به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۵۴: الا دمعی سارعت والهوا

3030عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

الا دمعی سارعت والهوا

وقد ذاب قلبی هو والنوا

اسیرست ازان میر خوبان دلم

به دردی که هرگز ندیدم دوا

اذا اشرق الشمش من صدغه

فنعم الهوا فی جناتی هوا

دلم خون شد و ناید ار باروت

بر این ماجرا چشمم اینک گوا

ولی الموالی علی حبه

و لکنه فی بوادی لوا

بتا نا مسلمانیی می کنی

که در کافرستان نباشد روا

و قد و قدالبین نیرانه

ترقی دخانی بجوالهوا

بماندم من اندر چنین حالتی

نگفتی که حالت چه شد، خسروا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۳: مهر بگشای لعل میگون را 2شمارهٔ ۵۴: الا دمعی سارعت والهوا 3شمارهٔ ۵۵: بگذشت و نظر نکرد ما را 4شمارهٔ ۵۶: ای زلف چلیپای تو، غارتگر دینها 5شمارهٔ ۵۷: ای باد، برقع برفگن آن روی آتشناک ر ...6شمارهٔ ۵۸: ای شهسوار، نرم ترک ران سمند را 7شمارهٔ ۵۹: باز دل گم گشت در کویت من دیوانه را 8شمارهٔ ۶۰: آورده ام شفیع دل زار خویش را 9شمارهٔ ۶۱: بشکافت غم این جان جگرخواره ما را 10شمارهٔ ۶۲: باز خدنگ شوق زد عشق در آب و خاک ما 11شمارهٔ ۶۳: بس بود اینکه سوی خود راه دهی نسیم ...12شمارهٔ ۶۴: بشکفت گل در بوستان آن غنچه خندان ک ...13شمارهٔ ۶۵: برو، ای باد و پیش دیگران ده جلو بس ...14شمارهٔ ۶۶: برقع برافگن، ای پری، حسن بلاانگیز ...15شمارهٔ ۶۷: بهر تو خلقی می کشد آخر من بدنام را 16شمارهٔ ۶۸: پرده عاشقان درد پرده کند چو روی را 17شمارهٔ ۶۹: بسی شب با مهی بودم کجا شد آن همه ش ...18شمارهٔ ۷۰: چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجا 19شمارهٔ ۷۱: جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بو ...20شمارهٔ ۷۲: چو خواهی برد روزی عاقبت این جان مف ...21شمارهٔ ۷۳: چه اقبال است این رب که دولت داده ر ...22شمارهٔ ۷۴: دیوانه می کنی دل و جان خراب را 23شمارهٔ ۷۵: دلم در عاشقی آواره شد آواره تر باد ...24شمارهٔ ۷۶: رفت آنکه چشم راحت خوش می غنود ما ر ...25شمارهٔ ۷۷: رخت صبوری تمام سوخته شد سینه را 26شمارهٔ ۷۸: رسید باد صبا تازه کرد جان مرا 27شمارهٔ ۷۹: شبم خیال تو بس، با قمر چه کار مرا 28شمارهٔ ۸۰: عشق از پی جان گرفت ما را 29شمارهٔ ۸۱: گر چه بر بود عقل و دین مرا 30شمارهٔ ۸۲: سری دارم که سامان نیست او را 31شمارهٔ ۸۳: گیرم که می نیرزم من بنده همدمی را 32شمارهٔ ۸۴: گذشت آرزو از حد به پای بوس تو ما ر ...33شمارهٔ ۸۵: من به هوس همی خورم ناوک سینه دوز ر ...34شمارهٔ ۸۶: من و پیچاک زلف آن بت و بیداری شبها 35شمارهٔ ۸۷: نازکیی که دیده ام آن رخ همچو لاله ...36شمارهٔ ۸۸: یا رب، که داد آینه آن بت پرست را 37شمارهٔ ۸۹: وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا 38شمارهٔ ۹۰: دیوانه کرد زلف تو در یک نظر مرا 39شمارهٔ ۹۱: که ره نمود ندانم قبای تنگ ترا 40شمارهٔ ۹۲: باز مدار، ای پسر، غمزه نیم خواب را 41شمارهٔ ۹۳: دلبرا، عمریست تا من دوست می دارم ت ...42شمارهٔ ۹۴: جان به خاموشی برآمد بی زبانی چند ر ...43شمارهٔ ۹۵: شب به روز آمد بسی کز دل نهادی یاد ...44شمارهٔ ۹۶: من زبهرت دوست دارم جان عشق اندیش ر ...45شمارهٔ ۹۷: بی روی تو خوش کردم من تلخی هجران ر ...46شمارهٔ ۹۸: ساقیا، پیش آر جام با صفای خویش را 47شمارهٔ ۹۹: بس که اندر دل فرو بردم هوای نیش را 48شمارهٔ ۱۰۰: بهار آمد و سبزه نو شد به جوها 49شمارهٔ ۱۰۱: ای از مژه تو رخنه در جانها 50شمارهٔ ۱۰۲: باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش ...51شمارهٔ ۱۰۳: ای بی تو گلهای چمن شسته به خون رخ ...52شمارهٔ ۱۰۴: اشکم برون می افگند راز از درون پر ...53شمارهٔ ۱۰۵: بگشاد صبح عید ز رخ چون نقاب را 54شمارهٔ ۱۰۶: شبی دیدم چو مه بر بام او را 55شمارهٔ ۱۰۷: رخ چو عید تو دل برد بهر قربان را 56شمارهٔ ۱۰۸: ای خط خوش از مشک تر انگیخته مه را 57شمارهٔ ۱۰۹: باز برقع بر رخ چون ماه بربستی نقا ...58شمارهٔ ۱۱۰: روز عید است به من ده می نابی چو گ ...59شمارهٔ ۱۱۱: زاد چون از صبح روشن آفتاب 60شمارهٔ ۱۱۲: قندی ست آتشین رو، شمعی ست انگبین ...61شمارهٔ ۱۱۳: می ریزد ازتری ز تو، ای جان فزای آ ...62شمارهٔ ۱۱۴: ای نازنین که ماه منی امشب 63شمارهٔ ۱۱۵: زهی نموده ازان زلف و عارض و رخ خو ...64شمارهٔ ۱۱۶: چه آفت ست نمی دانم این به زیر نقا ...65شمارهٔ ۱۱۷: اگر به گوشه نشینان نماید آن رخ خو ...66شمارهٔ ۱۱۸: ای تمامی خواب من برده ز چشم نیم خ ...67شمارهٔ ۱۱۹: ماهرویا، به خون من مشتاب 68شمارهٔ ۱۲۰: ای ز تو خورشید چرخ در مرض تف و تا ...69شمارهٔ ۱۲۱: شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب 70شمارهٔ ۱۲۲: ای ترا در دیده من جای خواب 71شمارهٔ ۱۲۳: ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان ...72شمارهٔ ۱۲۴: ای ترک کمان ابرو، من کشته ابرویت 73شمارهٔ ۱۲۵: امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت 74شمارهٔ ۱۲۶: تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داش ...75شمارهٔ ۱۲۷: بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت 76شمارهٔ ۱۲۸: افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت 77شمارهٔ ۱۲۹: تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت 78شمارهٔ ۱۳۰: جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت 79شمارهٔ ۱۳۱: بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیس ...80شمارهٔ ۱۳۲: در هجر توام کار به جز آه و فغان ن ...81شمارهٔ ۱۳۳: آبادتر آن سینه که از عشق خراب است 82شمارهٔ ۱۳۴: خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ...83شمارهٔ ۱۳۵: ما را چه غم امروز که معشوقه به کا ...84شمارهٔ ۱۳۶: روی تو به پیش نظر آسایش جان است 85شمارهٔ ۱۳۷: زلف تو به هر آب مصفا نتوان شست 86شمارهٔ ۱۳۸: ای عید دوم آمده روی چو نگارت 87شمارهٔ ۱۳۹: ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت 88شمارهٔ ۱۴۰: دلی کش صبر نبود آن من نیست 89شمارهٔ ۱۴۱: دل کازاد باشد آن من نیست 90شمارهٔ ۱۴۲: به بالین غریبانت گذر نیست 91شمارهٔ ۱۴۳: دل ما را ز دست غم امان نیست 92شمارهٔ ۱۴۴: مرا در آرزویت غم ندیم است 93شمارهٔ ۱۴۵: گرفته در بر اندام تو سیم است 94شمارهٔ ۱۴۶: ز من نازک میانی دور مانده ست 95شمارهٔ ۱۴۷: دل مسکین من در بند مانده ست 96شمارهٔ ۱۴۸: مجو صبرم که جای آن نمانده ست 97شمارهٔ ۱۴۹: نگارا، چون تو زیبا کس ندیده ست 98شمارهٔ ۱۵۰: مرا وقتی دلی آزاد بوده ست 99شمارهٔ ۱۵۱: منم امروز و صد تیمار در دست 100شمارهٔ ۱۵۲: صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست 101شمارهٔ ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست 102شمارهٔ ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست 103شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 104شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 105شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 106شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 107شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 108شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 109شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 110شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 111شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 112شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 113شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 114شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 115شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 116شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 117شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 118شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 119شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 120شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 121شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 122شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 123شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 124شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 125شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 126شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 127شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 128شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 129شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 130شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 131شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 132شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...133شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...134شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...135شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...136شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...137شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...138شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 139شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...140شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...141شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...142شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...143شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...144شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...145شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...146شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...147شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 148شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...149شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 150شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...151شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...152شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...153شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...154شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...155شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...156شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 157شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...158شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...159شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...160شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...161شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 162شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 163شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...164شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 165شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 166شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...167شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...168شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...169شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 170شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 171شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 172شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...173شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...174شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...175شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...176شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 177شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...178شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 179شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...180شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...181شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...182شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...183شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 184شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 185شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...186شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...187شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...188شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 189شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 190شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 191شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 192شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...193شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...194شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 195شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 196شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 197شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 198شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 199شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 200شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 201شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 202شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 203شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 204شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 205شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 206شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 207شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 208شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 209شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 210شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 211شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 212شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 213شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 214شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 215شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 216شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 217شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 218شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 219شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...220شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 221شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 222شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...223شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...224شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 225شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 226شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 227شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 228شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 229شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 230شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 231شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...232شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 233شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...234شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...235شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...236شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 237شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 238شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...239شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 240شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 241شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 242شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...243شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...244شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 245شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 246شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 247شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...248شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 249شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 250شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 251شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 252شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...253شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 254شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 255شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 256شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 257شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 258شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 259شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...260شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 261شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 262شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 263شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...264شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...265شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 266شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 267شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...268شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...269شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...270شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 271شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 272شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 273شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 274شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 275شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 276شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 277شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...278شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 279شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 280شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 281شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 282شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...283شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...284شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 285شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...286شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 287شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...288شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...289شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 290شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 291شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 292شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 293شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 294شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...295شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 296شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 297شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 298شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 299شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 300شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 301شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 302شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 303شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 304شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 305شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 306شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 307شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 308شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 309شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 310شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 311شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 312شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 313شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 314شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 315شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 316شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 317شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 318شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 319شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 320شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 321شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 322شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 323شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 324شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 325شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 326شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 327شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...328شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 329شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 330شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 331شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...332شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 333شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 334شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...335شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 336شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 337شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...338شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...339شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 340شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...341شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...342شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...343شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 344شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 345شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 346شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...347شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...348شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 349شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 350شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 351شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...352شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...353شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...354شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 355شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...356شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 357شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 358شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...359شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...360شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...361شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...362شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...363شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...364شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...365شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...366شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...367شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...368شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...369شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...370شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...371شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...372شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...373شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...374شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...375شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...376شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...377شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...378شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...379شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...380شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...381شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...382شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...383شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...384شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 385شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...386شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...387شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...388شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...389شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...390شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...391شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...392شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...393شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...394شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...395شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...396شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 397شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...398شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...399شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...400شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...401شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...402شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...403شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...404شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...405شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 406شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...407شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...408شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...409شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...410شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...411شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...412شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...413شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...414شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...415شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...416شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 417شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 418شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...419شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...420شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...421شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 422شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...423شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 424شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...425شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 426شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...427شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 428شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...429شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 430شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...431شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...432شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 433شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 434شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 435شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 436شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 437شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...438شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 439شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...440شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...441شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 442شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 443شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 444شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 445شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 446شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 447شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...448شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 449شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 450شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 451شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 452شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...453شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 454شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 455شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 456شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 457شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 458شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 459شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 460شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 461شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 462شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 463شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 464شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 465شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 466شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 467شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 468شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 469شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 470شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 471شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 472شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 473شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 474شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 475شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 476شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 477شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 478شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 479شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 480شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 481شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 482شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 483شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 484شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 485شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 486شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 487شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 488شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 489شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 490شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 491شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 492شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 493شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 494شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 495شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 496شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 497شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 498شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 499شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 500شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 501شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 502شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 503شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 504شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 505شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 506شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 507شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 508شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 509شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 510شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 511شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 512شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 513شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 514شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 515شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 516شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 517شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 518شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 519شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 520شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 521شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 522شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 523شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 524شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 525شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 526شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 527شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 528شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 529شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 530شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 531شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 532شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 533شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 534شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 535شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 536شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 537شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 538شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 539شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 540شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 541شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 542شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 543شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 544شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 545شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 546شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 547شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 548شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 549شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 550شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 551شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...552شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...553شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...554شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...555شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...556شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...557شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...558شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...559شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...560شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...561شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...562شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...563شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...564شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...565شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 566شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...567شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...568شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...569شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...570شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...571شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 572شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...573شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...574شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...575شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...576شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...577شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...578شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...579شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...580شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...581شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...582شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...583شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...584شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...585شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...586شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...587شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...588شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...589شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...590شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...591شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...592شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...593شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 594شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...595شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 596شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...597شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...598شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...599شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...600شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 601شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...602شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...603شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...604شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...605شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...606شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...607شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...608شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...609شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...610شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...611شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...612شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 613شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 614شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 615شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 616شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...617شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...618شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...619شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 620شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...621شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...622شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 623شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...624شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...625شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...626شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 627شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...628شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...629شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...630شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...631شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 632شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...633شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...634شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...635شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...636شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...637شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 638شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...639شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...640شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 641شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...642شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...643شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 644شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...645شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 646شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...647شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 648شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 649شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 650شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 651شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 652شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...653شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 654شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 655شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 656شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...657شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 658شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 659شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...660شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 661شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...662شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...663شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 664شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...665شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 666شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 667شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 668شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...669شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 670شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...671شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 672شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 673شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 674شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...675شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 676شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...677شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...678شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 679شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 680شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 681شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 682شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 683شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...684شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 685شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 686شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...687شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 688شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 689شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 690شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...691شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 692شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 693شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 694شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 695شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 696شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 697شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 698شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 699شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 700شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 701شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 702شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 703شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 704شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 705شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...706شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 707شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 708شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 709شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 710شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 711شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 712شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 713شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 714شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 715شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...716شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...717شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 718شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 719شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 720شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 721شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 722شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 723شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 724شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 725شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 726شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 727شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 728شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 729شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 730شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 731شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 732شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 733شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 734شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 735شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 736شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 737شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 738شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 739شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 740شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 741شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 742شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 743شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 744شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 745شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 746شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 747شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 748شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...749شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 750شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 751شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 752شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 753شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 754شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 755شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 756شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 757شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 758شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 759شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 760شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 761شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 762شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 763شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 764شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 765شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...766شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 767شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...768شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 769شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 770شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...771شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 772شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 773شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 774شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...775شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 776شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 777شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...778شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 779شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...780شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 781شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...782شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 783شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 784شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...785شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 786شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 787شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 788شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 789شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 790شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 791شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...792شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...793شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 794شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...795شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 796شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 797شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 798شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...799شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...800شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 801شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 802شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 803شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 804شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 805شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 806شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 807شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...808شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...809شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 810شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 811شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 812شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 813شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 814شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 815شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 816شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 817شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 818شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 819شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...820شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 821شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...822شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 823شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 824شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 825شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 826شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 827شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 828شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 829شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 830شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 831شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 832شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 833شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 834شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 835شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 836شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...837شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...838شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...839شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...840شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 841شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...842شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 843شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 844شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...845شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...846شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 847شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...848شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 849شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 850شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 851شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...852شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 853شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 854شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 855شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 856شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 857شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 858شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 859شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 860شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 861شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...862شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...863شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 864شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 865شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 866شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 867شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 868شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 869شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 870شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 871شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 872شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 873شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 874شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 875شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 876شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 877شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 878شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 879شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 880شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 881شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 882شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 883شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 884شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 885شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 886شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 887شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...888شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 889شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 890شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 891شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...892شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...893شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 894شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 895شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 896شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 897شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 898شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...899شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 900شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 901شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 902شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 903شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 904شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 905شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 906شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 907شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 908شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 909شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 910شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 911شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 912شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 913شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 914شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 915شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 916شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 917شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 918شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 919شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 920شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 921شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 922شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 923شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 924شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 925شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 926شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 927شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 928شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 929شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 930شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 931شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 932شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 933شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 934شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 935شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 936شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 937شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 938شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 939شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 940شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 941شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 942شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 943شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 944شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 945شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 946شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 947شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 948شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 949شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 950شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 951شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 952شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...953شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 954شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 955شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 956شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 957شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 958شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...959شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...960شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...961شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 962شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 963شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...964شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...965شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...966شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...967شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...968شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...969شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...970شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...971شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 972شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 973شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 974شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...975شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 976شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...977شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...978شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 979شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...980شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...981شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 982شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 983شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 984شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...985شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 986شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 987شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...988شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...989شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...990شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...991شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...992شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 993شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...994شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...995شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...996شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 997شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 998شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 999شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 1000شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 1001شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 1002شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 1003شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...1004شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...1005شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 1006شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 1007شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...1008شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 1009شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 1010شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 1011شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 1012شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 1013شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 1014شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 1015شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...1016شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 1017شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...1018شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 1019شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 1020شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 1021شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 1022شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 1023شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 1024شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 1025شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 1026شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...1027شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...1028شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...1029شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...1030شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...1031شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...1032شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...1033شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...1034شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...1035شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...1036شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...1037شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...1038شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 1039شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...1040شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 1041شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 1042شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 1043شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...1044شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...1045شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 1046شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 1047شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 1048شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...1049شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...1050شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 1051شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 1052شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 1053شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 1054شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 1055شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...1056شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 1057شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 1058شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...1059شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...1060شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 1061شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 1062شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 1063شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 1064شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 1065شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 1066شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 1067شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...1068شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...1069شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...1070شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 1071شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...1072شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 1073شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 1074شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 1075شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 1076شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 1077شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 1078شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 1079شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 1080شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...1081شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...1082شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...1083شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...1084شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 1085شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...1086شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 1087شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 1088شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 1089شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 1090شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 1091شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 1092شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 1093شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 1094شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 1095شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 1096شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 