کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شناخت آنکه غم و محنت جدایی را

    بمیرد و نبرد سلک آشنایی را

    به اختیار نگردد کس از عزیزان دور

    ولی چه چاره کنم فرقت قضایی را

    مکن به شمع مه و مهر نسبت رخ دوست

    که فرقهاست بسی نور آشنایی را

    به تیغ پاره که از تن برند و خون ریزند

    بدان که گریه خون می کند جدایی را

    ضرورتست که خوانیم لوح صبر و فراق

    چو نیست نقش دگر خامه ختایی را

    به یاد وصل دل سوخته کند شادم

    چنانکه مژده ده باغ روستایی را

    اگر مشاهده نقد نیست، نقد این است

    خزینه ای شمر، ای دوست، بینوایی را

    مخر به نیم جو آن صحبتی که با غرض است

    که راحتی نبود صحبت ریایی را

    وفای یار موافق مگیر سهل که آن

    مفرحی ست عجب بهر جانفزایی را

    چو عاشقی به خرابات مست رو، ای دل

    به اهل زهد بمان توبه ریایی را

    چو، خسروا، ز فراق است هر زمان دردی

    هوس نبرد خردمند دیرپایی را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha