شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...581شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...582شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...583شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...584شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...585شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 586شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 587شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 588شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 589شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...590شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...591شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...592شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 593شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...594شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...595شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 596شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...597شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...598شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...599شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 600شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...601شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...602شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...603شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...604شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 605شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...606شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...607شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...608شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...609شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...610شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 611شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...612شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...613شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 614شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...615شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...616شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 617شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...618شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 619شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...620شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 621شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 622شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 623شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 624شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 625شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...626شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 627شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 628شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 629شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...630شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 631شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 632شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...633شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 634شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...635شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...636شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 637شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...638شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 639شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 640شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 641شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...642شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 643شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...644شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 645شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 646شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 647شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...648شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 649شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...650شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...651شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 652شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 653شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 654شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 655شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 656شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...657شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 658شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 659شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...660شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 661شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 662شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 663شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...664شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 665شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 666شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 667شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 668شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 669شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 670شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 671شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 672شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 673شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 674شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 675شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 676شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 677شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 678شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...679شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 680شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 681شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 682شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 683شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 684شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 685شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 686شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 687شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 688شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...689شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...690شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 691شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 692شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 693شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 694شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 695شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 696شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 697شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 698شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 699شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 700شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 701شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 702شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 703شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 704شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 705شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 706شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 707شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 708شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 709شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 710شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 711شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 712شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 713شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 714شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 715شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 716شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 717شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 718شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 719شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 720شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 721شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...722شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 723شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 724شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 725شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 726شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 727شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 728شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 729شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 730شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 731شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 732شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 733شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 734شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 735شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 736شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 737شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 738شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...739شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 740شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...741شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 742شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 743شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...744شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 745شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 746شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 747شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...748شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 749شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 750شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...751شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 752شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...753شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 754شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...755شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 756شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 757شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...758شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 759شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 760شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 761شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 762شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 763شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 764شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...765شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...766شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 767شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...768شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 769شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 770شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 771شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...772شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...773شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 774شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 775شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 776شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 777شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 778شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 779شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 780شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...781شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...782شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 783شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 784شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 785شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 786شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 787شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 788شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 789شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 790شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 791شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 792شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...793شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 794شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...795شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 796شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 797شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 798شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 799شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 800شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 801شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 802شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 803شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 804شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 805شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 806شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 807شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 808شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 809شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...810شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...811شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...812شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...813شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 814شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...815شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 816شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 817شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...818شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...819شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 820شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...821شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 822شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 823شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 824شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...825شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 826شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 827شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 828شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 829شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 830شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 831شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 832شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 833شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 834شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...835شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...836شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 837شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 838شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 839شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 840شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 841شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 842شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 843شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 844شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 845شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 846شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 847شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 848شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 849شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 850شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 851شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 852شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 853شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 854شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 855شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 856شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 857شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 858شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 859شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 860شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...861شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 862شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 863شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 864شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...865شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...866شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 867شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 868شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 869شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 870شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 871شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...872شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 873شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 874شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 875شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 876شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 877شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 878شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 879شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 880شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 881شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 882شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 883شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 884شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 885شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 886شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 887شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 888شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 889شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 890شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 891شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 892شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 893شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 894شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 895شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 896شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 897شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 898شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 899شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 900شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 901شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 902شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 903شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 904شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 905شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 906شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 907شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 908شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 909شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 910شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 911شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 912شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 913شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 914شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 915شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 916شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 917شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 918شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 919شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 920شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 921شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 922شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 923شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 924شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 925شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...926شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 927شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 928شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 929شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 930شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 931شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...932شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...933شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...934شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 935شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 936شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...937شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...938شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...939شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...940شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...941شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...942شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...943شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...944شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 945شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 946شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 947شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...948شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 949شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...950شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...951شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 952شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...953شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...954شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 955شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 956شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 957شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...958شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 959شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 960شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...961شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...962شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...963شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...964شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...965شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 966شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...967شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...968شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...969شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 970شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 971شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 972شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 973شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 974شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 975شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 976شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...977شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...978شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 979شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 980شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...981شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 982شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 983شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 984شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 985شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 986شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 987شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 988شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...989شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 990شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...991شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 992شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 993شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 994شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 995شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 996شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 997شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 998شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 999شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...1000شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...1001شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...1002شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...1003شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...1004شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...1005شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...1006شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...1007شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...1008شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...1009شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...1010شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...1011شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 1012شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...1013شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 1014شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 1015شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 1016شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...1017شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...1018شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 1019شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 1020شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 1021شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...1022شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...1023شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 