1097شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...1098شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...1099شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...1100شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...1101شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1102شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1103شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1104شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1105شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1106شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1107شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1108شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1109شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1110شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1111شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1112شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1113شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1114شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1115شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1116شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1117شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1118شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1119شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1120شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1121شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1122شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1123شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1124شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1125شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1126شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1127شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1128شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1129شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1130شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1131شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1132شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1133شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1134شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1135شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1136شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1137شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1138شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1139شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1140شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1141شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1142شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1143شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1144شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1145شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1146شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1147شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1148شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1149شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1150شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1151شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1152شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1153شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1154شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1155شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1156شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1157شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1158شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1159شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1160شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1161شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1162شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1163شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1164شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1165شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1166شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1167شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1168شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1169شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1170شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1171شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1172شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1173شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1174شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1175شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1176شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1177شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1178شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1179شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1180شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1181شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1182شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1183شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1184شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1185شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1186شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1187شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1188شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1189شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1190شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1191شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1192شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1193شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1194شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1195شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1196شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1197شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1198شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1199شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1200شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1201شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1202شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1203شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1204شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1205شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1206شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1207شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1208شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1209شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1210شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1211شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1212شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1213شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1214شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1215شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1216شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1217شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1218شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1219شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1220شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1221شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1222شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1223شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1224شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1225شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1226شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1227شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1228شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1229شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1230شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1231شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1232شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1233شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1234شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1235شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1236شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1237شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1238شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1239شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1240شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1241شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1242شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1243شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1244شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1245شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1246شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1247شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1248شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1249شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1250شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1251شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1252شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1253شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1254شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1255شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1256شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1257شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1258شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1259شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1260شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1261شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1262شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1263شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1264شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1265شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1266شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1267شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1268شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1269شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1270شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1271شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1272شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1273شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1274شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1275شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1276شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1277شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1278شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1279شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1280شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1281شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1282شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1283شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1284شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1285شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1286شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1287شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1288شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1289شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1290شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1291شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1292شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1293شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1294شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1295شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1296شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1297شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1298شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1299شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1300شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1301شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1302شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1303شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1304شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1305شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1306شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1307شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1308شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1309شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1310شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1311شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1312شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1313شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1314شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1315شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1316شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1317شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1318شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1319شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1320شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1321شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1322شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1323شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1324شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1325شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1326شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1327شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1328شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1329شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1330شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1331شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1332شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1333شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1334شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1335شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1336شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1337شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1338شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1339شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1340شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1341شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1342شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1343شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1344شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1345شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1346شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1347شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1348شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1349شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1350شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1351شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1352شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1353شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1354شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1355شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1356شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1357شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1358شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1359شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1360شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1361شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1362شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1363شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1364شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1365شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1366شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1367شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1368شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1369شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1370شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1371شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1372شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1373شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1374شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1375شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1376شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1377شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1378شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1379شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1380شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1381شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1382شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1383شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1384شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1385شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1386شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1387شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1388شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1389شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1390شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1391شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1392شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1393شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1394شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1395شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1396شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1397شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1398شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1399شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1400شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1401شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1402شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1403شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1404شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1405شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1406شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1407شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1408شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1409شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1410شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1411شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1412شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1413شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1414شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1415شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1416شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1417شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1418شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1419شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1420شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1421شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1422شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1423شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1424شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1425شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1426شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1427شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1428شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1429شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1430شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1431شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1432شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1433شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1434شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1435شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1436شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1437شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1438شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1439شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1440شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1441شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1442شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1443شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1444شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1445شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1446شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1447شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1448شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1449شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1450شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1451شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1452شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1453شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1454شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1455شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1456شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1457شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1458شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1459شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1460شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1461شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1462شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1463شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1464شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1465شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1466شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1467شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1468شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1469شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1470شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1471شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1472شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1473شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1474شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1475شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1476شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1477شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1478شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1479شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1480شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1481شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1482شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1483شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1484شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1485شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1486شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1487شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1488شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1489شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1490شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1491شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1492شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1493شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1494شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1495شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1496شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1497شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1498شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1499شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1500شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1501شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1502شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1503شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1504شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1505شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1506شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1507شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1508شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1509شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1510شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1511شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1512شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1513شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1514شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1515شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1516شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1517شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1518شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1519شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1520شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1521شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1522شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1523شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1524شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1525شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1526شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1527شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1528شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1529شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1530شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1531شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1532شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1533شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1534شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1535شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1536شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1537شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1538شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1539شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1540شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1541شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1542شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1543شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1544شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1545شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1546شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1547شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1548شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1549شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1550شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1551شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1552شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1553شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1554شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1555شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1556شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1557شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1558شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1559شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1560شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1561شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1562شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1563شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1564شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1565شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1566شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1567شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1568شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1569شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1570شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1571شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1572شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1573شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1574شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1575شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1576شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1577شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1578شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1579شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1580شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1581شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1582شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1583شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1584شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1585شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1586شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1587شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1588شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1589شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1590شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1591شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1592شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1593شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1594شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1595شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1596شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1597شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1598شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1599شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1600شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1601شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1602شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1603شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1604شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1605شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1606شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1607شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1608شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1609شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1610شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1611شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1612شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1613شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1614شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1615شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1616شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1617شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1618شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1619شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1620شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1621شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1622شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1623شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1624شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1625شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1626شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1627شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1628شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1629شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1630شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1631شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1632شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1633شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1634شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1635شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1636شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1637شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1638شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1639شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1640شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1641شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1642شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1643شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1644شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1645شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1646شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1647شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1648شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1649شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1650شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1651شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1652شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1653شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1654شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1655شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1656شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1657شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1658شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1659شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1660شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1661شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1662شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1663شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1664شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1665شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