به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۳۷: آن شه به سوی میدان خوش می رود سوارا

2830عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

آن شه به سوی میدان خوش می رود سوارا

یا رب، نگاه داری آن شهسوار ما را

غارت نمود زلفش بنیاد زهد و تقوی

تاراج کرد لعلش اسباب پادشا را

جولان کند سمندش چون سم او ببوسم

کو بر زمین زمانی ننهد زناز پا را

خواهم که در رکابش باشم و لیک نتوان

کز خود عنان زلفش بر بود این گدا را

گفتی که یاد کردم گه گه ز حال خسرو

کردی چرا فرامش زین گونه این گدا را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۷: آن شه به سوی میدان خوش می رود سوار ...2شمارهٔ ۳۸: نوشین لبی که لعلش نو کرد جام جم را 3شمارهٔ ۳۹: گفتی ز دل برون کن غمهای بیکران را 4شمارهٔ ۴۰: دیدم بسی زمانه مردآزمای را 5شمارهٔ ۴۱: جان بر لب است عاشق بخت آزمای را 6شمارهٔ ۴۲: هنگام آشتی ست بت خشمناک را 7شمارهٔ ۴۳: آنکو شناخت گردش خورشید و ماه را 8شمارهٔ ۴۴: باز آرزوی آن بت چین می کند مرا 9شمارهٔ ۴۵: ز دور نیست میسر نظر به روی تو ما ر ...10شمارهٔ ۴۶: زمانه حله نو بست روی صحرا را 11شمارهٔ ۴۷: زهی بریخته بر لاله مشک سارا را 12شمارهٔ ۴۸: شفاعت آمدم، ای دوست، دیده خود را 13شمارهٔ ۴۹: بهار پرده برانداخت روی نیکو را 14شمارهٔ ۵۰: شناخت آنکه غم و محنت جدایی را 15شمارهٔ ۵۱: گذشت عمر و هنوز از تقلب و سودا 16شمارهٔ ۵۲: ای صبا، بوسه زن ز من در او را 17شمارهٔ ۵۳: مهر بگشای لعل میگون را 18شمارهٔ ۵۴: الا دمعی سارعت والهوا 19شمارهٔ ۵۵: بگذشت و نظر نکرد ما را 20شمارهٔ ۵۶: ای زلف چلیپای تو، غارتگر دینها 21شمارهٔ ۵۷: ای باد، برقع برفگن آن روی آتشناک ر ...22شمارهٔ ۵۸: ای شهسوار، نرم ترک ران سمند را 23شمارهٔ ۵۹: باز دل گم گشت در کویت من دیوانه را 24شمارهٔ ۶۰: آورده ام شفیع دل زار خویش را 25شمارهٔ ۶۱: بشکافت غم این جان جگرخواره ما را 26شمارهٔ ۶۲: باز خدنگ شوق زد عشق در آب و خاک ما 27شمارهٔ ۶۳: بس بود اینکه سوی خود راه دهی نسیم ...28شمارهٔ ۶۴: بشکفت گل در بوستان آن غنچه خندان ک ...29شمارهٔ ۶۵: برو، ای باد و پیش دیگران ده جلو بس ...30شمارهٔ ۶۶: برقع برافگن، ای پری، حسن بلاانگیز ...31شمارهٔ ۶۷: بهر تو خلقی می کشد آخر من بدنام را 32شمارهٔ ۶۸: پرده عاشقان درد پرده کند چو روی را 33شمارهٔ ۶۹: بسی شب با مهی بودم کجا شد آن همه ش ...34شمارهٔ ۷۰: چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجا 35شمارهٔ ۷۱: جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بو ...36شمارهٔ ۷۲: چو خواهی برد روزی عاقبت این جان مف ...37شمارهٔ ۷۳: چه اقبال است این رب که دولت داده ر ...38شمارهٔ ۷۴: دیوانه می کنی دل و جان خراب را 39شمارهٔ ۷۵: دلم در عاشقی آواره شد آواره تر باد ...40شمارهٔ ۷۶: رفت آنکه چشم راحت خوش می غنود ما ر ...41شمارهٔ ۷۷: رخت صبوری تمام سوخته شد سینه را 42شمارهٔ ۷۸: رسید باد صبا تازه کرد جان مرا 43شمارهٔ ۷۹: شبم خیال تو بس، با قمر چه کار مرا 44شمارهٔ ۸۰: عشق از پی جان گرفت ما را 45شمارهٔ ۸۱: گر چه بر بود عقل و دین مرا 46شمارهٔ ۸۲: سری دارم که سامان نیست او را 47شمارهٔ ۸۳: گیرم که می نیرزم من بنده همدمی را 48شمارهٔ ۸۴: گذشت آرزو از حد به پای بوس تو ما ر ...49شمارهٔ ۸۵: من به هوس همی خورم ناوک سینه دوز ر ...50شمارهٔ ۸۶: من و پیچاک زلف آن بت و بیداری شبها 51شمارهٔ ۸۷: نازکیی که دیده ام آن رخ همچو لاله ...52شمارهٔ ۸۸: یا رب، که داد آینه آن بت پرست را 53شمارهٔ ۸۹: وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا 54شمارهٔ ۹۰: دیوانه کرد زلف تو در یک نظر مرا 55شمارهٔ ۹۱: که ره نمود ندانم قبای تنگ ترا 56شمارهٔ ۹۲: باز مدار، ای پسر، غمزه نیم خواب را 57شمارهٔ ۹۳: دلبرا، عمریست تا من دوست می دارم ت ...58شمارهٔ ۹۴: جان به خاموشی برآمد بی زبانی چند ر ...59شمارهٔ ۹۵: شب به روز آمد بسی کز دل نهادی یاد ...60شمارهٔ ۹۶: من زبهرت دوست دارم جان عشق اندیش ر ...61شمارهٔ ۹۷: بی روی تو خوش کردم من تلخی هجران ر ...62شمارهٔ ۹۸: ساقیا، پیش آر جام با صفای خویش را 63شمارهٔ ۹۹: بس که اندر دل فرو بردم هوای نیش را 64شمارهٔ ۱۰۰: بهار آمد و سبزه نو شد به جوها 65شمارهٔ ۱۰۱: ای از مژه تو رخنه در جانها 66شمارهٔ ۱۰۲: باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش ...67شمارهٔ ۱۰۳: ای بی تو گلهای چمن شسته به خون رخ ...68شمارهٔ ۱۰۴: اشکم برون می افگند راز از درون پر ...69شمارهٔ ۱۰۵: بگشاد صبح عید ز رخ چون نقاب را 70شمارهٔ ۱۰۶: شبی دیدم چو مه بر بام او را 71شمارهٔ ۱۰۷: رخ چو عید تو دل برد بهر قربان را 72شمارهٔ ۱۰۸: ای خط خوش از مشک تر انگیخته مه را 73شمارهٔ ۱۰۹: باز برقع بر رخ چون ماه بربستی نقا ...74شمارهٔ ۱۱۰: روز عید است به من ده می نابی چو گ ...75شمارهٔ ۱۱۱: زاد چون از صبح روشن آفتاب 76شمارهٔ ۱۱۲: قندی ست آتشین رو، شمعی ست انگبین ...77شمارهٔ ۱۱۳: می ریزد ازتری ز تو، ای جان فزای آ ...78شمارهٔ ۱۱۴: ای نازنین که ماه منی امشب 79شمارهٔ ۱۱۵: زهی نموده ازان زلف و عارض و رخ خو ...80شمارهٔ ۱۱۶: چه آفت ست نمی دانم این به زیر نقا ...81شمارهٔ ۱۱۷: اگر به گوشه نشینان نماید آن رخ خو ...82شمارهٔ ۱۱۸: ای تمامی خواب من برده ز چشم نیم خ ...83شمارهٔ ۱۱۹: ماهرویا، به خون من مشتاب 84شمارهٔ ۱۲۰: ای ز تو خورشید چرخ در مرض تف و تا ...85شمارهٔ ۱۲۱: شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب 86شمارهٔ ۱۲۲: ای ترا در دیده من جای خواب 87شمارهٔ ۱۲۳: ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان ...88شمارهٔ ۱۲۴: ای ترک کمان ابرو، من کشته ابرویت 89شمارهٔ ۱۲۵: امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت 90شمارهٔ ۱۲۶: تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داش ...91شمارهٔ ۱۲۷: بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت 92شمارهٔ ۱۲۸: افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت 93شمارهٔ ۱۲۹: تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت 94شمارهٔ ۱۳۰: جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت 95شمارهٔ ۱۳۱: بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیس ...96شمارهٔ ۱۳۲: در هجر توام کار به جز آه و فغان ن ...97شمارهٔ ۱۳۳: آبادتر آن سینه که از عشق خراب است 98شمارهٔ ۱۳۴: خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ...99شمارهٔ ۱۳۵: ما را چه غم امروز که معشوقه به کا ...100شمارهٔ ۱۳۶: روی تو به پیش نظر آسایش جان است 101شمارهٔ ۱۳۷: زلف تو به هر آب مصفا نتوان شست 102شمارهٔ ۱۳۸: ای عید دوم آمده روی چو نگارت 103شمارهٔ ۱۳۹: ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت 104شمارهٔ ۱۴۰: دلی کش صبر نبود آن من نیست 105شمارهٔ ۱۴۱: دل کازاد باشد آن من نیست 106شمارهٔ ۱۴۲: به بالین غریبانت گذر نیست 107شمارهٔ ۱۴۳: دل ما را ز دست غم امان نیست 108شمارهٔ ۱۴۴: مرا در آرزویت غم ندیم است 109شمارهٔ ۱۴۵: گرفته در بر اندام تو سیم است 110شمارهٔ ۱۴۶: ز من نازک میانی دور مانده ست 111شمارهٔ ۱۴۷: دل مسکین من در بند مانده ست 112شمارهٔ ۱۴۸: مجو صبرم که جای آن نمانده ست 113شمارهٔ ۱۴۹: نگارا، چون تو زیبا کس ندیده ست 114شمارهٔ ۱۵۰: مرا وقتی دلی آزاد بوده ست 115شمارهٔ ۱۵۱: منم امروز و صد تیمار در دست 116شمارهٔ ۱۵۲: صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست 117شمارهٔ ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست 118شمارهٔ ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست 119شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 120شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 121شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 122شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 123شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 124شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 125شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 126شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 127شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 128شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 129شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 130شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 131شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 132شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 133شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 134شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 135شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 136شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 137شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 138شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 139شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 140شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 141شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 142شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 143شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 144شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 145شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 146شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 147شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 148شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...149شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...150شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...151شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...152شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...153شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...154شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 155شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...156شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...157شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...158شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...159شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...160شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...161شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...162شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...163شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 164شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...165شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 166شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...167شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...168شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...169شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...170شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...171شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...172شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 173شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...174شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...175شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...176شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...177شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 178شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 179شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...180شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 181شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 182شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...183شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...184شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...185شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 186شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 187شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 188شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...189شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...190شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...191شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...192شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 193شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...194شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 195شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...196شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...197شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...198شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...199شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 200شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 201شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...202شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...203شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...204شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 205شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 206شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 207شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 208شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...209شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...210شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 211شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 212شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 213شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 214شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 215شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 216شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 217شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 218شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 219شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 220شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 221شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 222شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 223شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 224شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 225شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 226شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 227شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 228شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 229شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 230شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 231شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 232شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 233شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 234شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 235شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...236شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 237شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 238شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...239شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...240شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 241شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 242شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 243شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 244شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 245شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 246شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 247شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...248شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 249شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...250شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...251شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...252شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 253شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 254شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...255شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 256شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 257شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 258شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...259شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...260شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 261شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 262شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 263شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...264شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 265شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 266شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 267شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 268شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...269شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 270شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 271شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 272شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 273شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 274شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 275شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...276شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 277شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 278شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 279شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...280شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...281شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 282شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 283شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...284شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...285شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...286شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 287شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 288شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 289شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 290شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 291شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 292شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 293شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...294شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 295شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 296شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 297شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 298شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...299شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...300شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 301شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...302شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 303شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...304شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...305شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 306شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 307شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 308شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 309شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 310شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...311شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 312شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 313شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 314شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 315شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 316شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 317شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 318شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 319شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 320شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 321شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 322شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 323شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 324شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 325شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 326شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 327شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 328شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 329شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 330شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 331شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 332شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 333شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 334شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 335شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 336شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 337شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 338شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 339شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 340شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 341شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 342شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 343شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...344شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 345شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 346شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 347شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...348شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 349شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 350شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...351شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 352شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 353شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...354شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...355شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 356شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...357شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...358شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...359شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 360شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 361شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 362شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...363شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...364شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 365شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 366شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 367شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...368شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...369شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...370شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 371شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...372شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 373شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 374شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...375شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...376شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...377شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...378شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...379شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...380شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...381شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...382شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...383شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...384شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...385شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...386شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...387شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...388شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...389شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...390شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...391شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...392شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...393شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...394شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...395شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...396شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...397شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...398شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...399شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...400شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 401شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...402شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...403شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...404شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...405شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...406شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...407شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...408شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...409شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...410شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...411شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...412شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 413شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...414شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...415شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...416شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...417شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...418شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...419شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...420شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...421شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 422شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...423شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...424شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...425شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...426شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...427شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...428شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...429شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...430شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...431شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...432شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 433شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 434شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...435شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...436شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...437شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 438شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...439شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 440شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...441شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 442شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...443شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 444شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...445شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 446شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...447شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...448شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 449شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 450شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 451شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 452شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 453شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...454شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 455شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...456شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...457شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 458شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 459شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 460شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 461شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 462شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 463شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...464شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 465شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 466شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 467شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 468شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...469شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 470شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 471شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 472شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 473شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 474شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 475شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 476شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 477شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 478شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 479شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 480شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 481شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 482شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 483شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 484شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 485شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 486شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 487شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 488شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 489شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 490شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 491شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 492شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 493شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 494شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 495شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 496شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 497شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 498شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 499شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 500شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 501شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 502شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 503شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 504شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 505شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 506شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 507شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 508شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 509شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 510شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 511شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 512شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 513شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 514شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 515شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 516شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 517شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 518شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 519شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 520شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 521شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 522شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 523شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 524شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 525شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 526شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 527شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 528شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 529شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 530شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 531شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 532شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 533شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 534شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 535شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 536شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 537شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 538شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 539شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 540شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 541شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 542شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 543شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 544شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 545شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 546شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 547شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 548شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 549شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 550شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 551شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 552شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 553شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 554شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 555شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 556شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 557شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 558شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 559شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 560شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 561شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 562شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 563شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 564شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 565شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 566شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 567شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...568شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...569شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...570شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...571شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...572شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...573شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...574شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...575شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...576شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...577شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...578شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...579شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...580شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...581شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 582شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...583شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...584شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...585شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...586شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...587شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 588شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...589شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...590شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...591شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...592شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...593شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...594شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...595شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...596شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...597شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...598شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...599شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...600شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...601شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...602شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...603شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...604شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...605شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...606شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...607شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...608شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...609شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 610شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...611شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 612شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...613شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...614شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...615شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...616شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 617شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...618شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...619شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...620شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...621شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...622شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...623شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...624شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...625شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...626شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...627شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...628شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 629شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 630شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 631شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 632شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...633شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...634شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...635شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 636شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...637شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...638شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 639شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...640شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...641شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...642شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 643شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...644شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...645شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...646شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...647شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 648شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...649شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...650شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...651شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...652شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...653شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 654شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...655شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...656شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 657شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...658شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...659شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 660شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...661شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 662شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...663شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 664شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 665شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 666شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 667شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 668شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...669شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 670شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 671شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 672شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...673شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 674شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 675شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...676شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 677شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...678شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...679شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 680شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...681شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 682شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 683شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 684شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...685شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 686شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...687شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 688شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 689شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 690شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...691شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 692شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...693شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...694شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 695شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 696شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 697شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 698شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 699شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...700شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 701شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 702شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...703شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 704شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 705شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 706شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...707شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 708شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 709شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 710شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 711شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 712شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 713شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 714شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 715شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 716شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 717شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 718شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 719شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 720شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 721شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...722شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 723شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 724شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 725شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 726شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 727شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 728شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 729شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 730شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 731شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...732شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...733شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 734شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 735شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 736شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 737شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 738شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 739شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 740شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 741شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 742شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 743شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 744شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 745شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 746شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 747شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 748شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 749شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 750شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 751شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 752شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 753شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 754شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 755شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 756شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 757شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 758شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 759شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 760شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 761شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 762شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 763شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 764شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...765شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 766شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 767شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 768شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 769شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 770شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 771شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 772شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 773شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 774شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 775شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 776شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 777شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 778شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 779شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 780شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 781شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...782شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 783شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...784شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 785شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 786شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...787شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 788شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 789شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 790شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...791شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 792شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 793شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...794شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 795شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...796شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 797شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...798شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 799شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 800شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...801شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 802شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 803شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 804شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 805شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 806شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 807شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...808شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...809شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 810شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...811شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 812شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 813شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 814شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...815شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...816شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 817شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 818شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 819شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 820شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 821شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 822شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 823شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...824شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...825شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 826شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 827شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 828شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 829شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 830شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 831شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 832شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 833شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 834شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 835شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...836شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 837شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...838شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 839شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 840شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 841شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 842شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 843شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 844شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 845شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 846شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 847شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 848شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 849شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 850شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 851شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 852شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...853شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...854شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...855شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...856شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 857شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...858شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 859شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 860شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...861شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...862شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 863شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...864شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 865شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 866شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 867شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...868شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 869شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 870شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 871شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 872شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 873شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 874شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 875شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 876شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 877شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...878شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...879شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 880شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 881شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 882شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 883شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 884شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 885شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 886شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 887شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 888شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 889شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 890شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 891شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 892شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 893شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 894شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 895شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 896شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 897شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 898شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 899شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 900شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 901شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 902شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 903شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...904شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 905شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 906شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 907شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...908شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...909شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 910شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 911شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 912شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 913شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 914شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...915شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 916شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 917شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 918شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 919شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 920شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 921شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 922شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 923شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 924شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 925شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 926شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 927شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 928شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 929شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 930شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 931شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 932شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 933شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 934شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 935شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 936شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 937شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 938شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 939شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 940شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 941شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 942شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 943شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 944شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 945شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 946شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 947شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 948شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 949شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 950شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 951شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 952شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 953شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 954شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 955شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 956شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 957شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 958شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 959شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 960شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 961شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 962شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 963شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 964شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 965شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 966شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 967شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 968شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...969شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 970شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 971شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 972شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 973شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 974شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...975شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...976شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...977شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 978شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 979شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...980شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...981شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...982شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...983شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...984شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...985شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...986شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...987شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 988شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 989شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 990شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...991شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 992شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...993شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...994شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 995شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...996شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...997شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 998شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 999شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 1000شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...1001شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 1002شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 1003شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...1004شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...1005شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...1006شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...1007شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...1008شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 1009شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...1010شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...1011شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...1012شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 1013شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 1014شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 1015شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 1016شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 1017شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 1018شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 1019شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...1020شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...1021شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 1022شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 1023شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...1024شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 1025شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 1026شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 1027شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 1028شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 1029شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 1030شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 1031شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...1032شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 1033شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...1034شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 1035شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 1036شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 1037شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 1038شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 1039شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 1040شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 1041شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 1042شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...1043شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...1044شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...1045شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...1046شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...1047شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...1048شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...1049شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...1050شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...1051شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...1052شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...1053شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...1054شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 1055شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...1056شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 1057شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 1058شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 1059شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...1060شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...1061شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 1062شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 1063شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 1064شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...1065شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...1066شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 1067شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 1068شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 1069شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 1070شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 1071شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...1072شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 1073شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 1074شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...1075شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...1076شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 1077شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 1078شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 1079شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 1080شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 1081شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 1082شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 1083شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...1084شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...1085شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...1086شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 1087شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...1088شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 1089شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 1090شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 1091شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 1092شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 1093شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 1094شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 1095شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 1096شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...1097شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...1098شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...1099شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...1100شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 1101شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...1102شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 1103شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 1104شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 1105شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 1106شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 1107شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 1108شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 1109شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 1110شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 1111شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 1112شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 