به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ای صبا، بوسه زن ز من در او را
ور برنجد، لب چو شکر او را
چون کسی قلب بشکند که همه کس
دل دهد طره دلاور او را
زان نمیرند کز نظاره رویش
چشم پر شد غلام و چاکر او را
کعبه گر هست قبله همه عالم
چه خبر زان شرف کبوتر او را
تو خط من چو تو به سبزه خرامی
خاک ریزد صبا خط تر او را
روی سوی سرو تا فرو بنشیند
زانکه بادیست هر زمان سر او را
دل مده غمزه را به کشتن خلقی
حاجت سنگ نیست خنجر او را
چون بسی شب گذشت و خواب نیامد
ای دل، اکنون بجو برادر او را
خسروا، بوسی از لبت چو در او
شو به گریه آستانه در او را
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.