1666شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1667شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1668شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1669شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1670شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1671شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1672شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1673شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1674شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1675شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1676شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1677شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1678شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1679شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1680شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1681شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1682شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1683شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1684شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1685شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1686شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1687شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1688شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1689شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1690شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1691شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1692شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1693شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1694شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1695شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1696شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1697شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1698شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1699شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1700شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1701شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1702شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1703شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1704شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1705شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1706شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1707شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1708شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1709شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1710شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1711شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1712شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1713شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1714شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1715شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1716شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1717شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1718شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1719شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1720شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1721شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1722شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1723شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1724شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1725شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1726شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1727شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1728شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1729شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1730شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1731شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1732شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1733شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1734شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1735شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1736شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1737شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1738شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1739شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1740شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1741شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1742شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1743شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1744شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1745شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1746شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1747شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1748شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1749شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1750شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1751شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1752شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1753شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1754شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1755شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1756شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1757شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1758شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1759شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1760شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1761شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1762شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1763شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1764شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1765شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1766شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1767شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1768شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1769شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1770شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1771شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1772شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1773شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1774شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1775شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1776شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1777شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1778شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1779شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1780شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1781شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1782شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1783شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1784شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1785شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1786شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1787شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1788شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1789شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1790شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1791شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1792شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1793شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1794شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1795شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1796شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1797شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1798شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1799شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1800شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1801شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1802شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1803شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1804شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1805شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1806شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1807شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1808شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1809شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1810شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1811شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1812شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1813شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1814شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1815شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1816شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1817شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1818شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1819شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1820شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1821شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1822شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1823شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1824شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1825شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1826شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1827شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1828شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1829شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1830شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1831شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1832شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1833شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1834شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1835شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1836شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1837شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1838شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1839شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1840شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1841شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1842شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1843شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1844شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1845شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1846شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1847شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1848شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1849شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1850شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1851شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1852شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1853شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1854شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1855شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1856شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1857شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1858شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1859شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1860شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1861شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1862شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1863شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1864شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1865شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1866شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1867شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1868شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1869شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1870شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1871شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1872شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1873شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1874شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1875شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1876شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1877شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1878شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1879شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1880شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1881شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1882شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1883شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1884شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1885شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1886شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1887شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1888شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1889شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1890شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1891شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1892شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1893شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1894شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1895شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1896شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1897شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1898شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1899شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1900شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1901شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1902شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1903شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1904شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1905شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1906شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1907شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1908شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1909شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1910شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1911شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1912شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1913شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1914شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1915شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1916شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1917شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1918شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1919شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1920شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1921شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1922شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1923شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1924شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1925شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1926شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1927شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1928شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1929شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1930شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1931شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1932شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1933شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1934شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1935شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1936شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1937شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1938شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1939شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1940شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1941شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1942شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1943شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1944شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