1113شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...1114شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...1115شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...1116شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...1117شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1118شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1119شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1120شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1121شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1122شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1123شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1124شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1125شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1126شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1127شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1128شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1129شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1130شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1131شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1132شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1133شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1134شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1135شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1136شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1137شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1138شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1139شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1140شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1141شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1142شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1143شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1144شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1145شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1146شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1147شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1148شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1149شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1150شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1151شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1152شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1153شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1154شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1155شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1156شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1157شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1158شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1159شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1160شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1161شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1162شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1163شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1164شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1165شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1166شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1167شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1168شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1169شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1170شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1171شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1172شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1173شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1174شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1175شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1176شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1177شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1178شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1179شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1180شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1181شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1182شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1183شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1184شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1185شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1186شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1187شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1188شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1189شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1190شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1191شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1192شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1193شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1194شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1195شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1196شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1197شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1198شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1199شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1200شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1201شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1202شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1203شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1204شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1205شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1206شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1207شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1208شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1209شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1210شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1211شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1212شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1213شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1214شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1215شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1216شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1217شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1218شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1219شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1220شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1221شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1222شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1223شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1224شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1225شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1226شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1227شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1228شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1229شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1230شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1231شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1232شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1233شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1234شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1235شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1236شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1237شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1238شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1239شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1240شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1241شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1242شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1243شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1244شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1245شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1246شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1247شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1248شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1249شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1250شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1251شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1252شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1253شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1254شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1255شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1256شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1257شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1258شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1259شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1260شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1261شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1262شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1263شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1264شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1265شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1266شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1267شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1268شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1269شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1270شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1271شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1272شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1273شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1274شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1275شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1276شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1277شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1278شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1279شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1280شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1281شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1282شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1283شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1284شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1285شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1286شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1287شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1288شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1289شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1290شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1291شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1292شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1293شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1294شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1295شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1296شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1297شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1298شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1299شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1300شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1301شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1302شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1303شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1304شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1305شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1306شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1307شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1308شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1309شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1310شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1311شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1312شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1313شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1314شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1315شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1316شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1317شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1318شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1319شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1320شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1321شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1322شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1323شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1324شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1325شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1326شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1327شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1328شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1329شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1330شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1331شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1332شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1333شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1334شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1335شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1336شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1337شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1338شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1339شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1340شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1341شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1342شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1343شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1344شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1345شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1346شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1347شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1348شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1349شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1350شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1351شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1352شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1353شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1354شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1355شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1356شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1357شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1358شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1359شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1360شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1361شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1362شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1363شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1364شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1365شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1366شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1367شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1368شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1369شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1370شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1371شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1372شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1373شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1374شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1375شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1376شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1377شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1378شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1379شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1380شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1381شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1382شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1383شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1384شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1385شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1386شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1387شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1388شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1389شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1390شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1391شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1392شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1393شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1394شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1395شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1396شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1397شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1398شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1399شