به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۶۴: بشکفت گل در بوستان آن غنچه خندان کجا

2910عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بشکفت گل در بوستان آن غنچه خندان کجا

شد وقت عیش دوستان آن لاله و ریحان کجا

هر بار کو در خنده شد چون من هزارش بنده شد

صد مرده زان لب زنده شد، درد مرا درمان کجا

گویند ترک غم بگو، تدبیر سامانی بجو

درمانده را تدبیر کو، دیوانه را سامان کجا

از بخت روزی با طرب خضر آب خورد و شست لب

جویان سکندر در طلب تا چشمه حیوان کجا

می گفت با من هر زمان گر جان دهی، یابی امان

من می برم فرمان به جان، آن یار بی فرمان کجا

گفتم تویی اندر تنم یا هست جان روشنم

گفتی که آری آن منم، گر آن تویی، پس جان کجا

گفتی صبوری پیش کن، مسکینی از حد بیش کن

زینم از آن خویش کن، من کردم، این و آن کجا

پیدا گرت بعد از مهی در کوی ما باشد رهی

از نوک مژگان گه گهی آن پرسش پنهان کجا

زین پیش با تو هر زمان می بودمی از همدمان

خسرو نه هست آخر همان آن عهد و آن پیمان کجا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۳: بس بود اینکه سوی خود راه دهی نسیم ...2شمارهٔ ۶۴: بشکفت گل در بوستان آن غنچه خندان ک ...3شمارهٔ ۶۵: برو، ای باد و پیش دیگران ده جلو بس ...4شمارهٔ ۶۶: برقع برافگن، ای پری، حسن بلاانگیز ...5شمارهٔ ۶۷: بهر تو خلقی می کشد آخر من بدنام را 6شمارهٔ ۶۸: پرده عاشقان درد پرده کند چو روی را 7شمارهٔ ۶۹: بسی شب با مهی بودم کجا شد آن همه ش ...8شمارهٔ ۷۰: چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجا 9شمارهٔ ۷۱: جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بو ...10شمارهٔ ۷۲: چو خواهی برد روزی عاقبت این جان مف ...11شمارهٔ ۷۳: چه اقبال است این رب که دولت داده ر ...12شمارهٔ ۷۴: دیوانه می کنی دل و جان خراب را 13شمارهٔ ۷۵: دلم در عاشقی آواره شد آواره تر باد ...14شمارهٔ ۷۶: رفت آنکه چشم راحت خوش می غنود ما ر ...15شمارهٔ ۷۷: رخت صبوری تمام سوخته شد سینه را 16شمارهٔ ۷۸: رسید باد صبا تازه کرد جان مرا 17شمارهٔ ۷۹: شبم خیال تو بس، با قمر چه کار مرا 18شمارهٔ ۸۰: عشق از پی جان گرفت ما را 19شمارهٔ ۸۱: گر چه بر بود عقل و دین مرا 20شمارهٔ ۸۲: سری دارم که سامان نیست او را 21شمارهٔ ۸۳: گیرم که می نیرزم من بنده همدمی را 22شمارهٔ ۸۴: گذشت آرزو از حد به پای بوس تو ما ر ...23شمارهٔ ۸۵: من به هوس همی خورم ناوک سینه دوز ر ...24شمارهٔ ۸۶: من و پیچاک زلف آن بت و بیداری شبها 25شمارهٔ ۸۷: نازکیی که دیده ام آن رخ همچو لاله ...26شمارهٔ ۸۸: یا رب، که داد آینه آن بت پرست را 27شمارهٔ ۸۹: وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا 28شمارهٔ ۹۰: دیوانه کرد زلف تو در یک نظر مرا 29شمارهٔ ۹۱: که ره نمود ندانم قبای تنگ ترا 30شمارهٔ ۹۲: باز مدار، ای پسر، غمزه نیم خواب را 31شمارهٔ ۹۳: دلبرا، عمریست تا من دوست می دارم ت ...32شمارهٔ ۹۴: جان به خاموشی برآمد بی زبانی چند ر ...33شمارهٔ ۹۵: شب به روز آمد بسی کز دل نهادی یاد ...34شمارهٔ ۹۶: من زبهرت دوست دارم جان عشق اندیش ر ...35شمارهٔ ۹۷: بی روی تو خوش کردم من تلخی هجران ر ...36شمارهٔ ۹۸: ساقیا، پیش آر جام با صفای خویش را 37شمارهٔ ۹۹: بس که اندر دل فرو بردم هوای نیش را 38شمارهٔ ۱۰۰: بهار آمد و سبزه نو شد به جوها 39شمارهٔ ۱۰۱: ای از مژه تو رخنه در جانها 40شمارهٔ ۱۰۲: باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش ...41شمارهٔ ۱۰۳: ای بی تو گلهای چمن شسته به خون رخ ...42شمارهٔ ۱۰۴: اشکم برون می افگند راز از درون پر ...43شمارهٔ ۱۰۵: بگشاد صبح عید ز رخ چون نقاب را 44شمارهٔ ۱۰۶: شبی دیدم چو مه بر بام او را 45شمارهٔ ۱۰۷: رخ چو عید تو دل برد بهر قربان را 46شمارهٔ ۱۰۸: ای خط خوش از مشک تر انگیخته مه را 47شمارهٔ ۱۰۹: باز برقع بر رخ چون ماه بربستی نقا ...48شمارهٔ ۱۱۰: روز عید است به من ده می نابی چو گ ...49شمارهٔ ۱۱۱: زاد چون از صبح روشن آفتاب 50شمارهٔ ۱۱۲: قندی ست آتشین رو، شمعی ست انگبین ...51شمارهٔ ۱۱۳: می ریزد ازتری ز تو، ای جان فزای آ ...52شمارهٔ ۱۱۴: ای نازنین که ماه منی امشب 53شمارهٔ ۱۱۵: زهی نموده ازان زلف و عارض و رخ خو ...54شمارهٔ ۱۱۶: چه آفت ست نمی دانم این به زیر نقا ...55شمارهٔ ۱۱۷: اگر به گوشه نشینان نماید آن رخ خو ...56شمارهٔ ۱۱۸: ای تمامی خواب من برده ز چشم نیم خ ...57شمارهٔ ۱۱۹: ماهرویا، به خون من مشتاب 58شمارهٔ ۱۲۰: ای ز تو خورشید چرخ در مرض تف و تا ...59شمارهٔ ۱۲۱: شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب 60شمارهٔ ۱۲۲: ای ترا در دیده من جای خواب 61شمارهٔ ۱۲۳: ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان ...62شمارهٔ ۱۲۴: ای ترک کمان ابرو، من کشته ابرویت 63شمارهٔ ۱۲۵: امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت 64شمارهٔ ۱۲۶: تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داش ...65شمارهٔ ۱۲۷: بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت 66شمارهٔ ۱۲۸: افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت 67شمارهٔ ۱۲۹: تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت 68شمارهٔ ۱۳۰: جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت 69شمارهٔ ۱۳۱: بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیس ...70شمارهٔ ۱۳۲: در هجر توام کار به جز آه و فغان ن ...71شمارهٔ ۱۳۳: آبادتر آن سینه که از عشق خراب است 72شمارهٔ ۱۳۴: خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ...73شمارهٔ ۱۳۵: ما را چه غم امروز که معشوقه به کا ...74شمارهٔ ۱۳۶: روی تو به پیش نظر آسایش جان است 75شمارهٔ ۱۳۷: زلف تو به هر آب مصفا نتوان شست 76شمارهٔ ۱۳۸: ای عید دوم آمده روی چو نگارت 77شمارهٔ ۱۳۹: ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت 78شمارهٔ ۱۴۰: دلی کش صبر نبود آن من نیست 79شمارهٔ ۱۴۱: دل کازاد باشد آن من نیست 80شمارهٔ ۱۴۲: به بالین غریبانت گذر نیست 81شمارهٔ ۱۴۳: دل ما را ز دست غم امان نیست 82شمارهٔ ۱۴۴: مرا در آرزویت غم ندیم است 83شمارهٔ ۱۴۵: گرفته در بر اندام تو سیم است 84شمارهٔ ۱۴۶: ز من نازک میانی دور مانده ست 85شمارهٔ ۱۴۷: دل مسکین من در بند مانده ست 86شمارهٔ ۱۴۸: مجو صبرم که جای آن نمانده ست 87شمارهٔ ۱۴۹: نگارا، چون تو زیبا کس ندیده ست 88شمارهٔ ۱۵۰: مرا وقتی دلی آزاد بوده ست 89شمارهٔ ۱۵۱: منم امروز و صد تیمار در دست 90شمارهٔ ۱۵۲: صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست 91شمارهٔ ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست 92شمارهٔ ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست 93شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 94شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 95شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 96شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 97شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 98شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 99شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 100شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 101شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 102شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 103شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 104شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 105شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 106شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 107شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 108شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 109شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 110شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 111شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 112شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 113شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 114شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 115شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 116شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 117شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 118شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 119شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 120شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 121شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 122شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...123شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...124شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...125شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...126شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...127شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...128شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 129شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...130شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...131شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...132شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...133شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...134شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...135شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...136شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...137شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 138شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...139شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 140شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...141شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...142شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...143شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...144شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...145شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...146شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 147شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...148شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...149شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...150شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...151شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 152شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 153شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...154شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 155شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 156شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...157شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...158شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...159شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 160شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 161شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 162شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...163شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...164شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...165شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...166شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 167شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...168شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 169شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...170شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...171شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...172شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...173شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 174شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 175شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...176شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...177شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...178شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 179شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 180شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 181شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 182شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...183شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...184شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 185شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 186شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 187شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 188شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 189شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 190شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 191شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 192شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 193شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 194شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 195شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 196شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 197شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 198شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 199شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 200شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 201شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 202شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 203شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 204شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 205شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 206شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 207شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 208شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 209شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...210شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 211شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 212شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...213شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...214شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 215شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 216شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 217شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 218شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 219شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 220شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 221شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...222شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 223شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...224شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...225شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...226شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 227شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 228شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...229شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 230شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 231شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 232شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...233شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...234شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 235شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 236شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 237شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...238شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 239شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 240شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 241شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 242شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...243شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 244شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 245شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 246شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 247شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 248شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 249شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...250شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 251شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 252شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 253شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...254شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...255شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 256شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 257شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...258شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...259شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...260شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 261شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 262شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 263شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 264شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 265شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 266شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 267شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...268شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 269شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 270شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 271شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 272شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...273شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...274شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 275شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...276شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 277شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...278شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...279شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 280شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 281شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 282شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 283شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 284شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...285شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 286شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 287شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 288شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 289شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 290شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 291شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 292شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 293شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 294شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 295شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 296شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 297شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 298شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 299شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 300شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 301شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 302شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 303شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 304شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 305شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 306شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 307شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 308شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 309شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 310شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 311شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 312شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 313شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 314شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 315شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 316شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 317شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...318شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 319شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 320شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 321شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...322شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 323شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 324شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...325شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 326شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 327شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...328شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...329شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 330شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...331شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...332شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...333شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 334شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 335شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 336شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...337شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...338شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 339شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 340شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 341شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...342شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...343شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...344شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 345شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...346شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 347شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 348شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...349شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...350شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...351شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...352شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...353شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...354شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...355شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...356شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...357شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...358شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...359شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...360شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...361شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...362شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...363شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...364شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...365شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...366شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...367شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...368شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...369شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...370شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...371شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...372شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...373شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...374شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 375شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...376شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...377شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...378شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...379شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...380شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...381شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...382شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...383شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...384شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...385شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...386شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 387شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...388شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...389شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...390شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...391شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...392شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...393شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...394شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...395شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 396شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...397شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...398شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...399شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...400شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...401شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...402شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...403شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...404شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...405شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...406شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 407شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 408شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...409شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...410شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...411شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 412شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...413شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 414شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...415شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 416شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...417شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 418شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...419شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 420شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...421شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...422شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 423شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 424شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 425شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 426شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 427شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...428شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 429شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...430شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...431شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 432شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 433شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 434شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 435شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 436شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 437شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...438شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 439شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 440شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 441شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 442شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...443شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 444شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 445شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 446شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 447شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 448شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 449شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 450شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 451شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 452شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 453شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 454شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 455شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 456شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 457شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 458شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 459شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 460شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 461شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 462شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 463شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 464شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 465شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 466شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 467شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 468شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 469شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 470شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 471شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 472شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 473شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 474شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 475شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 476شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 477شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 478شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 479شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 480شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 481شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 482شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 483شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 484شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 485شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 486شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 487شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 488شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 489شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 490شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 491شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 492شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 493شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 494شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 495شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 496شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 497شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 498شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 499شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 500شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 501شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 502شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 503شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 504شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 505شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 506شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 507شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 508شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 509شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 510شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 511شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 512شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 513شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 514شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 515شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 516شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 517شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 518شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 519شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 520شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 521شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 522شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 523شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 524شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 525شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 526شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 527شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 528شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 529شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 530شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 531شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 532شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 533شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 534شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 535شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 536شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 537شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 538شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 539شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 540شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 541شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...542شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...543شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...544شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...545شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...546شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...547شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...548شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...549شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...550شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...551شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...552شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...553شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...554شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...555شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 556شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...557شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...558شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...559شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...560شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...561شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 562شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...563شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...564شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...565شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...566شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...567شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...568شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...569شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...570شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...571شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...572شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...573شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...574شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...575شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...576شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...577شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...578شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...579شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...580شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...581شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...582شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...583شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 584شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...585شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 586شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...587شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...588شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...589شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...590شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 591شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...592شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...593شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...594شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...595شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...596شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...597شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...598شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...599شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...600شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...601شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...602شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 603شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 604شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 605شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 606شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...607شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...608شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...609شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 610شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...611شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...612شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 613شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...614شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...615شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...616شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 617شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...618شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...619شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...620شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...621شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 622شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...623شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...624شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...625شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...626شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...627شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 628شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...629شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...630شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 631شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...632شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...633شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 634شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...635شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 636شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...637شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 638شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 639شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 640شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 641شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 642شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...643شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 644شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 645شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 646شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...647شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 648شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 649شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...650شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 651شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...652شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...653شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 654شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...655شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 656شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 657شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 658شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...659شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 660شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...661شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 662شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 663شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 664شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...665شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 666شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...667شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...668شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 669شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 670شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 671شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 672شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 673شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...674شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 675شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 676شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...677شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 678شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 679شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 680شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...681شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 682شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 683شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 684شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 685شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 686شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 687شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 688شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 689شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 690شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 691شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 692شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 693شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 694شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 695شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...696شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 697شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 698شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 699شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 700شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 701شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 702شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 703شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 704شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 705شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...706شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...707شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 708شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 709شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 710شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 711شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 712شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 713شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 714شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 715شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 716شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 717شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 718شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 719شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 720شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 721شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 722شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 723شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 724شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 725شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 726شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 727شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 728شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 729شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 730شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 731شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 732شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 733شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 734شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 735شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 736شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 737شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 738شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...739شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 740شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 741شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 742شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 743شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 744شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 745شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 746شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 747شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 748شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 749شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 750شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 751شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 752شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 753شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 754شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 755شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...756شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 757شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...758شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 759شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 760شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...761شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 762شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 763شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 764شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...765شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 766شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 767شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...768شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 769شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...770شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 771شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...772شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 773شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 774شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...775شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 776شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 777شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 778شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 779شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 780شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 781شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...782شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...783شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 784شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...785شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 786شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 787شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 788شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...789شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...790شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 791شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 792شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 793شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 794شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 795شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 796شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 797شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...798شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...799شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 800شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 801شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 802شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 803شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 804شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 805شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 806شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 807شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 808شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 809شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...810شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 811شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...812شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 813شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 814شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 815شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 816شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 817شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 818شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 819شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 820شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 821شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 822شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 823شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 824شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 825شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 826شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...827شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...828شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...829شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...830شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 831شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...832شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 833شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 834شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...835شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...836شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 837شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...838شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 839شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 840شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 841شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...842شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 843شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 844شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 845شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 846شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 847شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 848شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 849شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 850شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 851شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...852شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...853شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 854شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 855شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 856شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 857شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 858شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 859شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 860شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 861شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 862شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 863شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 864شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 865شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 866شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 867شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 868شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 869شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 870شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 871شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 872شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 873شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 874شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 875شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 876شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 877شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...878شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 879شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 880شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 881شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...882شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...883شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 884شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 885شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 886شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 887شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 888شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...889شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 890شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 891شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 892شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 893شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 894شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 895شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 896شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 897شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 898شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 899شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 900شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 901شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 902شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 903شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 904شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 905شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 906شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 907شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 908شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 909شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 910شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 911شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 912شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 913شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 914شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 915شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 916شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 917شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 918شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 919شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 920شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 921شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 922شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 923شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 924شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 925شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 926شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 927شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 928شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 929شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 930شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 931شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 932شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 933شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 934شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 935شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 936شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 937شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 938شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 939شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 940شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 941شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 942شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...943شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 944شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 945شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 946شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 947شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 948شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...949شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...950شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...951شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 952شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 953شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...954شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...955شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...956شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...957شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...958شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...959شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...960شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...961شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 962شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 963شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 964شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...965شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 966شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...967شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...968شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 969شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...970شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...971شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 972شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 973شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 974شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...975شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 976شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 977شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...978شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...979شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...980شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...981شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...982شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 983شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...984شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...985شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...986شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 987شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 988شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 989شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 990شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 991شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 992شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 993شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...994شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...995شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 996شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 997شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...998شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 999شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 1000شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 1001شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 1002شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 1003شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 1004شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 1005شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...1006شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 1007شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...1008شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 1009شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 1010شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 1011شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 1012شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 1013شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 1014شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 1015شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 1016شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...1017شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...1018شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...1019شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...1020شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...1021شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...1022شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...1023شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...1024شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...1025شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...1026شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...1027شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...1028شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 1029شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...1030شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 1031شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 1032شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 1033شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...1034شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...1035شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 1036شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 1037شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 1038شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...1039شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...1040شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 1041شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 1042شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 1043شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 1044شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 1045شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...1046شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 1047شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 1048شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...1049شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...1050شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 1051شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 1052شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 1053شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 1054شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 1055شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 1056شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 1057شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...1058شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...1059شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...1060شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 1061شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...1062شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 1063شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 1064شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 1065شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 1066شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 1067شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 1068شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 1069شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 1070شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...1071شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...1072شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...1073شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...1074شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 1075شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...1076شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 1077شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 1078شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 1079شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 1080شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 1081شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 1082شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 1083شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 1084شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 1085شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 1086شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 1087شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...1088شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...1089شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...1090شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...1091شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1092شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1093شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1094شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1095شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1096شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1097شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1098شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1099شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1100شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1101شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1102شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1103شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1104شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1105شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1106شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1107شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1108شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1109شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1110شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1111شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1112شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1113شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1114شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1115شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1116شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1117شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1118شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1119شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1120شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1121شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1122شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1123شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1124شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1125شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1126شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1127شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1128شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1129شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1130شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1131شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1132شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1133شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1134شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1135شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1136شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1137شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1138شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1139شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1140شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1141شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1142شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1143شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1144شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1145شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1146شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1147شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1148شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1149شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1150شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1151شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1152شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1153شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1154شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1155شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1156شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1157شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1158شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1159شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1160شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1161شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1162شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1163شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1164شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1165شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1166شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1167شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1168شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1169شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1170شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1171شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1172شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1173شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1174شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1175شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1176شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1177شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1178شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1179شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1180شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1181شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1182شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1183شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1184شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1185شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1186شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1187شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1188شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1189شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1190شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1191شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1192شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1193شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1194شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1195شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1196شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1197شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1198شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1199شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1200شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1201شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1202شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1203شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1204شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1205شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1206شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1207شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1208شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1209شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1210شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1211شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1212شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1213شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1214شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1215شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1216شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1217شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1218شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1219شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1220شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1221شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1222شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1223شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1224شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1225شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1226شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1227شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1228شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1229شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1230شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1231شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1232شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1233شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1234شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1235شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1236شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1237شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1238شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1239شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1240شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1241شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1242شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1243شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1244شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1245شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1246شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1247شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1248شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1249شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1250شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1251شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1252شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1253شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1254شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1255شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1256شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1257شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1258شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1259شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1260شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1261شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1262شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1263شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1264شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1265شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1266شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1267شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1268شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1269شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1270شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1271شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1272شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1273شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1274شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1275شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1276شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1277شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1278شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1279شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1280شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1281شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1282شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1283شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1284شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1285شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1286شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1287شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1288شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1289شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1290شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1291شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1292شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1293شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1294شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1295شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1296شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1297شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1298شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1299شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1300شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1301شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1302شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1303شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1304شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1305شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1306شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1307شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1308شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1309شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1310شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1311شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1312شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1313شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1314شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1315شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1316شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1317شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1318شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1319شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1320شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1321شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1322شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1323شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1324شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1325شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1326شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1327شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1328شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1329شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1330شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1331شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1332شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1333شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1334شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1335شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1336شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1337شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1338شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1339شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1340شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1341شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1342شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1343شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1344شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1345شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1346شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1347شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1348شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1349شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1350شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1351شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1352شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1353شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1354شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1355شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1356شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1357شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1358شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1359شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1360شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1361شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1362شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1363شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1364شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1365شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1366شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1367شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1368شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1369شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1370شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1371شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1372شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1373شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1374شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1375شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1376شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1377شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1378شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1379شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1380شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1381شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1382شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1383شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1384شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1385شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1386شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1387شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1388شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1389شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1390شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1391شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1392شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1393شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1394شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1395شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1396شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1397شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1398شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1399شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1400شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1401شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1402شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1403شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1404شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1405شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1406شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1407شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1408شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1409شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1410شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1411شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1412شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1413شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1414شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1415شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1416شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1417شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1418شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1419شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1420شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1421شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1422شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1423شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1424شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1425شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1426شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1427شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1428شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1429شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1430شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1431شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1432شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1433شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1434شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1435شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1436شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1437شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1438شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1439شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1440شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1441شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1442شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1443شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1444شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1445شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1446شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1447شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1448شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1449شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1450شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1451شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1452شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1453شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1454شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1455شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1456شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1457شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1458شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1459شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1460شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1461شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1462شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1463شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1464شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1465شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1466شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1467شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1468شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1469شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1470شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1471شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1472شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1473شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1474شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1475شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1476شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1477شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1478شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1479شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1480شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1481شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1482شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1483شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1484شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1485شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1486شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1487شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1488شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1489شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1490شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1491شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1492شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1493شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1494شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1495شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1496شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1497شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1498شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1499شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1500شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1501شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1502شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1503شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1504شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1505شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1506شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1507شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1508شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1509شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1510شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1511شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1512شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1513شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1514شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1515شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1516شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1517شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1518شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1519شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1520شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1521شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1522شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1523شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1524شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1525شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1526شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1527شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1528شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1529شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1530شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1531شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1532شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1533شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1534شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1535شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1536شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1537شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1538شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1539شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1540شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1541شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1542شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1543شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1544شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1545شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1546شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1547شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1548شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1549شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1550شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1551شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1552شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1553شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1554شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1555شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1556شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1557شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1558شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1559شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1560شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1561شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1562شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1563شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1564شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1565شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1566شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1567شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1568شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1569شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1570شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1571شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1572شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1573شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1574شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1575شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1576شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1577شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1578شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1579شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1580شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1581شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1582شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1583شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1584شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1585شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1586شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1587شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1588شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1589شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1590شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1591شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1592شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1593شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1594شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1595شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1596شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1597شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1598شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1599شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1600شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1601شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1602شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1603شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1604شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1605شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1606شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1607شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1608شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1609شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1610شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1611شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1612شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1613شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1614شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1615شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1616شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1617شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1618شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1619شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1620شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1621شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1622شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1623شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1624شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1625شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1626شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1627شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1628شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1629شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1630شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1631شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1632شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1633شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1634شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1635شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1636شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1637شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1638شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1639شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1640شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1641شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1642شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1643شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1644شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1645شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1646شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1647شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1648شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1649شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1650شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1651شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1652شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1653شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1654شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1655شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1656شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1657شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1658شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1659شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1660شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1661شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1662شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1663شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1664شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1665شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1666شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1667شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1668شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1669شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1670شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1671شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1672شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1673شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1674شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1675شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1676شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1677شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1678شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1679شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1680شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1681شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1682شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1683شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1684شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1685شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1686شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1687شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1688شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1689شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1690شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1691شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1692شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1693شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1694شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1695شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1696شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1697شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1698شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1699شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1700شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1701شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1702شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1703شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1704شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1705شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1706شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1707شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1708شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1709شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1710شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1711شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1712شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1713شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1714شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1715شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1716شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1717شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1718شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1719شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1720شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1721شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1722شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1723شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1724شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1725شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1726شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1727شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1728شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1729شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1730شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1731شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1732شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1733شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1734شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1735شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1736شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1737شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1738شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1739شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1740شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1741شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1742شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1743شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1744شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1745شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1746شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1747شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1748شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1749شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1750شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1751شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1752شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1753شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1754شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1755شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1756شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1757شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1758شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1759شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1760شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1761شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1762شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1763شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1764شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1765شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1766شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1767شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1768شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1769شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1770شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1771شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1772شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1773شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1774شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1775شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1776شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1777شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1778شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1779شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1780شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1781شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1782شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1783شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1784شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1785شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1786شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1787شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1788شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1789شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1790شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1791شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1792شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1793شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1794شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1795شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1796شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1797شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1798شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1799شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1800شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1801شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1802شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1803شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1804شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1805شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1806شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1807شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1808شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1809شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1810شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1811شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1812شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1813شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1814شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1815شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1816شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1817شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1818شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1819شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1820شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1821شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1822شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1823شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1824شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1825شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1826شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1827شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1828شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1829شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1830شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1831شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1832شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1833شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1834شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1835شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1836شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1837شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1838شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1839شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1840شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1841شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1842شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1843شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1844شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1845شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1846شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1847شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1848شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1849شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1850شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1851شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1852شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1853شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1854شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1855شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1856شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1857شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1858شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1859شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1860شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1861شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1862شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1863شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1864شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1865شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1866شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1867شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1868شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1869شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1870شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1871شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1872شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1873شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1874شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1875شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1876شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1877شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1878شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1879شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1880شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1881شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1882شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1883شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1884شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1885شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1886شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1887شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1888شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1889شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1890شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1891شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1892شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1893شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1894شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1895شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1896شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1897شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1898شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1899شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1900شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1901شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1902شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1903شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1904شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1905شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1906شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1907شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1908شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1909شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1910شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1911شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1912شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1913شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1914شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1915شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1916شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1917شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1918شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1919شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1920شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1921شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1922شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1923شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1924شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1925شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1926شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1927شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1928شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1929شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1930شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1931شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1932شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1933شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1934شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