1024شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 1025شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 1026شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 1027شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 1028شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...1029شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 1030شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 1031شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...1032شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...1033شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 1034شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 1035شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 1036شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 1037شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 1038شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 1039شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 1040شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...1041شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...1042شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...1043شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 1044شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...1045شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 1046شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 1047شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 1048شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 1049شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 1050شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 1051شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 1052شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 1053شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...1054شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...1055شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...1056شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...1057شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 1058شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...1059شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 1060شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 1061شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 1062شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 1063شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 1064شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 1065شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 1066شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 1067شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 1068شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 1069شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 1070شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...1071شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...1072شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...1073شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...1074شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1075شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1076شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1077شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1078شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1079شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1080شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1081شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1082شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1083شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1084شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1085شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1086شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1087شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1088شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1089شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1090شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1091شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1092شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1093شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1094شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1095شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1096شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1097شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1098شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1099شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1100شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1101شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1102شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1103شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1104شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1105شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1106شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1107شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1108شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1109شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1110شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1111شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1112شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1113شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1114شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1115شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1116شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1117شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1118شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1119شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1120شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1121شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1122شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1123شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1124شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1125شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1126شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1127شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1128شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1129شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1130شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1131شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1132شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1133شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1134شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1135شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1136شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1137شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1138شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1139شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1140شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1141شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1142شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1143شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1144شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1145شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1146شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1147شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1148شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1149شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1150شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1151شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1152شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1153شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1154شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1155شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1156شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1157شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1158شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1159شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1160شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1161شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1162شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1163شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1164شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1165شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1166شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1167شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1168شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1169شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1170شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1171شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1172شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1173شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1174شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1175شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1176شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1177شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1178شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1179شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1180شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1181شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1182شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1183شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1184شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1185شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1186شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1187شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1188شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1189شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1190شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1191شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1192شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1193شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1194شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1195شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1196شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1197شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1198شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1199شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1200شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1201شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1202شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1203شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1204شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1205شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1206شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1207شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1208شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1209شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1210شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1211شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1212شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1213شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1214شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1215شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1216شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1217شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1218شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1219شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1220شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1221شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1222شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1223شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1224شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1225شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1226شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1227شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1228شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1229شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1230شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1231شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1232شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1233شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1234شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1235شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1236شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1237شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1238شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1239شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1240شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1241شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1242شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1243شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1244شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1245شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1246شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1247شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1248شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1249شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1250شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1251شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1252شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1253شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1254شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1255شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1256شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1257شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1258شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1259شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1260شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1261شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1262شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1263شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1264شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1265شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1266شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1267شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1268شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1269شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1270شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1271شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1272شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1273شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1274شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1275شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1276شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1277شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1278شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1279شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1280شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1281شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1282شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1283شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1284شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1285شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1286شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1287شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1288شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1289شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1290شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1291شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1292شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1293شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1294شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1295شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1296شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1297شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1298شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1299شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1300شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1301شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1302شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1303شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1304شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1305شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1306شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1307شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1308شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1309شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1310شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1311شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1312شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1313شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1314شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1315شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1316شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1317شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1318شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1319شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1320شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1321شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1322شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1323شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1324شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1325شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1326شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1327شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1328شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1329شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1330شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1331شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1332شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1333شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1334شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1335شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1336شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1337شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1338شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1339شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1340شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1341شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1342شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1343شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1344شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1345شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1346شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1347شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1348شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1349شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1350شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1351شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1352شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1353شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1354شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1355شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1356شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1357شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1358شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1359شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1360شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1361شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1362شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1363شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1364شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1365شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1366شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1367شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1368شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1369شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1370شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1371شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1372شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1373شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1374شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1375شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1376شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1377شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1378شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1379شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1380شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1381شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1382شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1383شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1384شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1385شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1386شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1387شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1388شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1389شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1390شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1391شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1392شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1393شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1394شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1395شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1396شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1397شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1398شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1399شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1400شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1401شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1402شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1403شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1404شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1405شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1406شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1407شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1408شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1409شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1410شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1411شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1412شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1413شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1414شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1415شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1416شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1417شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1418شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1419شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1420شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1421شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1422شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1423شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1424شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1425شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1426شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1427شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1428شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1429شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1430شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1431شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1432شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1433شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1434شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1435شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1436شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1437شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1438شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1439شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1440شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1441شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1442شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1443شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1444شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1445شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1446شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1447شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1448شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1449شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1450شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1451شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1452شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1453شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1454شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1455شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1456شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1457شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1458شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1459شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1460شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1461شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1462شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1463شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1464شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1465شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1466شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1467شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1468شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1469شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