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1400شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1401شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1402شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1403شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1404شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1405شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1406شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1407شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1408شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1409شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1410شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1411شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1412شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1413شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1414شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1415شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1416شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1417شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1418شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1419شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1420شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1421شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1422شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1423شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1424شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1425شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1426شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1427شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1428شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1429شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1430شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1431شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1432شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1433شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1434شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1435شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1436شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1437شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1438شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1439شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1440شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1441شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1442شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1443شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1444شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1445شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1446شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1447شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1448شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1449شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1450شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1451شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1452شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1453شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1454شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1455شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1456شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1457شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1458شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1459شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1460شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1461شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1462شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1463شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1464شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1465شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1466شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1467شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1468شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1469شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1470شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1471شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1472شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1473شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1474شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1475شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1476شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1477شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1478شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1479شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1480شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1481شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1482شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1483شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1484شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1485شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1486شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1487شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1488شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1489شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1490شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1491شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1492شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1493شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1494شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1495شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1496شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1497شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1498شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1499شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1500شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1501شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1502شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1503شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1504شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1505شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1506شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1507شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1508شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1509شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1510شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1511شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1512شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1513شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1514شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1515شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1516شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1517شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1518شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1519شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1520شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1521شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1522شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1523شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1524شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1525شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1526شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1527شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1528شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1529شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1530شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1531شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1532شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1533شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1534شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1535شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1536شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1537شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1538شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1539شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1540شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1541شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1542شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1543شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1544شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1545شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1546شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1547شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1548شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1549شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1550شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1551شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1552شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1553شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1554شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1555شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1556شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1557شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1558شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1559شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1560شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1561شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1562شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1563شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1564شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1565شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1566شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1567شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1568شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1569شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1570شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1571شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1572شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1573شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1574شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1575شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1576شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1577شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1578شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1579شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1580شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1581شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1582شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1583شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1584شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1585شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1586شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1587شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1588شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1589شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1590شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1591شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1592شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1593شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1594شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1595شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1596شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1597شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1598شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1599شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1600شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1601شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1602شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1603شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1604شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1605شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1606شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1607شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1608شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1609شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1610شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1611شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1612شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1613شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1614شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1615شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1616شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1617شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1618شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1619شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1620شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1621شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1622شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1623شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1624شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1625شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1626شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1627شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1628شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1629شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1630شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1631شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1632شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1633شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1634شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1635شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1636شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1637شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1638شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1639شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1640شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1641شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1642شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1643شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1644شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1645شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1646شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1647شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1648شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1649شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1650شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1651شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1652شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1653شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1654شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1655شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1656شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1657شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1658شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1659شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1660شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1661شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1662شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1663شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1664شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1665شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1666شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1667شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1668شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1669شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1670شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1671شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1672شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1673شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1674شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1675شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1676شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1677شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1678شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1679شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1680شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1681شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1682شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1683شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1684شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1685شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1686شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1687شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1688شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1689شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1690شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1691شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1692شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1693شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1694شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1695شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1696شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1697شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1698شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1699شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1700شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1701شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1702شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1703شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1704شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1705شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1706شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1707شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1708شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1709شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1710شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1711شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1712شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1713شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1714شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1715شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1716شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1717شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1718شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1719شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1720شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1721شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1722شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1723شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1724شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1725شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1726شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1727شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1728شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1729شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1730شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1731شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1732شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1733شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1734شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1735شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1736شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1737شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1738شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1739شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1740شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1741شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1742شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1743شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1744شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1745شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1746شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1747شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1748شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1749شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1750شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1751شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1752شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1753شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1754شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1755شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1756شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1757شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1758شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1759شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1760شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1761شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1762شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1763شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1764شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1765شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1766شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1767شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1768شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1769شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1770شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1771شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1772شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1773شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1774شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1775شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1776شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1777شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1778شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1779شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1780شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1781شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1782شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1783شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1784شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1785شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1786شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1787شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1788شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1789شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1790شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1791شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1792شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1793شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1794شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1795شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1796شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1797شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1798شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1799شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1800شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1801شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1802شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1803شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1804شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1805شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1806شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1807شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1808شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1809شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1810شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1811شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1812شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1813شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1814شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1815شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1816شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1817شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1818شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1819شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1820شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1821شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1822شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1823شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1824شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1825شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1826شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1827شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1828شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1829شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1830شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1831شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1832شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1833شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1834شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1835شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1836شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1837شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1838شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1839شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1840شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1841شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1842شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1843شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1844شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1845شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1846شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1847شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1848شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1849شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1850شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1851شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1852شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1853شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1854شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1855شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1856شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1857شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1858شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1859شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1860شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1861شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1862شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1863شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1864شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1865شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1866شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1867شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1868شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1869شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1870شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1871شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1872شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1873شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1874شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1875شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1876شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1877شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1878شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1879شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1880شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1881شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1882شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1883شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1884شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1885شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1886شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1887شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1888شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1889شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1890شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1891شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1892شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1893شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1894شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1895شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1896شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1897شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1898شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1899شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1900شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1901شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1902شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1903شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1904شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1905شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1906شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1907شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1908شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1909شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1910شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1911شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1912شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1913شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1914شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1915شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1916شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1917شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1918شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1919شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1920شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1921شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1922شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1923شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1924شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1925شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1926شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1927شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1928شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1929شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1930شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1931شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1932شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1933شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1934شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1935شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1936شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1937شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1938شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1939شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1940شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1941شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1942شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1943شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1944شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1945شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1946شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1947شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1948شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1949شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1950شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1951شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1952شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1953شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1954شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1955شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1956شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1957شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1958شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1959شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1960شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