1470شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1471شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1472شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1473شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1474شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1475شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1476شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1477شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1478شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1479شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1480شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1481شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1482شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1483شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1484شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1485شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1486شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1487شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1488شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1489شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1490شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1491شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1492شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1493شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1494شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1495شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1496شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1497شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1498شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1499شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1500شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1501شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1502شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1503شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1504شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1505شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1506شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1507شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1508شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1509شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1510شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1511شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1512شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1513شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1514شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1515شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1516شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1517شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1518شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1519شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1520شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1521شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1522شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1523شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1524شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1525شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1526شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1527شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1528شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1529شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1530شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1531شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1532شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1533شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1534شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1535شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1536شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1537شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1538شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1539شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1540شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1541شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1542شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1543شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1544شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1545شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1546شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1547شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1548شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1549شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1550شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1551شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1552شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1553شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1554شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1555شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1556شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1557شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1558شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1559شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1560شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1561شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1562شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1563شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1564شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1565شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1566شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1567شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1568شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1569شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1570شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1571شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1572شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1573شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1574شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1575شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1576شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1577شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1578شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1579شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1580شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1581شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1582شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1583شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1584شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1585شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1586شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1587شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1588شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1589شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1590شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1591شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1592شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1593شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1594شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1595شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1596شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1597شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1598شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1599شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1600شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1601شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1602شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1603شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1604شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1605شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1606شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1607شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1608شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1609شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1610شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1611شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1612شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1613شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1614شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1615شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1616شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1617شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1618شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1619شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1620شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1621شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1622شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1623شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1624شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1625شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1626شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1627شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1628شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1629شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1630شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1631شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1632شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1633شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1634شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1635شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1636شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1637شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1638شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1639شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1640شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1641شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1642شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1643شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1644شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1645شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1646شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1647شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1648شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1649شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1650شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1651شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1652شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1653شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1654شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1655شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1656شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1657شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1658شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1659شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1660شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1661شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1662شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1663شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1664شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1665شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1666شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1667شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1668شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1669شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1670شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1671شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1672شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1673شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1674شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1675شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1676شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1677شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1678شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1679شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1680شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1681شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1682شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1683شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1684شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1685شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1686شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1687شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1688شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1689شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1690شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1691شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1692شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1693شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1694شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1695شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1696شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1697شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1698شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1699شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1700شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1701شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1702شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1703شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1704شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1705شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1706شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1707شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1708شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1709شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1710شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1711شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1712شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1713شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1714شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1715شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1716شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1717شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1718شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1719شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1720شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1721شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1722شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1723شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1724شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1725شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1726شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1727شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1728شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1729شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1730شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1731شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1732شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1733شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1734شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1735شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1736شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1737شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1738شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1739شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1740شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1741شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1742شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1743شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1744شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1745شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1746شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1747شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1748شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1749شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1750شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1751شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1752شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1753شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1754شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1755شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1756شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1757شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1758شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1759شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1760شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1761شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1762شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1763شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1764شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1765شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1766شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1767شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1768شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1769شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1770شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1771شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1772شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1773شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1774شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1775شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1776شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1777شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1778شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1779شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1780شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1781شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1782شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1783شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1784شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1785شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1786شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1787شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1788شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1789شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1790شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1791شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1792شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1793شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1794شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1795شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1796شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1797شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1798شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1799شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1800شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1801شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1802شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1803شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1804شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1805شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1806شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1807شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1808شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1809شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1810شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1811شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1812شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1813شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1814شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1815شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1816شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1817شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1818شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1819شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1820شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1821شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1822شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1823شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1824شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1825شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1826شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1827شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1828شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1829شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1830شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1831شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1832شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1833شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1834شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1835شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1836شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1837شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1838شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1839شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1840شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1841شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1842شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1843شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1844شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1845شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1846شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1847شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1848شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1849شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1850شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1851شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1852شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1853شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1854شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1855شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1856شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1857شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1858شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1859شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1860شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1861شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1862شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1863شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1864شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1865شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1866شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1867شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1868شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1869شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1870شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1871شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1872شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1873شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1874شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1875شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1876شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1877شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1878شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1879شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1880شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1881شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1882شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1883شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1884شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1885شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1886شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1887شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1888شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1889شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1890شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1891شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1892شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1893شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1894شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1895شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1896شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1897شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1898شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1899شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1900شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1901شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1902شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1903شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1904شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1905شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1906شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1907شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1908شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1909شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1910شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1911شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1912شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1913شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1914شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1915شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1916شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1917شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